واضح آرشیو وب فارسی:آفتاب دل: طلاق هیچ گاه آخرین راه حل نبوده و نیست، اما شایع شدن آن نشان می دهد که زوج ها آنقدرها هم به اختلافات شان نگرش حل مساله ای ندارند و خیلی سریع تر از سال های گذشته و نسل پدرها و مادرهای مان به این نتیجه می رسند که همه چیز را تمام کنند. کار به جایی رسیده که این روزها بسیاری از زوج ها با توافق از هم جدا می شوند؛ البته مشاورهای خانواده نظر دیگری دارند. آنها معتقدند وقتی دو نفر به این سطح از آگاهی می رسند که برای هم مناسب نیستند و تصمیم به جدایی می گیرند، با آسیب های کمتری مواجه می شوند. دکتر مهدی دوایی، مشاور و روانشناس در ادامه به شما می گوید که آسیب های طلاق چیست و چطور می توانید با آرامش بیشتری مشکلات این دوران را سپری کنید. آسیب های روانی طلاق متفاوت است گاهی ممکن است فردی کتاب یا کلاسی را نیمه تمام رها کند. جالب است بدانید هر پروژه ناتمامی در روند زندگی تاثیراتی منفی بر جای می گذارد؛ مثلا اگر فردی کلاس نقاشی، خط و. . . را شروع کرده و آن را ناتمام رها کند درنهایت باعث می شود تصویر مثبتی که از خودش در ذهن داشته کاهش پیدا کند یا اعتمادبه نفسش پایین بیاید. همین مساله باعث می شود فرد در مورد خود به تصوری ناخوشایند برسد و احساس ناتوانی کند. بنابراین هر اقدام نیمه تمامی در تمام ابعاد زندگی آسیب زا خواهد بود اما در ابعاد و ضرایبی مختلف. تمام این موارد با درصدی متفاوت روی احساسی که نسبت به خودتان دارید اثرگذار است. حال تصور کنید ضریب آسیب روانی طلاق حتی اگر از نوع توافقی هم که باشد چقدر بالاست. آسیب روانی جدایی اصلا قابل قیاس با موارد ذکرشده نیست. انرژی ای هم که بابت این مسائل از بین می رود به مراتب بیشتر است. از مهم ترین عواقب طلاق از هر نوعی که باشد کاهش اعتمادبه نفس است و جدایی باعث می شود دو طرف از نظر روانی افت کنند. مهم ترین آسیب مربوط به ازدواج بعدی است ممکن است خداحافظی یک فرزند از کانون خانواده هم به همین نسبت آسیب رسان باشد. اما این را بدانید که طلاق اولویت بسیار بالایی در ایجاد آسیب های روانی زن و مرد دارد. از پیامدها و عواقب دیگر طلاق، ایجاد تصورات منفی نسبت به خود است. مسلما هر فرد وقتی خودش را در هر مساله ای ناکارآمد تصور کند، همین موضوع باعث آسیب رساندن به سایر اتفاقات زندگی اش هم می شود. این آسیب ها در مورد شغل، کار، ورزش و مهم ترین آن احساس ناتوانی نسبت به ازدواج آینده است. وقتی زوج ها آگاهانه جدا می شوند طلاق آسیب های زیادی را به دنبال دارد؛ بنابراین حتما باید تمام جوانب را هنگام شروع زندگی بسنجید تا در آینده درگیر آسیب های روانی و اجتماعی آن نشوید. البته طلاق توافقی در اکثر موارد به دلیل رشد دو طرف اتفاق می افتد. یعنی زوج ها به این آگاهی رسیده اند که برای هم مناسب نیستند. توصیه همه مشاورها این است که اگر می خواهید جدا هم بشوید لطفا خوب جدا شوید! البته این به این معنا هم نیست که این سبک طلاق آسیب روانی به دنبال ندارد، به خصوص اگر فرزندی هم در میان باشد اما به یاد داشته باشید که طلاق توافقی به مراتب آسیب کمتری دارد. می میرم اما در این زندگی می مانم! کسانی که طلاق می گیرند در اغلب موارد با دلشوره و اضطراب ناشی از خراب شدن زندگی بعدی شان مواجه هستند. در بسیاری از موارد فرد طلاق گرفته به دلیل اینکه اعتمادبه نفسش پایین آمده و اضطراب بالایی را تجربه می کند، در ازدواج بعدی هم موفق نخواهد بود. این موضوع ربطی به نوع طلاق هم ندارد. طلاق توافقی هم آسیب های روانی زیادی به دنبال دارد، منتها ضرایب آن کمتر است. اصولا باور منفی شکست در افراد این احساس را به وجود می آورد که نکند دفعه دوم هم شکست بخورم، نکند این یکی هم مثل مورد قبلی باشد و بدتر اینکه خیلی ها به سرعت وارد زندگی جدیدی می شوند که از قبلی هم آزاردهنده تر است اما به دلیل شرایطی که دارند و ترس از حرف هایی که در آینده خواهند شنید، جدا نمی شوند. چطور ازدواج بعدی موفقی داشته باشید بعد از طلاق زوج ها روان خسته ای دارند؛ بنابراین اگر طلاق گرفته اید حتما سعی کنید تا اقدام برای ازدواج بعدی فاصله زمانی مناسبی را در نظر بگیرید و به صحبت های اطرافیان کمتر توجه کنید. از تکنیک این گوش در و آن یکی دروازه استفاده کنید! برای فراموشی آسیب طلاق به فکر ازدواج درمانی نباشید. فکر نکنید وارد زندگی جدید شدن نشانی از توانمندی شماست تا روی همسر قبلی را کم کنید. متاسفانه گاهی تصمیم غیر منتظره تان برای ازدواج بعدی، منجر به شکست می شود. بین ازدواج قبلی تا ازدواج بعدی حداقل باید 6 ماه تا 1 سال فاصله باشد. سعی کنید تا زمانی که طلاق قبلی آزارتان می دهد، هنوز در ذهن تان با آن درگیر هستید و برا ی تان نیمه تمام مانده به فکر ازدواج مجدد نباشید. آینده مشترکی با هم ندارید؟ در طلاق توافقی دو طرف به این نتیجه می رسند که در کنار هم زندگی سعادتمندی را تجربه نخواهند کرد؛ بنابراین در پروسه جدایی آرزوهای خوبی برای هم می کنند. در این سبک طلاق، دو طرف همه راه ها را امتحان کرده اند و پیش مشاور رفته اند، بعد به این نتیجه رسیده اند که ادامه این زندگی به صلاح شان نیست و با هم آینده مشترکی نخواهند داشت. اگر به ناچار در چنین موقعیتی قرار گرفتید، سعی کنید شروع عاشقانه ازدواج را با یک انتهای خوب خاتمه بدهید؛ یعنی با هم به این تعامل برسید که ادامه این زندگی به صلاح شما نیست. وقتی ادامه زندگی به نفع شما نیست. . . طلاق کلا راه حل مناسبی نیست و هیچ مشاوری هم مطرح نمی کند که جدایی خوب است. مسلما یکی از مسائل فرهنگی و اجتماعی ناپسند جامعه، مساله طلاق است. گاهی شرایط سخت زندگی منجر به تکامل انسان در مراحل بعدی می شود. اگر پازل زندگی شما با هم جفت و جور نمی شود، مسلما آخرین راه حل طلاق نیست. اختلاف ها در زندگی گاهی باعث رشد می شوند. البته اگر توانایی حل مشکلات را ندارید طبیعتا ادامه این زندگی به نفع شما نخواهد بود. طلاق چرا؟ جغرافیایی که در آن ساکن هستید: جالب است بدانید که محیط هم در ایجاد طلاق بی تاثیر نیست. در برخی شهرها قبح طلاق از بین نرفته و زوج ها با هم سازگارتر هستند. البته این فقط هم به آن معنا نیست که به دلیل نوع محل سکونت شان طلاق نمی گیرند، بلکه اصولا جدایی برای شان بی مفهوم است. شرایط اقتصادی: خیلی ها متاسفانه از همان اول انتخاب مناسبی ندارند؛ یعنی با شناخت ازدواج نکرده اند. اینجاست که آموزش مهارت های زندگی شما را از بحران نجات می دهد. برخی مهارت ها به شما کمک می کند تا در آینده از مشکلات زندگی با خاطرات خوبی یاد کنید. گاهی همین مشکلات فرصت های زیبایی می شوند تا انسان ها را از ناکامی نجات دهند. تجربه های مشترک گاهی منجر به ایجاد عوامل مشترکی می شود. اگر الان سختی ها را تحمل و غم و غصه های تان را تقسیم کنید، در آینده در شادی هم شریک خواهید بود. ناهماهنگی اجتماعی و فرهنگی: در بیشتر مواقع هنگام ازدواج این مسائل خیلی به چشم شما نمی آید یا با گفتن اینکه ما عاشق هم هستیم از کنار آن به راحتی عبور می کنید. پس از همان اول حواس تان را جمع یا سعی کنید در آینده توقع های تان را نسبت به زندگی متعادل سازید. اصطلاحا هم کفو بودن خانواده ها را همان اول در نظر بگیرید یا خودتان را با شرایط هماهنگ کنید. دخالت های بی جای خانواده ها: گاهی این دخالت ها مشکلات بیشتری را به وجود می آورد. شاید خود زوج با مراجعه به مشاور می توانستند مشکلات شان را حل کنند اما با مطرح کردن، آن را به مساله ای غیر قابل حل تبدیل کرده اند. وقتی دو خانواده درگیر مشکلات زوج ها می شوند ناخودآگاه بین آنها اختلافاتی به وجود می آید. دوستانی که طلاق گرفته اند و زندگی زناشویی برای شان بی اهمیت است: از معاشرت با این دوستان و آشنایان پرهیز کنید. خلاصه اینکه مراقب باشید که اطرافیان تان چه کسانی هستند و با چه کسانی رفت وآمد می کنید. ازدواج های اجباری: منظور ازدواج هایی است که در آن بیشتر خانواده ها تصمیم گیرنده هستند تا خود دختر و پسر. آینده چنین زندگی های مشترکی هم با نارضایتی های مختلف مواجه می شود. عدم وفاداری زوج ها: زن باید مطمئن باشد این مرد مال اوست و همین طور بالعکس. مشکلات و مسائل جنسی: نکته مهم دیگر این است که زن و شوهر باید بتوانند درباره این مشکلات با هم گفت وگو کنند. اگر این اتفاق بیفتد بسیاری از ازدواج هایی که به دلایل مسائل جنسی به بن بست رسیده برطرف می شود. بیان احساسات در مورد مسائل جنسی نیز در زندگی زناشویی بسیار حائز اهمیت است.
شنبه ، ۸اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفتاب دل]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]