تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ساقدوش کیست ؟ | وظیفه ساقدوش در مراسم عقد و عروسی چیست ؟
قایقسواری تالاب انزلی؛ تجربهای متفاوت با چاشنی تخفیف
چگونه ویزای توریستی فرانسه را بگیریم؟
معرفی و فروش بوته گرافیتی ریخته گری
بهترین بروکر برای معاملات فارکس در سال 2024
تجربه رانندگی با لندکروز در جزیره قشم؛ لوکسترین انتخاب
اکسپرتاپ: 10 شغل پردرآمد برای مهاجران کاری در کانادا
بهترین سایتهای خرید تیک آبی رسمی اینستاگرام در ایران
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1814614611
حال و روز خانواده «ستایش» پس از فاجعه
واضح آرشیو وب فارسی:خبرداغ: در «خیرآباد» شر به پا شده. سرنوشت دو کودک و نوجوان در روزی نحس دگرگون شده و حالا همه داستان مرگ دلخراش ستایش را شنیده اند. نوجوان همسایه، دختر پنج ساله را به خانه کشانده و پس از کشتن او، جسد دختر را با اسید سوزانده تا سربه نیستش کند اما عاقبت پلیس جسد را روی پشت بام خانه پیدا و متهم را دستگیر کرد.روزنامه وقایع اتفاقیه: در «خیرآباد» شر به پا شده. سرنوشت دو کودک و نوجوان در روزی نحس دگرگون شده و حالا همه داستان مرگ دلخراش ستایش را شنیده اند. نوجوان همسایه، دختر پنج ساله را به خانه کشانده و پس از کشتن او، جسد دختر را با اسید سوزانده تا سربه نیستش کند اما عاقبت پلیس جسد را روی پشت بام خانه پیدا و متهم را دستگیر کرد. از هر رهگذری که بپرسی، خانه «ستایش قریشی» را نشان می دهد. ظهر کوچه خلوت است. خانه، ته یکی از کوچه های بی نام است، منطقه ای در حاشیه جنوب شرق تهران که خیلی از ساکنانش از مهاجران افغانند. همسایه ها دری آهنی را نشان می دهند که برگه اعلامیه فوت روی آن چسبیده و می گویند کسی در این خانه نیست. یک در آن سو تر، خانه پسر را نشان می دهند و حالا شش روز از واقعه می گذرد. ساعتی پیش پلیس و متهم به محل وقوع جرم آمده، صحنه را بازسازی کرده و رفته اند. مادر داغ دیده خانه را تاب نیاورده و پیش اقوام نزدیکش رفته است. شماره تلفن شان در آگهی گم شدنِ ستایش همه جا پخش شده و با خبری شدنِ حادثه، تلفن مدام زنگ می خورد. با اینکه در بسیاری خبرها صحبت از تجاوز و سپس قتل دخترک است اما خانواده دختر تأکید می کنند که «هنوز جواب آزمایش های پزشکی قانونی نیامده و معلوم نیست چه بلایی سر بچه آمده است.» همسایه ها با خانواده ستایش همدردی می کنند. همسایه ها افغانستانی و ایرانی اند و تقاضای رسیدگی به پرونده را دارند. یکی از نزدیکان خانواده می گوید: «تلفن خانواده ستایش هر لحظه زنگ می خورد، آنها هم واقعیت را که اتفاق افتاده بود، گفتند اما دیگر خسته شد ه اند از این همه تماس و دیگر جواب نمی دهند.» تلفن ها خاموشند؛ خانواده ستایش هنوز اشک می ریزند و هنوز بهت زده اند از آنچه که شش روز پیش زندگی دو خانواده را دگرگون کرده و داستان هر روز پر و بال بیشتری می گیرد. «تلفن ها را خاموش کردیم، بعضی زنگ می زدند و حرف های عجیب و غیر واقعی می گفتند اما خیلی از ایرانی ها با ما همدردی می کردند. دیگر چه می خواهیم جز اجرای عدالت؟ نمی خواهیم خون کشته مان پایمال شود.» خواهران به ردیف گرد مادر نشسته اند؛ یک هفته است که رنگ به رخ ندارند. شنبه پیش دختر کوچک شان گم شد. ظهر از خانه بیرون زد و دیگر برنگشت تا دو روز بعد مادر جسم بی جانش را دید. نفیسه، دختر بزرگ خانواده که برادر کوچکش را بغل گرفته، هنوز به خاطر دارد که وقت بیرون رفتن خودش لباس خواهر را پوشاند و موهایش را شانه زد: «پولش را برداشت، پیش مادر مویش را تاب داد و رفت. کار هر روزش بود که این موقع برود کوچه و با دوستاش بازی کند.» بعد از آن هر چه منتظر شدند برنگشت؛ تا غروب آن روز همه جا را گشته بودند اما ستایش آب شده و توی زمین فرو رفته بود. همه خانواده در تلاش پیدا کردن دخترک بودند؛ حتی همسایه ها. شوهر خاله می گوید به کلانتری رفتند و پرونده تشکیل دادند. اعلامیه گم شدن ستایش را به در و دیوار زدند و قول مژدگانی دادند اما باز هم پیدا نشد. باقی داستان همان است که بارها گفته اند، فردای آن روز مردی مدام به پدر ستایش زنگ می زند. شماره نا آشنا که بعد از پیگیری ها معلوم شد، کسی آن سوی خط از باجه تلفن همگانی تماس می گیرد. او می گفت: آقای قریشی نگران نباش، دخترت پیدا می شود. هی زنگ می زد و می گفت بچه ات نیم ساعت دیگه می آید. دوباره یک ساعت بعد زنگ می زد و می پرسید نیامد؟ باز تماس می گرفتند که کوچه شلوغ است، بگذار خلوت شود تا ساعت هشت شب می آوریمش. نفهمیدیم کی بود، هر چی می پرسیدیم می گفت: چه کار داری من کی ام؟ اینها را همه به آگاهی گفتیم. چطور می شود جسدی دو روز و یک شب در خانه ای باشد و اهل خانه خبر نشوند؟ خانه همسایه دو طبقه است، شاید دختر بی جان را طبقه بالا گذاشته و مادرش نفهمیده است؛ چون جسد را پشت بام پیدا کردند.» ساعت 8:00 شب پلیس آمد و جنازه را در خانه همسایه پیدا کرد. خاله ستایش هم مانند همسایه ها فکرش را نمی کرد، نوجوان 17 ساله چنین با سرنوشت خود و ستایش بازی کند. او می گوید: «فقط 17 سال دارد، چه کسی فکرش را می کرد؟ اگر کمک نیروی انتظامی نبود، کاری از دستمان برنمی آمد؛ با یک اعلامیه می ماندیم و دختری گم شده. ما با آرامش ماجرا را پیش بردیم، نخواستیم شلوغ شود. فامیل را آرام کردیم که بعد از این دعوا نشود و کسی پیگیر همسایه نباشد؛ ما همه را متهم نمی کنیم.» اهل خانه می گویند، پسر شاگرد ممتاز مدرسه بود و عکسش را زده بودند و به در و دیوار و زیرش نوشته بودند: دانش آموز نمونه. بعد از واقعه اما پیدا نبود که چه کسی شبانه همه عکس هایش را از دیوارها کنده است. بعد از این اتفاق دو همسایه یکدیگر را ندیدند و خانواده پسر هم دیگر پیدایشان نشد. هیچ کس فکر نمی کرد در همسایگی قتلی اتفاق افتاده و برای پاک کردن جرم، پسری نوجوان دست به دامن اسید شود و سر آخر از دوستش کمک بخواهد و او هم پلیس آگاهی را خبر کند. همسایه ها می گویند: «نمی دانیم خانواده آن پسر خبردار شدند یا نه؟ مادرشان می آمد و با اینها همدردی می کرد که نگران نباشید پیدا می شود. پدرش تهران کار می کند، بابای پسر هم عکس ستایش را گرفته بود که برای پیدا کردنش کمک کند.» حرف همه شان یکی است، همه فامیل داغدار ستایش و هم ولایتی هایشان می گویند: نمی شود با تقدیر جنگید که با قانون طرفند و نه با همسایه. «ما مهاجر هستیم اما چه فرقی می کند، همه انسانیم. شاید این اتفاق برای یک کودک ایرانی می افتاد، ما با هم خصومتی نداشتیم.» بعد از واقعه جز همسایه ها که برای همدردی آمدند، فرماندار ورامین، سفیر افغانستان و چند مسئول استانی هم آمده و گفته اند که کارهای قانونی را پیش می برند. چند وکیل هم اعلام آمادگی کرده اند که پرونده را دست بگیرند. نماینده های انجمن حمایت از حقوق زنان و کودکان مهاجر هم با خانواده ستایش همدردی کرده و برای کمک به آنها اعلام آمادگی کرده اند. برای صفیه، مادر ستایش تنها دو دختر و دو پسر باقی مانده است؛ نفیسه تا سوم راهنمایی خوانده و حالا نامزد کرده است. رحیمه پنجم دبستان است و منیر احمد، کلاس هشتم است. با وجود حضور بچه ها، خانه خالی است. خلوت است و جای ستایش در آن خالی است. «دیگر نمی توانیم در خانه بمانیم، باید خانه را عوض کنیم. آنجا کهمی رویم مدام شلوغ می شود، همسایه ها می آیند و خبرنگارها، از این محله باید رفت.»
دوشنبه ، ۳۰فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرداغ]
[مشاهده در: www.khabaredagh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]
صفحات پیشنهادی
از حال و روز خانه و خانواده «ستایش» بعد از فاجعه ورامین/ خانه را عوض میکنیم
از حال و روز خانه و خانواده ستایش بعد از فاجعه ورامین خانه را عوض میکنیم جامعه > حوادث - روزنامه وقایع اتفاقیه نوشت در خیرآباد شر به پا شده سرنوشت دو کودک و نوجوان در روزی نحس دگرگون شده و حالا همه داستان مرگ دلخراش ستایش را شنیدهاند نوجوان همسایه دختر پنجحال و روز خانه و خانواده «ستایش» بعد از فاجعه
حال و روز خانه و خانواده ستایش بعد از فاجعه خانواده ستایش هنوز اشک میریزند و هنوز بهتزدهاند از آنچه که شش روز پیش زندگی دو خانواده را دگرگون کرده و داستان هر روز پروبال بیشتری میگیرد در خیرآباد شر به پا شده سرنوشت دو کودک و نوجوان در روزی نحس دگرگون شده و حالا همههمدردی سیدحسن خمینی با خانواده "ستایش قریشی"
همدردی سیدحسن خمینی با خانواده "ستایش قریشی" سیدحسن خمینی با خانواده مرحومه ستایش قریشی دختر افغان ساکن ایران که چند روز پیش پس از آزار و اذیت به نحوی فجیع به قتل رسید ابراز همدردی کرد به گزارش آخرین نیوز سید حسن خمینی در صفحه اینستاگرام خود نوشت خبر بسیار تلخ بوشریان حیاتی خوزستان حال و روز خوشی ندارد
رودخانه کارون با انتقال سالانه 7میلیارد مترمکعب آب پرآب ترین رودخانه ی ایران است و با طول 1200کیلومتر طولانی ترین رودخانه ی کشور به شمار میرود ولی این روزها کارون شریان حیاتی خوزستان حال و روز خوشی ندارد و با مشکل آلودگی و شوری آب دست به گریبان است حجم آلودگی ها آنقدر زیاد است کهتوصیههایی خوراکی برای داشتن یک روز سرحال و پرانرژی
توصیههایی خوراکی برای داشتن یک روز سرحال و پرانرژی برای داشتن یک روز سرحال و پرانرژی شاید روشهای مختلفی وجود داشته باشد به گزارش پرستیوی ریدرز دایجست اما به روشهای سرحال شدن و رفع خستگی در طول روز با خوراکیها پرداخته است آفتاب اگر بخواهید روز خود را با یک پارچ قهوه آغازحال این روزهای کیارستمی از زبان یک رفیق 60 ساله
حال این روزهای کیارستمی از زبان یک رفیق 60 ساله فرهنگ > سینما - ایسنا نوشت آیدین آغداشلو میگوید عباس کیارستمی روزهای سخت و تلخی را در این مدت پشت سر گذاشته اما مهم این است که شکر خدا ایستاد و حالا بیش از پیش میداند که چقدر همه دوستش دارند حدود 40 روز از زمانی کدیدار با خانواده شهدای هنرمند چهارمحال و بختیاری در هفته هنر انقلاب
دیدار با خانواده شهدای هنرمند چهارمحال و بختیاری در هفته هنر انقلاب شهركرد- ایرنا- مسوول بسیج هنرمندان چهارمحال و بختیاری از دیدار جمعی از هنرمندان بسیجی با خانواده چهار شهید هنرمند در استان به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی خبر داد مجتبی بیگی روز سه شنبه در گفت و گو با خبرنگار احدود 1100 تن میوه در نوروز 95 در چهارمحال و بختیاری عرضه شد
حدود 1100 تن میوه در نوروز 95 در چهارمحال و بختیاری عرضه شد استانها > چهارمحال و بختیاری - ایرنا نوشت مدیر تعاون روستایی چهارمحال و بختیاری گفت در ایام نوروز امسال و در دو مرحله یکهزار و 95 تن سیب و پرتقال با قیمت یارانه ای در استان توزیع شد عباس سياح اظهار داشتوسعه لاکپشتی راه ها و افزایش 75 درصدی تلفات انسانی حوادث رانندگی نوروزی در چهارمحال و بختیاری
توسعه لاکپشتی راه ها و افزایش 75 درصدی تلفات انسانی حوادث رانندگی نوروزی در چهارمحال و بختیاری نویسنده هوشیار طهماسبی اعلام افزایش 75 درصدی تلفات حوادث رانندگی در استان چهارمحال و بختیاری از سوی رئیس پلیس راه فرماندهی انتظامی استان در نوروز امسال با وجود کخوشحالی ایمون زائد به یاد هادی نوروزی
خوشحالی ایمون زائد به یاد هادی نوروزی کد خبر ۵۸۱۷۱۰ تاریخ انتشار ۲۹ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۶ ۲۹ - 17 April 2016 ایمون زائد در لیگ آمریکا با گل های دقیقه 90 و 95 نتیجه شکست 1-0 را با پیروزی 2-1 عوض کرد و به یاد هادی نوروزی پیراهن شماره 24 را بالای سر خود برد-
گوناگون
پربازدیدترینها