واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ساختار جزءگرا مانع اقتصاد مقاومتي
اين روزها به دليل تأکيد مقام معظم رهبري بر اقتصاد مقاومتي، اهميت موضوع بيش از پيش مشخص شده است، لذا برآنم تا از نگاهي ديگر موضوع را مورد واکاوي قرار بدهم.
نویسنده : مصطفي مالکي
اين روزها به دليل تأکيد مقام معظم رهبري بر اقتصاد مقاومتي، اهميت موضوع بيش از پيش مشخص شده است، لذا برآنم تا از نگاهي ديگر موضوع را مورد واکاوي قرار بدهم. براي بررسي بهتر اين هدف، بهتر است به تعريف جامعي از دو واژه «اقتصاد» و «مقاومت» برسيم. به صورت خيلي مفيد و مختصر ميتوان گفت اقتصاد يعني ارتباط ميان توليد، تجارت و عرضه پول در کشور، اما اينجا صحبت از علم اقتصاد است، لذا به شاخهاي از علوم جامعهشناسي که روابط بين المانهاي فوق را بررسي ميکند، اطلاق ميشود. در اين تعريف است که مواردي چون اقتصاد خرد و کلان معني پيدا ميکنند. اما منظور از مقاومت چيست؟ شايد بتوان گفت بهترين تعريف مقاومت، ايستادگي و پايداري است. لذا ميتوان اينگونه نتيجه گرفت که اقتصاد مقاومتي يعني شاخهاي از علوم اجتماعي که به تحليل روابط مختلف توليد، تجارت و عرضه پول در راستاي ايستادگي کشور ميانجامد. در اينجا بايد به بررسي «مدل اقتصاد بر مقاومت» و همچنين بررسي «مدل مقاومت بر اقتصاد» بپردازيم.
سؤال اينجاست که آيا کارکردهاي اقتصادي باعث ايجاد مقاومت يا روشهاي مقاومت منتج به اقتصاد پويا ميشود؟
در بررسي مدل اول شايد بتوان گفت اقتصاد جريان و شالوده اصلي تصميمگيري در کشور است و بدون وجود اقتصاد سالم و پويا نميتوان مؤلفههاي اجتماعي را تعريف و به آن دست يافت، لذا ميتوان گفت با رويکرد صحيح، اقتصاد از ناآلودگيها و امراض تهي ميشود و اين مهم در راستاي نيل به مقاومت در برابر تنشهاي وارده از داخل و خارج ميشود، به عنوان مثال الگوي اقتصادي کشورهاي موفق، نمونه بارزي از اين اثربخشي است. سرمايهگذاري خارجي، وجود ريسک پايين و بازارهاي پولي و مالي موفق نشان از صحت اقتصاد آنها داشته و اين کشورها در قبال تنشهاي وارده مصون ميشوند. اگر به بحران مالي سال 2010 ايالات متحده نگاه کنيم، درمييابيم اگرچه دولت و ملت آن کشور صدمات شديدي از آن ناحيه متحمل شدند، اما توانستند با کمترين آسيب به راه خود ادامه دهند.
و اما به نظر بهترين الگو براي بررسي مدل مقاومت بر اقتصاد، کشور کرهشمالي باشد. اگرچه اين کشور داراي منابع مالي، سرزمين حاصلخيز، مردماني سختکوش و دانش نظامي خوب است، اما از آنجا که رويکرد مقاومت در اقتصاد آنها شکل گرفته شاهديم که رهبر آن کشور، مردم را براي يک دوره سخت آماده کرده و شرايط زندگي براي مردم بسيار طاقتفرسا شده است که با توجه به اهداف تعريف شده در اقتصاد مقاومتي و مذهب و حکومت موجود چنين الگويي بسيار بعيد است.
در يک جامعه موفق، نقشهاي مکمل بايد شکل بگيرد تا جريان جامعه به سمت هدف مشخص شده با کمترين انحراف حرکت كند، به عنوان مثال همين الگوي اقتصاد مقاومتي يک نقش مکمل از اقتصاد است.
نکته مهم ديگر در اين خصوص اين است که اگر کشور را به مثابه يک تيم در نظر بگيريم، با هم بودن «همدلي دولت و ملت»، حول يک هدف «افق چشمانداز ايران 1404» عامل موفقيت خواهد بود. لذا چه بسيار اتفاق ميافتد که تمام ارکان يک نظام به صورت مجزا، درست و به دور از اشکال کار ميکنند، اما نتيجهبخش نميباشند. به عنوان مثال اگر اقتصاد مقاومتي در کشور نهادينه نشده است، دليل آن عملکرد نامطلوب ارکان اقتصادي کشور نيست بلکه نتيجه غافل شدن از ديگر ارکان مکمل در کشور است، به عنوان مثال ما از نقش مهم و سازنده آموزش و پرورش در اين خصوص غافل ماندهايم و به ارائه برخي شعارها بسنده کردهايم. متأسفانه بسياري از ساختارها اعم از اقتصادي و غيراقتصادي «جزءگرا» هستند که نميتوانند به «کلگرائي ثانويه» برسند، لذا براي رسيدن به هر هدفي اعم از افق چشمانداز يا اقتصاد مقاومتي بايد تمام ارکان جامعه قابليت تغيير را داشته باشند و اين تفکر که تنها ارکان اقتصادي بايد در اين زمينه قدم بردارند، بسيار غلط است. همچنين بايد اذعان کرد که محصول باکيفيت در هر زمينه اعم از فرهنگ، هنر و اقتصاد نتيجه انسان باکيفيت است. اگر سطح کيفيت زندگي انسانها در يک جامعه افزايش يابد، اگر وضعيت آموزش و پرورش، مسکن، تأمين اجتماعي، محيط زيست، تغذيه، هوا و ديگر اجزاي جامعه، دچار تغيير در بهبود کيفيت و آن هم به صورت ملموس بشوند، ميتوان ادعا کرد که اقتصاد کشور دچار تغييرات اساسي خواهد شد. اگر الگوي ايران فرهنگي، اقتصادي و اسلامي در کشور پياده شود، ميتوان اميد داشت که در تمام ارکان دچار يک مقاومت غيرقابل شکست شويم. بايد باور کنيم، نقشهاي مکمل در نيل به اين موضوع اثراتي به مراتب بيشتر از اصل موضوع دارند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۵ - ۲۰:۳۲
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]