تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه كسى مستحق دوستى خداوند و خوشبختى باشد، مرگ در برابر چشمان او مى‏آيد و آرز...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820865721




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چگونه بحران شکل گرفت؛ جنگ ضدسوریه از ۳ دهه پیش آغاز شده است


واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: رئیس جمهور سوریه با تشریح مراحل مختلف توطئه غربی عربی صهیونیستی و چرایی بروز بحران این کشور بخشی از جنگ موجود بر ضد سوریه را جنگ اصطلاحات خواند و تأکید کرد که این جنگ از سه دهه پیش با توسعه شبکه های ماهواره ای و فضای مجازی آغاز شده است.به گزارش دولت بهار به نقل از خبرگزاری سوریه(سانا)، بشار اسد رئیس جمهور سوریه دیروز در مراسمی در نشست کانون مرکزی وکلای سوریه و شعب استانی آن سخنرانی کرد. مشروح سخنرانی اسد در این مراسم که به بررسی چرایی شکل گیری بحران کنونی و یا به عبارت بهتر جنگ جهانی محور سلطه به سرکردگی آمریکا و مزدوران منطقه ای اش علیه یکی از اضلاع محور مقاومت در منطقه یعنی سوریه پرداخت که مشروح آن از نظر خوانندگان عزیز می گذرد: بشار اسد در ابتدای این سخنرانی به اهمیت سندیکاها و سازمان های مردمی اشاره و تأکید کرد که آنها می توانند نقش اساسی در ایجاد پل بین دولت و جامعه در بخش های مختلف ایفا کنند. وی اعلام کرد که فعال سازی اقدامات این مؤسسات می تواند فواید زیادی برای کشور و شهروندان داشته باشد. وی افزود نقش این مؤسسات تنها در دفاع از بخشی که این مؤسسات مرتبط آنها هستند، یا در توسعه بخشی که برای آن کار می کنند، نیست، بلکه آنها به دنبال آگاه سازی هستند. آگاه سازی به معنای ملی گرایانه و سیاسی. رئیس جمهوری سوریه در ادامه گفت بحرانی که امروز در سوریه وجود دارد به صورت واضح مشخص می کند که برخی افراد شناخت کافی از مفهوم قانون ندارند و این موضوع مستلزم این است که باید برای عبور از این ناآگاهی در مرحله آینده تلاش کرد. وی صحبت از حقوق و قانون را در راستای صحبت از سلامت جامعه دانست و افزود هنگامی که این بخش سلامت باشد، کشور در سلامت خواهد بود و می تواند از مظلومان به شکلی بهتر دفاع کند. اهمیت بخش حقوقی در کشور در این موضوع است. البته برای این کار باید قوانین یا مؤسسات حقوقی مرتبط با فعالیت های وکلا و قضات و سایر مؤسسات دولتی مرتبط در این رابطه پیشرفت و توسعه داشته باشد. ویژگی ها و ابعاد جنگ جهانی علیه سوریه رئیس جمهور سوریه همچنین گزارشی سیاسی از آخرین تحولات مرتبط با بحران سوریه و مواضع منطقه ای و بین المللی در رابطه با آن ارائه و تأکید کرد: جنگی که با آن مواجه هستیم، تنها در طول پنج سال گذشته نبوده است، بلکه دست کم مربوط به سه دهه اخیر است. این جنگ، جنگ اصطلاحات است که به صورت گسترده با بروز پدیده ماهواره ها ، گیرنده های و کانال های ماهواره ای و فضایی آغاز شده و با ورود اینترنت به منازل گسترش پیدا کرده است. این جنگ در حال حاضر قادر به ایجاد اختلال و پارازیت در میان شهروندان است. این بخش است که ما به عنوان کشورهای عربی در آن شکست خورده ایم. ما نا آگاهی خود درباره اصطلاحات را اثبات کرده ایم، آنها برای ما تور پهن کرده و مانند ماهی ما را صید کردند. اگر موفقیت هایی در سوریه طی دهه های گذشته به وجود آمده، به علت سهم بالای ما در ابعاد سیاسی از این اصطلاحات بوده است، اما در عین حال ما در سوریه در راستای آگاهی بخشیدن به شهروندان در قبال این اصطلاحات کوتاهی کرده ایم. اسد افزود: هنگامی که از این بحران سخن می گوییم و شکافی در گفتمان سیاسی و تبلیغاتی ما در مورد ملی گرایی و عدم ملی گرایی در میان کسانی که حامی دولت و کشور هستند وجود دارد ، به این معنا که گفتمان آنها مخالف و متناقض با منافع کشور است، این به علت عدم فهم سایر اصطلاحاتی است که از طریق آنها می توان به مفهوم ملی گرایی یا عدم ملی گرایی رسید. به عبارت دیگر وقتی که برخی از مردم در ابتدای حوادث گفتند: ما مخالف خشونت از سوی دو طرف هستیم، به ساده ترین شکل ممکن بین مفهوم دولت و تروریست ها تفاوت قائل نشدند. آنها نمی دانستند که تکالیف دولت و مسئولیت های دیگران چیست... آنها نمی دانستند چه کسانی باید سلاح داشته باشند و چه کسانی نباید سلاح داشته باشند... آنها نمی دانستند چه کسانی حق تیراندازی دارند و چه کسانی این حق را ندارند... اگر هر شهروندی حق در اختیار داشتن سلاح و تیراندازی براساس تشخیص حق از سوی خود داشته باشد، درست مانند این است که هر شهروندی حق افتتاح یک دفتر و تهیه مهر و صادر کردن مجوزهای مختلف را داشته باشد . به این ترتیب هرج ومرج در کشور رخ می دهد. علت این موضوع این است که بسیاری از مردم آگاهی کافی نسبت به بسیاری از اصطلاحات ندارند، ما چگونه باید بین دولت و حکومت تمایز ایجاد کنیم، بسیاری از مردم این تمایز را قائل نیستند، حکومت بخشی از دولت است، ولی همه یک دولت نیست. به این ترتیب بود که ما به مرحله ای رسیدیم که قادر به تشخیص بین مخالفت با دولت و مخالفت با حکومت نبودیم. در این شرایط ما عملاً قادر نشدیم بین مخالفان و خائنان تفاوت قایل شویم. دولت نیاز همگانی است بشار اسد افزود: هر کسی حق مخالفت با حکومت و سیاست های آن و درخواست تغییر حکومت یا تغییر سیاست های آن را دارد، ولی هیچکس حق تغییر دولت را ندارد، دولت نیاز همگانی است. کسانی که از دولت خوششان نمی آید، یک راه حل وجود دارد که همان رسیدن به قانون اساسی جدید و تغییر نظام سیاسی کشور است،. این یک موضوع دیگر است ، اما من نمی توانم بگویم که بر ضد دولت هستم ، هنگامی که یک شخص بر ضد دولت قرار گیرد، عملاً بر ضد کشور اقدام کرده است، در این صورت نمی توان تفاوتی بین مخالف و خائن قایل شد ، چرا که ما بین مفهوم عدالت و مفهوم حاکمیت تفاوت قایل نمی شویم. وی تصریح کرد: موضوع دیگری وجود دارد که ایجاد تفاوت بین دولت و نظام است ، متأسفانه الان حتی در رسانه های حامی دولت یا حکومت یا حزب حاکم یا حامیان دولت ، از دولت به معنای نظام صحبت می کنند، این موضوع خطرناک است ، چرا که کلمه نظام یا رژیم وقتی استفاده می شود، اهانت به حاکمیت نیست، بلکه اهانت به ملت است... ملتی که نظام در اختیار دارد ، به این معنا است که دولت در اختیار ندارد، این یعنی اینکه آنها شایسته در اختیار داشتن دولت نیستند. این کلمه به معنای توده ای از انسان ها است که یک گروهک آنها را رهبری می کند، گروهکی که دارای منافع تنگ نظرانه در ابعاد طایفه ای یا هر منافع تنگ نظرانه دیگر غیر از ملی گرایی هستند. این چیزی است که غرب همواره در مورد ما به کار می برد، اما من همیشه در سخنرانی های اخیر خود با رسانه های خارجی اصطلاح نظام را برای کشورهایی نظیر فرانسه و انگلیس استفاده می کنم، چرا که ما اعتقاد داریم که گروهک های واقعی که آنها سخن می گویند، خودشان هستند. علت آن هم این است که دولت در درجه اول باید به مبانی که اعلام کرده احترام بگذارد، باید به ارزش ها و مفاهیمی که ملت دارند ، احترام بگذارد. مهم تر از همه اینکه باید به قوانین بین المللی و منشور های جهانی احترام گذارد. معارضه سیاسی باید نماینده یک جریان مردمی باشد رئیس جمهور سوریه ادامه داد: اما این دولت ها به هیچ یک از این مبانی احترام نمی گذارند، به همین علت است که نام نظام یا رژیم بر آن ها انطباق پیدا می کند، اما متأسفانه ما کلمه نظام را برای خود به کار می گیریم، این بدان معنا است که ما دولت در اختیار نداریم. هنگامی که ما بین اصطلاح دولت و نظام تفاوت قایل شویم ، نمی توانیم بین معارضان به معنای سیاسی و معارضه به معنای در اختیار داشتن دیدگاه های متفاوت تفاوت قایل شویم. به عنوان مثال من می توانم دیدگاه های مخالف داشته باشم، من در رأس این دولت هستم و چه بسا احیاناً دیدگاه های متفاوت با بسیاری از مسئولان داشته و با آنها مخالفت کنم، اما وقتی رأی اکثریت را در موضوعی مشخص می بینم، با آنها همراه شود. در این صورت نمی توان من را معارض نامید. ممکن است وزیری وجود داشته باشد که با سیاست های حاکمیت موافق نباشد، نمی توان این فرد را معارض نامید. ممکن است تعدادی از شما در شوراها در سطوح مختلف مخالف سیاست های سندیکا باشید ، اما نمی توان شما را مخالف نامید. معارضه در معنای سیاسی باید نمایندگی از سوی بخشی از مردم را داشته باشد، این بخش باید خود را در انتخابات یا از طریق کرسی ها در هیئت های مختلف انتخابی شامل سندیکاها و اداره های مختلف نظیر مدیریت های محلی یا مجلس نمایندگان یا در دیگر مؤسسات منتخب نشان دهد. چرا به این بحران رسیدیم به گزارش تسنیم، بشار اسد در ادامه گفت : هنگامی که تمام این مفاهیم را درک نکردیم و برای آگاه سازی مردم هم تلاش نکردیم، به این بحران رسیدیم و شاهد به هم ریختگی در تمام مفاهیم بودیم، نتیجه این بود که بسیاری از افرادی که وطنشان را دوست داشتند و کسانی که نیت ها و مقاصد سوئی نداشتند، فریب آنها را بخورند و با عملکرد سیاسی یا رسانه ای یا حتی اجتماعی در باتلاق سقوط کنند، آنها پوششی را تشکیل دادند بدون این که از هرج و مرج و تروریسم آگاه باشند و آن را درک کنند و زمانی فهمیدند حقیقت چیست که زمان و فرصت از دست رفته بود. به هر حال امروز حقایق پس از گذشت پنج سال روشن و واضح شده است، اگر بخواهیم به طور خلاصه آن را بیان کنیم، این است، در ابتدا، تلاش هایی برای تحریک صورت گرفت تا این حوادث شکل انقلابمردمی به خود بگیرد، این تلاش ها حدود دو یا سه ماه از طریق اینترنت و رسانه های مختلف آغاز شد، البته این تلاش ها به شکست انجامید، آنگاه(محور ضد سوری)، عملیات پرداخت پول به بسیاری از افراد را به طور مشخص از طریق قطر آغاز کردند، هنگامی که در جست وجوی این افراد بودیم تا از آنها سئوال کنیم، چرا سر کارهایشان می روند؟ برخی از آنها پاسخشان اینگونه بود: پولی که ما برای نیم ساعت دریافت می کنیم، با پولی که برای یک هفته کاری دریافت می کنیم، برابری می کند(پولی که دشمنان ملت سوریه برای نیم ساعت می دهند با دستمزد یک هفته ای برابری می کند) بنابراین عملیات پرداخت پول شروع شد و ماموریت سلاح هم در آن زمان برای تحریک دولت صورت گرفت تا خون های بیشتری بر روی زمین ریخته شود و اعتراضات مردمی علیه دولت شکل گیرد و در نتیجه دولت در نتیجه یک اقدام مردمی سرنگون شود. در واقع، در بهترین برآوردها، آنها تنها توانستند در تمام سوریه، کمتر از 150 هزار نفر را برای برگزاری تظاهرات علیه دولت جمع آوری کنند که بیشتر آنها با پول جمع آوری شده بودند، اگر بگوییم که ما به عنوان دولت در ارزیابی های خود مبالغه می کنیم، حتی اگر این رقم را چند برابر افزایش دهیم تا به یک میلیون نفر برسد که البته چنین سخنی نادرست است، یک میلیون نفر از مجموع 24 میلیون نفر هم عدد قابل توجهی نیست و ارزشی ندارد، آنها هنگامی که در این زمینه هم شکست خوردند، منظورم در مسئله مردمی و تظاهرات مردمی، به مرحله بعدی(توطئه خود) یعنی به دست گرفتن سلاح در معنای گسترده اش منتقل شدند و هنگامی که در موضوع سلاح در مراحل نخست آن شکست خوردند، به موضوع حمایت از جبهه النصره و بعدا به داعش پرداختند تا این که به وضع موجود رسیدیم. غرب همواره قادر به ویرانی و خرابکاری است، ولی دیگر نمی تواند آن را بسازد. دشمنان در این پنج سال چه چیزی کسب کردند البته آنچه پس از پنج سال برای ما مهم است، این است که آنها(دشمنان ملت سوریه) پس از این مدت چه چیزی به دست آوردند؟ البته که آنها توانستند بسیاری از زیرساخت ها را ویران کنند و اقتصاد را تا حد بسیار از بین ببرند، ما حجم خسارت های گسترده را می دانیم، ولی در عین حال آنها(دشمنان) تنها یک چیز را ثابت کردند و آن این است که غرب در طول چندین دهه حداقل از زمان جنگ جهانی دوم، همواره قادر به ویرانگری و خرابکاری بوده ولی دیگر قادر به سازندگی و ساخت خرابی هایی که خود به بار آورد، نیست. غرب می خواهد ساختمانی را ویران کند، و ساختمان دیگری را که خود مناسب بداند، بسازد، اما غرب حتی قادر به ساخت این ساختمان مزدور یا نماینده خود و سیاست هایش هم نیست، علتش این است که کشورهای غربی و کشورهای منطقه ای و عربی دنباله رو آنها، سوریه را خوب نشناختند، ماهیت جامعه سوری را خوب درک نکردند، ماهیت دولت سوریه را خوب نشناختند، ماهیت دوستانی را که در کنار سوریه ایستادند ،نشناختند، آنها تمام این مسائل را انتظار نداشتند و این حقایق را درک نمی کردند، به همین سبب می گفتند که دولت سوریه طی چند هفته یا چند ماه و چندن سال سقوط می کند. شالوده فعالیت های غرب طی برهه گذشته این است که آنها از تروریسم حمایت می کردند، این مسئله همانطور که قبلا گفتم، کاملا واضح و روشن است، ولی در عین حال، بازی اساسی، بازی سیاسی بود که همچنان تا این لحظه ادامه دارد ، آن چیزی که «راه حل سیاسی» می خواندند، من آن را مسیر سیاسی می خواندم، به دلیل این که، چیزی به نام حل نظامی و حل سیاسی وجود ندارد، بلکه حل مشکل وجود دارد، ولی این راه حل دو مسیر دارد، مسیر سیاسی و مسیر مبارزه با تروریسم، آنها(دشمنان ملت سوریه) آن را حل سیاسی نامیدند که البته هدفشان از این طرح، چندین بعد دارد، اولا : از طریق به کارگیری واژه حل سیاسی خواستند این برداشت را به افکارعمومی کشورهای خود ارائه کنند که آنها کشورهای صلح جو هستند و سیاستشان مسالمت آمیز است و برای جنگ و خرابکاری تلاش نمی کنند و در کنار گروه های صلح جو در داخل سوریه ایستاده اند، در کنار ملت سوریه برای حل دموکراتیک یا مسالمت آمیز ایستاده اید(غربی ها این ادعاها را برای افکارعمومی خود مطرح می کردند) ، آنها در عین حال این مسیر را برای فراهم کردن پوشش برای مزدوران سوری مورد استفاده قرار دادند و اینگونه القا کردند که این افراد یک گروهی از سیاستمداران صلح جویی هستند که می خواهند به ملت سوریه برای خلاصی از سرکوب، قتل، انحصار قدرت و نبود دموکراسی کمک کنند، و از این دست سخنانی که شما(مخاطبان بشار اسد) می دانید. ابزارهای غرب و مزدورانشان برای فشار بر دولت سوریه اما همزمان ابزاری دیگری(از سوی دشمنان ملت سوریه) وجود داشت، این که این ابزار، دروازه دولت باشد هنگامی که از نظر نظامی تحت فشار باشد،این که وقتی دولت از نظر نظامی تحت فشار باشد، آنچه را آنها در زمینه سیاسی بخواهد، می دهد، یعنی هنگامی که ما از نظر سیاسی چیزی را می دهیم، نگوییم که شکست است، بلکه امتیازدهی یا هر عنوان دیگری است، خطرناک ترین مسئله در این طرح این است که یکی از اهدافش، القای این مسئله به ملت سوریه است که همواره راه خروجی از بحران وجود دارد، یعنی هر فردی که به او بگویی یک راه حل نظامی و یک راه حل سیاسی وجود دارد، یعنی هر راه حلی را که می خواهی انتخاب کن، او خواهد گفت، من راه حل سیاسی را انتخاب خواهم کرد، خونریزی را مهار کنم، با حداقل خسارت ها، چرا به سمت راه حل نظامی حرکت کنیم... به عبارت دیگر، می گوید که این راه حل دوگانه سیاسی، جایگزین راه حل اول است، او متوجه این حقیقت نیست که این دو راه موازی هم هستند، آنها (غربی ها و مزدورانشان) می گویند به حمایت از تروریسم ادامه خواهیم داد ولی تو(دولت سوریه) باید در عین حال در مسیر سیاسی امتیاز بدهی، در ابتدا با این طرح خیلی فریبکاری کردند، به همین سبب ما(دولت سوریه) از ابتدا با توجه به شناختمان از تمام نیت ها و مقاصد سوء(غربی ها و مزدورانشان) با تمام ابتکارات سیاسی همراهی نشان دادیم تا راه(بهانه تراشی) را به روی آنها ببندیم و همچنین به شهروندان سوری اثبات کنیم که آنها(غربی ها) دروغگو و حیله گر و فریبکار هستند. مسئله خطرناک تری که آنها(غربی ها) تلاش کردند در این مسیر استفاده کنند، آن چیزی است که در حال حاضر به جهانیان القا می کنند و حتی در کشورها و ملت های دوست ما القا می کنند که آنچه در سوریه رخ می دهد، جنگ داخلی است و در نتیجه این جنگی میان سوری ها با یکدیگر است و جنگ خارجی(تحمیلی بر ملت سوریه) نیست، یک بار گفته می شود جنگ میان دولت و ملت سرکوب شده و بار دیگر می گویند جنگ میان طوایف است که طوایف را سرکوب می کند، در هر بار تلاش می کنند بر اساس آنچه مناسب می دانند، عنوانی را به کار ببرند. با کمال تاسف باید گفت تا کنون، بسیاری از رسانه های دوست از واژه جنگ داخلی در نتیجه تبلیغات سوء(دشمن) استفاده می کنند. در هر حال تمام این مسیر سیاسی در طول سال های گذشته و به طور مشخص پس از ژنو یک در سال 2012، اساسا یک چیز یعنی هیئت یا شورای حکومت انتقالی بود(که غربی ها مطرح می کردند) یعنی آنچه را آنها نتوانستند از طریق هرج و مرج و تروریسم محقق کنند، باید از طریق آنچه از نظر دشمنان ملت سوریه، حل سیاسی خوانده می شود، محقق شود، اساس و جوهر این شورا چیست؟اصل و اساس آن این است که یک طرف یا ساختاری که بر چیزی مسلط نباشد، وجود داشته باشد، صرفا بنا و ساختاری برای مناقشه و نزاع سیاسی میان طرف های مختلف باشد که به تمام سطوح جامعه منتقل شود به ویژه این که ما دولت مرکزی و متمرکز هستیم، دولتی که بخش دولتی و عمومی دارد و به وظایف روزانه خود در قبال شهروندان عمل می کند یعنی در عمل فلج شدن کشور به معنای کامل، همزمان به متلاشی کردن زیرساخت های اساسی به ویژه نیروهای مسلح دست بزنند نه به شیوه ای که درباره عراق عمل کردند، سوریه را از طریق ایجاد ساختارهای مختلف به شیوه دیگری متلاشی خواهند کرد و در آن صورت به این حالت که در مقابل ما یک گزینه بیشتر نخواهد بود، می رسیم، این که قبول کنیم که راه حل از طریق قانون اساسی طایفه ای ممکن است، چه اتفاقی خواهد افتاد وقتی فردی در ساختار طایفه ای هر چند ملی باشد، قرار داشته باشد، قطعا در این حالت مجبور خواهد شد به طایفه متوسل شود، در آن صورت طوایف از طریق دولت و جامعه با یکدیگر درگیر خواهند شد و هر طایفه ای مجبور است جایگاه خود را تقویت کند... چگونه جایگاه خود را تقویت کند... این کار از طریق طایفه دیگری امکان ندارد... بلکه باید به خارج متوسل شد... در آن صورت میهن گروگان خارج می شود، به همین سبب هدف از شورای انتقالی رسیدن به قانون اساسی و نه رئیس جمهور بود... رئیس جمهور تنها یک عنوان بود... در عین حال اگر رئیس جمهور را تغییر دادیم، تغییر قانون اساسی هم آسان است و در نتیجه از نظر شهروندان، این غرب است که رئیس جمهور را تغییر می دهد... غرب قانون اساسی را تغییر می دهد و در نتیجه ما دیگر قدرت فهم و درک خود را از دست می دهیم به طوری که می ـتوانند از خارج هر چیزی را تحمیل کنند و کشور ما به گونه ای تغییر کند که مثل کشورهای همسایه مان شود... آنها کشورمان را از طریق چنین قانون اساسی(مطابق خواسته هایشان) به یک شرکت مشارکتی تبدیل می کنند... یعنی یک بار رئیس جمهور از آن بیرون بیاید یک بار نخست وزیر و بار دیگر از دولت دیگری که تابعیت آن را دارد ،بیاید، زیرا این دولت یا مجموعه ای از دولت ها بر اساس تعداد سهامی که دارید، تشکیل خواهد شد، آنها(غربی ها) به این موضوعاتی که گفتم، فکر می کنند. حقایقی درباره جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق این نقطه بسیار مهمی است... موضع ما در برابر جنگ عراق(جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق) را یادآوری می کند... بسیاری از مردم موضع سوریه در سال 2002 در مراحل پیش از آغاز جنگ عراق را نشناختند... این گونه قلمداد می شد که ما با آمریکا و غرب دشمنی می کنیم و موضع ما فصل اصولی غیر قابل انعطاف یا اصولی غیر واقع گرایی است... در حقیقت ما کاملا از آنچه در نشست های پیش از جنگ جریان داشت، اطلاع داشتیم... تمام این بحث و بررسی ها درباره اصلاح سیاسی مطلوب(غربی ها) پس از سقوط دولت عراق بود که مبتنی بر مفاهیم طایفه ای بود... این که سهم هر طایفه چقدر باشد... ما از آن زمان می دانستیم که طرح(غربی ها) برای منطقه تقسیمات طایفه ای و راه حل های طایفه ای است که منطقه را وارد تونل بی ثباتی می کند و بیگانگان از خارج آن طور که می خواهند بر آن حکومت کنند که این مسئله ثابت شده است(که غربی ها به دنبال تجزیه منطقه هستند) در سال 2006 میلادی، کاندولیزا رایس(وزیر خارجه وقت آمریکا) موضوع«هرج و مرج سازنده» را مطرح کرد، موضوی که اکنون ما شاهدش هستیم(هرج و مرج مطلوب آمریکا) این هرج و مرج سازنده است.. شورای انتقالی با هدف رسیدن ما به این هدف یعنی هرج و مرج سازنده مطرح شده است. ملت سوریه به قانون اساسی چنگ زده؛ملتی منسجم و هماهنگ است بشار اسد در ادامه گفت : هنگامی که از حدود دو سال پیش در مذاکرات ژنو 2 شرکت کردیم، تمام این مسائل برای ما به طور کامل واضح و روشن بود، به همین سبب هنگامی که آنها(دشمنان ملت سوریه) تلاش کردند از ژنو 2 به عنوان سکویی برای رسیدن به این اهداف خود بهره برداری کنند، موضع ما قاطع و سرنوشت ساز بود... به همین سبب پس از نشست ژنو 2، به تشدید اقدامات نظامی و حمایت گسترده از تروریست ها روی آوردند تا این که به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری رسیدیم که ضربه بسیار محکم و قوی به آنها از نظر میزان مشارکت در داخل و خارج سوریه وارد کرد، یک ضربه محکم بود، زیرا انتخابات در درجه نخست تاکیدی بر قانون اساسی بود... بار دیگر تاکید می کنم که مسئله، مسئله شخصی و محبوبیت و پایگاه مردمی این فرد پیروز(منظور بشار اسد) نیست، این مسئله در درجه دوم قرار دارد، در درجه اول، ملت سوریه قرار دارند که به قانون اساسی خود و انتخابات قانونی چنگ زدند و ثابت کردند که ملتی منسجم و هماهنگ هستند که وطن و دولتی به مفهوم متمدنانه آن دارند، بنابراین آنها(دشمنان) بلافاصله پس از این مرحله، تحریک داعش و منتقل کردن آن به سمت منطقه مرکزی، شمالی و شرقی سوریه به منظور متلاشی کردن تلاش های ارتش عربی سوریه که در آن زمان با گام های ثابت در حال پیشروی بود، را آغاز کردند. بازی خاص غرب درباره سوریه تا این که به وضعیت کنونی رسیدیم، به طوری که روسیه از طریق جبهه مبارزه با تروریسم وارد عمل شد و به مرحله ای که بنا بود، نامش ژنو 3 باشد، رسیدیم.. البته پیش از ژنو3، صدور بیانیه وین و دو قطعنامه 2253 و 2254 را شاهد بودیم.. در حالی که باید میان دو قطعنامه مذکور انسجام و ارتباط برقرار باشد، اما اینگونه نشد و میان دو قطعنامه جدایی ایجاد شد، زیرا غرب همواره با همان بازی، بازی می کند.. یعنی بازی افکار عمومی.. می خواهد به افکارعمومی خود اینگونه القا کند که قطعنامه 2253 را تصویب کند، برای این که بگوید با تروریسم همراه نیست، این در حالی است که بیشتر حوادث ثابت کرد که غرب از تروریسم حمایت می کند و سیاست هایش به طور مستقیم یا غیر مستقیم در راستای حمایت از تروریسم بوده است، به همین سبب غرب از طریق این قطعنامه به دنبال گواهی حسن رفتار برای خود بود، هر چند قبلا قطعنامه هایی از سوی شورای امنیت در ارتباط با مبارزه با تروریسم تصویب شده بود.. یعنی نیازی به قطعنامه جدید نبود.. ولی همانطور که ملاحظه می کنید این قطعنامه را به طور مستقل صادر کردند و بعدا قطعنامه 2254 را تصویب کردند تا اساس و پایه نشست ژنو باشد، آنها قطعنامه 2253 را کنار گذاشتند.. همان بازی ای که با ائتلاف هوایی شروع کردند، که از حدود یک سال ونیم شروع شده، ولی هیچ نتیجه و دستاوردی نداشته است.. هدف از این ائتلاف(ائتلاف ادعایی آمریکا و متحدانش علیه داعش) القای این مسئله به شهروندانشان(غربی ها) بود به این که آنها اقدام جدی علیه تروریسم انجام می دهند. همواره این شیوه فریبکارانه را که دیگر ما به آن عادت کرده ایم، در پیش می گیرند که می توان تمام تصمیمات و یا قطعنامه هایی که در پی هر نشست و یا کنفرانس صادر می شود، از طریق آن به خوبی فهمید.. ما چه در این نشست ها(همچون ژنو) شرکت کنیم یا نکنیم، دو مسئله برایمان اهمیت داشته و دارد، اول این که، اولویت ما مبارزه با تروریسم است، چه قطعنامه یا تصمیمی صادر شود یا نشود، چه آن را پایه و اساس کنفرانس یا گفت وگوهایی که ما در آن شرکت خواهیم کرد، قرار دهند یا قرار ندهند. مبارزه با تروریسم هرگز متوقف نخواهد شد از نظر ما، مبارزه با تروریسم، اولویتی است که هرگز متوقف نخواهد شد، نه در حال حاضر و نه در آینده.. نکته دوم، صرف نظر از قطعنامه 2254 یا بیانیه ژنو یک این است که آنچه برای ما از این همه مسائل اهمیت دارد، این است که تصمیم به ملت سوریه برمی گردد.. البته حاکمیت سوریه و وحدت میهن را هم باید به آن اضافه کرد.. این یک مسئله بدیهی و آشکار و قطعی است.. ولی از نظر آنها(غربی ها و مزدوران منطقه ای شان)، تمام آنچه برای ما اهمیت دارد، آنها کنار می گذارند و مثلا می گویند شورای حکومت انتقالی.. بنابراین، این تناقض چیست، یا ما آنچه را ما می خواهیم، تعیین می کنیم یا آنچه را می خواهی ای غرب مشخص کن، این تناقضات چیست؟ امکان ندارد که دو تصمیم متناقض یا دو بند متناقض در همان قطعنامه وجود داشته باشد. نبرد میان دو محور اما در عمل باید گفت تمام این قطعنامه ها نتیجه توافقات برای نزاع بین المللی میان دو محور است.. محوری که می خواهد مشروعیت بین المللی را اثبات و به منشور سازمان ملل متحد استناد و تکیه کند و محور دیگر، محوری که به دنبال سلطه است که البته این محور، غرب است که تمام این منشورها و معاهدات را زیر پا گذاشته است. به همین سبب در تمام این قطعنامه ها ما شاهد مسائل متناقضی هستیم که انسان عاقل به ویژه شما کارشناسان حقوقی(اشاره به مخاطبان بشار اسد یعنی اعضای کانون وکلای سوری) نمی توانید چنین مسائل متناقض در یک قانون یا فرمان یا تصمیم یا هر قانونی که تدوین می شود، بپذیرید.. اما اینجا نه در زمینه قانون و حقوق بلکه در زمینه بازی سیاسی است، که بیانگر تعادل سیاسی بین المللی مشخصی صرف نظر از تمام بندهاست.. آنچه برای ما اهمیت دارد، حاکمیت ملت سوریه است.. به همین سبب ما دست به هیچ اقدامی نخواهیم زد مگر آنکه مبتنی بر این اصل(حاکمیت ملت سوریه) باشد.. گام هایی وجود دارد ممکن است گفت وگوی سوری سوری برای رسیدن به یک موضوع مشخص انجام شود، ولی اگر این مسئله به قانون اساسی خدشه وارد کند و فراتر از اختیارات دولت باشد، باید به همه پرسی مردمی برگشت تا هر شهروند سوری در این مسئله مشارکت داشته و نظر خود را اعلام کند، مسئله آنطور که تلاش می کنند القا کنند، مسئله میان دولت و گروه های معارض نیست، بلکه میان تمام ملت سوریه و دیگران هر که می خواهد باشد چه تروریست، مزدور یا فرصت طلب.. یک گروه محدود متشکل از چند ده نفر را نمی توان نماینده دولت یا حزب حاکم خواند یا هر طرف دیگر، این گروه های معارض، بیشترشان تنها نماینده بخش اندکی هستند، البته ما برای هر فردی که به کشور و وطن خود پایبند است، احترام قائل هستیم. اکنون به نقطه «حکومت انتقالی» به جای کلمه «شورای انتقالی» رسیده اند.. منظور از حکومت انتقالی چیست؟ کلمه حکومت مهم نیست.. چرا که قانون اساسی و دولت و نهادهای دولتی وجود دارد و فعال هستند، نکته مهم، مفهوم انتقالی است، هنگامی که منتقل می شویم، از کجا به کجا، از چه چیز به چه چیز، از کدام وضع به کدام وضع، خیلی ساده باید گفت که از نظر آنها مسئله روشن است، منظور از انتقال، انتقال برای رسیدن به همان هدفی که از طریق شورای حکومت انتقالی برای ما مشخص کرده بودند.. می توان آن را در دو راستا یا دو بعد در نظر گرفت.. اگر در شرایط عادی صحبت می کردیم، می گفتیم که انتقال سیاسی، عملیات اصلاحی است، انتقال از طریق قانون اساسی با بخشی از قانون اساسی با قوانین یا هر چیز دیگر، عملیات اصلاحی است، اما بعد دیگر مرتبط با این بحران، انتقال از حالت هرج و مرج به حالت ثبات، این انتقال است و هرگز مانعی برای ادغام و انسجام میان دو حالت وجود ندارد، هیچ تعارضی بین این دو وجود ندارد، هر دو آنها خوب است. ادامه دارد...


سه شنبه ، ۲۷بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 45]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن