واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۹
"عربستان سعودی ابدا یک کشور به حساب نمیآید. عربستان در واقع یک بیزینس ناپایدار است که از فرط فساد شبیه به یک سازمان مجرمانه بوده و آمریکا باید خود را برای روز بعد از فروپاشی این سازمان آماده سازد." به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، پایگاه اینترنتی دیفنس وان در تحلیلی درباره نزدیک بودن فروپاشی سلطنت حاکم بر عربستان سعودی مینویسد: «پادشاهی عربستان سعودی برای مدت نیم قرن محور سیاست خاورمیانه آمریکا بوده است. عربستان با تضمین تامین نفت میتوانسته از آمریکا تضمین تامین امنیت را به دست آورد. در مقابل واشنگتن نیز با نادیده گرفتن اقدامات مستبدانه و صادر کردن افراطیگری وهابی از سوی حاکمان عربستان، با لجبازی این همپیمان خود را "میانه رو" میخواند. اعتماد میان دو کشور به حدی است که اپراتورهای ویژه آمریکایی بدون هیچ شکی در دلارهای نفتی عربستان به عنوان یک صندوق سیاه مبارزه با تروریسم غلت میزنند. در مقابل، پادشاهی عربستان سعودی در دریای آشوب در منطقه یکی از کشورهایی است که از ثبات برخوردار است. اما آیا واقعا چنین چیزی درست است؟ در حقیقت عربستان سعودی ابدا یک کشور نیست. عربستان را به دو شکل میتوان توصیف کرد: یکی اینکه این کشور یک شرکت سیاسی است که از یک الگوی تجاری هوشمندانه اما نهایتا ناپایدار برخوردار است؛ دوم اینکه عربستان به حدی در کارکرد خود فاسد است که شبیه به یک سازمان مجرمانه یکپارچه چه به لحاظ افقی و چه به لحاظ عمدی است. عربستان در هر دو توصیف نمیتواند دوام بیاورد. تصمیم گیرندگان آمریکا باید از مدتها پیش شروع به برنامهریزی و آماده کردن خود به منظور فروپاشی سلطنت عربستان کرده باشند. ما در مکالمههای اخیر خود با مقامهای نظامی و دولت آمریکا شدیدا از این بابت که آنها از بابت این دورنما تعجب میکنند شگفت زده شدیم. در اینجا تحلیلی را ارائه میدهیم که آنها باید آن را مد نظر قرار دهند. از یک لحاظ پادشاه عربستان مدیرعامل یک تجارت خانوادگی است که نفت را تبدیل به پولهایی میکند که برای آن وفاداری سیاسی میخرد. این پولها دو شکل پیدا میکنند: اول از همه به شکل اعطای پول نقد و دوم به شکل اعطای امتیازهای تجاری به تعداد فزاینده فرزندان خاندان سلطنتی و همچنین اندکی مزیتهای عمومی و فرصت اشتغال برای مردم عادی. این کار هم با چماق اعمال فشار از طریق سرویسهای امنیتی سرکوب گر داخلی که با ولخرجی فراوان به تجهیزات آمریکایی مجهز شدهاند انجام میشود. مدتهای زیادی بوده که آمریکا بر خاندان حاکم عربستان به عنوان صندوقهای پول نقد بیپایان که با آن میتواند وفاداری بخرد حساب باز کرده است. حتی با در نظر گرفتن قیمت پایین نفت در دوران کنونی و اینکه مقامهای عربستان شدیدا برای خرید سلاح و پیشبرد ماجراجوییهای نظامی در یمن و دیگر کشورها پول خرج میکنند اما هنوز به نظر نمیرسد که پولهای ریاض در حال تمام شدن باشد. اما عربستان در مدت اخیر در مواجهه با قیمتهای پایین نفت شدیدا تولید نفت را افزایش داد تا اینکه در تاریخ 16 فوریه توافق عربستان-روسیه بر سر توقف سطوح بالای تولید نفت مربوط به ماه ژانویه اعلام شد و این بازتاب نیاز فوری ریاض به درآمد و دیگر ملزومات راهبردی این کشور است. علاوه بر آن ما شاهد بودیم که صحبت درباره پیش فروش سهامی عام شرکت نفتی آرامکو عربستان مطرح است که به شکلی مشابه نیاز این کشور به ارز خارجی را نشان میدهد. از طرف دیگر یک بازار سیاسی به عبارت دیگر طبق معمول مطابق با عرضه و تقاضا عمل میکند. چه میشود اگر قیمت وفاداری سیاسی در عربستان افزایش یابد؟ به نظر میرسد که چنین اتفاقی در حال رخ دادن است؛ ملک سلمان پادشاه عربستان در مدت اخیر مجبور شده با ولخرجی زیاد برای به دست آوردن بیعت چهرههای سرشناسی که با ملک عبدالله بیعت کرده بودند پول صرف کند. در اینجا به وضعیت دو کشور دیگری که با یک چنین تورمی از این نوع برخورد شدند اشاره میکنیم. در سودان جنوبی نخبگان سیری ناپذیر نه فقط پول فراوانی که به تازگی از فروش نفت این کشور به دست آمد را به جیب شخصی خود فرستادهاند بلکه هنگامی که این پول تمام شد همچنان تقاضاهای گزاف خود را حفظ کردند و این مساله باعث شد که این کشور دستخوش آشوب شود. همچنین با وجود آنکه دولت سومالی از پشتیبانی سخاوتمندانه کمک کنندگان برخوردار است اما در یک بازار سیاسی بسیار رقابتی به دلیل قیمت ارائه شده از سوی یکسری خریداران دیگری که دارای دستور کارهای ایدئولوژیک، امنیتی و یا مجرمانه متعلق به خود بودند از بازار بیرون انداخته شد. ممکن است رهبران عربستان از بابت یک چنین مقایسههایی بهشان بر بخورد اما آنها واقعیت را بیان میکنند؛ اگر شاخص قیمت وفاداری سیاسی افزایش یابد در آن صورت خاندان سلطنتی حاکم ممکن است با ناتوانی در پرداخت دیون سیاسی مواجه شود. در یک دورنمای دیگر میتوان نخبگان حاکم عربستان را به مثابه یک شرکت مجرمانه پیچیده آن هم هنگامی که مردم کشورهای دیگر در حال طرح تقاضاهای خود به منظور پاسخگویی دولتها هستند، شبیه دانست. در عربستان با وجود در هم تنیدگی نخبگان تجاری و سیاسی در یک شبکه انحصاری میتوان مشاهده کرد که مقادیر فراوانی از پول حساب نشده این کشور برای صرف در سرمایهگذایهای شخصی و ولخرجیها در کشورهای خارجی استفاده میشود و در عین حال کارکردهای دولتی برای برآورده کردن یک چنین اهدافی مطیع هستند. در این راستا باید عربستان را مشابه دزد سالاری که در حکومت ویکتور یانوکوویچ در اوکراین وجود داشت، دانست. از طرف دیگر شهروندان عربستان هر چه بیشتر میخواهند شهروند باشند نه افراد مطیع در کشورهایی به تنوع نیجریه، اوکراین، برزیل، مولداوی و مالزی. مردم در حال به چالش کشیدن دولتهای جرم زده خود و فرار مقامهای دولتی از مجازات هستند و گاهی به این منظور به خشونت توسل جستهاند. در سال 2015 در بیش از شش کشور جهان مردم به خیابانها آمدند تا به فساد اعتراض کنند و در سه کشور از این شش کشور سران دولت یا تهدید شده یا مجبور به استعفا شدند. همچنین در کشورهای دیگر همین شکایتها یا سبب افزایش جنبشهای مبارزه طلب و یا گسترش سازمانهای مجرمانه که خود را رابین هود فرض میکنند، شده است. تا حدی نیز میتوان ماجراجوییهای خارجی اخیر چین و روسیه را به عنوان تلاشی برای منحرف کردن نارضایتی مردم کشورشان از بابت کیفیت مدیریت توضیح داد. در حال حاضر در عربستان تنها اقلیت شیعه هستند که در حال مطرح کردن مطالبات سیاسی هستند اما اکثریت سنی مذهب تحصیل کرده این کشور که بیش از هر زمان در معرض جهان خارج قرار گرفتهاند بعید است که تا ابد به این امتیازهای معدود ارائه شده از سوی حاکمان فرسوده که حتی با مخارج آنها همخوانی ندارند، راضی باشند. از طرفی دیگر در عربستان نیز مثل دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس مساله کارگران خارجی میهمان وجود دارد و مقامهای عربستان مثل مقامهای این کشورها ظاهرا فکر میکنند که میتوانند تا ابد از سیل کارگران خارجی که قدردان کار در هر شرایطی هستند بهره ببرند. اما مساله این است که در این کشورها وضعیت طوری شده که تعداد این کارگرها حتی از شهروندان خود کشورها افزایش پیدا کرده و این کارگرها ممکن است به زودی شروع به مطالبه حقوق خود کنند. ریاض برای مدت چندین دهه با صادر کردن مخالفانی مثل اسامه بن لادن به خارج و دامن زدن به افراط گری در جهان اسلام به دنبال کاهش فشارها علیه خود بوده است. اما اکنون مشخص شده که این راهبرد میتواند نتیجه عکس بدهد. ما مشاهده کردیم که انتقادهای بن لادن از فساد در عربستان مورد استناد بسیاری از دیگران قرار گرفته و در میان بسیاری از اعراب انعکاس یافته است. همچنین ملک سلمان پادشاه 80 ساله فعلی نتوانسته مهارت حاکم قبلی یعنی ملک عبدالله را در حکومت داری نشان دهد. او در این مدت متوسل به برخی ابزارهای آشنا در جعبه ابزار مستبدها شامل اعدام مخالفان، سوار شدن بر جنگهای خارجی و تحریک اختلافات فرقهای برای بیاعتبار کردن مطالبات اقلیت شیعه و دامن زدن به ملیگرایی شده است. هر یک از این ابزارها خطرات شدیدی را دارند. اما چند سناریو ممکن است با تداوم سلطنت ملک سلمان و شکاف پیدا کردن در این سلطنت رخ دهد. یک سناریو درگیری جناحی در داخل خاندان سلطنتی و افزایش قیمت بیعت در این درگیری به حدی که هیچ کس توان پرداختنش را نداشته باشد، است. سناریوی دیگر یک جنگ خارجی است؛ در حال حاضر میبینیم عربستان در حال رویارویی در جنگی نیابتی در یمن و سوریه بوده و تشدید جنگ بسیار آسان است. تصمیم گیرندههای آمریکا باید در حین تاکید بر راهحلهای منطقهای برای مسائل منطقهای این خطر را در ذهن داشته باشند. سومین سناریو نیز شورش است. شورش که یا در قالب یک قیام غیر خشونت طلبانه و یا در قالب یک شورش جهادی ممکن است در عربستان رخ داد و با توجه به تحولاتی که در سالهای اخیر در منطقه رخ داد نتیجه آن تا حد زیادی قابل پیش بینی است.» انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 10]