محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843488823
واگویه‌ای از عیادت وزیر بهداشت از دو جانباز همرزم خود
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: جمعه ۱۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۸
وزیر بهداشت در سفر به تبریز به عیادت دو تن از یادگاران دوران دفاع مقدس رفت که روزگاری در جبهه‌های حق علیه باطل همرزم بودند. روایت زیر واگویه ایست از حاشیه و متن این ملاقات. طبیب ما "آقای براتی مسئول آسایشگاه سر ظهری اومد که چه نشستی آقای دکتر قراره بیاد عیادتت. گفتم قدم به چشم! کدوم دکتر اخوی؟ گفت "طبیب ما" گفتم بسم الله! باز کجامون ایراد پیداکرده، خودمون خبر نداریم! گفت هیچی حاجی. دکتر هاشمی سر شبی میان عیادتت. گفتم کدوم دکتر هاشمی؟ گفت وزیر بهداشت. نیمه شب ١٩ دی ١٣٦٥ بود. به سید مصطفی و علیرضا گفتم، بسم الله بچه ها! حاج حسن گفته امشب هر طور شده باید خاکریزو تموم کنیم، بچه ها پشت سرمون هستن. ساعت از یک گذشته بود که بچه ها یازهرا(س) کنان شروع کردن! بارون آتیش بود و نعره لودرها و ماه که چه خوش رقصی میکرد تو دل آسمون شلمچه. چه ها که نکردند اون شب بچه های جهاد سازندگی. دل و عقل و هوش، همه در گرو عشق بود! حاج حسن اومد دم خاکریز و گفت: خداقوت حسین همتی. گل کاشتین، چه کردین امشب شما جهادی ها. از اون شب تا امروز ٢٩ سال و ٢٦ روز میگذره. من بچه جهادی اون شب متبرک شدم به بال فرشته ها و یک قطع نخاع ساده، شد همه اونچه می تونستم به کشورم هدیه کنم. درست که چشمام به اسمون و سقف آسایشگاه شده همدم روز و شبم. اما سقف آرزوهام، هنوز که هنوز آسمون خداست. به عشق همه اون رزمنده ها و رفقای جهادی و مردم که هنوز سرپام. درست که نمی تونم راه برم ، اما به عشق همه اونها هنوز سرپام. دکتر هاشمی منو برد به ٢٩ سال پیش. شب عملیات کربلای 5. کانال ماهی و یک دنیا معرفت. خوشحال بودم که وزیر بهداشت میاد عیادتم، اما کیه که ندونه اصل خوشحالی من از این بابت که یک بچه جهادی میاد عیادتم. من و رحیم حسن زاده امشب میزبان دکتر هاشمی هستیم. اونم چه میزبانانی که میگن هنوز سرپاییم . دو تا بچه رزمنده که موندن؛ اما اون شب حاج حسن کسایی و احمد شفیع زاده و خیلی از بچه های جهاد تبریز رو تو کانال ماهی و محور پنج ضلعی جا گذاشتن . آقای براتی گفت: حاج حسین ، نوشته ای، درخواستی داری، آماده کن که موقع دیدن دکترهاشمی بهشون بدی! گفتم ما بچه جهادی ها نیازی به نوشتن و گفتن نداریم. گرای دلمون تو عمق چشمامونه. اون بهتر از بقیه از چشمام میخونه و باخبر میشه! ساعت از نیمه گذشته، چه خبر بود سرشبی تو آسایشگاه و چه آرامشی الان. درست که من و امثال من روی تختیم، اما هنوز که هنوز ، پرچم ایثار و ارادت به مردم و میهن دست بچه جهادی هاست. نشون بچه جهادی ها حاج حسین خرازی و اسماعیل دقایقی و یدالله کلهر و عبدالحسین برونسی و حاج ابراهیم همت و .... دکتر هاشمی ، دست ابوالفضل به همرات." انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 39]
-
پزشکی و سلامت
پربازدیدترینها