تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 13 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):امّتم همواره در خير و خوبى اند تا وقتى كه يكديگر را دوست بدارند، نماز را برپا دارند،...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837343052




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سیرى در ادله نقلى صدرالمتألهین بر وحدت شخصى وجود - بخش اول شواهد قرانی بر وحدت شخصی وجود


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سیرى در ادله نقلى صدرالمتألهین بر وحدت شخصى وجود - بخش اول
شواهد قرانی بر وحدت شخصی وجود
نظریه وحدت وجود ـ که تبارى عرفانى دارد ـ در حکمت متعالیه صدرایى جایگاهى مهم را به خود اختصاص داده است.

خبرگزاری فارس: شواهد قرانی بر وحدت شخصی وجود



  چکیده یکى از مهم ترین مسائل مطرح در فلسفه، بحث درباره وحدت و کثرت وجود است. از قول به تباین موجودات تا قول به وحدت شخصى وجود، دیدگاه هایى اند که در میان فیلسوفان طرف دارانى دارند. نظریه وحدت وجود ـ که تبارى عرفانى دارد ـ در حکمت متعالیه صدرایى جایگاهى مهم را به خود اختصاص داده است. با این حال، این نظریه بدیهى نبوده، نیازمند اثبات است. صدرالمتألهین مى کوشد با اقامه چند برهان این نظریه را اثبات، و در مباحث گوناگون فلسفى از آن استفاده کند. وى، در کنار براهین فلسفى، شواهد نقلى پرشمارى نیز براى نشان دادن درستى این نظریه ارائه کرده است. این مقاله، مرورى است بر آیات و روایاتى که صدرالمتألهین براى وحدت وجود و لوازمِ آن به آنها استشهاد مى کند. مجموعه این شواهد را مى توان در پنج دسته جاى داد. بالطبع، شاهد بودن این دسته از آیات و روایات بر مدعا، در صورتى مقبول است که بر استظهار وحدت وجود از این متون، هیچ خدشه اى وارد نباشد. کلیدواژه ها: وحدت شخصى وجود، احاطه قیومى، وحدت اطلاقى، وجود رابط، شأن و جلوه. مقدّمه حکمت متعالیه صدرایى، به اقتضاى فلسفى بودنش، تنها راه مقبول براى وصول به حقیقت در احکام عقلى و هستى شناسى فلسفى را «روش برهانى» مى داند (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 5، ص 91؛ ج 3، ص 475). ازاین رو در عرف فلسفه و حکمت متعالیه، تنها برهان عقلى است که «دلیل» بر درستى مدعایى فلسفى به شمار مى آید، و به هیچ روى نمى توان نقل و گزاره هاى وحیانى را دلیل بر صدق باورى فلسفى قرار داد. بااین همه، داده هاى شریعت، مى توانند شاهدى باشند بر درستى نظریه اى که صدقش با برهان عقلى اثبات شده است؛ چنان که صدرالمتألهین خود، مدعى انطباق عقل و نقل بر یکدیگر است (ر.ک: صدرالمتألهین، 1354، ص 5؛ همو، 1981، ج 8، ص 303؛ ج 5، ص 205و206؛ ج 7، ص 326و327؛ همو، 1363ب، ص 143). بنابراین مراد از «ادله نقلى» صدرالمتألهین بر وحدت شخصى وجود، دلیل در اصطلاح فلسفى آن نیست؛ بلکه مراد «شواهد نقلى» وى بر وحدت وجود است.      به هر حال، صدرالمتألهین علاوه بر ادله عقلى، چند دلیل (شاهد) نقلى نیز براى اثبات وحدت شخصى وجود ارائه مى دهد. از نظر وى (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 2، ص 343ـ345؛ همو، 1363ب، ص 73ـ76؛ همو، 1360ب، ص 58؛ همو، 1387ب، ص 255ـ284؛ همو، 1375، ص 293؛ همو، بى تا، ص 17)، ظواهر آیات و روایات، منطبق بر نظریه وحدت وجود است و این انطباق، شاهدى بر درستى این نظریه است؛ بلکه با توجه به اینکه ظواهر متون دینى را دالّ بر توحید عرفانى مى داند (به تبعیت از عرفا) فیلسوفان، متکلمان و اهل حدیث مخالف با نظریه وحدت شخصى را به دست بردن در ظواهر متون دینى و تأویل نابجاى آن متهم مى کند (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 2، ص 242ـ243؛ همو، بى تا، ص 16). صدرالمتألهین معتقد است صرف نظر کردن از ظاهر آیه یا روایت دینى، به هیچ وجه جایز نیست؛ مگر آنکه دلیل عقلى یا نقلى قطعى بر خلاف آن ظاهر وجود داشته باشد که در این صورت، مجاز خواهیم بود از ظاهر آیه یا روایت رفع ید، و آن را تأویل کنیم (ر.ک: صدرالمتألهین، 1375،ص 138). به هرروى صدرالمتألهین براى اثبات وحدت شخصى وجود به پاره اى از آیات و روایات استناد مى کند. این آیات و روایات را مى توان در پنج دسته جاى داد: 1. آیات و روایات مربوط به ظهور حق تعالى در همه اشیا، و احاطه او بر همه چیز مفاد این دسته از آیات و روایات، ظهور و تجلى خداى متعال در همه مواطن و احاطه او بر همه اشیاست، به گونه اى که خداوند در دل هر شیئى حاضر است و بر متن و هویت هر ذره اى احاطه دارد و با شمول و عدم تناهى خود، جایى براى حضور غیر باقى نمى گذارد. این آیات و روایات بدین قرارند: 1. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْباطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَى ءٍ عَلیمٌ» (حدید: 3). مطابق این آیه، خداى سبحان به وصف «اولیت»، «آخریت»، «ظهور» و «بطون» متصف مى شود. به این ترتیب، در بالا و پست، دور و نزدیک، اول و آخر، قبل و بعد و ظاهر و باطن، موطن و مقامى نیست که خداوند در آن حضور نداشته باشد و این حضور فراگیر، ناگزیر جایى براى حضور و وجود غیرخدا باقى نمى گذارد؛ به همین روى، غیرخدا مجالى جز جلوه بودن و آیت و نشانه بودن نسبت به آن ذات نامحدود نخواهد داشت (صدرالمتألهین، 1363ب، ص 321ـ322و483؛ ر.ک: همو، 1302ق، ص 137ـ138؛ همو، 1981، ج 2، ص 372؛ ج 4، ص 246؛ همو، بى تا، ص 18؛ همو، 1360ب، ص 48)؛ 2. «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَینَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیم» (بقره: 115). صدرالمتألهین این آیه را از جمله آیاتى مى داند که دلالت بر احاطه قیومیه خداوند بر همه اشیا و معیت او با همه چیز دارد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1302ق، ص 137؛ همو، 1387ب، ص 115). مراد از قیومیت خداى سبحان آن است که همه ماسواى او قائم به او هستند، و اصل وجود و تمام حیثیت هاى وجودى آنها (مانند حیات و رزق)، به افاضه اشراقى حق موجود است (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 6، ص 120، تعلیقه علّامه طباطبائى، ش 1). اشیا در ذات خود هیچ گونهاستقلالى ندارند و هویت آنها ربط و قیام به خداى سبحان است. به این ترتیب خداوند، مقوم همه موجودات است (ر.ک: صدرالمتألهین، 1366، ج 4، ص 90،95و96) و با هویت بسیط و گسترده خود در دل همه ذرات حضور، و با همه اشیا معیت دارد (ر.ک: صدرالمتألهین، بى تا، ص 17ـ18) و از هیچ چیزى جدا نیست. به همین روى، به هر شى ء و به هر سمتى که نظر شود، خداوند است که در آن مشاهده مى شود (ر.ک: صدرالمتألهین، 1387ب، ص 213ـ214). با این حال معیت او با مخلوقات، از سنخ معیت اجسام با یکدیگر، یا معیت جوهر و عرض و امثال آن نیست؛ چنان که این معیت، از نوع معیت مکانى و زمانى هم به شمار نمى آید (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 7، ص 331ـ332؛ ج 3، ص 146؛ همو، 1366، ج 1، ص 64؛ همو، 1363ب، ص 104؛ همو، 1302ق، ص 136ـ137و153). 3. «أَلا إِنَّهُمْ فِى مِرْیه مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ، أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَى ءٍ مُحِیطٌ» (فصلت: 54). این آیه نیز از جمله آیاتى است که صدرالمتألهین آن را دالّ بر احاطه قیومیه و معیت خداى سبحان با اشیا مى داند که به موجب آن، خداوند بر همه اشیا محیط است و با فراگیرى خود، در دل هر ذره اى حضور وجودى دارد و مقوم آن است (صدرالمتألهین، 1302ق، ص 137). 4. «لِیعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحاطَ بِما لَدَیهِمْ وَأَحْصى کُلَّ شَى ءٍ عَدَدا» (جن: 28). این آیه نیز از آیات دالّ بر احاطه قیومى و معیت وجودى خداى سبحان با اشیا به شمار آمده است (ر.ک: همان). صدرالمتألهین این آیه را شاهد بر معدوم بالذات بودن ممکنات و انحصار وجود به ذات اقدس الهى مى داند که با وجود سِعى و محیط خویش، متن همه اشیا را پر کرده است و در دل هر ذره اى ظهور و حضور دارد (ر.ک: صدرالمتألهین، بى تا، ص 18)؛ 5. «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَینَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ» (حدید: 4). صدرالمتألهین ذیل بحث اثبات وحدت شخصى وجود از راه قاعده بسیط الحقیقه، این آیه را مُشیر به حضور خداى سبحان و معیت قیومیه او با همه موجودات، و از شواهد بیّن بر این معیت معرفى مى کند (ر.ک: صدرالمتألهین، 1360ب، ص 48). در واقع، وجود مطلق خداى سبحان(در عین بساطت) مشتمل بر همه موجودات است و هیچ موجودى از او سلب نمى شود. این وجود بى نهایت، که از نقایص و کاستى هاى موجودات ناقص منزّه است، همه موجودات و کمالات وجودى آنها را فرامى گیرد و با همه آنها معیت وجودى دارد و هیچ موجودى نیست مگر آنکه خداى سبحان در متن وجودى آن حاضر است؛ به همین روى، خداوند خود را همراه با همه موجودات معرفى مى کند (صدرالمتألهین، 1981، ج 2، ص 368ـ372؛ ج 7، ص 273ـ274؛ همو، 1360ب، ص 47ـ48؛ همو، 1363ب، ص 322؛ همو، 1360الف، ص 35ـ36). بنابراین بدون آنکه شائبه حلول، امتزاج یا اتصال و امثال آن پیش آید، خداى سبحان ـ به دلیل معیت قیومى خود ـ (ر.ک: صدرالمتألهین، 1387ب، ص 158؛ همو، 1302ق، ص 135) مقوم هر موجودى است و در دل هر ذره اى حاضر است و با آن همراهى دارد (صدرالمتألهین، 1360ب، ص 48؛ همو، 1302ق، ص 136ـ137؛ همو، 1366، ج 6، ص 171؛ همو، 1981، ج 3، ص 400؛ بى تا، ص 18؛ همو، 1383، ج 4، ص 204). 6. «وَکانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَى ءٍ مُحیطا» (نساء: 126). ازآنجاکه موجودات امکانى، خودبه خود، عارى از وجودند، صرفا با انبساط وجود حق به ذوات امکانى است که مى توان آنها را به موجودیت متصف کرد و این یعنى، ممکنات به حیثیت تقییدى حق تعالى موجودند. ماهیات نیز معدوم بالذات اند؛ از انحاى ظهور همان یک وجود انتزاع مى شوند، ولى خود، بهره اى از موجودیت حقیقى ندارند. به این ترتیب، آنچه جهان هستى را پر کرده، چیزى نیست جز حقیقت واحده وجود و شئون و تجلیات آن؛ و همین وجود واحد شخصى است که در دل هر شیئى ظاهر است و متن وجودى آن را پر مى کند؛ و به اصطلاح، بر آن محیط است (صدرالمتألهین، بى تا، ص 13ـ18). 7. «وَ فِى أَنْفُسِکُمْ أَفَلا تُبْصِرُون» (ذاریات: 21). صدرالمتألهین از این آیه شریفه نیز چنین برداشت مى کند که وجود واحد و سِعى حق تعالى همه مواطن هستى را پر کرده و با احاطه و معیت قیومى خود مقوم و عین هر وجودى، از جملهوجود انسان است. اشیاى امکانى، مصداق بالذات عدم اند و خداوند است که در این اشیا حضور وجودى دارد و در دل هر شیئى ظاهر است (ر.ک: همان، ص 17ـ18؛ همو، 1363ب، ص 322و484؛ همو، 1387ب، ص 134). 8. «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِى الْآفاقِ وَ فى أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یتَبَینَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ یکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى کُلِّ شَى ءٍ شَهیدٌ» (فصلت: 53). مطابق تفسیرى که صدرالمتألهین از این آیه شریفه ارائه مى دهد، وجود خداوند، وجودى واحد، متشخص و منبسط است که با انبساط خود همه اشیا را دربر مى گیرد؛ او مقوم هر موجودى، ظاهر در هر چیزى، و شاهد بر هر شیئى است (ر.ک: صدرالمتألهین، 1363ب، ص 239ـ240؛ همو، 1387الف، ص 134)؛ 9. «وَهُوَ الَّذى فِى السَّماءِ إِلهٌ وَ فِى الْأَرْضِ إِلهٌ وَهُوَ الْحَکیمُ الْعَلیم» (زخرف: 84). مطابق تفسیر صدرالمتألهین از این آیه شریفه، خداى سبحان به دلیل عدم تناهى و شدت وجودى اش، در همه اشیا سریان دارد و با انبساط خود همه موجودات و ذرات را دربر مى گیرد و مقوم و همراه آنهاست. خداوند، تنها موجود هستى است و مخلوقات، از جمله آسمان و زمین، به عین هویت حق تعالى موجودند و هیچ وجودى غیر او و مباین با او در کار نیست (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 7، ص 273ـ274؛ ج 6، ص 373؛ همو، 1360الف، ص 50ـ51؛ همو، 1383، ج 4، ص 204)؛ 10. «وَ هُوَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ فِى الْأَرْضِ یعْلَمُ سِرَّکُمْ وَجَهْرَکُمْ وَیعْلَمُ ماتَکْسِبُونَ»(انعام: 3). مطابق تقریر صدرالمتألهین، وجود حقیقت واحده اى است که اختصاص به خداى سبحان دارد و ممکنات، که معدوم بالذات اند، بهره اى از آن ندارند. آرى، ذوات امکانى به واسطه انصباغ به نور وجود حق تعالى موجودیت مى یابند، ولى موجودیت آنها بالعرض است؛ زیرا ممکنات، به دلیل عدمیت ذاتى شان، صرفا مظاهر، مجالى و مرائى یگانه وجود حقیقى (خداى متعال) به شمار مى آیند و خود، حقیقتا داراى وصف وجود نیستند و به طور ازلى و ابدى معدوم اند.صدرالمتألهین آیه مزبور را ظاهر در این مدعا مى داند؛ زیرا آسمان ها و زمین، به خودى خود، عارى از وجود و معدوم اند، و این وجود محیط و قیوم خداى سبحان است که متن آنها را پر کرده و با آنها معیت دارد (صدرالمتألهین، بى تا، ص 13ـ18؛ همو، 1302ق، ص 137)؛ 11. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (نور: 35). صدرالمتألهین در توضیح تمسک خود به این آیه براى اثبات وحدت شخصى وجود، مى گوید وجود و نور، یک حقیقت اند که صرفا در اعتبار و مفهوم متفاوت با یکدیگرند. به این ترتیب معناى نور آسمان ها و زمین همان وجودِ آنهاست. از طرفى، مفاد آیه، حمل نور آسمان ها و زمین بر خداى سبحان است و مى دانیم که در حمل، میان موضوع و محمول هوهویت و عینیت برقرار است؛ ازاین رو مى توان گفت: آسمان ها و زمین وجودى جدا و مغایر با خداوند ندارند و همگى به عین وجود حق تعالى موجودند.  بنابراین خداى تعالى، در عین بساطت، با وحدت اطلاقى و وجود سِعى خود همه مراتب هستى را دربر گرفته، و در دل هر ذره اى حاضر است. اوست که مقوم همه موجودات، از جمله آسمان ها و زمین است. با این حال، این معیت با اشیاى دیگر، نه مستلزم نقصى براى خداى سبحان است، نه تکثر و انقسام او را سبب مى شود، و نه خللى در غنایش وارد مى کند (صدرالمتألهین، 1360الف، 35ـ36؛ همو، بى تا، ص 23ـ24؛ همو، 1360ب، ص 36؛ همو، 1366، ج 2، ص 256؛ ج 4، ص 252ـ254). 12. «هُوَ قائِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَت» (رعد: 33). خداى متعال در دل همه ذرات عالَم حضور، و بر همه اشیا احاطه قیومى دارد که با وجود واحد و بسیط خود همه حقایق متنوع و مختلف هستى را دربر مى گیرد. او مقوم همه آنهاست و با تک تک آنها معیت وجودى دارد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 6، ص 373؛ همو، 1375، ص 275ـ276؛ همو، 1366، ج 6، ص 160و316)؛ 13. «وَهُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ» (انعام: 18و61). با عنایت به بسیط الحقیقه بودن و عدم تناهى واجب تعالى، از این آیه براى قهر و احاطه قیومىحق تعالى بر همه اشیا استظهار شده است که به موجب این قهر، خداوند با وجود گسترده خود همه مراتب و مراحل هستى را پر مى کند و جایى براى وجود غیر باقى نمى گذارد. به این ترتیب ماسواى حق تعالى صرفا جلوات ذات و مظاهر وجود یگانه و بى نهایت خداوند به شمار مى آیند و خود، مصداق بالذات و حقیقى وجود نخواهند بود (صدرالمتألهین، 1387الف، ص 15؛ همو، 1360الف، ص 22)؛ 14. «وَعَنَتِ الْوُجُوهُ لِلْحَى الْقَیومِ» (طه: 111). مطابق این آیه شریفه، همه ممکنات در برابر وجود بى نهایت خداى سبحان، مذلت وجودى دارند؛ زیرا کثرات امکانى، از خود هیچ ندارند و قوام همه آنها به وجود واحد و بى نهایت خداى سبحان است که در عین بساطت در همه مواطن وجودى حضور دارد و با این حضور همه ممکنات را مقهور خویش مى سازد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1360الف، ص 22؛ همو، 1387الف، ص 15)؛ 15. «کُلُّ شَى ءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ» (قصص: 88). مطابق تفسیرى که صدرالمتألهین از این آیه به دست مى دهد، همه ذوات امکانى ازلاً و ابدا معدوم بالذات، فانى و هالک اند، و تنها وجود حق تعالى است که موجودیت حقیقى دارد، و با وجود سِعى و گسترده خود متن هر ذره اى را پر مى کند و بر هر چیزى احاطه قیومى دارد. خداوند به دلیل شمول وجودى اش، همه اشیا را دربر مى گیرد، و با همه اشیا معیت دارد. او عین همه اشیاست در ظهور؛ یعنى ذاتى است که همراه با تعینى خاص، اسماى گوناگونى را شکل مى دهد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1363ب، ص 322). به همین روى، معرفت حقیقى به خداى سبحان هنگامى حاصل مى شود که در دل هرچه دیده مى شود، خداوند دیده شود (همان، ص 60،243و451؛ همو، 1360ب، ص 50؛ همو، 1354، ص 30؛ همو، 1363الف، ص 48؛ همو، 1360الف، ص 35و37؛ همو، 1981،ج1،ص252؛ج2،ص350؛همو،1366،ج4،ص183ـ184؛همو،1383،ج4، ص 204)؛ 16. «أَلَمْ تَرَ إِلى رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّلَّ وَ لَوْ شاءَ لَجَعَلَهُ ساکِنا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیهِ دَلیلاً» (فرقان: 45). در تفسیرى که صدرالمتألهین از این آیه ارائه مى دهد، ماسواى خداى سبحان در قیاس با او همانند سایه نسبت به شاخص است؛ یعنى، عالَم ظل اللّه است. در واقع، خداى سبحان داراى یک ظلّ واحد است که همان وجود منبسط (ر.ک: صدرالمتألهین، 1363ب، ص 322) و نفس رحمانى است و ممکنات، مقرّ و محل استقرار این ظلّ واحدند. ظلّ عین نسبت وجود (وجود کونى) به عالم است و این نسبت از سنخ اضافه اشراقى است؛ و به تعبیرى، ظلّ همان فعل (ر.ک: همان، ص 274) و تجلى واحد الهى است که با آن، همه کثرات امکانى ظهور مى یابند. به این ترتیب ممکنات، که ذاتا معدوم اند، به واسطه حضور ظلّ الهى (نفس رحمانى)، و به حیثیت تقییدیه آن، به موجودیت (هرچند بالعرض والمجاز) متصف مى شوند. از سویى، خداى متعال مبدأ ظهور ظلّ است و بدون نور وجود او (که لنفسه و فى نفسه نور است) ظلّى، و به تبع، عالَمى در کار نخواهد بود.  پس، ظهور یافتن ممکنات به برکت نفس رحمانى و ظلّ ممدود الهى (فیض منبسط) است. نفس رحمانى نیز، اسمى از اسماى خداوند است و هر اسمى همان ذات به همراه وصفى از اوصاف است؛ بنابراین حضور ظلّ الهى در متن اعیان ممکنات، به معناى حضور خداوند سبحان در دل هر ذره اى و احاطه قیومى او بر همه چیز است. به همین روى، هر آنچه ما ادراک مى کنیم، وجود و ظهور حق تعالى است که از طریق ظلّ الهى در کثرات امکانى حاضر و ظاهر است، و حضور وجودى حق در مواطن امکانى، جایى براى وجودى مغایر با او، و به تبع، جایى براى حقیقى دانستن وجود عالم باقى نمى گذارد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 2، ص 292ـ294؛ همو، 1363ب، ص 239ـ240)؛ 17. «ما یکُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَه إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَلا خَمْسَه إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَلا أَدْنى مِنْ ذلِکَ وَلا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَینَ ما کانُوا» (مجادله: 7). صدرالمتألهین این آیه را نیز دلیل بر توحید وجودى مى داند. مطابق تفسیر وى از این آیه، معناى اینکه خداوند سبحان چهارمىِ سه تا و ششمىِ پنج تاست این است که خداوند را نباید در ردیف دیگر موجودات، که وحدت و کثرت آنها از قبیل وحدت و کثرت عددى است، قرار داد؛و از همین جاست که در این آیه نیز او را سومى از سه چیز یا پنجمى از پنج چیز معرفى نمى کند؛ بلکه طبق بیان قرآن، اگر خداوند را سومى از سه چیز بدانیم، دچار کفر خواهیم شد: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَهٍ» (مائده: 73). به این ترتیب حق تعالى در حالى چهارمىِ سه چیز است که اساسا سه چیز (یعنى، سه موجود امکانى) بیشتر در کار نیست؛ و وجود خداوند، در واقع، به تعداد آن سه چیز نمى افزاید و موجود چهارمى در کنار سه موجود دیگر به شمار نمى آید؛ بلکه، خداى سبحان، به دلیل سریان وجودى در همه مواطن هستى و احاطه و معیت قیومى اش با همه چیز، همراه با هر سه چیزى هست؛ به این معنا که متن وجودى آنها را پر مى کند و عین آنهاست، و به این صورت است که چهارمى سه چیز، یا ششمى پنج چیز دانسته مى شود. با این حال، خداوند به دلیل تمایز احاطى اش، جدا و متمایز از هر شیئى است و نمى توان او را هیچ یک از اشیا یا مجموع آنها به شمار آورد (ر.ک: صدرالمتألهین، 1360الف، ص 35ـ36؛ همو، 1360ب، ص 47ـ48؛ همو، 1981، ج 6، ص 141ـ142؛ همو، 1375، ص 277؛ همو، 1383، ج 4، ص 204). 18. روایت امیرمؤمنان على علیه السلام: «ما رأیت شیئا الّا و رأیت اللّه فیه» (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 1، ص 171). مطابق تفسیر صدرالمتألهین از این روایت، خداى سبحان، در عین بساطت و وحدت، در همه مواطن هستى و در دل هر ذره اى حضور دارد؛ و با وجود گسترده خود همه اشیا را دربر مى گیرد و هیچ چیز از وجود او خالى نیست؛ بلکه او در عین یگانگى، حقیقت همه اشیاست. به همین روى، کسى که خداوند را شناخته است، پى به بطلان ذاتى همه اشیا نیز مى برد و در هر آنچه مى بیند، خدا را مشاهده مى کند (صدرالمتألهین، 1363ب، ص 60؛ همو، 1981، ج 1، ص 117؛ همو، بى تا، ص 46؛ همو، 1383، ج 4، ص 204)؛ 19. روایت امیرمؤمنان على علیه السلام: «مَعَ کُلِّ شَى ءٍ لَا بِمُقَارَنَه وَ غَیرُ کُلِ شَى ءٍ لَا بِمُزَایلَه» (نهج البلاغه، 1414ق، ص 40). صدرالمتألهین این روایت را نیز دلیل بر توحید وجودى مى داند (ر.ک: صدرالمتألهین،1360الف، ص 35ـ36) و مطابق تفسیرى که از این روایت ارائه مى کند، خداى سبحان به دلیل عدم تناهى و شدت وجودى، همه مواطن و مراتب امکانى را پر کرده است، و بدون آنکه با مخلوقات ممزوج شود یا نقایص امکانى را به خود بگیرد، در دل هر شیئى حضور و ظهور دارد. به همین روى، مطلق لابشرط مقسمى (خداوند) از اشیا جدا نیست و با آنها معیت قیومى دارد؛ هرچند به دلیل همین اطلاقش، غیر از تک تک اشیا یا مجموع آنهاست (ر.ک: صدرالمتألهین، 1981، ج 7، ص 273ـ274؛ ج 6، ص 373؛ ج 9، ص 140ـ141؛ همو، 1354، ص 32؛ همو، 1366، ج 5، ص 357)؛ 20. روایت نبوى «لو دلیتم بحبل على الأرض السفلى لهبط على اللّه» (ر.ک: مجلسى، 1403ق، ج 55، ص 107). مطابق برداشت صدرالمتألهین، در جهان هستى، تنها خداى سبحان، مصداق حقیقى و بالذات وجود است و ممکنات، که ذاتا مصداق عدم اند، بهره اى از وجود حقیقى ندارند و همگى، مظاهر و مجالى یگانه وجود حقیقى به شمار مى آیند. خداوند در عین وحدت و بساطت، همه اشیا و کل وجود است و هیچ شیئى از او خالى نیست. او در همه جا هست و در عین حال در اشیا محصور نمى شود. نه منحصر در آسمان است و نه منحصر در زمین، گرچه نه زمین خالى از اوست و نه آسمان. به همین جهت در اعماق زمین و پست ترین نقاط آن نیز خداوند حضور وجودى دارد و آن نقاط را پر کرده است و با همه چیز معیت قیومى دارد (صدرالمتألهین، 1981، ج 6، ص 141ـ142؛ همو، 1366، ج 6، ص 171ـ172). 2. آیات مربوط به وحدت حق تعالى در این آیات نیز از بسیط الحقیقه و صرف الوجود بودن خداى سبحان وحدت حقه و اطلاقى او نتیجه گرفته مى شود؛ وحدتى که مماثلى در وجود و وجوب ندارد. این وحدت، که از نوع عددى نیست، وحدتى فراگیر است که همه موجودات و وَحَدات را دربر مى گیرد و هیچ وجودى رانمى توان از آن خارج دانست. آیاتى که صدرالمتألهین در این چارچوب از آنها بهره مى گیرد، آیات اول و دوم سوره توحیدند: «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَد» (توحید: 1و2). صدرالمتألهین در توضیح واژگان به کاررفته در این آیه مى گوید: «واحد» چیزى است که محال است داراى شریک باشد؛ و «احد» چیزى است که در درون و ذات خود فاقد هرگونه ترکیب و اجزاست. «صمد» نیز وصف موجودى است که هرچه غیر اوست، به او وابسته است. از سویى، جزء داشتن یک ذات به معناى نیازمندى آن خواهد بود؛ زیرا هر مرکبى نیازمند اجزاى خویش است، ولى صمد بودن به معناى غناى کامل و نفى هرگونه نیازمندى است؛ پس، اگر موجودى صمد باشد، جزء نیز نخواهد داشت تا نیازمند آن باشد. به همین روى، صمد بودن دلیل احدى الذات بودن و نداشتن ترکیب و اجزاست. واحد بودن و شریک نداشتن خداوند نیز ازآن روست که اگر خداوند شریک داشته باشد، مرکب از دو جزء خواهد بود؛ جزء مشترک با شریک (مابه الاشتراک)، و جزء مختص به خود (مابه الامتیاز)؛ ولى معناى احدى الذات بودن خداوند نفى هرگونه ترکیبى از اوست. پس، خداوند، به اقتضاى احد بودنش، شریکى در ذات نیز ندارد و به اصطلاح فردانى الذات است (ر.ک: صدرالمتألهین، 1360الف، ص 33). خداوند حقیقت وجود و صرف الوجود است. حقیقت وجود نیز بسیط الذات است؛ یعنى نه ماهیت دارد، نه فصل و نه هیچ گونه ترکیبى دیگر. بنابراین خداوند صمد است؛ و هر موجودى که صمد باشد، نه داراى اجزاى درونى است (احدى الذات است)، و نه به دلیل احدى الذات بودن، شریکى در ذات و وجود براى آن فرض مى شود (ر.ک: همان، ص 32). منابع نهج البلاغه، 1414ق، تحقیق و تصحیح فیض الاسلام، قم، هجرت. صدرالمتألهین، 1302ق، مجموعه الرسائل التسعه، تهران، بى نا. ـــــ ، 1354، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران. ـــــ ، 1981م، الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث. ـــــ ، 1360الف، اسرارالایات، مقدمه و تصحیح محمد خواجوى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه. ـــــ ، 1360ب، الشواهد الربوبیه فى المناهج السلوکیه، تصحیح و تعلیق سیدجلال الدین آشتیانى، چ دوم، مشهد، المرکز الجامعى للنشر. ـــــ ، 1363الف، المشاعر، به اهتمام هانرى کربن، چ دوم، تهران، کتابخانه طهورى. ـــــ ، 1363ب، مفاتیح الغیب، مقدمه و تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگى. ـــــ ، 1366، تفسیر القرآن الکریم، تحقیق محمد خواجوى، چ دوم، قم، بیدار. ـــــ ، 1375، مجموعه رسائل فلسفى صدرالمتألهین، تحقیق و تصحیح حامد ناجى اصفهانى، تهران، حکمت. ـــــ ، 1383، شرح الاصول الکافى، تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى. ـــــ ، 1387الف، المظاهر الالهیه فى اسرار العلوم الکمالیه، مقدمه، تصحیح و تعلیق سیدمحمد خامنه اى، تهران، بنیاد حکمت صدرا. ـــــ ، 1387ب، سه رسائل فلسفى، مقدمه، تصحیح و تعلیق سیدجلال الدین آشتیانى، چ سوم، قم، دفتر تبلیغات اسلامى. ـــــ ، بى تا، ایقاظ النائمین، مقدمه و تصحیح محسن مؤیدى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران. مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، دار احیاء التراث العربى. مرتضى رضایى: استادیار مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. معرفت فلسفی شماره 46- سال دوازدهم، شماره دوم - زمستان 1393. ادامه دارد...

http://fna.ir/23PDM4





94/10/29 - 02:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن