تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس كارى او را اندوهگين و به خود مشغول كند و او با اخلاص براى خدا بسم اللّه‏ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826977040




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

داستان خبرنگار فداکار ایرانی در درگیری های بوسنی


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
داستان خبرنگار فداکار ایرانی در درگیری های بوسنی

حسین دهباشی


شناسهٔ خبر: 3585071 - جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۴
مجله مهر > شبکه های اجتماعی

حسین دهباشی، پژوهشگر برجسته تاریخ شفاهی ایران در کانال تلگرامی خود نوشت: مجله مهر: امشب بالاخره | حُکمِ «دادگاهِ جنایتکارانِ یوگسلاویِ سابق» در موردِ «قصّابِ بالکان» اعلام شُد | انکار نمی‌کُنم که ترجیح می‌دادم | تا «رادوان کارادزیچ» به بدترین و دردناک‌ترین روشِ مُمکن «زجرکُش» می‌شُد | تا این‌جوری سوسولی و مسخره | محکوم به چهل‌سال حبس! | نه! | زندان برای امثالِ او اصلا مجازاتِ عادلانه‌ای نیست | موجوداتی بی‌نهایت پست و رذل و کثیف | و به همان تعبیرِ «قرآن» | از جنسِ «أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»

رییس‌جمهورِ سابقِ صربسکا | گرچه برایِ خودش کُلّی شاعرپیشه و روان‌پزشک و روشنفکر بود | و تحصیلکردهء دانشگاهِ مشهورِ کُلمبیا در منتهنِ نیویورک | و شاید اگر جنگِ داخلی در «بوسنی‌وهرزگوین» رُخ نمی‌داد | الان در صفحاتِ مجازی‌اش شونصدهزار فرندِ نادیده و دل‌خسته داشت | که در پایِ نظراتِ «اولترافمینیستی»‌اش | جان فدا می‌کردند.

و البته... | تا قبل از دستورِ او برایِ تجاوزهایِ دست‌جمعی و کُشتارِ همهء همهء هشت‌هزار زن و کودکِ تنها و غیرِ مُسلح در «سربرنیتسا» | شهری مُسلمان‌نشین | که کلّیه مردانِ بالایِ چهارده سال‌اش | با اعتماد به آتش‌بسِ پیشنهادیِ شورایِ امنیت و قولِ کُلاه‌آبی‌هایِ سازمانِ‌ملل | از آن بیرون رفته بودند | تا تنها چندساعتِ بعد | خبرِ «بزرگ‌ترین و فجیع‌ترین نسل‌کشی تاریخِ مُعاصرِ اروپا»| به گوش‌شان برسد.

راستی! | حالا شُما یادتان نمی‌آید | همین آقایِ «احمدِجنّتی» | که الان | خیلی‌ها از ایشان دل‌خورند و از بابِ همین دل‌خوری | به انبوهِ شوخی‌هایِ در مورد ایشان حسابی می‌خندند و دل خُنک می‌کُنند | از جُمله نگارنده! (در انتخاباتِ اخیرِ مجلسِ شورایِ اسلامی، ردِ صلاحیّت‌ام فرمودند خُب!) | آن‌موقع‌ها تا چه حدِ محبوبِ دلِ قحطی‌زده و محاصره‌شدهء بوسنیایی‌ها بود | به جهتِ سفری که به آنجا داشت | و کمک‌هایِ گرچه ناچیز امّا دل‌گرم‌کُننده‌ای که | از جانبِ مردمِ مظلوم‌نوازِ ما | برایشان بُرد.

و امّا بعد | که اکنون دیگر شاید وقتِ افشاکردنِ «راز»ی باشد! | که صاحبِ این قلم تا امشب | در نهانی‌ترین زاویهء دلِ خود پنهان کرده بود | و نه جایی گفته و نه نوشته!

می‌دانید؟ | روزهایِ سختی بود | روزهایی خیلی سخت | سخت‌تر از آنکه فکرش را بکُنید | صرب‌ها قدم به قدم جلو می‌آمدند | و با اطمینان از سُکوت و همراهیِ پنهانِ همسایگانِ اروپایی | در هر قدم | جنایت‌هایی می‌کردند | که زبان از گفتن و قلم از نوشتن‌اش شرم دارد | در سفر و به همراهِ آقایِ جنّتی | چندنفر خبرنگارِ ایرانی هم آمده | و بعد از رفتنِ او هم | مانده بودند | از جُمله خانُمِ ثقفی، رضا بُرجی، شهید سیّدابراهیمِ اصغرزاده | و یکی دیگر که اسم‌اش را آخر می‌گویم!

در یکی از همان شب‌ها و روزهایِ سخت | که به گمانم همان وقتی بود | که دُخترکِ زیبارویِ شانزده‌سالهء تازه فرار کرده از اردوگاهِ اُسرا | که به قولِ پزشکانِ بدون مرز بیش از هزاربار به او تجاوز شده بود | خودش را پیشِ چشمِ همه | و جلویِ قرارگاهِ نیروهایِ موسوم به پاسدارِ صُلح آتش زد | آری همان شب | تصمیم گرفته شُد | که یکی از خبرنگارانِ ایرانی دست از جان بشوید | و به بهانهء مُصاحبه خودش را به «رادوان کارادزیچ» برساند | و در فُرصتی مناسب و با انفجارِ بُمبی که داخلِ دوربین‌اش بود | او را به درک و هزارنفر انسانِ بی‌گناه و دستِ خالی را به آزادی و آرامش و خود را به شهادت رساند.

آب در دهانِ همه خُشک شُده بود! | و هیچ کس دل‌اش را نداشت | و تنها یکی بود که پا پیش گذاشت | و برایِ اینکه دیگران شرمندهء ترس‌شان نشوند | دلیل آورد که تنها کسی در میانِ جمع است که چهره‌ای با پوستِ سپید و چشمانِ آبی و مویِ بور و شبیهِ غربی‌ها دارد | و انگلیسی به لهجه و اصطلاحاتِ فاخرِ شرقِ آمریکایی صحبت می‌کُند | و تازه تحصیلکرده «کُلمبیا» و دانشگاهیِ «رادوان کارادزیچ» است.
آن طرحِ ماجراجویانه و مومنانه و بشردوستانه | البته | و شاید که چه بهتر | هرگز اجرا نشد | و همینکه خبرش به تهران رسیده | و گویا شخصِ آقایِ خامنه‌ای اجازه نداد | لغو و دیگر کسی از آن سُخنی نگفت | تا امشب | که یادِ همهء فداکاری‌هایِ بی‌دریغی و بی‌چشمداشتی که همه ما ایرانیان | یکی کمتر و دیگری بیشتر | برایِ هم‌کیشانِ خود داشته‌ایم ا اُفتادم | و تنها داوطلبِ آن عملیاتِ محرمانه: «نادرِ طالب‌زاده»!









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن