واضح آرشیو وب فارسی:الف: ابعاد نگرانکننده دو قطبی «اعتدال-افراط»
فرشاد مهدیپور
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۵۷
انتخابات ۹۲، بیش از آنکه محصول شگفت شعار «اعتدال»طلبی باشد، برآمده از تشتت و فروپاشی جریان اصولگرایی بود؛ امری که تعجب و هیجان پیروزشدگان را هم برانگیخت. در دوره پس از آن، دولت ابتدا تلاش کرد تا با رویکردی اثباتی، برای اعتدالورزی ادبیاتی خاص تولید کند (که ماحصل آن برگزاری همایشهای متعدد در نقاط مختلف کشور بود)، اما چون این راهبرد نتوانست انرژی لازم را برای تاثیرگذاری بر حوزه عمومی ایجاد کند و حتا کاتالیزور برجام نیز، بهعلت مبدلنشدن به فرصتهای ملموس برای مردم در این مسیر جهشی ایجاد نکرد، به نظر میرسد که راهبردی تازه در حال جایگزینی است: تقویت قطببندی اعتدال-افراط.ریشههای این راهبرد به دوره طولانی مذاکرات هستهای (که چرخهای مملکت را به کُندی و رکود کشاند) بازمیگردد و برچسب «دلواپس» برجامانده از آن منازعه است. در کاربست تبیین افراطیها، میتوان رقبا را با یک چوب نواخت و آنها را به سادگی از صحنه بیرون کرد (چرا؟ چون افراط در نفس خود، مضموم است و بهگواه نظرسنجیها کمتر از دو درصد جامعه فعال حاضرند چنین برچسبی را بپذیرند) و احتمالا رگههایی از رفتارهای تندروانه نیز بهصورتی مستقیم یا غیرمستقیم فعال میشود، مشابه برخی رویدادها در ماههای اخیر. با بزرگنمایی این خردهرفتارهای نامطلوب سیاسی، گام بعدی پیوندزدن آنها با منافع و مصالح ملی و به حداکثررسانی سود انتخاباتی- سیاسی است. در واقع افراط به یک دشمن «شماره یک»، فعال و عیین مبدل میشود که در برابر آن اعتدالیون و معتدلها قرار دارند؛ چهرههایی که در دولت فعلی و مجلس کنونی حضور دارند و این مهمل مناسبی است برای تبلیغات آنها.این سناریو، به سیاق آنچه هگلیها در تاریخ باور دارند، یک دیالکتیک خطی و ساده است که تز اعتدال در برخورد با آنتیتز افراط، سنتزی مطلوب را فراهم میآورد، حال آنکه فضای سیاسی معمولا از چنین قواعدی پیروی نمیکند؛ تاریخ دهههای اخیر ایران نشان میدهد هنگامیکه توسعه اقتصادی و رفاهزدگی در جامعه فراگیر شد، دولتی در مقابل آن به پیروزی رسید که شعارهای سیاسی میداد و در مقابل لیبرالمسلکی دولت بعد، دولتی بر سر کار آمد که مساواتطلبی اقتصادی و شعارهای ارزشی را سرلوحه خود داشت و تندروی آن در برخی حوزهها، شرایط حضور اعتدالیها را تمهید کرد و الی آخر. هنگامی که کسی پرچم اعتدال را به کار میگیرد و استفاده از آنرا به حوزه عمومی گسترش میدهد، ناخودآگاه (شاید هم خودآگاه) در حال تقویت تندرویهاست؛ تندرویهایی که حتما به سمت حذف و محدودشدن پیش نمیروند و چه بسا گستردهتر هم بشوند. مثلا به صحنه استقبالهای مردمی از رییسجمهور بنگرید؛ جدای از معدود شعارهای سفارشی در تمجید از دولت، مابقی دستنوشتههایی گلایهآمیز و انتقادی است که نشانگر پویشی یک جریان وسیع اجتماعی است. رفتن سراغ اتهامهایی غیرقابل اثبات (نظیر سازماندهی شدهبودن این جریانات) هم چاره کار نیست، چرا که اعتدال موجود، بیش از میانهروی، رویهای مسامحهگر و سهلاندیش دارد و حتما این سطح از ناخرسندی را ایجاد میکند (برای نمونه رفتار مقامات ارشد دولتی را در قضایای عهدشکنیمکرر آمریکاییها مرور کنید).دوگانههای غیرواقعی و ساختن دشمنهای کاذب، سم سلامت سیاست است و بسیاری از آنهایی که دوست دارند دوگانه اعتدال-افراط را با هدف اثرگذاری در انتخابات پیش رو، تقویت کنند به این حاشیه پرتنش و حادثهخیز بیتوجهند؛ علاوه بر غیرواقعیبودن چنین دوگانهای، احتمال ناکارآمدآمدن آن نیز بسیار بالاست و فقط منجر به تشدید شکافها میشود. پیروزی در انتخابات مجلسین و ایجاد همگرایی در آنها، اگر به سمت فعالکردن طبیعی افراطگرایی پیش برود (که در حال مشاهده چنین روندی هستیم و بهعنوان نمونه رییس دولت دو موضوع شهادت شیخ نمر و تقبیح حمله نادرست به سفارت سعودی در تهران را کنار هم میآورد)، یادآور همان مثل قدیمی «یکی بر سر شاخه بن میبرید...» است که در آن نه آرزوهای کنونی سیاسیون تامین میشود و نه منافع ملی. آنهایی که خودشان از افراطگرایان ناراضیاند و نامههایشان را با تهدید به پایان میبرند که « سرچشمه بتوان بستن به بیل/ چو پُر شد، نتوان بستن به پیل».
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]