تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833670267
متضاد بودن را دوست دارم
واضح آرشیو وب فارسی:اندیمشک جوان: اندیمشک جوان ؛ نمایش «چمدان» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد آییش، که بهمن و اسفند ۱۳۹۴ در تئاتر شهر به روی صحنه رفت، دو نمایش با عنوان «چمدان» است که یکی از آنها ۲۵ سال قبل توسط این هنرمند نوشته و اجرا شده است. نمایش دیگر نوشته «کوبو آبه»، نویسنده سوررئالیست ژاپنی است. این آثار […]اندیمشک جوان ؛ نمایش «چمدان» به نویسندگی و کارگردانی فرهاد آییش، که بهمن و اسفند ۱۳۹۴ در تئاتر شهر به روی صحنه رفت، دو نمایش با عنوان «چمدان» است که یکی از آنها ۲۵ سال قبل توسط این هنرمند نوشته و اجرا شده است. نمایش دیگر نوشته «کوبو آبه»، نویسنده سوررئالیست ژاپنی است. این آثار از دو منظر متفاوت «چمدان» را دستمایه کارشان قرار می دهند، اما به لحاظ فلسفی به یکدیگر نزدیکند. بازیگران نمایش «چمدان» نوشته و کار فرهاد آئیش به ترتیب ورود به صحنه شبنم فرشادجو، رامین ناصرنصیر، خسرو پسیانی، مائده طهماسبی، نقی سیف جمالی، حمیدرضا نعیمی، بهناز نازی، مهسا طهماسبی، عرفان برزین، شقایق فراهانی، فرهاد آئیش، بهنام دارابی، سمن طهماسبی و… هستند. برای هرکدام از ما در شرایط عادی، وجود چند مؤلفه مکان، زمان و شرایط کافی است تا چشم های مان را برهم بگذاریم و به اتفاق های کوچک و بزرگ زندگی مان بر حسب فعل ماضی بیندیشیم. اما وقتی شرایط غیرعادی شد، دیگر نمی توان انتظار داشت که هویت و شخصیت درست همان صورتی شوند که باید… حکایت سرگشتگی انسان امروز حکایتی است که شخص را تا مدت ها سردرگم و جست وجوگر می کند، جست وجو در آنچه فکر می کند با رسیدن به آن همه چیز، شکل بهتر و آرمانی تری را برخود می گیرد. نمایش «چمدان»، راوی جست وجوگرانی است که با تفکر رسیدن به ایده آل ها، هزاران راز دارند و هیچگاه هم در افکار گذشته شان نتوانسته اند به نکته با ارزش و حداقل آرام بخشی برسند. این نمایش در دو بخش میزبان تماشاگران سالن اصلی تئاترشهر است. اگرچه فصل نخست که نوشته کوبوآ نویسنده ژاپنی است شکل، فرم و حتی محتوای متفاوتی با فصل دوم دارد اما فرهاد آییش کارگردان این اثر بر این باور است که تماشای یک مضمون از زوایای مختلف هدف اصلی اجرای این کار بوده است. با او گفت و گویی انجام داده ایم درباره محتوا و مضمون نمایش «چمدان» که در ادامه می خوانید: ë اجرا و کارگردانی نمایش چمدان نشان داد که تعریف این شی ء برای شما طور دیگری است. آیا تکیه بر این نگاه باعث شد تا به سراغ مضمونی مثل چمدان بروید یا چالش ها و دغدغه های دیگری هم در این تصمیم تأثیرگذار بود؟ به طور قطع. من سالها پیش نمایشنامه ای با عنوان «چمدان» نوشته و آن را اجرا کردم، اما نمی خواستم به آن اجرا بسنده کنم چراکه به دنبال رسیدن به یک چالش برای خودم و مخاطبانم بودم از این رو تصمیم گرفتم کارم را دوباره اجرا کنم. ë افزودن بخش های مختلف به اجرای نمایش کنونی، به همین دلیل بود؟ آیا فکر می کردید همانطور که شما چمدان را می بینید مخاطبانتان هم آن را می بینند؟ کلمه چمدان می تواند ابعاد معنایی ومفهومی زیادی داشته باشد. به خاطر آنکه یک شیء دربسته است که نمی دانیم در آن چه چیزهایی قرار گرفته است. حتی به لحاظ حسی نیز چمدان قابل بررسی است چراکه در بسیاری از شرایط مثل شادی، غم، سفر و… همراه آدمها بوده است. در ابتدای اجرای این نمایش، پویا آریانپور را به عنوان هنرمند تجسمی دعوت کردم تا بتوانم از نگاه او هم در راستای هدفم استفاده کنم. در این مسیر او به اتفاق مجموعه اش، ویدئو آرت هایی را در خصوص مضمون چمدان و نگاه های مختلف بر این شی ء درست کرد و نتیجه آن شد که دوازده ویدئو آرت در سالن انتظار نمایش چمدان به تماشاگران نشان بدهیم. ضمن آنکه این هنرمند در چیدمان سالن انتظار هم مجسمه ای که برگرفته از یکصد و اندی چمدان بود را ساختند که این مجسمه هم در نوع خود باعث جذابیت های بصری زیادی شده بود. از طرف دیگر سروش رضایی هم انیمیشنی را با عنوان چمدان ساخت تا در بین دو نمایش اول و دوم پخش می شود که دلیل اصلی آن هم شکستن فضایی بود که برای مخاطب پیش آمده بود. ë همه این برنامه ها در مسیر تغییر در نگاه مخاطبان بوده است. آیا این تغییر نگاه کمک خوبی به دیده شدن نمایش اصلی می کند؟ بله. این برنامه قطعاً می تواند تأثیر بسزایی بر نگاه مخاطب داشته باشد. به هر حال وقتی شما پیش از نمایش با چند ویدیو ذهنتان درگیر می شود و مجسمه ای چمدانی را می بینید، جرقه تغییر نگاه نسبت به آن شیء پیدا می کنید و در ادامه وقتی قرار است در سالن اصلی نمایش را نظاره گر باشید علاوه بر تأثیر بر فکر و اندیشه تان به پیشداوری تازه ای از نمایش و موضوع «چمدان» می رسید و نگاه تازه تری به سوژه نمایش پیدا می کنید. ë اجرای نمایش چمدان گویا حاصل دو اثر متفاوت است. نخستین نمایش مربوط به اثری از کوبه آ نویسنده ژاپنی است و دومین نمایش نمایشنامه ای از شما. در خصوص چگونگی قرار گرفتن این دو متن در کنار یکدیگر و در قالب یک اجرا توضیح دهید. نمایش اول نشان می دهد که هر کسی در خانه اش چمدانی دارد و هر چمدان هم می تواند در برگیرنده رازها و محرمانه های زیادی باشد و نویسنده آن رازها و اسرار را با لبخند ژوکوند مقایسه کرده است. حتی در پایان نمایشنامه اش هم با سرایش قطعه شعری بر این قضیه تأکید کرده است که «ژوکوند هیچگاه لبخندت را از تصویرت برندار و راز لبخندت را هیچگاه فاش نکن. اگر راز پشت لبخند تو فاش شود بشر به شرایط متزلزل و نامیمونی می افتد.» ë در ابتدا از همه ابزارها و راهکارها استفاده می کنید تا مخاطب و تماشاگران نمایش تان را به صورت جدی با ابعاد مختلف مضمون نمایش و مؤلفه های آن آشنا کنید بعد به یکباره با نمایش یک انیمیشن و ورود به نمایش دوم که در مجموع نسبت به نمایش اول نمایشی کمدی تری است، ریتم و ساختار فکری مخاطب را به هم می ریزید. چرا؟ چون می خواستم ساختاری را که به وجود آوردم و به تعبیری تراژدی نمایش شکل گرفته بود را با مقوله طنز بشکنم و بعد از آن تماشاگر به نمایش دوم که همان نمایشنامه خودم بود ورود کند. این نمایش هم در واقع یک کولاژ است از تصاویر و مفاهیم مختلف که هم خیلی ایرانی است و هم خیلی فرنگی ولی در عین حال من نمایشنامه خودم را اثری جهانشمول می دانم. این اثر به تعبیری کاریکاتوری است از وضعیت بشر و کلاژی از انسان های گمگشته ای که تنها و بیگانه از خودشان و دیگران هستند. ë متن نمایش چمدان را در سال ۱۳۶۴ در کالیفرنیا نوشته اید. چه مواردی باعث شد آن زمان به فکر نگارش این متن بیفتید؟ آیا صرفاً قصدتان بحث مهاجرت انسانها از یک کشور به سرزمینی دیگر بود؟ بله به واقع ایده این نمایش همان مسأله مهاجران در دنیا بود اما نکته ای که جرقه نوشتن متن چمدان را در من ایجاد کرد، کار تأسف بار یک ایرانی بود که به خیال مهاجرت و گرفتن اقامت همسرش را در داخل چمدانی گذاشت و با خودش به امریکا برد. اما وقتی چمدان را از محل بار هواپیما تحویل گرفت دید که همسرش در چمدان از دنیا رفته است و آن مرد هم پس از چندی خودکشی می کند و او هم می میرد. عمق فاجعه آنقدر زیاد بود که من را وادار به نوشتن نمایشنامه چمدان کرد. ضمن آنکه چند ماهی هم بابت این مسأله و مهاجران سایر کشورها که به شخصه نظاره گرشان بودم درگیر بودم و این نگاه در تکامل متن به کمکم آمد. مسائل و مصائبی که در دنیا دارند اگر از زاویه نگاه فلسفی و دقیق تری به آنها نگاه کنیم می بینیم که بشر قرن ما نیز یک مسافر است. مسافری که یک روز به دنیا می آید و یک روز هم از دنیا می رود و چمدانی هم به همراه دارد. اما معلوم نیست که در داخل چمدانش چه چیزهایی وجود دارد؛ خواسته ها یا ناخودآگاه ها و عقده ها یا کمبودهایش. از روزی که نوشتن این متن را شروع کردم دیگر دغدغه ام تنها ایرانیان خارج از کشور و مهاجران نبودند بلکه نگاهم به وضعیت بشر قرن ما باعث شد جدی تر به این قضیه نگاه کنم. بشر قرن ما مثل یک مهاجر گمگشته ای است که نمی داند از کجاست، نمی داند به کجا می رود و فقط سعی بر معنادادن به زندگی خویش دارد. در واقع ادعا می کنم این نمایش درباره انسان معاصر است. در بطن این داستان اشک به چشم می آورد و به نظرم بازی این داستان دوست داشتنی است. بازی میان کمدی و تراژدی را همیشه دوست داشتم و تمایل دارم در کارهایم هم از آن استفاده کنم. ë یکی از نکاتی که در آثار و بازی های شما به چشم می خورد آن است که در آثار کمدی و طنز تمایلی به باج دادن به مخاطب ندارید، در این اثر هم ما کمتر این حس را داریم که به هرقیمتی تماشاگرانتان را بخندانید. بله، من کمدی و طنز را وقتی که بخشی از اثر باشد دوست دارم و به محض اینکه به جایی برسد که باج دادن به مخاطب تلقی شود و گوشه چشمی به گیشه باشد و بخواهم مخاطب را با این ترفند به سالن بکشانم احساس می کنم به این مقوله که به اعتقاد من یک مقوله مقدس است، خیانت کرده ام. کمدی برایم مقدس است و وقتی در طبیعت یک اثر وجود داشته باشد قابل احترام و ارزش است. این نگاه هم ارتباطی به موقعیت کاری ام ندارد حتی اگر مخاطب هم باشم تمایل دارم کمدی را به صورت طبیعی ببینم و حالت ساختگی و تصنعی آن را به هیچ عنوان نمی پسندم. ë اما در خصوص مضمون نمایش که بحث مهاجران و انسانهای سرگشته مطرح است. فکر نمی کنید تلخی این مضامین با نگاه کمیک تناقض دارد؟ به هرحال وقتی انسان درگیر چنین مسائلی می شود حتی نظاره گر این مباحث هم باشد کمتر می تواند لبخند بزند. اتفاقی که در نمایش دوم نیفتاد و به نوعی در بسیاری از مواقع مخاطب با یک نمایش کمدی روبه رو بود. ë گروتسک و خنده تلخ ممکن است در نمایش شما معنا پیدا کند اما در برخی از دیالوگ ها و صحنه ها ما کمدی واقعی را می بینیم. خب بسیاری از ما معمولاً به چیزهایی می خندیم که بسیار تلخ هستند و تلخی ما را به خنده وا می دارند. فکر می کنم نگاه به مسائل امر مهاجرت و اتفاقات آن آنقدر تلخ هستند که می تواند مصداق خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است باشد. ë یکی از مواردی که تماشاگر نمی تواند با آن ارتباط برقرار کند ناهمگونی و نامتجانس بودن اشکال است. کنار هم قرار گرفتن دو نمایش از دو نگاه متناقض شاید امری عجیب نباشد اما همجنس نبودن آن می تواند پستی و بلندی هایی را در ذهن به وجود آورد که خیلی رضایت بخش نیست. اتفاقی که در کلیت نمایش شما افتاد و نمایشنامه ای از کوبوآ به عنوان نمایش اول و نمایشنامه ای از خودتان را به عنوان نمایش دوم روی صحنه بردید. از طرفی نمایش دوم آنقدر بحث داشت که نیازی به مکمل بودن نمایش نخست نباشد. علت این کار چه بود؟ من می خواستم مجموعه ای از نگاه های مختلف به چمدان را در اثر بگذارم و به مخاطبم نشان دهم و نیتم هم آن بود که مخاطب با ورود به سالن از همان ابتدا با ابعاد مختلفی از یک چمدان آشنا شود. من متضاد بودن را دوست دارم. این تضاد حتی در نمایش من هم وجود دارد. یعنی ساختار کارم را به گونه ای نوشته ام که هر از چندگاهی مخاطب با تغییرات ساختاری مواجه است و خودم این ساختار را می شکنم. ë یعنی خواستید کارتان به سمت پست مدرنیسم پیش برود؟ من نمی خواهم از واژه پست مدرن استفاده کنم ولی اتفاقاً بحثی که یکی از منتقدان مطرح کرده بود همین بحث پست مدرن بودن نمایش من بود که در واقع نمی توانم چنین ادعایی را داشته باشم. نمی دانم که چقدر به این شیوه نزدیک یا دور شده ام. ë یکی از بهترین حالات مباحث مفهومی و مضمونی و ارتباط با مخاطبان آن است که کارگردان، نمایشش را طوری اجرا نکند که به مخاطب توصیه بدهد و سفارشی کند. شما در خصوص این مسأله چه اعتقادی دارید؟ من در آثارم این هدف را دنبال نمی کنم که بخواهم به مخاطب حرفی را بزنم که همگونی به وجود بیاورم که مخاطب با دیدن و شنیدن کار به نتیجه خاصی برسد. من بر ضد این نگاه هستم من می خواهم ساختار ذهنی مخاطبم را بشکنم. اگر مغز مخاطب خودم را یک کتابخانه فرض کنم دلم نمی خواهد یک مقاله و یا یک کتاب به آن اضافه کنم. دلم می خواهد اجازه پیدا کنم و داخل آن کتابخانه بروم و آنجا را قدری به هم بریزم. کتاب های تاریخی را در بخش فلسفه بگذارم و کتاب های تراژیک را در داخل قفسه آثار کمیک بگذارم و… و باعث تجربه نو و جدیدی از سوی مخاطب شوم که هیچ کجای دیگر نتواند این قضیه را تجربه کند به غیر از سالنی که نمایش من در آنجا اجرا می شود. بله. خیلی از آثار هستند که حرفی برای گفتن ندارند فقط یک تجربه اند و شما باید آن را به عنوان چیزی که هست، بپذیرید. اگر نمایش شما را تا پایان نگه داشته و اگر یک حس خوبی انجام دادید، یعنی نمایش کار خودش را انجام داده است. حالا این که نمایش را مقایسه می کنید با آنچه انتظارش را داشتید و بعد به عکس العملی می رسید، یک بحث دیگری است. من یادم می آید وقتی دانشجو بودم در امریکا دائم این مشکل را با استادم داشتم، دوست داشتم معنی همه چیز را پیدا کنم و آن را بفهمم. آخر یک روز استادی به من گفت که تو یک پیش فرضی داری که زبان فکری خاص توست و می خواهی هر چیزی که می بینی به آن زبان ترجمه کنی، ولی این را مد نظر نداری که بعضی از چیزها ترجمه بشو نیست با آن ساختار فکری که داری نمی توانی هر چیزی را ترجمه کنی، بلکه باید یک زبان فکری جدیدی را برای خودت به وجود بیاوری که بتوانی با آن پدیده مقابله کنی! مثلاً در رابطه با یک کار کوبیستیک از پیکاسو، البته در حال حاضر همه ما آن را قبول کرده ایم و تابلوی گرونیکا و جنگ پیکاسو را همه دنیا پذیرفته اند. اصلاً نمی توانند قبول نداشته باشند به خاطر اینکه می بینند که میلیون ها دلار در حال خرید و فروش است. حالا در مقابل این تابلو قرار نیست با جمع آوری المان ها به یک نتیجه خاصی برسیم. در یک اثر می تواند یک حس ما را متحول کند. یا یک تجربه خاص تأثیرگذارتر از حتی المان ها باشد. پیکاسو به ما می آموزد که به یک کوزه از زوایای مختلف نگاه کرد، پس به سایر آثار هم می توان از زوایای دیگر نگاه کرد، آن وقت ممکن است نگاه ما تغییر کند. متأسفم از اینکه گاهی ناچار می شوم بحثی را مطرح کنم که بحث صد و اندی سال پیش است. بعد از رنسانس راجع به هنرمدرن و هنر بعد از مدرن یعنی پست مدرن هم الزاماً قرار نیست حرف خاصی بزند. هر اثر استعاره ای نیست که چیزی را نشان دهد و هدفش تعریف از چیز دیگری باشد. بعضی از وقت ها شما اثری از پیکاسو ببینید که یک کوزه شکسته است. در واقع محتوا در فرم اثر جاگرفته از جوانب مختلف به آن نگاه کرده است از چپ به راست و یا از راست به چپ. بنابراین وقتی از همه زوایا به یک کوزه نگاه کنیم یک فلسفه است. ë نگاه کردن به ابعاد مختلف یک موضوع خوب است. شما یک کوزه را مثال زدید و من هم از مثال شما استفاده می کنم. ابعاد مختلف یک کوزه قابل هضم است چراکه ابعاد مختلف یک جنس را نگاه می کنیم حتی اگر کاسه ای همجنس با کوزه هم بود قابل درک بود اما در کلیت نمایش شما مسأله ای که قابل هضم نیست آن است که یک نمایشنامه با فرم، محتوا، فرهنگ و…متفاوت با یک نمایشنامه دیگر در یک زمان اجرا می شود. ضمن اینکه نمایش اول واقعاً قابل ارتباط برقرار کردن نبود و اساساً در بسیاری از نظرات هم می بینیم که اغلب تماشاگران با این نمایش – اول – ارتباط نگرفتند. دلم می خواست که فرق بکند… ë این جواب همان چیزی است که من از ابتدا می خواستم به آن همینطور صریح و شفاف پاسخ بدهید. بله، اگر دلم نمی خواست که اتفاقی نمی افتاد و دیگر چیزی نبود. من خودم می خواستم که نگاهم متفاوت باشد و همین تفاوت در نگاه و اندیشه ام را بر روی صحنه بیاورم. حتی طراحی لباس در نمایش اول هم لباسی را طراحی کرد که متضاد نگاه من بود اما با او مخالفت نکردم تا تفاوت ها در نگاه ها بیشتر شود. من سعی کردم از لحاظ استاتیک و منطقی کار با آن کنار بیاییم. برای آنکه می خواستم ایده های مختلف در کنار یک مجموعه یک کلیتی را ایجاد بکند که مخاطب به تجربه جدیدی دست پیدا کند. این اتفاق در غرب مدام در حال رخ دادن است. فقط برای مخاطبان نمایش در ایران است که تازگی دارد و عجیب و غریب است و من متأسفم که باید به این سؤال جواب بدهم! ë متأسف نباشید وقتی شیوه ای در ایران مرسوم نیست و تازگی دارد نباید انتظار داشته باشید که همه مخاطبانتان با آن ارتباط برقرار کنند. به واقع چند درصد از مخاطبانتان آثارتان، تئاتر در غرب را دنبال کرده اند؟ من در خیلی از نظرسنجی ها با این نظرات مواجه شدم که کار چمدان مزخرف، ضعیف، مسخره و… بود حتی برخی پیشنهاد می دادند که سایرین به دیدن این اثر نیایند! البته از آن سو هم همانطوری که گفتم خیلی ها هم کار را پست مدرن، گروتسک و… نامیده اند. من نه می خواهم به گروه اول تکیه کنم و نه به گروه دوم. اما به شخصه از آنچه انجام داده ام قلباً راضی هستم و خودم کارم را قبول دارم. وقتی هرشب بعد از پایان اجرا بازیگران و عوامل را می بینم که به شعف می آیند و مخاطبانی را می بینم که از این اجرا شاد می شوند، خوشحال می شوم و بر این باور هستم که کارم را درست انجام داده ام. باور کنید با تماشاگرانی مواجه شدم که با صراحت گفتند که برای نخستین بار است که در ایران نمایشی آنها را اینچنین مسرور می کند. بنابراین نمی خواهم اینجا مخاطبانم را تحقیر و با مخاطبان خارجی مقایسه کنم. از این رو من خالق نمایش چمدان نیستم، من خودم مخاطب چمدان ام که بر حسب اتفاق یکی از برگزار کنندگانش هم هستم. این اگر فراتر از من فرهاد آییش است، یکسری اتفاقات در چنین نمایش هایی باعث می شود که حتی خود من را هم به فکر وادارد. البته این مسأله هم مسأله ای است که از دهه های گذشته عنوان شده و شکل آن هم به این صورت است که شروع، وسط، پایان و نتیجه گیری ملاک سطح بندی یک نمایش نباشد. اینکه مخاطبم را معلق نگه دارم و کار را به اتمام برسانم، کار جدیدی نیست. وقتی حرف از کلیشه و نوآوری می شود، همان زمانی است که اگر کلیشه نباشد، کارهای مقبول تثبیت شده آن روز را جواب ندهید، همان زمانی است که شما در حال رسیدن به اتفاقی جدید برای مخاطبان ما می تواند باشد. ë برتری محسوسی در جنس بازی و ریتم کارتان نسبت به سایر بازیگران وجود داشت. این هم خواست خودتان بود؟ خب شاید به خاطر این بوده که من نقش آن آدم بانمک تر را بازی می کردم و هر وقت هم کسی نقش بانمک تر را بازی کند، جذابیت آن برای مخاطبان دوچندان می شود. شاید هم من روی نقش بیشتر کنترل دارم چرا که نقش را خودم نوشته ام و بیشتر از بازیگران کاراکترها را می شناسم، ولی به واقع قصد من نیست و نبوده و فکر می کنم همه بچه ها در نقش های شان خوب بازی کرده اند. ولی بهتر است که این مسأله را از من سؤال نکنید، بگذارید دیگران قضاوت کنند. ë از ابتدا این نقش را برای خودتان نوشته بودید؟ نه، نخستین باری است که این نقش را بازی می کنم، دفعه قبل این نقش را حسن پورشیرازی بازی کرد و انصافاً هم خوب از آب درآمد. ë چرا به حسن پورشیرازی که خوب هم بازی کرده، پیشنهاد ندادید که دوباره بیاید؟ چون اول می خواستیم همان گروه قبلی را بیاوریم که امکانپذیر نشد. چون یا باید همه گروه را دعوت می کردیم یا درست نبود که یک نفر را دعوت کنیم و این مسأله باعث ناهمگونی بین اعضای گروه می شد. بنابراین تصمیم گرفتم که به خاطر به وجود نیامدن مشکلات احتمالی با یک گروه و بازیگران جدید کار را اجرا کنیم. ë اجرای قبلی چمدان چند سال پیش بود؟ ۲۱ سال قبل. ë در کشورهای غربی تکرار چندباره اجرای یک نمایشنامه امری است مرسوم، اما در کشور ما قدری غریبه است و برخی با این تصور که کاری که پیش تر اجرا شده لزومی به اجرای مجدد ندارد، علاقه ای به دیدن و حمایت از آن اثر ندارند. خب من مثلاً نمایش خاطرات و کابوس ها… دکتر رفیعی را ندیده بودم و دیدن تکرار آن برای من یک موهبت بود، در مقابل آن زیبایی فقط باید کلاه بر می داشتم و تعظیم می کردم. اصلاً معنی این افکار را نمی فهمم، به نظر من هر چیزی که تکرار می شود و هر برنامه ای که اتفاق می افتد، حتماً دلیلی دارد. اگر اثری چندبار اجرا می شود، آن هم حتماً دلیلی دارد و اگر دلیل آن را ندانیم، فکر می کنیم اجرا بیهوده بوده است. حالا این را هم مدنظر داشته باشید که فردی در سن من که معلوم نیست تا چه زمانی زنده می ماند، اگر کاری را انجام می دهد، حتماً با دلیل و برهان است و ترجیح می دهم آثارم با برنامه و هدف باشد. ë به عنوان سؤال پایانی فضای حال حاضر تئاتر را چگونه ارزیابی می کنید؟ به نظر من تئاتر ایران در یک موقعیت بسیار حساس قرار گرفته است، به طوری که هر روز شاهد رشد و شکوفایی تصاعدی اجزای این هنر هستیم و نسل جدید مخاطب، نویسنده، کارگردان و بازیگر با پتانسیل بالا در حال تقویت تئاتر هستند. به نظر من در یک دهه آینده تئاتر ایران جایگاه خودش را مستحکم خواهد کرد اما فراز و نشیب هایی خواهد داشت، کاری که سینمای ما چند دهه پیش انجام داد. در حال حاضر شاید همه سالن ها و تالارها پر نشوند و ما هم به عنوان کارگردان و بازیگر راضی نباشیم، اما نا امید هم نمی شویم و باید در انتظار روزهای بهتری باشیم. سایت اندیمشک جوان، انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.
سه شنبه ، ۲۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اندیمشک جوان]
[مشاهده در: www.andimeshkjavan.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]
صفحات پیشنهادی
هادی می گفت دیگر چه کار باید برای پرسپولیس می کردم؟!/هانی: اندازه پدرم کسی را دوست ندارم
همسر مرحوم هادی نوروزی گفت روز تشییع هادی در ورزشگاه آزادی همه او را تشویق کردند و شاید اگر زمان زنده بودنش اینقدر تشویق می شد هادی فوت نمی کرد Source 01سه شنبه ۱۸اسفند۱۳۹۴آئوبامیانگ:”رئال؟بارها گفته ام که دوست دارم در اسپانیا بازی کنم”
مرجع خبری رئال مادرید پیر امریک آئوبامیانگ مهاجم گابونی دورتموند در مورد شایعه انتقالش به رئال مادرید صحبت کرد وی اظهار داشت پی اس جی هدفم پیوستن به این تیم نیست نمی توانم حرف دیرگی بزنم چرا باید به فرانسه برگردم وقتی سه سال پیش آن جا را ترک کردم رئال توافقی نشده … اماسکوچیچ: دوست ندارم سکوها خالی باشند
اسکوچیچ دوست ندارم سکوها خالی باشند دراگان اسکوچیچ می گوید باید ابراز ناخرسندی کنم بابت اینکه تماشاگران نمیتوانند بازی را از نزدیک تماشا کنند چون ما بازی میکنیم به خاطر هواداران به گزارش "ورزش سه" دراگان اسکوچیچ در نشست خبری پیش از دیدار تیمش مقابل تراکتورسازی گفتجلیل از یادگار شهید مسلم خیزاب/ دوست دارم مانند پدر، شهید شوم
امشب همزمان با سوگواره فاطمیه در شهر کوهپایه و بزرگداشت شهدای مدافع حرم از محمد مهدی خیزاب فرزند شهید مدافع حرم تجلیل شد به گزارش اصفهان شرق شهید مسلم خیزاب فرمانده گردان یا زهرا س لشکر ۱۴ امام حسین ع را بر عهده داشت و در انجام ماموریت مستشاری در سوریه به دست گروهک های تکفیریمظلومی را دوست دارم اما پرسپولیسی ام
به گزارش بانکداران ۲۴ Banker ضیا درباره برخوردهایش با پرویز مظلومی بعد از حاشیه های دربی توضیح داد سیدعلی ضیا که به عنوان یکی از گزینه های برترین مجری های سال در برنامه سه ستاره شبکه سه حاضر شده بود درباره اتفاقات بعد از حاشیه های دربی گفت من بعد از آن جریان هم از پرویز مگتوزو: دوست دارم سرمربی منچستر یونایتد شوم
هافبک جنگنده سابق آث میلان اعتراف کرد که دوست دارد در آینده هدایت شیاطین سرخ را بر عهده بگیرد Source 01شنبه ۲۲اسفند۱۳۹۴چون احمدی نژاد را دوست دارم یعنی در باند او هستم؟
مدیرفنی پیشین تیم ملی فوتبال کشورمان می گوید که زمین آکادمی ملی فوتبال می تواند جوابگوی نیازهای تیم ملی باشد وانانیوز-محمد مایلی کهن پس از برگزاری جلسه با علی کفاشیان در خصوص زمین تمرینی تیم ملی گفت من سال 62 معاون سازمان تربیت بدنی استان تهران بودم و همه مسائل را به خوبی می داندوست دارم شبکه یک بانشاطتر شود
شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۷ ۱۹ تغییر رویکرد شبکه اول در بخش مسابقه ادامهدار بودن حضور فیتیلهایها در این شبکه برنامهریزیهای سال آینده شبکه اول سرنوشت برنامههای گفتوگومحور شبانه در سال جدید قطعی شدن سریال سیروس مقدم در ماه مبارک رمضان حاشیههای سریال شیوع و واکنش افغانهاعلی ضیا: مظلومی را دوست دارم اما پرسپولیسی ام
ضیا درباره برخوردهایش با پرویز مظلومی بعد از حاشیه های دربی توضیح داد به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از خبرآنلاین سیدعلی ضیا که به عنوان یکی از گزینه های برترین مجری های سال در برنامه سه ستاره شبکه سه حاضر شده بود درباره اتفاقات بعد از حاشیه های دربی گفت منعلی ضیا: تمام استقلالی ها را دوست دارم اما تا ابد پرسپولیسی ام
سیدعلی ضیا که به عنوان یکی از گزینه های برترین مجری های سال در برنامه سه ستاره شبکه سه حاضر شده بود درباره اتفاقات بعد از حاشیه های دربی گفت من بعد از آن جریان هم از پرویز مظلومی معذرت خواهی کردم و باز هم از هر کس که با رفتار من آزرده شده معذرت می خواهم بعد از آن اتفاق هم یک ب-
گوناگون
پربازدیدترینها