تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 24 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):به وسيله من هشدار داده شديد و به وسيله على عليه ‏السلام هدايت مى‏يابيد و به وسي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

سایت نوید

کود مایع

سایت نوید

Future Innovate Tech

باند اکتیو

بلیط هواپیما

بلیط هواپیما

صمغ های دارویی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799864234




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تو که در روزهای سختی با من بودی


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: جمعه بعدازظهر است و مرد فرصتی برای استراحت کردن دارد. یکی از دوستانش از او خواسته بود که با هم به دیدار یکی از دوستان قدیمی بروند، اما او این پیشنهاد را رد کرده و ترجیح داده بود این فرصت را کنار خانواده‌اش بگذراند.


تصویر تو که در روزهای سختی با من بودی


به گزارش جام جم آنلاین،او بتازگی دوباره همسرش را پیدا کرده و دوست دارد هر زمانی را به این موجود بهشتی اختصاص دهد. شاید بپرسید مگر گمش کرده بود که حالا پیدایش کرده. نه، گم نکرده بود، اما شخصیت واقعی او را نشناخته بود و نمی‌دانست این همه سال با چه فرشته‌ای زندگی می‌کرده. وقتی با همسرش ازدواج کرد این تصور را داشت که به رسم معمول روزگار باید زنی را به همسری خود درآورد که برایش همسری کند و فرزند به دنیا آورد. او و همسرش صاحب سه فرزند دختر شدند. مرد دختردوست نبود و به همین دلیل همواره ابراز نارضایتی می‌کرد، اما این دردی نبود که بتواند برایش راه‌حلی پیدا کند و باید به هر نحوی بود با آن کنار می‌آمد. به یاد نمی‌آورد هیچ‌گاه از دستپخت همسرش تعریف یا بابت کارهایی که در خانه انجام می‌داد قدرشناسی کرده باشد. او هم مانند بسیاری دیگر از دوستانش تنها کار در زندگی را پول درآوردن می‌دانست و به باور وی یک زن خانه‌دار هیچ زحمتی نمی‌کشید و کار سختی انجام نمی‌داد. بیست سال از زندگی‌شان گذشت. خانواده پنج نفری‌شان به شرایط بد و خوب عادت کردند و به هر نحوی روزگارشان را می‌گذراندند تا این که مرد که پیشتر در کارش پیشرفت داشت در اثر کلاهبرداری شریکش ورشکست شد و از آسمان هفتم به عمق چاه سختی‌ها سقوط کرد. حال دیگر از پول و درآمد خبری نبود و به جای آن فقر و عذاب و بدبختی از راه رسیده بود. روزهای مرد بیهوده در دادگاه‌ها و در صف شکایت‌های مختلف می‌گذشت بی‌آن‌که نتیجه‌ای در کار باشد یا کوچک‌ترین امیدی به بهبود اوضاع باشد. در آن روزهای سختی همسر او چهره واقعی خود را بیش از پیش به او نشان داد. او شبانه‌روز به شوهرش دلداری و امید می‌داد و از آینده زیبایی سخن می‌گفت که مطمئن بود به‌زودی از راه خواهد رسید. مرد از خرابی وضع مادی گله می‌کرد و زن پیشنهاد داد خانه بزرگشان را بفروشند و در خانه‌ای کوچک‌تر زندگی کنند تا بتوانند مابقی پول را در بانک بگذارند و با سود آن روزگار بگذرانند. این چیزی نبود که مرد دوست داشته باشد، اما همین که متوجه می‌شد همسرش به جای گله و شکایت، تلاش می‌کند تا سرحد امکان کمتر تحت فشار قرار بگیرد، برایش لذتبخش بود. زن که از پیش، دستی بر خیاطی و دیگر کارهای هنری داشت خانه‌شان را به مرکز انجام فعالیت‌های هنری تبدیل کرد‌. در این میان دخترها هم مادر را دست تنها نگذاشتند و با تمام قوا به یاری او شتافتند تا درکنار هم بتوانند بیشتر کار کرده و کمبود درآمد را جبران کنند. مرد از این که عمری بابت داشتن سه فرزند دختر شکایت کرده از خود خجالت می‌کشید و احساس شرمساری می‌کرد. اینها همان فرشته‌هایی بودند که خداوند به او بخشیده و وی درمقام یک پدر مفهوم آن را درک نکرده بود. شاید در کار لطمه بزرگی خورده بود، اما همین عامل باعث شده بود بتواند از نو همسر و فرزندانش را بشناسد و بداند اینها چه فرشتگانی هستند که در دوران سختی بیشترین حمایت وجودشان را به او ابراز می‌کنند. او اکنون بازهم مانند گذشته روحیه و امید پیداکرده و با نهایت قوا تلاش می‌کند. البته این بار نه برای دل خودش و نه برای حفظ مقام مردسالاری، بلکه برای جبران محبتی که در روزهای ضعف و ناراحتی‌اش به او روا شد. او حالا هر روز از خدا می‌خواهد آن‌قدر به او عمر بدهد که بتواند تلافی این سال‌های بی‌محبتی را دربیاورد و خدمتی درخور به اعضای خانواده‌اش بکند. دیگر هیچ‌وقت اوقات فراغت را با دوستانش نمی‌گذراند و هیچ ریالی را در بانک برای خودش پنهانی پس‌انداز نمی‌کند. او حالا تصمیم خود را گرفته و می‌خواهد تمام نیرویش را صرف کسانی کند که در سخت‌ترین شرایط زندگی به یاری‌اش شتافتند. سارا آذرخش ضمیمه چاردیواری





سه شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 01:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن