واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
گفتگو با قاتلی که همسرش را خفه کرد
11 ماه است که در زندان به سر می برد اما می گوید از انجا خسته شده و می خواهد تکلیفش مشخص شد. جرمش قتل همسرش با روسری است.
خبرگزاری میزان: 11 ماه است که در زندان به سر می برد اما می گوید از انجا خسته شده و می خواهد تکلیفش مشخص شد. جرمش قتل همسرش با روسری است.
اول اردیبهشت سال گذشته همسرش رابه خاطر یک دعوای ساده کشته است. خودش را بیمار روانی معرفی میکند و میگوید وقتی عصبانی شود کنترلی روی اعصابش ندارد و روز حادثه هم سیمهایش قاطی کرده و همسرش را کشته است. مدتی را در بیمارستان بیماران روانی بستری بوده و بعد از قتل همسرش، با پلیس تماس گرفت و ماجرا را بازگو کرد.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
قتل همسرم ژیلا. او پنج سال از من بزرگتر بود و سال ۹۱ باهم ازدواج کردیم. ابتدا زندگی ما خوب بود اما بعد از مدتی همه چیز خراب شد و مدتی را جدا زندگی کردیم. اما بعد از چند ماه وقتی به خانه رفتم دعوایمان شد و کشتمش.
درگیری سر چه موضوعی بود؟
چند ماهی جدا زندگی کردیم و من شبها در شیرینی فروشی محل کارم زندگی میکردم. شب قبل از قتل به خانه آمدم و در مورد طلاق حرف زدیم. ژیلا مدعی بود اگر نفقه و مهریه را هم بپردازم حاضر نیست طلاق بگیرد و میخواهد با یک بیمار روانی زندگی کند.
چه کسی گفته تو بیمار روانی هستی؟
چند بار در بیمارستانهای مختلف بستری شدم. من اگر روزی ۵۰ تا قرص نمیخوردم روی اعصابم مسلط نبودم و با هر دعوایی دست به تخریب و شکستن شیشه میزدم. چند سال برای اینکه از محیط تهران دور باشم به شهرستان گرگان رفتیم و آنجا زندگی کردیم که چند دفعه آنجا در بیمارستان اعصاب و روان بستری شدم.
آنجا درمان شدی؟
خیر. آخرین بار که از آنجا مرخص شدم و به تهران آمدم پرستاران از خوشحالی شیرینی پخش کردند.
چرا با همسرت مشکل داشتی؟
باور کنید زندگی و تحمل یک آدم دارای بیماری روانی سخت است. اختلاف سن ما نیز مزید بر علت شده بود. او نمیتوانست دوره درمان من را تحمل کند و توقع داشت من سر کار بروم.
چگونه همسرت را به قتل رساندی؟
بعد از چند ماه زنگ زدم و به خانه رفتم. شب شام خوردیم اما من خوابم نبرد و تا صبح ماهواره دیدم. فردا تا ساعت دوعصر خواب بودم که وقتی بیدار شدم ژیلا ناهار درست کرده بود و ناهار را خوردم و دوباره خوابیدم. ساعت نزدیک هفت عصر بود که بیدار شدم و سیگار کشیدم. دوباره سر موضوع طلاق حرفمان شد. چند روزی بود قرصهایم را نمیخوردم که یکباره سیمهای مغزم قاطی کرد و کنترلم را از دست دادم. روسریای که آنجا بود برداشتم و دور گردنش انداختم. آنقدر روسری را کشیدم تا خفه شد. وقتی مطمئن شدم مرده است روسری را رها کردم.
بعد از قتل چه کردی؟
کنار جنازهاش نشستم و سیگار کشیدم. نمیفهمیدم چه کردهام. وقتی به خودم آمدم با پلیس تماس گرفتم و گفتم من زنم را کشتهام. ماموران هم آمدند و مرا دستگیر کردند.
دوستش داشتی؟
او دوست خواهرم بود. اولش او عاشق من شد و تصمیم به ازدواج گرفتیم. به دلیل نداشتن کار و پسانداز درست و حسابی در خانه پدر زنم ساکن شدیم. شاید اولش دوستش نداشتم اما اگر الان به گذشته برگردیم با اخلاقهای او عاشقش میشدم. بیماری اجازه نداد من همسرم را بشناسم. او زن خوبی بود. نمازش ترک نمیشد و حتی در ماههای رجب و شعبان هم روزه میگرفت.
پس چرا او را کشتی؟
باور کنید جنون آنی گرفتم. وقتی روسری را دور گردنش پیچیدم از بینیاش خون آمد. من از دیدن خون لذت میبرم به همین دلیل وقتی خون را دیدم روسری را بیشتر کشیدم.
از قتل پشیمان نیستی؟
وقتی آرام هستم و قرص مصرف کردهام به این فکر میکنم چرا کشتمش. ژیلا زن خوبی بود و گناه داشت. پشیمان هستم اما بیماری روانی یکی از علتهای این کار من بود.
اما پزشکی قانونی جنونت را تائید نکرده است.
من پرونده پزشکی دارم. جنون لحظهای میگیرم. نمیدانم چرا گفتهاند که من سالم هستم. فردی که روزی ۵۰ قرص اعصاب و روان بخورد از نظر شما سالم است؟
خودت را به جنون زدهای که قصاص نشوی؟
من حاضرم قصاص شوم چرا که همسرم را کشتم و اگر خانواده او رضایت ندهند میدانم که اعدام میشوم. بلد نیستم فیلم بازی کنم.
تاریخ انتشار: ۰۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۲:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]