تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834062405
حاشیه نگاری یک دیدار هدیه بسیجیات سایت غنی سازی به فرزند شهید احمدی روشن/مصطفی آخرین دفعه گفت این کار را بکنم ترور میشوم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: حاشیه نگاری یک دیدار
هدیه بسیجیات سایت غنی سازی به فرزند شهید احمدی روشن/مصطفی آخرین دفعه گفت این کار را بکنم ترور میشوم
فرمانده بسیج سایت غنی سازی در دیدار با خانواده شهید احمدی روشن گفت: من شب آخر قبل از شهادت با مصطفی بودم، او پیگیر انجام کاری بود، به من گفت: «فلانی، اگه این کار انجام بشه، قطعا من رو زدن و ترور می کنن.»
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، جمعی از بسیجیان سایت غنی سازی شهید احمدی روشن به مناسبت سالگرد شهادی مصطفی شهید با خانواده وی دیدار کردند. آنچه خواهید خواند حاشیه نگاری یکی از کسانی است که در این محفل حضور داشته و اینگونه مینویسد: وارد خانه که می شوم، خانه پر است از بچه ها. بیشتر بچه های بسیج سایت غنی سازی شهید احمدی روشن آمده اند. سمت حاج آقا پدر مصطفی میروم و روبوسی می کنم. بچه ها میگویند «دوباره روبوسی کن می خوایم عکس بگیریم.» می گویم «بابا، من که از بچه های سایت نیستم، فردا میان من رو اشتباهی ترور می کنن.» بچه ها همه می زنند زیر خنده. با مادر مصطفی احوالپرسی می کنم. در مورد برنامه سالگرد مصطفی در کاشان می پرسم. حاج خانم خیلی راضی است از برنامه کاشان، 5000 نفر از خانواده شهدا شرکت کرده اند در برنامه. حاج خانم یک خبر جالب دیگر هم می دهد، اینکه اسم پایانه مسافربری فرودگاه کاشان را گذاشته اند «شهید مصطفی احمدی روشن». بچه های شبکه خبر از راه می رسند. آمده اند برای مصاحبه با پدر و مادر مصطفی. گزارش گر از پدر و مادر می پرسد که این چهار سال بعد از شهادت مصطفی برایشان چطور گذشته. حاج آقا از این می گوید که کار مصطفی و دوستانش در صنعت هسته ای باعث شده که ایران در مذاکره با کشورهای غربی با دست پر حاضر شود. مادر مصطفی اما گله دارد. چهار سال برایش سخت گذشته. از روزی می گوید که برجام امضا شده و او تمام روز را گریه کرده. از اینکه دیده زحماتی که مصطفی و دوستانش کشیده اند حالا دارد از دست می رود. اما توصیه حاج خانم به همه، پیروی از ولایت فقیه است. چیزی که علت ماندن مصطفی در سایت نطنز و پیگیری صنعت هسته ای بوده. برنامه کم کم شروع میشود. حاج آقا روی مبل می نشیند، بچه ها هم رو به حاج آقا می نشینند. دوربین شبکه خبر باید از پشت سر فیلم بگیرد. چهره بچه ها نباید ضبط بشود. یکی از بچه ها که معلوم است فرمانده بسیج سایت غنی سازی شهید احمد روشن است، صحبت هایش را شروع می کند. از مسیری صحبت می کند که بعد از شهادت مصطفی برای همه روشن شده و این راه دیگر بسته نیست. بعد هم بچه ها را معرفی می کند «این بچه ها از شورای فرماندهی بسیج سایت غنی سازی شهید احمدی روشن هستند. آمده اند پیش خانواده شهید احمدی روشن که تشکر کنند از خانواده شهید که پرچم راه مصطفی را هیچ وقت زمین نگذاشتند.» فرمانده در آخر صحبت هایش خاطره ای از مصطفی می گوید «من شب آخر قبل از شهادت با مصطفی بودم، مصطفی جمله ای به من گفت که هنوز هم برای من سنگینه. مصطفی پیگیر انجام کاری بود، به من گفت «فلانی، اگه این کار انجام بشه، قطعا من رو زدن، من رو ترور می کنن.» من زدم به خنده و شوخی. همیشه بین ما صحبت شهادت بود. مثل همیشه گفتم «من رو سر کار نذار مصطفی.» مصطفی این رو گفت و رفت سمت تهران. فردای اون روز هم اون اتفاق براش افتاد. بعد از شهادتش پیگیر شدم که آیا اون کاری که داشت پیگیری می کرد انجام شد یا نه؟ یکی از دوستان گفت که «توی مسیر برگشت به تهران، به من زنگ زد، گفت که «بیا بین راه، مجتمع مهتاب.» اونجا نشستیم، کار رو تموم کردیم. جنسی که قرار بود وارد بشه هم وارد شد و الان در سایت داره استفاده می شد.»» فرمانده می گوید «مصطفی می دانست که جانش رو در این راه می دهد و آگاهانه در این مسیر بود. ما شرمنده شهداییم. امروز آمده ایم اینجا که بگوییم ما تا آخرین قطره خون در نطنز و سایت شهید احمدی روشن هستیم و راه مصطفای شهید را ادامه می دهیم و پشتیبان ولایت فقیه خواهیم بود.» بعد از صحبت فرمانده، با یک صلوات، حاج آقا احمدی روشن صحبت هایش را شروع می کند. حاج آقا از فضای سختی می گوید که بعد از شهادت مصطفی برای خانواده پیش آمد و اینکه دلجویی بچه های بسیج و دانشجوها، نبودن مصطفی را برای خانواده جبران کرد. حاج آقا از سنت الهی صحبت می کند که طبق آیه قرآن، خداوند اراده کرده مستضعفین را وارثین زمین قرار بدهد. بعد خطاب به بچه های بسیج می گوید «شما نمونه بارز این آیه هستید.» لابلای صحبت های حاج آقا صدای گریه و بازی بچه ها هم می آید. بچه های بسیج سایت با خانواده و بچههای کوچکشان آمده اند. عجیب است، این بچه ها، خانواده هایشان را هم در این مسیر با خودشان همراه کرده اند. حواسم دوباره جمع صحبت های حاج آقا می شود. حاج آقا از دانشجوهایی می گوید که بعد از شهادت مصطفی تقاضای تغییر رشته به رشته های هسته ای داده اند، از پرچمی می گوید که بچه های سایت بعد از شهادت مصطفی از روی زمین برداشتند. لابلای صحبت های حاج آقا زنگ در خانه مدام به صدا درمی آید. بچه ها بعد از تمام شدن کار، از نطنز و کاشان و قم راه افتاده اند و یکی یکی دارند از راه می رسند. هر کدام که می رسند، طوری که صورتشان در دوربین نیفتد، می نشینند پای صحبت حاج آقا. حاج آقا خدا را شکر می کند به خاطر اینکه زحمات خانواده در تربیت مصطفی هدر نرفته. از حماقت دشمنان می گوید که گمان می کردند جوانان کشور بعد از شهادت مصطفی مرعوب می شوند و از مسیر پیشرفت فاصله می گیرند. اما قضیه برعکس شد. خون مصطفی تزریق خون تازه بود به رگ های نظام. حاج آقا می گوید «ما یک شهید دادیم، ولی میلیون ها شهید نصیبمان شد.» حرف آخر حاج آقا، تشکر از بچههای بسیج است و اینکه مطابق آیه قرآن، چون این بچه ها از جان و مالشان در راه خدا گذشته اند، اجر شهید را دارند. صحبت های حاج آقا تمام می شود. همه صلوات می فرستند. بچه ها مشغول پذیرایی از مهمان ها می شوند. زیاد خانه مصطفی آمده ام، ولی اولین بار است که می بینیم، علیرضا، پسر مصطفی، اینقدر بین بچه هاست. در تمام مدتی که حاج آقا صحبت می کند، یکی از بچه های بسیج سرگرم بازی با علیرضاست، با هم گل یا پوچ بازی می کنند. معلوم است که علیرضا خیلی خوشحال است. خنده از روی لب این بچه نمی افتد. دلیل این همه خوشحالی علیرضا را می فهمم. بچه های بسیج سایت دو تا هدیه جالب برای خانواده آورد اند. اولین هدیه یک لباس بسیجی است برای علیرضا. لباس بسیجی کامل است، کلاه و پیراهن و شلوار. علیرضا لباس را توی جعبه نگه داشته. بچه ها که اصرار می کنند، علیرضا به زور کلاه را روی سرش میگذارد. یکی از بچه های بسیج کلاه را روی سرش علیرضا درست می کند. چقدر زیبا شده با این کلاه. هر چه به علیرضا اصرار می کنند که لباس بسیجی را بپوشد، زیر بار نمیرود. خجالت می کشد. کلاه را هم زود از روی سرش برمی دارد، نمی گذارد که عکسش را بگیرند. یکی از بچه های بسیج، پسر کوچکش را صدا می کند تا بیاید و با علیرضا دوست بشود. بعد هم به علیرضا می گوید «علیرضا جون، این لباس بسیجی رو که پوشیدی، یه تفنگ هم بنداز روی دوشت، خیلی قشنگ می شی.» علیرضا سریع می گوید «عمو، من می دونم صداش چطوریه.» بعد هم با دهانش صدای تیربار را درمی آورد. صورت همه پر از خنده می شوند. بچه های کوچک همه دور علیرضا جمع می شوند و با علیرضا عکس می گیرند. خنده از روی لب های علیرضا پاک نمی شود. دندان هایش یکی درمیان افتاده اند. قد کشیده و بزرگ شده. چقدر دارد شبیه مصطفی می شود. دومین هدیه جالب بچه های بسیج برای خانواده مصطفی یک تابلو است. منزل خانواده شهید پر است از تابلوهای مختلف بزرگ و کوچک از عکس های مصطفی. همه جور تابلویی برایشان آورده اند، اما تابلویی که بچه های بسیج سایت آورده اند، با همه تابلوها فرق دارد. یک تابلوی کوچک است اما پر محتوا. ابتکاری که بچه ها زده اند این است که یکی از دستنوشتههای مصطفی را تابلو کرده اند. دست نوشته ای که بیشتر حال خود بچه های بسیج است. پایین تابلو هم نوشته «رهبرا، من مصطفای دیگرم فرمان بده» جمع تبدیل شده به یک مهمانی خانوادگی. یک طرف خانم ها نشسته اند و یک طرف آقایان. مشغول گپ و گفت هستند؛ آقایان با حاج آقا، خانم ها هم با حاج خانم و همسر مصطفی. صدای خنده و بازی بچه ها و صحبت خانم ها و آقایان خانه را پر کرده. در چهره هایشان ترسی نمی بینی. انگار نه انگار در مسیری قدم می زنند که مسیر شهادت یکی از همکارانشان بوده. آخرین برنامه گرفتن احکام بسیج از دست خانواده شهید است. فرمانده بسیج کنار پدر مصطفی می ایستد، اول متن یکی از احکام را می خواند و بعد یکی یکی مسؤولین شورای فرماندهی بسیج را صدا می زند. احکام را حاج آقا به بچه ها می دهد. از مادر شهید هم دعوت می کنند برای دادن احکام. ولی مادر شهید می گوید «جمع مردونه است، جای خانم ها نیست.» حاج آقا به شوخی می گوید «شما خودت یه پا مردی، بیا.» حاج خانم بالاخره راضی می شود. چند دقیقه ای می آید و کنار حاج آقا می ایستد و حکم دو سه نفر را می دهد. حکم ها را که می دهند، همه صلوات می فرستند. مادر مصطفی در گوش فرمانده بسیج چیزی می گوید. هر دو می خندند. حواس فرمانده پرت می شود و مسؤولیت نفر بعدی را اشتباه می خواند. بچه ها می خندند. فرمانده با خنده می گوید که صحبت های حاج خانم من را به خنده انداخت. صحبت حقوق آخر ماه و حکم بسیج است و ربط این ها به هم. حاج آقا با خنده می گوید «بسیجی که حقوق نمی خواد!» باز هم همه می خندند. بچه ها مراقبند که عکسشا در دوربین نیفتد. بین بچه ها صحبت سر این است که نکند از روی پس کله هایشان، شناسایی شان کنند و ترورشان کنند. این ها را می گویند و می خندند. عجب حالی دارند این بچه ها . بچه ها کنار حاج آقا می ایستند و عکس یادگاری می گیرند. دیگر بچه های شبکه خبر رفته اند و عکس گرفتن دیگر منعی ندارد. عکس های شخصی می گیرند برای خودشان. خانم ها هم با مادر و همسر مصطفی عکس می گیرند. دیگر وقت رفتن است. بچه ها خداحافظی می کنند، فرزندانشان را در آغوش می گیرند و راه می افتند سمت نطنز. فردا صبح باید سر کارهایشان بروند؛ در سایت شهید احمدی روشن و سایت فردو. نیرو گرفته اند برای کار و تلاش جدید. کارهای زیادی مانده که باید انجام داد. مصطفی دیگر در سایت نیست، اما راه مصطفی، روشن است.
94/10/22 - 10:53
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]
صفحات پیشنهادی
بسیجیان مجتمع نظنز با خانواده شهید احمدیروشن دیدار و گفتگو کردند
بسیجیان مجتمع نظنز با خانواده شهید احمدیروشن دیدار و گفتگو کردندشورای فرماندهی بسیج مجتمع غنیسازی شهید مصطفی احمدی روشن نظنر با خانواده این شهید دیدار و گفتوگو کردند به گزارش خبرگزاری فارس شورای فرماندهی بسیج مجتمع غنیسازی شهید مصطفی احمدی روشن نظنر به دیدار خانواددر دیدار امام جمعه کاشان با خانواده شهید احمدیروشن مطرح شد آیتالله نمازی: دشمنان از قدرت روحانیت در هراس هست
در دیدار امام جمعه کاشان با خانواده شهید احمدیروشن مطرح شدآیتالله نمازی دشمنان از قدرت روحانیت در هراس هستند گلایه پدر احمدیروشن از برخی عقبنشینیهای دولت در صنعت هستهاینماینده ولیفقیه در کاشان گفت دشمنان از قدرت روحانیت در هراس هستند و شهادت آیتالله النمر هم در این رادیدار بسیجیان مجتمع نطنز با خانواده شهید احمدی روشن
دیدار بسیجیان مجتمع نطنز با خانواده شهید احمدی روشن اعضای بسیجیان مجتمع نطنز امروز با خانواده شهید احمدی روشن دیدار و گفتوگو کردند به گزارش حوزه دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان اعضای شورای فرماندهی بسیج مجتمع غنیسازی شهید مصطفی احمدی روشن نطنز به دیدار خانوادهبازخوانی رشادت مجاهدان بلوچ در سوریه/ پدر شهید اهل سنت: شهادت فرزندم کوچکترین هدیه ام به رهبری بود
به مناسبت اربعین نبویون بازخوانی رشادت مجاهدان بلوچ در سوریه پدر شهید اهل سنت شهادت فرزندم کوچکترین هدیه ام به رهبری بود چهل روز پیش بود که فضای سیستان و بلوچستان سرشار از بوی عشاق اسلام ناب محمدی شد چهل روز پیش بود که فضای سیستان و بلوچستان سرشار از بوی عشاق اسلام ناب محمدیمادرشهید مدافع حرم گوشواره های اهدایی فرزندش را به محرومین هدیه کرد
به گزارش شهدای ایران طی مراسمی از سوی جبهه جهادی منتظران خورشید نخستین مجمع خیرین جهادی با هدف تقویت وتوسعه ی خدمت رسانی به هموطنان در روستاهای دور افتاده افتتاح شد دراین مراسم که جمعی از خانواده های شهدای مدافع و جهادگران وخیرین نیز حضور داشتند مدیر شبکه یک سیما گفت از سالدیدار فرزند شهید همدانی با خانواده شهدای مدافع
خبرگزاری بسیج فرزند شهید همدانی با خانواده شهدای مدافع حرم در تبریز دیدار کرد متن خبر نداردپنجشنبه ۱۷دی۱۳۹۴پیامک مادر شهید احمدی روشن
اینستاگرام فارس نیوز در چهارمین سالگرد شهید احمدی روشن پیامک مادر شهید احمدی روشن را منتشر کرد منتشر کرد تو ساییتون بنویسید مادر مصطفی میگه تو توافقها بچه من را کی بهم بر میگردونینپایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران دوشنبه ۲۱دی۱۳۹۴وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بود
وقتی شهید احمدی روشن خواب رهبر انقلاب را دیده بودتاریخ انتشار سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۴ ۰۰ نسیم وقتی در دیدار خانواده شهید احمدی روشن رهبر انقلاب قرآنی را به همسر شهید اهدا کردند او قرآن را گرفت و آرام گفت مصطفی خواب دیده بود بالای تپهای شما به سرش دست کشیدید رهبر پدر آستانه اولین سالگرد شهادت شهید احمدیروشن صورت گرفت آغاز پرواز از مرکز آموزشی هوانوردی خلبانی پارسیس به فرو
در آستانه اولین سالگرد شهادت شهید احمدیروشن صورت گرفتآغاز پرواز از مرکز آموزشی هوانوردی خلبانی پارسیس به فرودگاه کاشاندر آستانه اولین سالگرد شهادت شهید احمدی روشن آغاز پرواز از مرکز آموزشی هوانوردی خلبانی پارسیس به فرودگاه کاشان آغاز شد به گزارش خبرگزاری فارس از کاشان در آستاندیدار مادر با فرزند شهیدش بعد از ۳۲ سال
دیدار مادر با فرزند شهیدش بعد از ۳۲ سال کد خبر ۵۵۸۶۲۵ تاریخ انتشار ۱۴ دی ۱۳۹۴ - ۲۰ ۵۳ - 04 January 2016 روز گذشته خانواده شهید تازه تفحص شده علیرضا کنی با حضور در معراج شهدای مرکز با پیکر مطهر شهیدشان بعد از ۳۲ سال دیدار کردند این شهید تهرانی از طریق لشکر ۲۷ محمد رسول الله ص-
گوناگون
پربازدیدترینها