تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله شوخى مى‏كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏گفتند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820658803




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

با سازمان مخوف «سیا» بیشتر آشنا شوید


واضح آرشیو وب فارسی:رویکرد: هنوز بسیاری از مردم فکر می کنند که سیا سازمانی است که هدف از تشکیل آن، کمک به مطلع شدن روسای جمهور آمریکا از مسائل خارج از کشور به هنگام اتخاذ تصمیمات مربوطه است.گروه فرهنگی"رویکرد" : هنگامی که پرزیدنت ترومن قانون تشکیل این سازمان را امضا می کرد، منطق بنیادین پشت این کار همین بود و به واقع سیا همین نقش را هم اگرچه به شکلی غیرقابل قبول ایفا می کرد، اما مدت هاست که این سازمان به چیزی بسیار فرا تر از این تبدیل شده است. بی شک اطلاعات چیزی نیست که هیچ شخص منطقی با آن مخالفت کند، اما سیا سازمانی با یک بام و دو هواست و جنبه عملیاتی این سازمان است که شهرت بدی را در سطح جهان برایش به همراه داشته است. دامنه عملیات های پنهانی در تبدیل شدن سیا به شکلی از ارتش مرکب از غیرنظامیان نقش داشته است؛ ارتشی که در آن پنهانکاری بسیار زیاد، پاسخگویی اندک و بودجه هایی هنگفت حرف اول را می زنند، یعنی اتفاقی که برای هر کشوری که خود را یک دمکراسی می داند و نیروهای نظامی اش از فعالیت سیاسی منع شده اند، به شدت خطرناک است. بله، شرح وظایف این سازمان آن را از عملیات در داخل آمریکا منع می کند، اما این ممنوعیت ها به دفعات بی شمار نادیده گرفته یا دور زده شده اند، نظیر اتفاقی که در عملیات های محرمانه ای نظیر اشلون (نظارت بر ارتباطات تلفنی پنج متحد انگلیسی زبان آمریکا که در آن زمان اطلاعات به دست آمده خود را با آمریکا تقسیم می کردند و پیش درآمد افشای مجموعه ای از اطلاعات رایانه ای توسط اداره امنیت ملی بود که به تازگی شاهد بودیم)، سال ها گشودن مرسولات پستی در داخل آمریکا یا استفاده از شیوه های جایگزین برای دور زدن قانون که احتمالا در مورد بسیاری از عوامل موساد که فعالیت های عاملان احتمالی یازده سپتامبر را در داخل آمریکا و پیش از وقوع آن ردگیری می کردند، مصداق داشته است. همچون تمام سازمان های بزرگ و قدرتمند در طول زمان، سیا مداوما در پی بسط شیوه ها و مسئولیت های خود است، کاملا شبیه یک کودک در حال رشد که هرچه می گذرد به غذا و پوشاک و سرگرمی بیشتری احتیاج پیدا می کند. این گرایش ذاتی یعنی بسط سیطره اساسی را در شرایط عادی به سختی می توان تحت کنترل درآورد، اما زمانی که عملیات های پیچیده ای در بسیاری از کشور ها جریان دارد و ده ها میلیارد دلار هزینه می شود و بسیاری از سطوح محرمانگی و پرونده های چند سطحی محرمانه، توانایی هر سیاستمدار منتخبی – که همیشه اصلیترین توجه او معطوف انتخاب مجدد و کسب بودجه لازم برای پیش بردن یک کارزار انتخاباتی است – برای اعمال کنترل و نظارت معنادار، در بهترین حالت مشکل آفرین می شود. هر چه وضعیت گسترده تر و پیچیده تر شود، این حرف بیشتر مصداق پیدا می کند. در دوران آیزنهاور، نقش عملیاتی سیا برای اولین بار به شکل قابل توجهی جایگاه غالبی را کسب کرد که با توجه به آنکه آیزنهاور یک فرمانده عالی در ارتش بود و ارتش در عملیات های سیاه بسیاری در طول جنگ جهانی دوم به کار گرفته شده بود – عملیات هایی که هنوز برخی از آن ها طبقه بندی شده باقی مانده اند - چندان تعجب آدمی را برنمی انگیزد. درست است که آیزنهاور در نطق خداحافظی اش هشدار سیاهی به آمریکاییان درباره «مجموعه نظامی-صنعتی» داد، اما در مقام رئیس جمهور، او از عملیات های سیاه سیا به کرات سود جسته بود، به ویژه برای حفاظت از منافع شرکت های آمریکایی در بخش های مختلفی از جهان در زمینه همه چیز، از منافع نفتی گرفته تا انحصارهای موز در آمریکای مرکزی. شاید او این رویکرد را کمتر مخرب یا کمترخطرناک می دید یا شاید برای خدشه دار شدن شهرت پس از جنگ جهانی دوم آمریکا به جای «اعزام تفنگداران دریایی» یعنی دار و دسته سنتی آمریکا برای نشان دادن زور بازو در انجام چنین وظایفی. اما در دراز مدت او اشتباه می کرد و ثابت شد که استفاده زیاد از عملیات های سیا به شدت مخرب است و نه تنها تصویر آمریکا را خدشه دار می کند، بلکه این تصویر را به کلی نیست و نابود می کند. این کار جرقه تحولات و مشکلاتی را زد که تا امروز آمریکا را گرفتار خود کرده اند. در دهه ۱۹۵۰ سیا در تعدادی عملیات دست داشت که توفیق در آن ها، پرورش دهنده نخوت و بی اعتنایی حرفه ای کسانی بود که جزئی از فرقه مخفی این سازمان نبودند. سرنگون کردن دولت های غیرمحبوب اما دمکراتیک در گوآتمالا و ایران و سایر عملیات هایی که تا زمان به قدرت رسیدن پرزیدنت کندی در سال ۱۹۶۰ صورت گرفت، یک باور متکبرانه را نسبت به توانایی این سازمان برای تقریبا هر کاری که احساس می کرد لازم است، به وجود آورده بود. این قضیه به نقطه عطفی برای سیا و رابطه اش با روسای جمهور آمریکا تبدیل شد. پرزیدنت آیزنهاور و سیای او به این باور رسیده بودند که کاسترو که در آن زمان از طرف جامعه عمدتا چهره ای قهرمان تلقی می شد، برای منافع شرکتی و خارج از کشور آمریکا خطرناک شده و لازم بود که حذف شود. عملیات هایی که با دقت نه چندان زیادی برای این کار طراحی می شدند به اجرا گذاشته شدند و بخش هایی از جنوب آمریکا به اردوگاه های آموزشی مخفی بزرگی برای پرورش تروریست های آتی از میان اجتماع تبعیدیان ضد کاسترو توسط ماموران سیا تبدیل شدند؛ این ماموران مسئول پروژه ای بودند که اردوگاه بعدی اسامه بن لادن را در کوه های افغانستان تحت الشعاع خود قرار می داد. پرزیدنت کندی که تازه انتخاب شده بود با تصمیمی سرنوشت ساز مواجه شد: آیا اجازه حمله به کوبا را صادر و از آن حمایت کند یا نه؟ عملیات گسترده ای که برنامه آن به همراه هزینه ای هنگفت روی کاغذ آورده شده بود. کندی با قید و شرط هایی محدود از این طرح حمایت کرد؛ قید و شرط هایی که به منبع عمیق ترین انزجار از سوی پرسنل قدیمی سیا تبدیل شد؛ پرسنلی که دنبال کسی بودند تا بتوانند تقصیر شکست علنی و خفت بار این حمله را به گردن او بیندازند. حقیقت این است که طرح های سیا از همان ابتدا با دقت تهیه نشده بودند. اتفاقی که محصول تکبر ناشی از «موفقیت هایی» چون گوآتمالا بود. اما کوبا گوآتمالا نبود. ناکامی این حمله که شکستی بسیار فاحش بود، اختلافی جدی را بین رئیس جمهور و سیا به وجود آورد. زمانی که رئیس جمهور در عملی بی سابقه سه چهره ارشد سیا را اخراج کرد و آن ها را مسئول این شکست مفتضحانه دانست، ما فقط می توانیم کلماتی را که در این میان در فضای تالارهای لانگلی طنین انداخته را تصور کنیم. سیا هم اکنون بسیار بسته است و از بودجه ای بسیار کلان بهره می برد – که بخش عمده آن از دفا تر حسابرسی خارج است، از جمله تمام مبالغی که از بودجه محرمانه برای توزیع مواد مخدر و سلاح صرف می شود – به گونه ای که برای یک رئیس جمهور غیرممکن است به شیوه کندی با آن مخالفت کند. اوباما که از همان ابتدا با رفتارش ثابت کرد شخصیت تقریبا ضعیفی دارد، مطمئنا به هر چیزی که سیا خواهان آن بوده تن داده است. کسب و کار کثیف برای گروه داعش در سوریه و عراق یکی از این پروژه هاست. کودتا در اوکراین یکی دیگر است. فشار بر ناتو برای پیشروی تا پشت مرزهای روسیه که هنوز ادامه دارد یکی دیگر از پروژه های سیاست. از چندین اقدام به کودتا در ونزوئلا نیز می توان نام برد. و ایجاد یک نیروی هوایی از پهباد ها برای کشتار خارج از رویه های حقوقی در چندین و چند کشور باز هم از نمونه های دیگر است. آن ها پروژه هایی شبیه به آن نیستند که ما از یک مرد باهوش با چهره ای خندان انتظار داشته باشیم؛ مردی که گاهی اوقات دمپایی می پوشد و از زدن نشان پرچم آمریکا روی یقه لباسش در نخستین کارزار انتخاباتی اش امتناع کرده است. بیشتر از یک ناظر درباره رابطه اوباما با سیا سخن گفته اند و حفره های مهمی در رزومه او وجود دارد که می توان آن ها را با مشارکت وی پر کرد. او به چند دلیل یک نامزد جذاب بوده است. رنگ پوست اوباما روشن است و سیا تعداد اندکی سیاه پوست را در مشاغل مهم به کار می گیرد. او را باید به عنوان یک چشم انداز سیاسی خوب برای آینده نیز تلقی کرد، درست به همان شکلی که برخی سیاستمداران خارجی برای دریافت حقوق بازنشستگی محرمانه انتخاب شده اند. به هر روی قبل از انتخاب او، داستان هایی در باره کسانی وجود داشت که با این مرد با هوش و دارای افسون (سطحی) ملاقات کرده اند و اظهار داشته اند که احتمالا آن ها همین حالا با یک رئیس جمهور آتی دیدار کرده باشند. اگر اوباما واقعا با سیا نیست، پس او را نیز مرعوب کرده اند که فقط پروژه هایشان را با مهرهای لاستیکی تایید کند. یک رئیس جمهور جوان و بی تجربه همیشه باید در ذهن داشته باشد که رئیس جمهور جوان دیگری بود که نیمی از جمجمه اش در خیابان های دالاس به هوا پاشید. بعلاوه در پیشینه اوباما درباره مواد مخدر و احتمالا موضوعات دیگری که از نظر سیاسی می توانند مخاطره آفرین باشند نیز نقاط تاریکی وجود دارد. سیا کاملا قادر به استفاده از هر چیزی که ماهیت سیاسی داشته باشد، هست. آن هم به گونه ای که کاری کند تا به نظر آید فکر این بهره برداری ها از جای دیگری آمده است. در واقع اکنون کار به جایی رسیده که دشوار می توان این احتمال را تصور کرد که شخصی به ریاست جمهوری انتخاب شود و با دستورهای سیا مخالفت کند. به این ترتیبکار رئیس جمهور کم و بیش شبیه شیوه های سلطنت ظاهری در بریتانیا شده است. ملکه از آنچه که دولت انجام می دهد آگاه می شود، اما خودش هیچ اقدامی را برای تغییر دادن مسیر امور نمی تواند انجام دهد. بله، روی کاغذ رئیس جمهور هنوز قدرت مخالفت کردن با هر طرحی را دارد و ملکه صرفا با امتناع از امضا کردن مخالفت خود را نشان می دهد، اما ملکه احتمالا می تواند این قدرت را تنها یک بار اعمال کند. چون در این صورت احتمال دارد شاهد پایان ناگهانی سلطنت باشد. در مورد یک رئیس جمهور یا سرنوشتی نیکسون وار در انتظار او خواهد بود یا سرنوشتی کندی وار. منبع: http: //www. asipress. ir/vdcjiveh. uqetyz۲۹fu. txt منبع: روزنامه بیرجند امروز


چهارشنبه ، ۲۸بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رویکرد]
[مشاهده در: www.rooykard.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن