واضح آرشیو وب فارسی:موج: در سراسر کشور کودکانی هستند که کودکی شان را به بهای ارزانی می فروشند و برای کسب درآمد، مجبور هستند هر روز به جای نشستن پشت میز و نیمکت مدرسه، کوچه و خیابان ها را یکی پس از دیگری به بهانه گرفتن پول از یک رهگذر طی کنند.به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج ، زیبایی های جزایر ایران آن قدر زیاد است که به سختی می توان مناظر غیر زیبا موجود در آن ها را پذیرفت اما در جزیره قشم که به جزیره عجایب هفتگانه معروف است می توان آن روی سکه زندگی در جزایر ایران را به وضوح مشاهده کرد. کودکانی که برای تأمین مخارج زندگی خود و خانواده شان مجبور به کار هستند در سراسر جزیره مشاهده می شوند و برخلاف شرایط حاکم در جزیره کیش که این کودکان و یا متکدیان کمتر از یک ساعت جمع آوری می شوند تا به چهره توریستی جزیره خدشه ای وارد نشود، کودکان کار جزیره قشم به راحتی در سراسر جزیره مشغول به فعالیت هستند. کودکان کار جزیره قشم از دست فروشی گرفته تا تخلیه بار، هر یک به کاری مشغول هستند و میزان درآمدهایشان نیز متفاوت است. در میان آن ها کودکان افغان نیز مشاهده می شوند که کار در جزیره قشم را به تحصیل در کشور خود ترجیح داده و راهی ایران شده اند. کودکانی که در جزیره قشم مشغول به دست فروشی هستند میانگین درآمد روزانه شان حدود 30 تا 40 هزار تومان است و کودکانی که به شغل باربری و یا تخلیه بار از اسکله ها روی آورده اند درآمدی در حدود 20 هزار تومان دارند. پاساژها و پارک ها؛ اصلی ترین مکان هایی هستند که کودکان دست فروش را می توان در آن ها مشاهده کرد. پاساژ سیتی سنتر که هم اکنون با بیش از ۷۰۰ واحد تجاری و یک شهربازی بزرگ در جزیره قشم به مکانی مناسب برای خرید توریست ها تبدیل شده، مکانی است که از ساعت 18 به بعد می توان شاهد حضور کودکان کار در اطراف آن بود. علی کودک 7 ساله ای است که در کنار این پاساژ بزرگ به فروش بادکنک مشغول است و دوران کودکی خود را به بهای کسب درآمد برای خانواده اش فروخته است. وی می گوید: شرایط چندان بدی ندارم زیرا در ایامی که مسافران زیادی به جزیره سفر می کنند می توانم روزانه بیش از 40 هزار تومان درآمد کسب کنم و این بیشتر از درآمدی است که پدرم در طول روز کسب می کند. وی از شرایط نامناسب زندگی خود می گوید و در پاسخ به این سؤال که آیا در کنار کار مشغول به تحصیل هم هستی یا نه؟، می افزاید: خانه ما در یکی از روستاهای اطراف قشم است و در طول روز برای آنکه به جزیره بیایم باید مسافت نسبتا طولانی را با دوچرخه طی کنم و اگر بخواهم به مدرسه هم بروم دیگر نمی توانم به خوبی کسب درآمد کنم. این کودک 7 ساله آروز می کند که روزی بتواند به همراه دیگر خواهر و برادرهایش به شهربازی سرپوشیده ای که در طبقه آخر پاساژ سیتی سنتر جزیره قشم قرار دارد برود و به راحتی بتواند از پس هزینه های تمام بازی های موجود در آن شهربازی برآید. در کنار وی کودک دیگری نیز مشغول به کار است و دائم جمله ای را تکرار می کند. « بهتون بگم چند کیلو هستید؟». مرتب این جمله از دهانش خارج می شود و از بازدیدکنندگان از این پاساژ می خواهد که به روی وزنه وی قرار گرفته تا مبلغی را که از قبل به آن ها اعلام می کند را دریافت کند. می گوید نامش حسین است و 8 سال دارد. وی برخلاف بسیاری از کودکان کار که در جزیره مشغول به فعالیت هستند و درس نمی خوانند در دبستان سهیلی تحصیل می کند. وی می افزاید: بعد از ظهرها بعد از انجام تکالیف مدرسه، ترازویم را با خود همراه می کنم تا اگر شد بابت وزن کردن توریست ها، مبالغی را از آن ها دریافت کنم و بخشی از هزینه های زندگی خود و خانواده ام را تأمین کنم. وی در خصوص شرایط زندگی خانواده اش در جزیره قشم می گوید: پدرم 4 سال پیش فوت کرده و از آن زمان به بعد مادرم هزینه های زندگی من و 3 خواهر دیگرم را تأمین می کند. من هم از 2 سال قبل مشغول به کار شده ام اما مادرم همیشه تأکید می کند که باید در کنار تحصیل کار کنم. حسین نیز از آرزوهایش می گوید و بیان می کند: دوست دارم روزی بتوانم خانه مان که بسیار فرسوده است را بازسازی کنم و اگر آن قدر ثروتمند شدم، یکی از خانه هایی که در سراسر جزیره در حال ساخت است را برای مادرم بخرم. پارک ساحلی زیتون نیز مکان دیگری است که کودکان کار حضور چشمگیری در آن دارند. این کودکان عمدتا به فروش عطر مشغول هستند و در میان آن ها کودکان افاغنه نیز دیده می شوند. یکی از این کودکان که خود را «ولی» معرفی می کند می گوید که اگر یکی از عطرهای من را بخری حاضر می شوم با شما صحبت کنم. عطرهایش را در کیسه ای ریخته و تعداد آن ها چندان زیاد به نظر نمی رسد. قیمت عطرهایش 5 هزار تومان است و می گوید: "هرکدام را که بخواهی می توانی انتخاب کنی، قیمتش تفاوتی ندارد." وی در پاسخ به این سؤال که چند سال داری و برای چه به ایران آمده ای می گوید: به دلیل شرایط دشوار زندگی در افغانستان، خانواده ام تصمیم گرفتند که راهی ایران شویم و زمانی که به ایران آمدیم مدتی را در تهران، اصفهان و بندرعباس سپری کردیم و اکنون راهی قشم شده ایم. وی می افزاید: پدرم دیگر کار نمی کند و من به همراه 4 برادر بزرگ ترم هرکدام به کاری مشغول هستیم و هزینه های زندگی مان را می پردازیم. ولی از دشواری های زندگی افاغنه در ایران گله مند است و می گوید: زمانی که وارد ایران شده ایم من تنها 2 سال داشتم و اکنون 11 ساله ام. از زمانی که به خاطر می آورم مردم ایران با دید خوبی به ما نگاه نمی کرده اند و این در حالی است که هم وطنان من خدمات زیادی را به مردم ایران کرده اند. وی بیان می کند: برادرهای دیگرم همه در پروژه های ساختمانی در حال ساخت در جزیره قشم به عنوان کارگر مشغول به فعالیت هستند و زحمات زیادی را برای ساخته شدن این پروژه ها می کشند. علاوه بر این فعالیت ها، کودکان دیگری نیز هستند که در بخش باربری و یا تخلیه بار از اسکله های جزیره قشم مشغول به کار هستند. عبدالله، یکی از همان افرادی است که در اسکله بهمن جزیره قشم مشغول به فعالیت است. وی که 13 سال بیشتر ندارد می گوید ماهی 500 هزار تومان درآمد دارم و از ساعت 9 صبح تا 5 بعد از ظهر در این اسکله مشغول به فعالیت هستم. وی می افزاید: کار بسیار دشواری دارم اما برای آنکه بتوانم هزینه های زندگی مان را تأمین کنم و باری از دوش پدرم بردارم حاضر شده ام این کار دشوار را پذیرفته و هر روز با انگیزه ای بیشتر بر سر کارم حاضر شوم. در حالی که کنوانسیون حقوق کودک در سال ۱۹۸۹ به تصویب رسیده و کشورمان نیز در اسفند سال ۱۳۷۲ به آن پیوسته است اما همچنان شاهد هستیم که در بسیاری از نقاط ایران به این قوانین توجهی نشده و حقوق کودکان نادیده گرفته می شود. باید دید مسوولان منطقه آزاد قشم که برای تبدیل شدن این جزیره به منطقه ای نمونه تلاش می کنند، برای جمع آوری کودکان کار از سطح جزیره چه اقداماتی را در دستور کار قرار داده و برای ادامه زندگی و تحصیل این کودکان چه می کنند.
پنجشنبه ، ۲۷اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]