محبوبترینها
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1852525063
گشتی در بازار عجیب خنزرپنزریهای تهران
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۲
به بازار معتادان خنزر پنزری خوش آمدهاید؛ فروشندههای معتاد، مشتریهای معتاد، رهگذران معتاد، همه در نمایشگاهی از آت و آشغالهایی که از سطلهای زباله بیرون کشیده شدهاند، درهم میلولند. به گزارش ایسنا، روزنامه ایران ادامه داد: هرچیزی که به دردتان نمیخورد اینجا پیدا میشود. از تیغ چرخ گوشت زنگزده یک پر شکسته تا قاشق و چنگال تابهتا که سیاهی لجن رویش جایی برای خودنمایی برق استیل باقی نگذاشته. کتانیهای پاره پوره و سیدیهای خشدار و انگشترهای بدلی و شلوارهای لی کهنه و کتاب کمک آموزشی ریاضی پایه دوم و کاپشن رنگ و رو رفته کرهای... . از اتوبان جوانه در جنوب غرب تهران که بپیچی سمت بزرگراه شهید کاظمی، زیر پل، شهر بزرگ و اوراق و زنگزدهای میبینی؛ انگار خوره به جان آسفالت خیابان و ستونهای پل افتاده باشد. فقر و اعتیاد این تکه از شهر را مثل موریانه جویده است. معمولاً از ساعت 10 صبح به بعد سروکلهشان پیدا میشود. هرکسی باری به دوش گرفته و سلانه سلانه میآید. بعد هرکدام بساطش را با نظم و وسواس روی کارتن و گونی و نایلونهای بزرگ زباله پهن میکند و چمباتمه مینشیند و در آفتاب کمرمق بهمنماه چرت میزند. بعضیها سرشان آنقدر به زمین نزدیک میشود که مثل پاندول ساعت تا روی خنزرپنزرشان آویزان میشود. بارها و بارها خواسته یا ناخواسته از کنارشان گذشته بودم ولی نه برای گزارش، بلکه در لباس شهروندی محترم که وقتی چنین بساطی را کنار گاردریل میبیند قفل درهای ماشین را میزند و پایش را روی پدال گاز میگذارد. ولی امروز مجبورم ببینم زیر پوست این تکه از شهر چه میگذرد؟ بساط خنزر پنزرفروشان درست نزدیکی خانههای مردم و فروشندگان لوازم خانگی و مبلفروشان است. جمعشان درست مثل لکه سیاهی است روی فرشی کرم رنگ و خوشنقش.کمی آنطرفتر بچهها بیتوجه به دنیای افیون، دنبال توپ اینطرف و آنطرف میدوند و فوتبال بازی میکنند. یک همزیستی مسالمتآمیز، شاید هم بیخبر از هم. ماشین پلیس رد میشود و معتادان به فکر علم کردن سیخ و سنگ ظهرگاهیشان هستند. این صحنهها دیگر تکراری است و آژیری را به صدا درنمیآورد. پای بساط خنزریها از اصل مطلب نگذرم، برای تماشای نمایشگاهی از زباله آمدهام. درست زیر پل و کنار ستونهای دودگرفته ماشینم را پارک میکنم. در 10 متریام 40 - 30 نفری کنار هم بساط کردهاند. هر چیزی که به نظر بیارزش میآید روی زمین پهن است. سر و صدای ماشینهایی که با سرعت 90 - 80 کیلومتر میگازند بیشتر از صدای فروشندگان است. بهتر است بگویم صدای آدمهای اینجا در نمیآید. بیشترشان سر را لای زانوها بردهاند و زیر آفتاب سرد زمستان خماری میکشند. انگار لاکپشتهایی که در لاکشان فرو رفته باشند. نخستین بساطکننده، چادر سرمهای گل منگلی را روی زمین پهن کرده و روی آن هم چند کتانی و کفش و کاپشن کهنهانداخته. به علاوه چند بشقاب ملامینی و یک رنده قرمز قدیمی. مشغول مرتب کردن است. بالای بساطش میایستم و طوری وانمود میکنم که مشتریام. در میان کتانیها یک جفت از بقیه تمیزتر است. - داداش مارک داره. شماره پات چنده؟ - نه کتونی نمیخوام. - چی بهکارت میاد؟ - از این چادر خوشم اومده. چند؟ - داداش اینو قلم بگیر. چادر ننمه. نمیفروشم. وقت سرو کله زدن ندارم و باید از همه چیز و همهکس سردربیاورم. وقتی به طرف بساط دیگر میروم داد میزند: «مهندس بیا ببینم چند میخوای. بیا نرو.» به دو هزار تومان راضی است تا چادر ننه جانش را بفروشد. بساطیها دیگر کف زمین را با موهایشان جارو میکنند. خماری امانشان را بریده. آنقدر با گردنهای چرک و کبره بسته خم شدهاند که میتوان یکی یکی مهرههایشان را شمرد. شاید یکماهی باشد حمام نرفته باشند. یکیشان از چرت میپرد: «دکتر چیزی میخوای؟ حراج آخر سال گذاشتیما» میپرسم نوار جمعکن (همانی که در دهه 70 برای بازگرداندن فیلمهای نوار ویدئو به اولش استفاده میشد) چند؟ - 10 تومن خیرش را ببینی. - کمتر. - آخر آخرش 5 تومن. پیش خودم میگویم چه مردمآزاری شدهام که چرت خلقالله را پاره میکنم بدون اینکه حتی بخواهم دست به چوب کبریتی بزنم. مرد خمار با عضلات وارفته و پوست نمور و صورت سیاه درهم کشیدهاش داد میزند: «دیدی خریدار نیستی، مردم آزاری، خواستی خمارترم کنی.» به ذهنم رجوع میکنم و میگویم نکند این بابا آنقدر مواد کشیده که میتواند ذهن آدمها را بخواند. آخه هر چیزی که به آن فکر میکردم نثارم کرد. اینجا همه فروشندهها معتادند جز یک نفر. پیرمرد قدکوتاهی با سری نیمه طاس و چشمانی فرو رفته در جمجمه و لباسهایی مندرس؛ کتانیهای اسپرتکس قدیمی بهپا دارد، اما دستکشهایی که بهدست کرده بیشتر از همه مشخصاتش او را به چشم میآورد. دستکشهای ظرفشویی. همانهایی که ساق بلند و ساق کوتاه دارند. دستکش صورتی دسته بلند به دست دارد. گونی 10 کیلویی برنج... روی زمین انداخته و رویش چند قیچی سلمانی و تیغ اصلاح و چند پیچ گوشتی و انبردست زهوار دررفته. برخلاف بقیه که آویزان آدم میشوند که جان مادرت بخر، پیرمرد فقط نگاهش را به نگاه آدم گره میزند. میشود غم را ته چشمانش دید. گرفتار است. میخواهد چیزی از او بخرم. در میان خرت و پرتهایش آچار چرخ دارد. - عمو جان چند؟ -هر چه دوست داری بده. - 5 تومن خوب است؟ -زیاد است. - 3 تومن کفایت میکند. و من همانی را که خودم گفتهام تقدیم میکنم ولی در عوض بقیه پول میخواهم به سؤالاتم جواب دهد. انگار پاهایش درد میکند. مینشیند روی جدول کنار خیابان. من هم مقابلش مینشینم و میپرسم میان این همه معتاد که معلوم نیست چه مریضیای دارند، چه میکند؟ سرش را تکان میدهد و میگوید چارهای ندارد. سؤال پیچش میکنم. با بغض از معتاد بودن تنها پسرش حرف میزند که دمار از زندگیش درآورده. فکر کنم مدتهاست منتظر کسی بوده که سفره دلش را باز کند و من در نقش جدیدی ظاهر میشوم و نقشم را به یک مونس غمخوار تغییر میدهم. «پسرم معتاد است. کار نمیکند. درس هم نخواند. روزگار من و مادرش را سیاه کرده. اول تریاک میکشید و الان هروئین و کراک و کوفت و زهرمار. چندبار کمپ بردیم ولی فایده نداشت. بازنشستهام و نصف 700 هزارتومان حقوقم برای اعتیاد پسرم خرج میشود. اگر پول ندهم وسایل خانه را میدزدد و به قیمت 2 - 3 هزار تومان میفروشد تا خرج نشئگیاش دربیاید. واقعاً نمیدانم چکار کنم. به زنم گفتم خرت و پرتهایی را که به درد نمیخورند کنار بگذارد تا خودم به قیمت بفروشم. وسایلی که به دردمان نمیخورد اینجا میآورم بفروشم و خرج مواد پسرم را جور کنم. شدهام گاو پیشانی سفید. آبرویم توی فامیل رفته. چندبار خواستم از دست پسرم خودکشی کنم ولی دلم به حال زنم سوخت. بعد از من حتماً زیر مشت و لگد پسرخمارم جان میدهد. واقعاً نمیدانم چه کنم!» چین پیشانیش که راوی سالهای پردردی است جمعتر میشود، سرش لقوه میگیرد و فکهایش چفت هم میشوند و ناگهان بارانی از درد. شانههایشان تند و تند بالا و پایین میشود مثل بچهای که خانوادهاش را گم کرده. نقشم را تکمیلتر میکنم و شانههایش را میگیرم و او را به آرامش دعوت میکنم، تنها کاری که از دستم برمیآید. پولی را مچاله میکنم و داخل جیب کاپشن قدیمیاش فرو میبرم تا لااقل امروز را به زحمت نیفتد. از فروش به مصرف وقتی پیرمرد را به امان خدا میسپارم صحنه عجیبی میبینم؛ به مغزم فشار میآورم که این چرخ زاپاس چقدر آشناست!!! ای داد چرخ زاپاس ماشین خودم است. سرم را برمیگردانم و با وحشت میبینم که در صندوق عقب ماشینم در میان پایههای دود گرفته رو به بالاست و چند معتاد در حال غارت آن. بدو بدو و با سر و صدا به سمت ماشینم میدوم و همزمان موفق میشوم میهمانان ضیافت ماشین را از آنجا دور کنم. دوباره برمیگردم به سربساطها. چشم میچرخانم تا چرخ زاپاسم را پیدا کنم. برای چه آمدهام و حالا به دنبال چه چیزی هستم؟ در چشم فرو بستنی خودم قربانی سرقت شدم. همچنانکه بساطها را میکاوم در نقطهای دورتر از جمعیت و نزدیکی باغچهای با شمشادهای بلند چرخ زاپاس را همراه با مجرم پیدا میکنم. بالای سر معتاد میایستم و قیمت چرخم را با مسخرگی تمام میپرسم. - لاستیک مارک ... 50 هزارتومان. میخوای؟ - از کجا آوردی پهلوون؟ - برای ماشین داداشمه. - به نظرت ارزون نمیفروشی؟ - پایین گفتم که بخری. مجرم متملق از رو نمیرود و با صدای بلند میگویم باید به پلیس زنگ بزنم. خیلی پررویی که چرخ زاپاسم را دزدیدهای و حالا میخواهی 50 هزار تومان آن را به خودم بفروشی. چنگی به چرخ میزنم و به سمت ماشین خودم میبرم و طرف هم پشت من راه میافتد و هزار قسم و آیه که چرخ خودش است. سیخی داخل لباسش است که معلوم میشود ابزار جرم است و از آن برای بازکردن صندوق عقب استفاده کرده. به هر ترتیبی است از شر دزد دروغگو راحت میشوم. کم مانده بود جای دزد و شاکی عوض شود! ساعت یک ظهر است و فروشندهها به جای صرف ناهار سراغ سیخ و سنگ و تنگ شیشهای و گرد سفید میروند. همان ابتدای بساطیها مرد درب و داغانی که افیون پوست بدنش را به قفسه سینه و دندههایش چسبانده با آن لباسهای ژندهاش بساط دیگری را میگشاید. فندک اتمی چرک گرفته با پایپ و بعد... سه معتاد نزار که حتی نمیتوانند خودشان را از روی زمین جمع کنند آنچنان درگیر دم گرفتن از وافور شیشهای هستند که به نگاه رهگذران و سرنشینان و رانندگان خودروهای عبوری اهمیتی نمیدهند، اصلاً شاید برایشان مهم نیست. آنطرف هم بچهها دست از بازی نکشیدهاند. گهگداری هم نگاهشان به بساط افیونی میافتد. از کوککنندگان ساز میپرسم مواد را از کجا گیرمیآورند. هر سه انگشتشان را به آنسوی بساطها دراز میکنند. مردی همشکل خودشان که روی یک موتور گازی نشسته و بساطی با دستمال رنگباخته جلویش پهن کرده. چه چرخه عجیبی! چه حقیقت چندشآوری! وسایل دزدی یا چیزهایی که بهعنوان زباله دور میریزیم برمیگردند به اینجا و شاید کسی پیدا شود تا بخرد و بعد پول آن همینجا در یک لحظه دود شود، نه دودی که به هوا برود. دودی است که یکراست میرود توی مخ و آخرش میشود توهم و قتل و غارت و دزدی و بیخانمانی. انگار اعتیاد خرده خرده استخوانهای این آدمها را میجود. انگار نمیشود کاری کرد. یعنی کار تمام است؟ چند متری با ماشین فاصله دارم و اتفاقهای امروز را مرور میکنم و مثل یک اسفنج افکارم بیرون میریزد.پیش از جویده شدن برمیگردم به سرزمین خلسه! انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6]
صفحات پیشنهادی
باربران بازار تهران امدادگر می شوند
با اجرای طرح تابش هلال احمر باربران بازار تهران امدادگر می شوند مدیرعامل جمعیت هلال احمر استان تهران از تدوین طرح تابش با هدف سازماندهی باربران بازار تهران خبر داد و گفت تیم های امدادی هلال احمر اقدامات اولیه را تا حضور نیروهای عملیاتی انجام می دهند به گزارش فرهنگ نیوز غلامرشد مثبت بورس تهران برخلاف بازارهای جهان
صفحه اقتصادی شبکه آمریکایی سی ان ان در گزارشی با اشاره به رشد چشمگیر بورس تهران نوشت در حالیکه بازارهای جهان از ابتدای سال 2016 روند نزولی پیدا کرده اند بورس تهران رشد بیش از 25 درصدی را شاهد بوده است شاخص بازار بورس تهران از زمان برداشته شدن تحریمهای هسته ای آمریکا و اتحادیهتوزیع فوری میوه های عجیب در تهران+عکس
رئیس اتحادیه باغداران گفت این محصولات از طریق سیستم ترانزیت و جاده های اصلی آمده اند چون میوه هایی نیستند که بتوانند با خر و قاطر از کوه ها و مناطق صعب العبور وارد شوند به عنوان مثال وقتی گیلاس از دماوند به تهران می رسد کیفیت آن کلی تفاوت می کند مجتبی شادلو اظهارداشت شب گذمعاملات عجیب و غریب در بازار مسکن/ معاوضه برنج با ساختمانهای میلیارد
معاملات عجیب و غریب در بازار مسکن معاوضه برنج با ساختمانهای میلیارد در میان آگهیهای عجیبی که این روزها در رابطه با مسکن وجود دارد به تازگی تعویض برنج با ملک نیز مشاهده میشود آفتاب اقتصاد نیوز نوشت به تازگی آگهیهای جالبی برای فروش ملک دیده میشود از آگهی فروش ویلا به همگسترش مناسبات تهران-پاریس/ فاز جدید همکاریها در بازار کار
معاون وزیر کار عنوان کرد گسترش مناسبات تهران-پاریس فاز جدید همکاریها در بازار کار شناسهٔ خبر 3559781 - جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲ ۰۴ اقتصاد > کار و تعاون معاون وزیر کار در دیدار با سفیر فرانسه در تهران خواستار شکلگیری دوباره همکاریها در زمینه آموزشهای فنی و حرفهای شد بهآخرین قیمت سکه، طلا و ارز در بازار تهران
به گزارش پایگاه خبری عصر اعتبار در آخرین معاملات بازار سکه و طلای تهران هر قطعه سکه تمام 9 میلیون و 750 هزار ریال و هر قطعه سکه یک گرمی یک میلیون و 850 هزار ریال قیمت گذاری شده است قیمت طلا سکه و ارز جهت دریافت آخرین اخبار از طریق تلگرام به کانال اختصاصی عصراعتبار httpپاتک نفتی ایران به عربستان/ روش تهران برای تصاحب بازار ریاض را آچمز کرده است
پاتک نفتی ایران به عربستان روش تهران برای تصاحب بازار ریاض را آچمز کرده است اقتصاد > انرژی - ایران برای بازپس گیری بازار خود از استراتژی تخفیف بهره می برد چرا که نیاز دارد قبل از نشستن بر سر میز مذاکره با عربستان و سایر اعضای اوپک بر سر قیمت نفت مقدار قابل توجهی ازقیمت سکه و ارز در بازار تهران +جدول قیمت
به گزارش سراج24 امروز 28 بهمن ماه 94 سکه طرح جدید با 983هزار تومان و طرح قدیم نیز با نرخ 985 هزار و 500 تومان به فروش می رسد همچنین امروز ارزش هر گرم طلای 18 عیار ساخته نشده در بازار طلای تهران بر بهای 99هزارو 700 تومان قرار گرفت قیمت طلا جهانی نیز در هر انس امروز بر بهای یفارس از آن سوی تالار شیشهای گزارش میدهد عقبگرد ۲۳۵ واحد شاخص کل بورس تهران/ بازار سهام در تب و تاب عرضه اول
فارس از آن سوی تالار شیشهای گزارش میدهدعقبگرد ۲۳۵ واحد شاخص کل بورس تهران بازار سهام در تب و تاب عرضه اولیه فردابازار سهام امروز در آستانه عرضه اولیه ۸ درصدی سهام پتروشیمی فجر با درجا زدن روانی نماگرهای منتخب خود بود بازاری که برای برخی فرصت خرید سهام در دامنه منفی قیمتها بواکنش بازار نفت به نشست تهران
قیمت نفت خام در معاملات روز پنج شنبه در آسیا با استقبال ایران از برنامه عربستان و روسیه برای تثبیت تولید نفت افزایش یافت و این در حالی است که تحلیل گران معتقدند که این جریان به کاهش تولید منجر نخواهد شد و تهران نیز هیچ اقدامی را از سوی خود در این راستا پیشنهاد نکرده است بعد از اف-
گوناگون
پربازدیدترینها