تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 24 مرداد 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):روزه پرهيز از حرامها است همچنانكه شخص از خوردنى و نوشيدنى پرهيز مى‏كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

ایمپلنت دندان سعادت آباد

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

الکترود استیل

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1811068225




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای زن و شوهری که تا دم طلاق می خندیدند و باهم مهربان بودند


واضح آرشیو وب فارسی:9 صبح: طلاق دختر یک مرد موسفید کافی بود تا کاخ رؤیاهای او با همسر جوانش ویران شود. یه گزارش «9صبح»، ازدواج عجیبی بود و طلاقشان عجیب تر! انگار نه انگار که در دادگاه حضور دارند تا ازهم جدا شوند. هردو می خندیدند حتی قاضی عموزادی از شعبه 268 دادگاه ونک نیز با تعجب به این صحنه می نگرد. بارها نگاهشان کرد و آنها را به سازش دعوت کرد اما موافقتی صورت نگرفت. اما همچنان صمیمیت و مهربانی در نگاه و رفتارهای این زوج مشخص است. عجیب تر اینکه زن جوان 35 سال از همسرش کوچکتر است. ثریا وقتی روبه روی قاضی عموزادی قرار گرفت شروع به تشریح جزئیات مـــاجرا و ازدواج هیجان انگیزش کرد. وی گفت: 25 ساله بودم که در یک شرکت تبلیغاتی کار می کردم. حسن چند بار به بهانه های مختلف به عنوان مشتری راهی محل کارم شد تا اینکه در یکی از روزها مرا به یک کافی شاپ دعوت کرد. از آنجایی که همیشه کارهای هیجان انگیز و پر خطر را دوست داشتم پیشنهاد حسن برایم خیلی جالب بود و قبول کردم تا با هم قرار بگذاریم. او با یک دسته گل به دیدارم آمد. رفتارهایش را دوست داشتم این متفاوت بودن برایم قشنگ بود. چند بار با هم قرار گذاشتیم و از زندگی هایمان تعریف کردیم. او به من گفت همسرش را از دست داده و احساس تنهایی می کند و از وقتی که مرا دیده دوباره به زندگی امیدوار شده است. می دانستم 5 فرزند دارد و هرکدام سرگرم زندگی خودشان هستند. مهرم به دلش افتاده بود. عجیب بود اما واقعاً دوستش داشتم و رفتارهایش به من آرامش می داد. هنوز خوب به خاطر دارم وقتی از من خواستگاری کرد شوکه شده بودم ولی او هم فهمیده بود جوابم مثبت است اما خانواده ام... . ثریا در ادامه گفت: وقتی موضوع خواستگاری را به خانواده ام گفتم بشدت با من مخالفت کردند، خصوصاً اینکه در ازدواج اولم نیز همسرم 12 سال از من بزرگتر بود و به دلیل برخی مشکلات از هم جدا شدیم. پدر، مادر، خواهر و برادرهایم همه با من مخالفت کردند ولی من تصمیم خودم را گرفته بودم حتی اختلاف زیاد سنی مان برایم مهم نبود هرچند که از دختر کوچکتر حسن هم کوچکتر بودم ولی برایم مهم نبود. در این میان مرد 70 ساله نگاهی به همسرش کرد و آهی کشید. زن جوان ادامه داد: وقتی تقاضا داد تا به خواستگاری ام بیاید گفتم خانواده ام راضی نیستند و به همین خاطر با یک مراسم خیلی ساده و در محضر به عقد هم درآمدیم و زندگی جدیدمان را شروع کردیم و من عروس خانه شدم. زندگی خیلی خوبی داشتیم، حسن با اینکه سنش بالا بود ولی قلب مهربان و شاد بودنش زندگی مان را گرم می کرد و نمی گذاشت این اختلاف سنی در زندگی مان خللی ایجاد کند. فرزندان حسن هم با ازدواج ما راضی نبودند ولی ما خوش بودیم تا اینکه پس از گذشت 10 سال زندگی مشترک در چندماه اخیر دعواهایمان شروع شد و علت آن طلاق دخترش و زندگی اش با ما بود. مرد 70 ساله نیز در این باره گفت: ما دعواهایمان را کردیم و به نتیجه نمی رسیم برای همین الان باهم خوبیم تا با خاطره ای خوب از هم جدا شویم. ثریا می گوید دخترت را به خانه راه نده ولی من نمی توانم دخترم را از خانه پدری اش بیرون کنم و او را بدون سرپناه در خیابان رهایش کنم، شرایط خوبی ندارد از طرفی ثریا هم راضی نمی شود با هم زندگی کنیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم به صورت توافقی از هم جدا شویم ولی من دورادور مراقب ثریا هستم و نمی گذارم زندگی سختی داشته باشد. براساس گزارش 9صبح، زن جوان نیز گفت: خدا بزرگ است من کار آرایشگری می کنم می توانم گاهی همانجا بمانم و با حقوقم خانه ای را اجاره کنم. در این میان حسن رو به قاضی کرد و گفت: من 20 سکه مهریه ثریا را می پردازم تا سرپناهی داشته باشد. با اظهارات این زوج عجیب سرانجام قاضی حسن عموزادی به دلیل عدم سازش حکم طلاق را صادر کرد و سناریوی این ازدواج عجیب با طلاق به پایان رسید. *ایران


شنبه ، ۲۶دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: 9 صبح]
[مشاهده در: www.9sobh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن