واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب دل: گلوریا هاردی، دختر معصومی بود که بعدا معلوم شد همسر ساعد سهیلی، بازیگر توانمند و جوان سینمای ایران است. وقتی پای حرف های او نشستیم، معصوم و بی آلایش حرف می زد و صمیمی بود گلوریا هاردی گلوریا هاردی، دختر معصومی بود که بعدا معلوم شد همسر ساعد سهیلی، بازیگر توانمند و جوان سینمای ایران است. وقتی پای حرف های او نشستیم، معصوم و بی آلایش حرف می زد و صمیمی بود. عاشق هفت سین است اواخر سریال «کیمیا» بود که دختری با لهجه واقعا فرانسوی، فارسی حرف می زد. او چهره ای معصوم داشت. این دختر معصوم در مدت زمان کوتاهی مورد توجه قرار گرفت و همه کنجکاو شدند تا بدانند او کیست و چطور وارد یک سریال ایرانی شده است. گلوریا هاردی، دختر معصومی بود که بعدا معلوم شد همسر ساعد سهیلی، بازیگر توانمند و جوان سینمای ایران است. وقتی پای حرف های او نشستیم، معصوم و بی آلایش حرف می زد و صمیمی بود. او در مدت زمان کوتاهی با استعدادی که دارد، فارسی را یاد گرفته و حالا خوش و خرم همراه همسرش در ایران است. هر چه هست، احتمالا خیر است و اتفاقات خوب انتظار این زوج هنرمند و خوشبخت را می کشد. چطور به ایران آمدم من متولد بوردوی فرانسه هستم و مادری ایرانی و پدری فرانسوی دارم که در پاریس و سوئیس بزرگ شده ام. قبل از اینکه در سریال کیمیا بازی کنم به ایران آمده بودم که دلیل آن به خاطر ازدواج با ساعد سهیلی بود. من با ساعد سهیلی وقتی به خاطر جشنواره فیلم به پاریس فرانسه آمده بود، آشنا شدم و بعد عاشق شدیم و ازدواج کردیم. ما نمی خواستیم شلوغ کرده و خبر ازدواج مان را پخش کنیم. فکر هم نمی کردیم این خبر برای مردم خیلی مهم باشد اما بعد از پخش سریال، ازدواج من و ساعد سهیلی برای مردم مهم شد و دوست داشتند ما را با هم ببینند. ما هم عکس دونفره مان را رسانه ای کردیم که عکس مان ما را به عنوان زوج معرفی کرد. آشنایی با ایران و سنت های ایرانی از وقتی ازدواج کردم با سنت های ایرانی و هفت سین و عید آشنا شده ام. قبل تر مادرم چندان چیزی درباره عید و نوروز به من نگفته بود؛ البته مادرم سال هاست که در فرانسه زندگی می کند. من شاگرد خانم حاجیان بودم و ایشان در سریال نقش مهمی داشتند و می دانستند که دنبال بازیگری با مشخصات من می گردند؛ یعنی کسی که خارجی باشد و بتواند فارسی حرف بزند که از این نظر «رها» خیلی به من نزدیک بود. ساعد برای اینکه به سریال راه پیدا کنم هیچ وقت از اعتبار خودش استفاده نکرد و هیچ دخالتی نداشت. او همزمان با فیلمبرداری کار ما، خودش هم در حال بازی در فیلم «مالاریا» به کارگردانی پرویز شهبازی بود اما همیشه به من کمک می کرد و همراهم بود. سر خیلی از صحنه ها به او زنگ می زدم تا با هم مشورت کنیم و بتوانم بهتر نقشم را بازی کنم. از بازی در سریال کیمیا خیلی راضی هستم چون ایرانی ها در اینستاگرام خیلی به من انرژی مثبت می دهند و همراه من هستند که این اتفاق فراتر از انتظار من بود. مسلط به پنج زبان قبل از اینکه ازدواج کنم اصلا فارسی بلد نبودم چون هیچ وقت در خانه فارسی صحبت نمی کردیم. علاقه زیادی به یادگیری زبان های مختلف دارم. به آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی و فارسی صحبت می کنم و به یاد گرفتن زبان های دیگر همچنان علاقه دارم. به همین خاطر قبل از اینکه به ایران بیایم هیچ تصوری از ایران نداشتم و هیچ وقت درباره ایران کنجکاو نبودم. الان به نسبت قسمت های سریال «کیمیا» بهتر فارسی صحبت می کنم. خواندن دیالوگ های فارسی برایم سخت بود؛ بنابراین آنها را فینگلیش می نوشتم و می خواندم و مدام با خودم تکرار می کردم. سعی داشتم طوری کلماتم را ادا کنم که به اصطلاح آنها را برای خودم کنم. به خاطر سپردن کلمات جدید بسیار سخت بود و برای اینکه کاملا متوجه مفهوم کلمه یا جمله ای شوم که قرار است به فارسی بگویم و همین طور برای اینکه کلمات و جملات به حافظه ام سپرده شود و بهتر به زبان بیاید، به زمان نیاز داشتم. هنر و تجربه در مدرسه عالی خصوصی در پاریس موسیقی، هنر و سینما می خواندم. قبل از بازی در کیمیا هم تجربه هایی در بازیگری داشتم اما نه به صورت حرفه ای؛ تنها می توان نام تجربه و کار با دوربین را روی آن گذاشت. درواقع بیشتر وقتم را روی موسیقی گذاشتم و در فرانسه خواننده بودم. بعد از سریال کیمیا، صحبتی برای بازی در فیلمی سینمایی داشتم اما هنوز جدی نشده است. ایران هم خانه من است از اینکه در ایران زندگی می کنم راضی هستم و ایران را دوست دارم. هم ایران خانه من است و هم فرانسه؛ هر دو وطن من هستند. اگر روزی تیم ملی ایران و تیم ملی فرانسه بازی کنند، من دوست دارم بازی مساوی شود. اگر در ایران بازی را تماشا کنم، طرفدار فرانسه می شوم و اگر در فرانسه بازی را ببینم، طرفدار ایران خواهم بود. مخصوصا بعد از پخش سریال کیمیا وقتی می بینم مردم دوستم دارند و با من عکس می گیرند واقعا من هم از خوشحالی آنها حس خوبی پیدا می کنم. هفت سین و ماهی ها من سنت های ایرانی و هفت سین را خیلی دوست دارم اما وقتی برای عکاسی رفته بودم از عکاس خواستم ماهی ها در عکس نباشند چون خیلی ها این ماهی ها را می خرند و سر سفره هفت سین می گذارند اما بعدا آزادشان نمی کنند و آنها را در آب نمی اندازند تا زندگی کنند که بعد از مدتی در تنگ ها به خاطر نبود غذا می میرند. سنت های خیلی خوبی مثل عیدی گرفتن و عیدی دادن در ایران هست که واقعا جالب و زیباست. من اولین عیدی را در ایران، از پدر همسرم گرفتم و برایم خیلی قشنگ بود. مسئله جالبی که نسبت به سال نوی میلادی وجود دارد این است که اینجا مردم خانه تکانی کرده و همه چیز را تمیز می کنند. من در ایران نوع تازه ای از به استقبال سال نو رفتن را دیدم که واقعا برایم جالب بود. مجله زندگی ایده آل
یکشنبه ، ۸فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب دل]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 62]