واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: حکم قصاص 2 پسرخاله تأييد شد
حکم قصاص دو پسرخاله كهحکم قصاص 2 پسرخاله تأييد شد متهم هستند با همدستي يكي از دوستانشان مرد سالخوردهاي را براي سرقت پولهايش به قتل رسانده بودند، در ديوان عالي كشور تأييد شد.
صبح روز هفتم مردادماه سال 91 بود كه مأموران 147 گلبرگ از مرگ مشكوك مرد سالخوردهاي در بيمارستان تهرانپارس باخبر و در محل حاضر شدند. بررسيها حكايت از اين داشت كه اين مرد روي پل عابر پياده در خيابان پروين با اصابت جسم سخت به نقاط مختلف بدنش هدف قرار گرفته و بعد از انتقال به بيمارستان فوت شده است. عاملان حادثه هم سه مرد بودند كه بعد از حادثه از محل گريخته بودند.
پس از حضور بازپرس در محل حادثه و شناسايي هويت مقتول كه بهرنگ نام داشت، تحقيقات در اين باره ادامه پيدا كرد. تحقيقات بيشتر نشان داد كه بهرنگ براي خريد خانه با مردي به نام عباس كه صاحب يك بنگاه در خيابان پيروزي بود، قرار ملاقات داشته است. بررسيهاي بعد هم نشان داد كه عباس بعد از وقوع حادثه به طور مرموزي ناپديد شده است، بنابراين عباس به عنوان مظنون تحت تعقيب قرار گرفت تا اينكه يك ماه بعد از حادثه بازداشت شد. او وقتي مورد تحقيق قرار گرفت، گفت كه از سرنوشت بهرنگ خبر ندارد، اما گفت كه احتمال ميدهد پسر خالهاش كه پسر 22 سالهاي به نام احمد است، مرتكب قتل شده باشد. در بررسيهاي بيشتر مشخص شد كه احمد هم بعد از حادثه ناپديد شده است. پسر جوان به عنوان دومين مظنون تحت تعقيب قرار گرفت و سه ماه بعد از وقوع حادثه به دام پليس افتاد. او گفت من و پسر خالهام عباس روز حادثه با بهرنگ درگير شديم. من با چوب يك ضربه به سر او زدم. بعد چوب به دست عباس افتاد و او ضربات بيشتري به بهرنگ وارد كرد. بعد قولنامهاي كه در جيب بهرنگ بود را برداشت و هر دو سوار موتور شديم و فرار كرديم.
متهم ادامه داد: پسرخالهام به من گفته بود كه بهرنگ از بستگانش است و ميخواهد با پس گرفتن قولنامهاي كه در اختيار بهرنگ است، به خانهاش برسد. عباس از من خواست با بهرنگ قرار بگذارم و با چوب ضربهاي به سر او بزنم تا بيهوش شود و بتواند قولنامه را بردارد. اول قبول نكردم و اصرار كردم تا كارش را از طريق قانوني دنبال كند، اما عباس من را فريب داد و التماس كرد تا به او كمك كنم. وقتي با اصرار او مواجه شدم، قبول كردم.
روز حادثه هم فقط يك ضربه زدم. خيلي ترسيده بودم و قدرت حركت هم نداشتم. عباس مدام ميگفت بزن اما ترسيده بودم. چوب را از دستم گرفت و خودش ضربات بعدي را وارد كرد.
عباس در بازجوييهاي بعدي گفت مدتي قبل بود كه يكي از اهالي محل كليد خانهاش را در اختيارم گذاشت تا خانه را اجاره دهم. همان روز بهرنگ براي خريد يك خانه وارد بنگاه شد. تصميم گرفتم تا خانه اجارهاي را به او بفروشم. چند روز بعد يكي از دوستانم را كه صمد نام داشت، در نقش فروشنده خانه وارد نقشه كردم. بعد از توافق اوليه 20 ميليون تومان از بهرنگ گرفتم و قولنامهاي تنظيم كردم و يك نسخه از آن را به بهرنگ دادم.
چند روز كه گذشت مالك واقعي خانه از راه رسيد و گفت ميخواهد خانهاش را به يكي از بستگانش اجاره دهد. او كليد خانهاش را گرفت. بعد از آن بود كه بهرنگ مدام براي تنظيم قرارداد نهايي به بنگاه من مراجعه ميكرد تا اينكه تصميم گرفتم قولنامهاي را كه در اختيارش گذاشتم، سرقت كنم تا نتواند عليه من شكايت كند.
روز حادثه روي يك پل عابر پياده قرار ملاقات گذاشتم و خواستم كه قولنامه را با خودش بياورد. بعد پسر خالهام را فريب دادم و از او خواستم بهرنگ را كتك بزند و قولنامه را سرقت كند. روز حادثه مطابق نقشه با او درگير شديم و بعد از مضروب كردن او قولنامه را سرقت كرديم، اما بهرنگ به علت شدت جراحت فوت شد.
بعد از اقرار دو متهم بود كه صمد هم بازداشت شد. با كامل شدن بررسيها دو پسر خاله به اتهام مشاركت در قتل و صمد به اتهام شركت در كلاهبرداري مجرم شناخته شدند و پرونده روي ميز هيئت قضايي شعبه چهارم دادگاه كيفري استان تهران قرار گرفت. در جلسه رسيدگي به پرونده، اولياي دم براي متهمان درخواست قصاص كردند، اما دو پسر خاله وقتي مقابل هيئت قضايي قرار گرفتند، اتهام را به گردن هم انداختند. صمد هم گفت كه فريب عباس را خورده و درخواست گذشت كرد. هيئت قضايي دفاعيات متهمان را نپذيرفت و دو پسر خاله به قصاص محكوم شدند و صمد به 10 سال حبس محكوم شد. پرونده با اعتراض متهمان به ديوان عالي كشور فرستاده شد و قضات ديوان بعد از بررسي اوراق پرونده رأي دادگاه را تأييد كردند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۷ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]