واضح آرشیو وب فارسی:الف: چه پاسخی برای فرزندانمان خواهیم داشت؟
میثم همدمی؛ 26 دی 94
تاریخ انتشار : شنبه ۲۶ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۲۱
طی سه دهه گذشته مساحت جنگل های ایران به نصف کاهش یافته است. طبق برآوردها میزان برداشت قانونی از جنگل¬های کشور ۳/۲ میلیون متر مکعب است که با احتساب برداشت غیرقانونی و قاچاق باید آن را ضربدر دو کرد. چهار میلیون دام در کشور می¬چرند و بسیاری از جنگل نشینان هنوز برای تأمین انرژی و سوخت از چوب جنگل استفاده می¬کنند. طی هفت سال اخیر بیش از ۱۴هزار آتش سوزی در جنگل¬های کشور رخ داده¬ وسطح آتش سوزی¬ها، امسال نسبت به سال گذشته بیش از ۵۰ درصد افزایش داشته است. ناسا چندی پیش در کنفرانسی که در پوتسدام آلمان برگزار شد اعلام کرد هرسال ۵/۱ تا ۲ درصد از جنگلهای ایران نابود می¬شوند و چنانچه روند جنگل زدایی با همین سرعت ادامه یابد در پنجاه سال آینده اصلاً پدیده ای به نام جنگل در ایران وجود نخواهد داشت. این بلاها بر سر جنگل¬هایی می¬آیند که متعلق به دوره سوم زمین شناسی¬اند، زیستگاههایی منحصر بفرد، البته اگر هنوز بتوان آنها را زیستگاه نامید، چراکه بسیاری از جاندارانی که در آنجا می¬زیسته¬اند را منقرض یا آواره کرده¬ایم. درعین حال باید اضافه کرد که سرانه¬ی جنگل در ایران تنها یک سوم متوسط جهانی است. بیش از هفت ¬سال است که در شمال کشور زندگی می¬کنم، با چشمان خود شاهدم چه ظلم¬هایی به جنگل روا می¬داریم؛ دامداران زیر تنه¬ی درختان را آتش می¬زنند یا آنها را قطع می¬کنند تا با نابودی آنها آفتاب بهتر به سطح زمین برسد و جنگل به مرتع تبدیل شود، بدینترتیب دامهایشان چراگاههای وسیع¬تری خواهند داشت. اصلاً هم برایشان مهم نیست که با این کار چند صبای دیگر سیل خودشان و دامهایشان، همه را با هم یکجا خواهد برد. برخی از دامداران یا ساکنان حاشیه جنگل¬ها -که تعدادشان به هیچوجه کم نیست- اقدام به قطع و فروش درختان جنگلی می¬کنند. درختی که حاصل نیم قرن تعامل پیوسته¬ی زمین، خورشید و باد و باران است در کمتر از نیم ساعت قطعه¬قطعه می¬شود. کارخانه¬هایی همچون کارخانه¬های تولید نئوپان در نواحی جنگلی کشور سر بر می-آورند- البته نئوپان را می¬توان از براده¬های چوب یا شاخه¬های درختان هم تولید کرد، اما در عمل این درختان چندصد ساله¬اند که توسط این کارخانه¬ها بلعیده می¬شوند. بدعت عجیبی که در شمال کشور شکل گرفته راهسازی در دل جنگلها است، آن هم نه از روی ضرورت و برای وصل کردن نقطه¬ای حیاتی به نقطه¬ای حیاتی دیگر، بلکه به گفته یکی از مسئولین «برای توسعه¬ی توریسم!» خوشبختانه از سرعت مورد اخیر قدری کاسته شده است. چندی قبل از یکی از دست اندرکاران امر پرسیدم چرا سرعت راهسازی¬ها کم شده؟ پاسخ دادند «تحریم¬ها باعث شده است تا بودجه نرسد، ما هم نمی¬توانیم فعلاً کار را ادامه دهیم.» این تنها دفعه¬ای بود که باعث و بانی تحریم¬ها¬ را دعا نمودم.بارها از منظره¬ای در جنگل عکاسی کرده¬ام، منظره¬ای از درختان تنومند یا رودهای خروشان، درهمان ¬حال که مشغول عکاسی بوده¬ام پرندگان آواز میخواندند، گاهی حس می¬کنم صدای آوازشان در عکس¬هایم ثبت شده¬ است. وقتی چندسال بعد دوباره به آنجا بازمی¬گردم، دیگر هیچ اثری از آن منظره نمی¬یابم. رودها خشکیده¬ و درختان محو شده¬اند، پرندگان آواز نمی¬خوانند، اصلاً نیستند که بخواهند بخوانند و همه¬ی این اتفاقات نه در عرض پنجاه سال که در کمتر از پنج سال رخ داده است. بخش عظیمی از جنگلهای ما ظاهراً زنده¬اند اما درواقع مردند، بدین معنا که با نابودی درختان کنونی، جنگل دیگر ذخیره و جایگزینی ندارد. چرای مداوم دامها اجازه نخواهد داد تا درصورت نابودی درختان فعلی، درختان جدید متولد و جایگزین شوند. بنابراین جنگل قدرت باروری خود را از دست داده است.از اینروست که وقتی آنچه طی این چندسال به چشم دیده¬ام را کنار آمارهای ردیف شده¬ی بالا می¬گذارم، بنظرم می¬رسد آمارها سهل¬گیرانه و یا حتی تحریف شده¬اند و فکر می¬کنم برای پی بردن به عمق فاجعه اصلاً نیازی به دانستن آمارها نیست.چندسال پیش مناقشه¬ای به راه اُفتاد که چرا دولت سابق حتی دسته بیل و چوب بستنی را هم از خارج وارد می-کند. شاید درصورتیکه قادر نیستیم منابع خود را بدرستی مدیریت کنیم بهتر باشد نه تنها چوب بستنی، که خلال دندان را هم از خارج وارد کنیم. همیشه، چه در دولت کنونی و چه در دولت¬های پیشین در رابطه با محیط زیست و بوِیژه جنگل¬هایمان سهل¬انگار و بی¬توجه بوده¬ایم. باید اذعان داشت که موضوع فراتر از دولت¬هاست، تک¬تک ما شهروندان مقصریم. برای اکثریت غریب به اتفاق ما مردم ایران محیط زیست اولویت صدم هم نیست. ممکن است برخی از ما شرایط مالی را بهانه کنیم و بگوییم با این وضعیت اقتصادی، محیط زیست نمی¬تواند اولویت نخست باشد، اما ویلاهای گران قیمت ثروتمندان که در اعماق جنگل¬ها روییده¬اند این بهانه را رد می¬کنند. شاید نشان دادن ویرانه¬ها بدون ارائه راهکار سیاه نمایی تلقی شود. اما چطور می¬توان برای جامعه ای که باور ندارد محیط زیستش در حال احتضار است، راهکاری ارائه داد؟ اولین گام این است که باور کنیم مشکلی وجود دارد. مسئله جنگل¬ها و بطورکلی محیط زیست کشور، مسأله¬ای مربوط به چند اُستان خاص نیست، حتی صرفاً مسأله¬ای ملی نیست، بلکه مسئله¬ایست مربوط به همه انسان¬های روی زمین، چه انسان¬های امروز، چه فرزندان فردا. آن گونه-های گیاهی که در ایران می¬رویند، هیچ¬کجای این کره¬ی خاکی یافت نمی¬شوند، پس آنها متعلق به همه¬اند، اما مرزبندی¬های سیاسی مسئولیت حفظ آنها را به ما محول کرده¬¬اند. آیا ما حافظان و امانتداران خوبی بوده¬ایم؟آیا اگر سالها بعد فرزندان¬مان روی نقشه¬ی جغرافیا به دریاچه¬ی اُرومیه یا نوار جنگل¬های هیرکانی اشاره ¬¬کنند و از ما بپر¬سند آنها چه شده¬اند، پاسخی برایشان خواهیم داشت؟
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]