واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
از روی فقر آهنگر شدم/شغل من سر و کله زدن با کامیون است
شناسهٔ خبر: 3587484 - پنجشنبه ۱۲ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۴
جامعه > شهری
از پیشبند چرمی و پتک و کوره آتش، خبری نیست، آهنگرهای ماشینهای سنگین، دستها و لباسهای روغنی دارند و مهارتشان سر و کله زدن با کامیونهاست. به گزارش خبرنگار مهر، تصویر ذهنی همه ما از آهنگر کوره آتش و پُتک و است و صدای گوش خراش کوبیده چکش بر فلز سرخ شده از حرارت کوره؛ تصویری که این روزها بسیار کم مصداق دارد و تعداد این آهنگران انگشتشمار شده است. این شغل به هزار دلیل در حال فراموشی است، اما در کنار آن، نوع دیگری از آهنگران هم هستند که از آن همه وسایل، تنها پتکش را دارند و مخصوص ماشینهای سنگین هستند. مرد میانسالی را که استاد حمید خطابش میکنند کنار کامیون ایستاده است و درباره شاسیکشی با راننده حرف میزند. صحبت از جک ۴۰تنی به میان میآید و اینکه بعد از چند ساعت فشار جک، دیگر کامیون «یک وری» نمیرود. او استادکار آهنگری است؛ لایه ضخیمی از روغن سیاه روی دستهایش را پوشانده و به تار و پود لباس کارش هم سرایت کرده است. میگوید: آن آهنگرهای قدیمی که کوره و پتک داشتند، هنوز تک و توک توی راسته مسگرها کار میکنند، از میخ طویله تا لولای در میسازند و اگر از کنار آنها رد شوی، باید گوشَت را بگیری. حمید، آهنگر ماشینهای سنگین است. در تعریف شغلش میگوید: ماشینهای سواری را پیش جلوبندیساز میبرند، اما ماشینهای سنگین نیاز به آهنگر دارند تا جلوبندی و زیربندی کامیونها و تریلیها را درست کنند. ۲۵سال است آهنگری میکند و ۸ سال شاگردی کرده است. از روزهای سخت مدرسه صحبت میکند و فقری که باعث شد سراغ آهنگری بیاید: از روی فقر آمدم. دوران مدرسه ما خیلی سخت میگذشت. کتابها را با کش به هم میبستیم و توی سرما میلرزیدیم. تازه راهنمایی را شروع کرده بودم که به من گفتند درس نمیصرفد و باید کار کنی. کسی هم نبود راهنماییمان کند که این کار سنگین است و دنبال کار دیگری بروم. صحبت از سختی کار که میشود، پیراهنش را بالا میزند و جای عمل دیسک کمرش را نشان میدهد: کار آهنگری خیلی سخت و سنگین است، آسیب میرساند و حادثه هم دارد. میگوید: اگر خدای نکرده، زنجیر ببرد یا جک از جایش در برود، قطع عضو کمترین آسیب است. وسایل آهنگری هم خیلی سنگین هستند و بعضی از آن ها ۷۰-۸۰ کیلو وزن دارند که اگر درست بلندشان نکنی، دیسک کمر میآورد. کسی هم نبود اینها را به ما آموزش بدهد. الان همه شاگردهای من بیمه حوادث هستند. دامنه گلایهها عقبتر میرود و به دوران شاگردیاش در آهنگری میرسد: الان اصلا شبیه قبل نیست. ما قبلا بدون اجازه استاد دستشویی هم نمیتوانستیم برویم، جمعه هم تعطیلی نداشتیم و باید دکان را تمیز و ابزار را گریسکاری میکردیم، اما الان دیگر توی این کارها شاگرد پیدا نمیشود و کارگری هم نمیآید، از بس که این کار سنگین است. و ادامه میدهد: تازه الان کار خیلی راحتتر شده، قبلا موقعی که ما شاگرد بودیم همه چیز دستی بود. مثلا همین جک ۴۰ تُنی را که برای صاف کردن شاسی نصب کردهایم، نبود و باید شاسی را سرخ میکردیم و سر جایش میآوردیم، اما الان همه کار با جک انجام میشود. قبلا کوره داشتیم و دریل دستی، اما الان حتی پیچها را هم با دست باز نمیکنند. کار آهنگری از ۸ صبح شروع میشود و تعطیلی آن بستگی به غروب خورشید دارد؛ دستمزد آنها هم بستگی به درآمد کامیوندارها: دستمزد آهنگرها به نسبت سختی کار اصلا عادلانه نیست. درآمد ما بستگی به رونق کار کامیوندارها دارد. الان دست و بال رانندهها بسته است. یک دوره خیلی خوب بود، کارشان رونق داشت و کار ما هم، اما الان با وسواس ماشینهایشان را میآورند. میترسند برای ماشینها خرج کنند. استاد حمید اضافه میکند: وقتی که برای هر کامیون میگذاریم و تعداد ماشینی که میبینیم، بستگی به میزان خرابی آنها دارد. اگر کامیون خرده کاری داشته باشد نیمساعته حل میشود، گاهی اما یک کامیون تا ۱۵ روز اینجا میماند. ما کامیونی داشتیم که یک ماه و نیم داخل آهنگری ماند. بیشترین دلیل مراجعه به آهنگر هم شکستن فنر و کج شدن شاسی است که آن به خاطر دست اندازها و بار سنگین ایجاد میشود. به دستهای پنهان شدهاش در زیر لایه ضخیم روغن که نگاه میکنم، تا ته داستان را میخواند: دست آهنگر باید همیشه روغنی باشد و پر از زخمهای ریز و درشت. قبلا یک چیز مخصوصی بود به اسم صابون سیاه که دستها را عین آینه شفاف و سفید میکرد، اما بعدها گفتند غیربهداشتی است و دیگر اجازه استفاده از آن را ندادند. میگوید: صابون سیاه را از چربی الاغ درست میکردند. و خودش قهقهه میزند و ادامه میدهد: الان به هر مکافاتی است، روغن را با ریکا و خاک اره پاک میکنیم؛ مجبوریم که پاک کنیم، والا عیالمان، خانه راهمان نمیدهد. و باز هم قهقهه میزند و میرود سراغ کامیونی که با گرد و خاک فراوان وارد کارگاه آهنگری شده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]