واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جهان - حيات سياسي در خاورميانه
جهان - حيات سياسي در خاورميانه
حسين دهشيار: واقعيتي كه از كتمانناپذيري و حضور پررنگ برخوردار است، ماهيت متفاوت حيات سياسي در كشورهاي خاورميانه عربي در مقام مقايسه با كشورهاي توسعهيافته كه اكثر قريب به اتفاق آنها در قاره اروپا متمركز ميباشند، بايد مطرح شود. هستي اين تفاوت ريشه در مقولههاي ذاتي و تغيير ناپذير ندارد بلكه برآمده از كيفيت حيات در شكلهاي متفاوت و حيطههاي متمايز آن هست. حيات سياسي يك پديده اجتماعي است و پرواضح است كه كيفيت و خصلت آن نيز ميبايستي متناسب با محيط اجتماعي، محيط رواني و محيط مادي باشد كه در آن رشد يافته است. حيات اجتماعي كه در بطن آن مقوله سياست متجلي ميشود در هر جغرافيايي از ويژگيهاي خاص برخوردار است كه اين كاملا طبيعي و قاعدهمند ميباشد. با در نظر گرفتن اينكه ظرفيتهاي اقتصادي پي در پي در حال تحول هستند، با وقوف به اين نكته كه سطح تكنولوژيك به ضرورت ايستا نميباشد، با درك اين واقعيت كه تعاملات اجتماعي به لحاظ تغييرات مداوم در چشماندازهاي فكري مسيرهاي مختلفي را به اجبار بايد تجربه كنند و با آگاهي به اين مهم كه جدا از اينكه در سطح جامعه به ضرورتهاي سياسي چه چيزي به مشاهده ميآيد، دگرگوني در قلمروهاي ذهني در لايههاي زيرين بهطور مداومي به وقوع ميپيوندند. پس پرواضح است كه تمامي پديدهها در قلمرو جامعه بايد تجلي ارزشهاي حاضر در حيطه جغرافيايي و سطح توسعه و رفاه به نظر آيند. هر پديدهاي ويژگي و خصلتهايي را كه به نمايش ميگذارد، كسب كرده است و محل اين كسب هم جامعه است. سطح غناي ذهني و وسعت رفاه اقتصادي در نتيجه نقش موثر در شكل دادن به هويت پديدههاي در اجتماع دارا ميباشند.
هويت سياسي در هر قلمرويي در رابطه مستقيم با ويژگيهاي مادي و رواني آن جامعه قوام مييابد. هويت سياسي در خاورميانه عربي از ويژگيهاي خاصي برخوردار است كه برخاسته از كيفيت حيات در اين جغرافيا بايد محسوب شود.
در خاورميانه عربي، حيات سياسي از اين ويژگي مهم و انكارناپذير برخوردار است كه به شدت غيرپويا، غيرخلاق و به گونهاي وسيع منفعل ميباشد. برخلاف جغرافيايي مانند اروپا كه در بيشتر مناطق آن، حيات سياسي از پويايي و چالش بهرهمند است، در خاورميانه عربي، حيات سياسي ترويجگر سكون، پذيرش بدون نقد، تعامل مبتني بر ناديدهانگاري حقايق و از همه مهمتر ناديده انگاشتن بازتابهاي انساني عملكردهاي قلمرو سياست است. معضل حيات سياسي بدين روي شكل گرفته است كه اظهارنظرها يا اقدامات سياسي كاملا حسابگرايانه هستند. اين بدان معناست كه فقدان اصالت انديشه كاملا محرز و مشهود است. در اين جوامع فعالان و علاقهمندان به سياست كاملا وابسته و متكي به «فكر كردن» قبل از بيان نظرات و دغدغههاي خود هستند. افرادي كه در رابطه با سياست به اظهارنظر ميپردازند و به دلايل متفاوت به اين حيطه علاقه نشان ميدهند، غالبا و اكثرا نگاه بسيار منفعتطلبانه را دارا هستند و كمتر درگير انديشههاي متعالي و مسووليت و تعهد اجتماعي ميباشند. فعالان، نويسندگان، قلمزنان و ديگر افرادي كه در حوزه سياست حضور را به نمايش ميگذارند، در چارچوب يك فلسفه سياسي يا يك انديشه و ارزش سياسي كه به آن اعتقاد داشته باشند به ارزيابي، اظهارنظر يا نقد نميپردازند. آنها قبل از اينكه بيان را آغاز كنند يا نوشته را به تحرير درآورند، اول «فكر ميكنند» كه چه چيزي بايد بيان شود و چه نوع نقد يا ارزيابي بايد ترسيم شود كه فزونترين بهره و سود و بيشترين ميزان امكان ترقي در سلسله مراتب اجتماعي را حادث شود. معيار بهبود شرايط اجتماعي، ارتقاي حيات انساني، تهذيب اخلاقي، تعالي معنوي و توسعه همهگير نيست بلكه كسب منافع مادي و ميوههاي اجتماعي در نظر است. زماني كه فرد قبل از اينكه به اظهارنظر يا به نقد و ارزيابي بپردازد، «به فكر كردن» بپردازد، به اين معناست كه او درگير جدا كردن و سوا كردن است. او آنچه سودآور و ايجادكننده بهره شخصي است دنبال ميكند و در نتيجه پديدههاي اطراف را براساس فلسفه سياسي خاص و يك انديشه انساني به ارزيابي نميگيرد. او حقايق را مخدوش و واقعيات را تعريف غيرواقعي ميكند و به ناديده انگاشتن تعهد اجتماعي ميپردازد در راستاي اينكه حيات شخصي خود را ارتقا دهد. او با توجه به اينكه چه چيزي مطلوب براي بهبودي وضعيت شخصي است به تعريف پديدهها ميپردازد تا زماني كه فكر كردن قبل از بيان نظرات سلطه داشته باشد، حيات سياسي بيبهره از ظرفيت براي تحول و دگرگوني با توجه به شرايط اجتماعي باقي خواهد ماند. آنچه در جوامع خاورميانه عربي مشهود است، گستردگي حيات سياسي است كه تهي از نقدپذيري و تطابق با واقعيات مادي و معنوي ميباشد. تنها در يك صورت است كه حيات سياسي فرصت تحول و پذيرايي دگرگوني را دارا ميشود و آن هم هنگامي است كه اظهارنظر و نقد براساس «انديشه كردن» باشد. زماني كه بررسي و ارزيابي جامعه براساس انديشهكردن باشد، بدان معناست كه منافع شخصي، ارتقاي فردي و بهرههاي خانوادگي مورد نظر نيست بلكه آنچه به نقد و ارزيابي حيات ميدهد توجه به فلسفههاي سياسي و ارزشهاي متفاوت سياسي است. معيار ارتقاي جامعه و كارآمدتر كردن و پاسخگوتر نمودن ساختار قدرت سياسي است و به همين روي هر فردي سعي ميكند با توجه به گرايشهاي سياسي و فلسفي خود، آن انديشه و ارزش را كه از نقطهنظر او مطلوب است، مبناي عملكرد نظري قرار دهد. توجهي به اين نميشود كه چه سود فردي به بار ميآيد بلكه خواست اين است كه تحول و ترقي اجتماعي حادث شود. زماني كه فرد قبل از تحرير يا بيان نظر خود انديشه كردن را پيشه ميكند، به اين معناست كه او به جدا كردن و سوا كردن نميپردازد بلكه آنچه را به ذهن او ميآيد بدون واسطه بيان ميكند. او به پيامدهاي گفته خود توجه نميكند چرا كه بيان او مبناي فلسفي و اعتقادي دارد و مبتني بر باور و يقين است. اما اگر مبناي اظهارنظر و تحرير، فكر كردن باشد به اين معناست كه توجه وسيعي به نتايج ميشود چون هدف از هر ابراز نظري سود شخصي است و توجهي به اجتماع نميشود. مشكل خاورميانه عربي اين است كه حيات سياسي در چارچوب «فكر كردن» و نه «انديشه كردن» شكل گرفته است.
سه شنبه 21 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 85]