تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نـادانى، مايـه مرگ زندگان و دوام بدبختى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826574858




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

كارنامه قبولي در دانشگاه امام حسين(ع) شهادت است


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: كارنامه قبولي در دانشگاه امام حسين(ع) شهادت است
در حاشيه برگزاري مراسم بزرگداشت ۸۸۲ شهيد هنرهاي تجسمي كه چندي پيش به ميزباني خانه هنرمندان ايران و با حضور جمعي از مسئولان و هنرمندان برگزار شد، از خانواده‌ شهداي اين قشر تجليل به عمل آمد.
نویسنده : مبينا شانلو 


در حاشيه برگزاري مراسم بزرگداشت ۸۸۲ شهيد هنرهاي تجسمي كه چندي پيش به ميزباني خانه هنرمندان ايران و با حضور جمعي از مسئولان و هنرمندان برگزار شد، از خانواده‌ شهداي اين قشر تجليل به عمل آمد. در اين مراسم با‌شكوه كه به همت بسيج هنرمندان برگزار شده بود با اجراي موسيقي و اجراي نمايشي با موضوع دفاع مقدس، از مدعوين استقبال به عمل آمد. يكي از اين هنرمندان شهيد ابوالفضل ماهرخ است كه روايت بخش‌هايي از زندگي‌اش را از زبان پدرش محمدرضا ماهرخ پيش‌رو داريد.
 
تولد، عيد غدير خم
پسرم ابوالفضل نيمه شب چهارم شهريورماه 1349 مصادف با عيد سعيد غديرخم در شهر قم به دنيا آمد. دوران دبستان را در مدرسه مرحوم ميرزاي قمي سپري كرد و مدتي بعد به مدرسه امام سجاد(ع) رفت و تحصيلاتش را تا پايان دوره راهنمايي ادامه داد. در كنار تحصيلاتش در جلسات قرآن شركت مي‌كرد. ابوالفضل علاقه زيادي به هنر داشت و با تشويق يكي از معلمانش در هلال‌احمر و دفتر تبليغات، به طراحي و خطاطي مي‌پرداخت.
 
خطاط جبهه‌ها
وقتي جنگ شروع شد، ابوالفضل مدتي در دفتر جنگ و روابط عمومي دادسراي انقلاب اسلامي قم مشغول شد و براي نهادها، سازمان‌ها و خانواده‌هاي شهدا طراحي و خطاطي مي‌كرد. بيشتر اشعار شاعران را خطاطي مي‌كرد و به خطاط شعر معروف شد. اما اينها روحش را راضي‌ نمي‌كرد تا اينكه سال 1365 به عنوان بسيجي به جبهه رفت. در آنجا هم پسرم به مدت دو ماه خطاطي مي‌كرد. بعد از آن ابوالفضل در پادگان 21 حمزه آموزش ديد و در راهپيمايي پيشتازان كربلاي4 شركت كرد، اين بار او از پادگان امام صادق(ع) قم به جبهه رفت و در بهداري و در پست امدادگر عملياتي گردان‌هاي حضرت امام حسين(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، امام سجاد(ع)، امام صادق(ع)، موسي‌بن‌جعفر(ع)، مالك‌اشتر، وليعصر(عج) و گردان قائم حضور يافت. سپس به واحد اطلاعات و عمليات لشكر 17 علي‌بن‌ابيطالب(ع) راه يافت.  ابوالفضل بارها مجروح شد اما بعد از بهبودي به جبهه بازگشت و نهايتاً در حالي‌كه ديده‌بان سنگر كمين بود، در خطوط پدافندي شلمچه بر اثر اصابت تركشي به قلبش شهيد شد. 20 آبان ماه 1366 بود كه پسرم به شهادت رسيد.
 
قبولي در دانشگاه شهادت
من و ابوالفضل مانند دو دوست بوديم و راحت حرف‌هاي دلمان را به همديگر مي‌زديم. روز جمعه بود. مي‌خواستيم با هم به نماز جمعه برويم. تقريباً يك ساعت وقت داشتيم. گفت: «پدر، بيا در اين فاصله چند آيه قرآن بخوانيم». گفتم: «باشد» هر دو رفتيم وضو گرفتيم و رو به قبله نشستيم. يك آيه من مي‌خواندم و يك آيه ابوالفضل. بعد از قرآن خواندن گفت:«پدر! به نظر شما من در دانشگاه قبول مي‌شوم؟» گفتم: «اگر درس بخواني؛ چراكه قبول نشوي!» گفت:«حالا كه اين طور است، با مامان و بچه‌ها بيشتر كار كنيد!» گفتم: «منظورت چيست؟! واضح‌تر صحبت كن!» گفت: «منظورم شهادت است!» گفتم: «شهادت؟!» سرش را تكان داد و گفت: «بله» گفتم:«اگر اينها را به هم وصل كنيم مي‌شود شهادت!». گفت: «بله» گفتم:«شد يك بار پيش من بنشيني و از شهادت حرف نزني؟!» گفت:«تنها آرزوي من شهادت است! و خيلي خوشحالم كه پدري مثل شما دارم و راحت مي‌توانم حرفم را به‌ شما بزنم.» بعد نگاهي محبت‌آميز به من كرد، دستش را روي شانه‌ام گذاشت و گفت:«پدر! ببخشيد كه اين طور با شما صحبت مي‌كنم! كارنامه قبولي در دانشگاه امام حسين(ع) شهادت است!» و اشك از چشمانش جاري شد.
وقتي از نماز جمعه آمديم سر سفره ناهار، به همديگر نگاه مي‌كرديم و بي‌اختيار از چشمانمان اشك سرازير مي‌شد. بچه‌ها به مادرشان مي‌گفتند:«چرا بابا و داداش گريه مي‌كنند؟!» مادرشان مي‌گفت:«نمي‌دانم! اينها وقتي بعد از مدتي همديگر را مي‌بينند، اين جوري مي‌شوند!» من هم گفتم:«ان‌شاءالله داداشتون داره داماد ميشه! گريه من گريه ‌خوشحاليه!»
 
به ياد عاشوراييان
يك خاطره ديگرم از ابوالفضل اين است كه يك روز به من گفت:«اگر دلت خيلي برايم تنگ شد، چكار مي‌كني؟» گفتم: «برايت نامه مي‌نويسم تا از حالت با خبر شوم». گفت:«بعد از شهادتم چطور؟!» سكوت كردم و جوابي ندادم. گفت:«به همين زودي روحيه‌ات را از دست دادي؟! من كه هنوز شهيد نشدم، پيش‌ شما هستم!» حرف را عوض كردم تا به اين وسيله از جواب دادن طفره بروم، ولي ابوالفضل دست بردار نبود. مي‌گفت:«دلم مي‌خواهد بدانم چكار مي‌كني!»گفتم: «نمي‌دانم! تو بگو چكار كنم؟» گفت:«روز عاشورا را در نظرت مجسم كن كه چه عزيزاني در آن روز به شهادت رسيدند؛ حضرت ابوالفضل‌(ع)، حضرت علي اكبر‌(ع)، حضرت علي اصغر(ع) و...»  خطاطي و نقاشي‌ پسرم زيبا بود. به بچه‌هاي پايگاه وليعصر(عج) آموزش مي‌داد. به من هم خطاطي ياد مي‌داد و مي‌گفت: «دوست دارم خطاطي مراسم شهادتم را خودت انجام بدهي!» گفتم: «چرا اينقدر درباره شهادت صحبت مي‌كني؟!» گفت: «رايحه دل‌‌انگيز شهادت را استشمام مي‌كنم!». بعد گفت:«پدر! از شما خواهشي دارم!» گفتم:«بگو». گفت: «من دعا مي‌كنم شما آمين بگوييد!» زير لب چيزهايي زمزمه كرد و من هم گفتم:«خدايا! خواسته‌هايش را استجابت كن!» ابوالفضل گفت:«ان‌شاءالله!» و بعد ادامه داد:«پدر! دوست دارم در مراسم شهادتم با صدايي كه هميشه در گوشم طنين‌انداز است برايم بخواني!» بي‌‌اختيار همديگر را در آغوش گرفتيم و شروع به گريه كرديم.


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۸ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۸:۵۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن