واضح آرشیو وب فارسی:ذاکرنیوز: احمد رهدار در این یادداشت به تبیین «دورۀ ظهور و بروز مکتب جبل عامل به عنوان نقطه عطف تدوین کتاب فقهی حکومتی شیعه» می پردازد.به گزارش ذاکرنیوز، متن پیش رو بخشی از جزوۀ «روایت فقاهت» که درس گفتارى از حجت الاسلام دکتر « ا حمد رهدار» در باب ادوار فقهی تشیع با تأکید بر دورۀ مشروطه است؛ این درس گفتار حاصل سلسله جلسات پانزدهمین دورۀ آموزشى تربیتى «والعصر» مى باشد که در شهریور ۱۳۹۱ برگزار شده است؛ و به همت موسسه علمی فرهنگی سدید، پس از پیاده سازى و ویرایش در اختیار علاقه مندان قرار مى گیرد. در یادداشت پیش رو حجت السلام دکتر احمد رهدار به تبیین «دورۀ ظهور و بروز مکتب جبل عامل به عنوان نقطه عطف تدوین کتاب فقهی حکومتی شیعه» می پردازد. از دیدگاه ایشان در مکتب جبل عامل از همان ابتدا حکومت تشکیل شد و این امر نیز مرهون تبویب فقهی شیعه است. مکتب جبل عامل جبل عامل منطقه ای است در جنوب لبنان که شبیه یک شهر است و توسط ابوذر شیعه شد و از همان زمان تا کنون نیز شیعه مانده است. این منطقه برای شیعه منطقۀ با برکتی هم بوده است. در مکتب جبل عامل از همان ابتدا حکومت تشکیل شد که این امر مرهون ایجاد تبویب فقهی شیعه است. ما در مکتب حلّه، از تبویب فقهی اهل سنت خارج شده و تبویب شیعه به وجود آوردیم. در صورتی که ذیل تبویب فقهی اهل سنت می ماندیم، هرگز حکومت نمی کردیم. چنان که در تمام این پانزده قرن، هیچ گاه فقیه سنّی حکومت نکرده است. در حالی که پانزده قرن از تاریخ اسلام می گذرد، در تاریخ، به عنوان نمونه حتی یک مورد هم نداریم که یک فقیه سنّی پرچم مبارزه ای را معطوف به سرنگونی حکومتِ وقت و تشکیل حکومت اسلامی بلند کرده باشد. حتی یک مورد هم ذکر نشده که یک فقیه سنّی علیه حاکمیت سنّی قیام کرده باشد و بگوید می خواهم تو را سرنگون کنم تا این که خود من به عنوان فقیه حکومت کنم. به این دلیل که فقه اهل سنت فقه غیرحکومتی و در ذیل حکومت است. در واقع فقه اهل سنت، فقه الخلافه است. «عمر مختار» سنّی بوده است و قیام او نیز در برابر حکومت سنّی صورت نگرفته بود، بلکه در مقابل ایتالیایی ها قیام کرده بود. اگر فقیه هم باشد، قیام او در مقابله با حکومت سنّی صورت نگرفته است. تصویر فقه الخلافه، این گونه است که علیه خلیفۀ اسلامی، هر چند که فاسق و شراب خوار باشد، اعتراض ندارد. ممکن است بعدها گاهی در تاریخ، فقهایی آمده باشند و درگیری هایی ایجاد کرده باشند که ممکن است از نوع درگیری با یک حاکم محلی بوده باشد نه با خلیفه و نظام سیاسی. بدین ترتیب فقه اهل سنت معطوف به سرنگونی حکومت یا تأسیس حکومت نبوده است. مسئلۀ ذکر شده فراتر از آن است که یک فقیه با استناد به فقه خود با حکومت درگیر شده باشد. ممکن است یک شخص، فقیه هم باشد اما بر حسب اتفاق، حاکمی فرزندش را کشته باشد و او (فقیه) به دلیل کاملاً شخصی کینۀ حاکم را به دل گرفته باشد و به اتفاق گروهی بر او حمله کرده و او را کشته یا سرنگون کرده باشند. اما چنین نبوده است که یک فقیه با استنباط فقهی به جهت جنگ یا تأسیس حکومت اقدامی انجام دهد. ابتکاری که امام خمینیرحمهالله در کتاب بیع، ولایت فقیه و کتاب حکومت خود کرد این بود که استنباط فقهی و کلامی برای سرنگونی حکومت طاغوت و تأسیس حکومت وارد کرد اما این اتفاق، در فقه اهل سنت نیفتاده است. به محض آزادی و خروج فقه شیعه از ذیل فقه اهل سنت، شیعه خود را برای تأسیس حکومت در جبل عامل آماده کرد. از اولین فقهای مکتب جبل عامل می توان به «شهید اول» اشاره داشت. «علی بن مؤید سبزواری» امیر و حاکم شیعی سربه دار است که فقیه هم نیست. در واقعۀ سربه داران «شیخ حسن» و «شیخ خلیفه» فقیه هستند، اما سنّی هستند. پس از آنان افراد دیگری نیز هستند که شیعه هستند اما فقیه نیستند. علی بن مؤید سبزواری، حاکمی شیعه اما غیرفقیه است که در نامه ای خطاب به شهید اول در جبل عامل چنین نوشته است: «آقا چرا در آنجا مانده اید؟ بیایید ما اینجا یک حکومت شیعی به راه انداخته ایم. شما بیایید و در اینجا به عنوان ولی فقیه ما حکومت کنید.» شهید اول نیز آمادۀ حکومت شد تا حاکمیّت سیاسی وقت را در آنجا و در دورۀ ممالیک ایجاد نماید. این در حالی است که متعصب ترین سنّی های تاریخ در همین منطقۀ شامات (سوریه، اردن، لیبی و لبنان امروزی) زندگی می کردند. این منطقه قلمروی از امپراطوری اسلامی در دورۀ ممالیک است که مغول ها نتوانستند آنجا را به تصرف درآورند. کتاب لمعه، کتابی فقهی- حکومتی در همان دوره، شهید اول را گرفته و به مدت ده سال در زندان خانگی محبوس نمودند و بدین ترتیب امکان حضور ایشان در ایران محقق نگشت اما وی در مقابل، در طی این دورۀ حبس، کتاب «لعمه» را برای سربه داران نوشت. علت نگارش کتاب لمعه در آن موقعیت، پاسخ به دعوتی بود که از وی به عمل آمده بود تا با حضور خود حکومتی تأسیس کند و ایشان به جهت عدم امکان حضور خود، کتاب حکومتی لمعه را که کتاب فقهی- حکومتی و فقهی- سیاسی است به رشتۀ تحریر درآورد و برای حکومت سربه داران فرستاد. کتاب لمعۀ شهید اول کمتر از رسالۀ ولایت فقیه و رسالۀ حکومت اسلامی حضرت امام نیست. تئوری ولایت فقیه حضرت امام، متشکل از یازده جلسه سخنرانی امام در درس خارج می باشد که در سال ۱۳۴۸ این سخنرانی ها پیاده شده و تبدیل به جزوه و کتاب شد. نمی توان شهید اول را به دلیل عدم اطلاعات کافی وی از سیاست محاکمه کرد. شهید اول فرزند زمانۀ خود می باشد و نباید انتظار داشته باشیم که شهید اول تمام آن چیزی که به عنوان نمونه در مکتب اصفهان تولید می شود در لعمه تولید کند. لمعه اولین متن سیاسی ما است و احکام اجتماعی زیادی دارد. در حال حاضر ممکن است به دلیل اتکاء به کتاب های فقهی- سیاسی موجود و با تأمل در لمعه، چنین تصور شود که لعمه احکام، فقه، طهارت و… است و ارتباطی به سیاست ندارد و آن را سیاسی ندانیم در حالی که لعمه، خیزِ سیاسی شدن ماست و در عین اجمال، برای حاکمیت سیاسی وقت، خطرناک بوده است. نگارش این کتاب توسط شهید اول، کاملاً آگاهانه صورت گرفته است و حاکمیت وقت نیز متوجه اهمیت و واقعیت این کتاب شده است. در نتیجه چون آن را برای خود خطرناک دیده اند با این فقیه که اقدام به نگارش کتاب در فقه سیاسی کرده است به مبارزه برخاستند و برخورد آنان با شهید اول در مقایسه با فقهای قبلی به گونه ای دیگر رقم خورد تا جایی که این مبارزه منجر به شهادت وی گردید. نحوۀ شهادت شهید اول چگونگی شهادت شهید اول بیانگر توجه ویژۀ حاکمیت سیاسی وقت، نسبت به اهمیت وجود شهید اول و افکار وی میباشد. شهید اول را در میدان دمشق گردن زدند؛ سر را در دروازۀ دمشق به مدت هفت شبانه روز آویزان کرده و بدن را نیز در میدان مرکزی دمشق آویزان کردند و پس از هفت روز سر را به بدن ملحق کرده و در کنار بدن ایشان در میدان عمومی دمشق و در مقابل انظار مردم بدن را با تبر قطعه قطعه کردند و سپس هیزم آورده و بدن و سر را با هم سوزاندند و خاکسترش را نیز به باد دادند. بدین ترتیب شهید اول حتی قبر هم ندارد. شکل برخورد و به شهادت رساندن ایشان، مؤید هراس دشمن از سیاسی شدن فقه است. این بنا، مقدمه ای بود که حاکمیت در نظر داشت بر سر شاگردان شهید اول و تبعیت کنندگان از آن ها نیز اجرا نماید. بعدها شاگردان شهید اول هم فرار کرده و به ایران مهاجرت کردند. ورود شاگردان شهید اول به ایران در زمان صفویه، به راه اندازی مکتب اصفهان در ایران منجر شد. بدین ترتیب پس از مکتب جبل عامل، مکتب اصفهان تأسیس شد. نکتۀ قابل ذکر در اینجا این است که فُقهای ما هیچ گاه غیرسیاسی نبوده اند، بلکه فقه ما سیاسی نبوده است. در واقع مکتب جبل عامل مکتبی است که آغاز فقه سیاسی ماست نه فقیه سیاسی. ناگفته نماند در دوره هایی از تاریخ، اتفاق افتاده است که فقیه ما از جهت سیاسی عقب افتاده باشد. البته می توان چنین استنباط نمود که بنا به اقتضای دوره، ایجاب می کرد که به عنوان نمونه فقه سیاسی ما اجتماعی و فقیه ما فقیه سیاسی فردی باشد.
شنبه ، ۱۹دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ذاکرنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]