تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 25 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر چیز دارای سیماست ، سیمای دین شما نماز است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

کلینیک زخم تهران

کاشت ابرو طبیعی

پارتیشن شیشه ای اداری

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

ساندویچ پانل

ویزای ایتالیا

مهاجرت به استرالیا

میز کنفرانس

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1853204911




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

همه چیز درباره کارنامه سیاسی محمد رضا باهنر ؛ حتی خوابش را هم نمی دیدم که نماینده مجلس شوم


واضح آرشیو وب فارسی:مثلث آنلاین: از کودکی سه چیز را آن قدر دوست داشت که جزو آرزوهای او محسوب می شد. یادگیری سخنرانی، رانندگی کردن و دعوت شدن برای سخنرانی.نام او با «لابی» گره خورده است. به اعتقاد خودش، «سیاست بدون لابی معنا ندارد». از کودکی سه چیز را آن قدر دوست داشت که جزو آرزوهای او محسوب می شد. یادگیری سخنرانی، رانندگی کردن و دعوت شدن برای سخنرانی ، حالا فکر می کند به هر سه آرزویش رسیده است. با این حال مردی که در سیاست جمهوری اسلامی امروزه به عنوان یک «لابی من» شناخته می شود، تصمیم به کناره گیری از پارلمان گرفت ، آن هم بعد از هفت دوره حضور در قوه قانونگذاری کشور. او با حضور ٢٨ ساله در مجلس رکورد ناطق نوری را شکسته بود. باهنر در آخرین انتخابات مجلس یک پدیده هم بود. او تنها کسی بود که در دور دوم بیش از دور اول توانست رای به دست بیاورد.  محمد رضا باهنر، رفته رفته توانست نامش را از برادر بزرگش شهید باهنر مستقل کند و با شخصیتی تثبیت شده در سیاست حضور پیدا کند. امروزه دیگر کمتر کسی او را به عنوان «برادر شهید باهنر» می شناسد. او حالا برند خاص خودش را ساخته است. با این حال معترف است که حضورش در حزب جمهوری «برای زنده نگهداشتن نام برادر شهیدش» بود.  شوک باهنر عدم ثبت نام او در انتخابات مجلس دهم، بسیاری را به شوک فرو برد. مردی که در مقاطع بسیار زیاد و مهمی حضور داشت، در اقدامی متفاوت از ثبت نام خودداری کرد. درحالی که هیچ اطلاع رسانی در این باره صورت نگرفته بود. خودش نیز توضیح داد که تعمدا این موضوع را به صورت محرمانه نگاه داشته است. اما همین مساله باعث شد تا گمانه زنی های بسیاری درباره علت عدم حضور وی در پارلمان صورت بگیرد. مهمترین این گمانه ها به این مساله باز می گشت که باهنر به این نتیجه رسیده است که در این انتخابات رای نمی آورد. خودش این نظر را قبول نداشته و می گوید که از باخت هیچ واهمه ای نداشته است: «بنده از چند ماه پیش با خود یک جمع بندی داشتم که در این دوره از انتخابات شرکت نکنم. برای اینکه به یک نتیجه مطلوب برسم سعی کردم به صورت محرمانه و در پوشش تصمیم گیری کنم. بنده می دانستم اگر عده ای متوجه این تصمیم شوند مرا در رودربایستی قرار می دهند، به همین منظور اعلام نکردم. البته برخی با خود فکر کردند که چون رای نمی آورم ثبت نام نکردم اما باید به آن برخی ها بگویم که بنده در مجلس ششم احساس می کردم که اگر کاندیدا شوم رای نمی آورم اما هرگز صحنه را ترک نکردم. بنده به طور قطع اطمینان دارم که اصولگرایان در این دوره پیروز خواهند شد، البته اصلاح طلبان نیز اقلیت قدرتمندی را در این دوره تشکیل داده اند.» باهنر معتقد است که همین مقدار حضورش در سیاست کفایت می کند و فعالیتش را در بعد دیگری ساماندهی خواهد کرد: «بنده احساس می کنم حضور 28ساله ام در مجلس کافی است و هم اکنون هم خیالم راحت است که اصولگرایان برنده رقابت هستند و هم معتقدم که خیلی ها بهتر از بنده هستند و می توانند نایب رئیسی مجلس را به عهده بگیرند، بنابراین توهم ندارم که بگویم جایگزینی برای بنده نیست. ان شاءالله از این به بعد در ساماندهی فعالیت اصولگرایی قدم برمی دارم و امیدوارم بتوانم نقش مطلوب و شایسته ای ایفا کنم.» از همین زاویه برخی معتقدند که او سطح فعالیتش را بالاتر می برد و باتوجه به تجریباتش در ارتباط میان گروه های اصولگرایی و لابی میان چهره های شاخص این جریان، در جایگاهی بالاتر خواهد نشست. برخی هم از قصد باهنر به رقابت با روحانی سخن می گویند. به این بهانه نگاهی می کنیم به اینکه باهنر فعالیت سیاسی اش را از کجا آغاز کرد و در چه مقاطعی حضور فعال تر و مهمتری داشت. باهنر درحالی از نمایندگی مجلس سرباز زد که معتقد بود: «مجلس، فریاد بلند، بالاترین مرکز خردجمعی و تهیه کننده نقشه راه کشور است». محمد رضا باهنر از آن شخصیت هایی است که دیگران به نظرش در مورد مسائل روز اهمیت می دهند. رابطه بسیار خوبی با اکثر نمایندگان دارد. خودش می گوید: «شغل نمایندگی مجلس را بیشتر از هر شغل دیگری دوست دارم.» باهنر کیست؟ محمدرضا باهنر، متولد 1331 در کرمان، برادر نخست وزیر شهید، محمدجواد باهنر است. فعالیت سیاسی ضد نظام شاهنشاهی را از دوره دانشجویی آغاز کرد که منجر به دستگیری و حبس وی توسط ساواک شد.  دانش آموخته رشته مهندسی معماری از دانشگاه  علم و صنعت تهران در مقطع کارشناسی و برنامه ریزی اقتصادی از دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع کارشناسی ارشد است. دارای سوابق مدیریتی معاون استاندار کرمان، دو دوره عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و نمایندگی هفت دوره مجلس (دور دوم و هفتم از کرمان و دوره 9،8،5،4،3 از تهران) است. ریاست و عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان مجلس، عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین از دیگر سوابق وی در عرصه سیاسی است. باهنر در یک خانواده پرجمعیت متولد شد که از نظر اقتصادی وضعیت مناسبی نداشتند. خودش درباره وضعیت خانواده در عین فقر می گوید: «با این حال مرحوم ابوی (محمد جواد باهنر) همیشه به عنوان فرد متدینی که همیشه راضی بود شناخته می شد و تکیه کلامش زمانی که از او می پرسیدند حالت چطور است می گفت «غرقیم در نعمت». محله ایشان معروف به «محله شهر» از محله های بسیار قدیمی و مخروبه شهر کرمان به شمار می رفت. پدرش، پیشه ور ساده ای بود. زندگی بسیار محقرانه ای داشت، مغازه کوچکی در سرگذر داشت که از این راه امرار معاش می کرد. همسر باهنر مرحومه گوهر عبدالرشیدی اهل کرمان و به مدت 18 سال عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا (س) و مدیر گروه فیزیک این دانشگاه بود. وی در سن 52 سالگی به دلیل ابتلا به بیماری سرطان دار فانی را وداع گفت. باهنر به نقل از همسر مرحومش گفته: «تا مجلس ششم نتوانسته بودم یک خانه قابل قبول و درخور برای خانواده ام تهیه کنم. همسر مرحومم می گفت من 27 سال با تو زندگی مشترک داشتم و 13 بار اسباب کشی کرده ایم. خانم ها می دانند که چقدر اسباب کشی سخت است و زحمت دارد. مجلس ششم که مجلس نرفتیم این برکت را برای ما داشت که توانستیم خانه دار شویم.» با هنرحالا چند سالی است که در قیطریه ساکن است.  دوران دبستان و دبیرستان را در کرمان گذراند. در سال 1350 در رشته مهندسی معماری دانشگاه  علم و صنعت پذیرفته شد. با ورود به دانشگاه با وجود سابقه خانوادگی اش وارد گروه های مبارز دانشجویی شد. در مدت اقامت در تهران در منزل برادر (محمدجواد باهنر) زندگی می کرد. پس از فارغ التحصیلی در سال 1354 دو سال به سربازی رفت و پس از اتمام آن به تدریس در دانشسرای فنی کرمان پرداخت. خودش در این باره می گوید: «از رشته تحصیلی ام هنوز چیزهایی به یاد دارم، در طول این سی سال در رشته تخصصی ام که مهندسی معماری است، کار نکردم و بیشتر در کارهای مدیریتی بودم.» دوران پیش از نمایندگی  مرد لابی سیاست ایران، در دوران حضور در کرمان تقریبا رابط میان انقلابیون کرمان و محافل و مجالس تهران بود و در این مدت بین تهران و کرمان دائم در رفت و آمد بود. باهنر در این باره می گوید: «در تهران به جلسات و محافل سر می زدیم و هم اگر اعلامیه ای، کتابی یا جزوه جدیدی در می آمد اینها را برمی داشتیم با خودمان می بردیم کرمان و آنجا کار سیستم و مسائل نهضت را با دوستان و بزرگترهای خودمان دنبال می کردیم.» باهنر در جریان شهادت برادرش در کرمان و در پست معاونت سیاسی استاندار مشغول فعالیت بود. خودش درباره آن ماجرا گفته که ساعت شش یا هفت روز هفت شهریور بود که با او تماس گرفتند و گفتند در دفتر نخست وزیری انفجاری صورت گرفته است. تا یکی، دو ساعت بعد تردید وجود داشت که کسی شهید شده است. اما تا 9-8 شب به یقین رسیدند که برادر او و آقای رجایی شهید شده اند. باهنر گفته: «مشکلم این بود که نمی دانستم به خانواده چگونه بگویم. تا شش صبح هم حرفی نزدم و بیدار ماندم تا اینکه فهمیدم اخبار ساعت هفت صبح، می خواهد این موضوع را اعلام می کند. به خاطر همین مجبور شدم این خبر اسفبار را به خانواده بدهم.» باهنر درباره دوران پیش از نمایندگی اش و برگزاری مهمترین کنگره حزب جمهوری گفته: «بعد از پیروزی انقلاب تا زمانی که معاون سیاسی استاندار بودم و جریانات هشت شهریور (انفجار در دفتر نخست وزیری) و هفت تیر (انفجار بمب نیرومندی در سالن اجتماعات حزب جمهوری اسلامی) اتفاق افتاد هم تقریبا آچارفرانسه بودیم در کارهای مربوط به کرمان. سال بعدش، یعنی اوایل سال 61 یک دفعه تصمیم گرفته شد که کنگره حزب جمهوری اسلامی در تهران تشکیل شود. من باتوجه به اینکه هشت شهریور و هفت تیر را پشت سر گذاشته بودم خیلی نگران بودم از این بابت که همه مسئولان در کنگره حضور داشتند؛ از حضرت آقا گرفته تا آقای هاشمی و مهندس موسوی و آقایان طبسی و ناطق و... همه بودند. خیلی نگران بودیم که اگر برای کنگره هم یکاتفاق امنیتی بیفتد خیلی بد می شود. کاری هم از نظر امنیتی بلد نبودیم اما بالاخره کرمان را ول کردیم آمدیم تهران و اینجا هم به حضرت آقا و دیگران گفتم که ما آمدیم اینجا فقط برای اینکه ببینیم برای مسائل امنیتی کاری می توانیم بکنیم یا نه. گفتم کاری هم بلد نیستم اما آمدم. به هر حال ما شدیم عضو ستاد برگزاری کنگره و کنگره برگزار شد و قرار ما هم این بود که وقتی کنگره تمام شد برگردیم کرمان چون زن و بچه ما هم کرمان بودند.» باهنر اندکی بعد به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری انتخاب شد. حضرت آیت الله خامنه ای و همچنین آقای هاشمی رفسنجانی از جمله کسانی بودند که او را به شورای مرکزی حزب جمهوری بردند. باهنر این مساله را اینگونه تشریح کرده است: «بعد از آن شبی که قرار بود کنگره فردایش برگزار شود و همه کارها هم انجام شده بود، شب اش حضرت آقا و آقای هاشمی آمدند بازدیدی انجام بدهند و گزارشی بگیرند ببینند کارها میزان هست یا نه. به فاصله هم آمدند حدود یکی، دو ساعت از هم فاصله داشتند اما هرکدام که آمدند یکی از سوالاتشان از من این بود که فلانی تو اسمت را برای نامزدی شورای مرکزی نوشتی یا نه؟ من گفتم اصلا قرارم این نبوده. من آمدم اینجا یک جاروکشی بکنم و بعد هم بروم کرمان. اصلا شأن من شورای مرکزی نیست. هم آقا و هم آقای هاشمی همانجا فرمودند که اسمت را بنویس. من تعجب هم کردم چون خیلی شناختی هم از من نداشتند چون من فقط برادر شهید باهنر بودم و عملا شناختی از من نداشتند ولی گفتند اسمت را بنویس. من بعد ها فکر کردم که احتمالا می خواستند که نام شهید باهنر زنده بماند. خلاصه اسمم را نوشتم و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شدم.» فعالیت های سیاسی به طور خلاصه و فهرست وار می توان فعالیت های باهنر را اینگونه لیست کرد: عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ،عضو شورای مرکزی جامعه اسلامی مهندسین، نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین ، رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس هفتم ، نایب رئیس فراکسیون اصولگرایان مجلس هشتم ، عضو شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان ، مسئول تشکیلات استان تهران حزب جمهوری اسلامی با حکم حضرت آیت الله خامنه ای،عضو موسس شورای هماهنگی نیروهای انقلاب ، عضویت در کمیسیون های عمران، اقتصاد و اجتماعی طی ادوار مختلف نمایندگی، نایب رئیس یا عضو کمیسیون بودجه در کمیسیون بودجه های سالانه ، عضویت همزمان در دو کمیسیون زیربنایی و سیاسی و امنیتی مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو کمیسیون تدوین سند چشم انداز بیست ساله در مجمع تشخیص ، از مجلس چهارم به بعد عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان مجلس ، فعالیت مستمر سیاسی طی سال های متمادی از عضویت در حزب جمهوری تا تشکل های همسو با روحانیت ، شرکت در اجلاس های مختلف بین المللی به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران به ویژه اجلاس بین المجالس. همچنین سمت ها و سوابق مدیریتی او شامل موارد زیر می شود: نمایندگی هفت دوره مجلس در دوره های دوم و هفتم از کرمان و ادوار سوم، چهارم، پنجم، هشتم و نهم از تهران، عضو هیات رئیسه در دوره چهارم و پنجم، نایب رئیس مجلس در دوره هفتم، هشتم و نهم ، عضویت در کمیسیون های عمران، اقتصاد، اجتماعی و کمیسیون تلفیق ، نایب رئیس و عضویت در کمیسیون بودجه، عضو ارشد فراکسیون اصولگرایان مجلس از دوره چهارم معاون استاندار کرمان، رئیس کمیسیون تلفیق برنامه پنجم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام برای دو دوره. مجلس پنجم و دولت اصلاحات  در جریان مجلس پنجم اوج اختلاف میان چپ و راست بود. جایی که باهنر در کنار بزرگانی همچون ناطق نوری و عسگراولادی و محمدجواد لاریجانی به عنوان بزرگان این جناح سیاسی به فعالیت می پرداختند و در مقابل چپ هایی که حالا با آمدن خاتمی جان تازه ای گرفته بودند مقابله می کرد. باهنر و سایر اصولگرایان سنتی آن زمان به جناح راست سیاست ایران شهرت داشتند که بیشتر این تقسیم بندی از لحاظ اقتصادی لحاظ شده بود تا موضوعات فرهنگی و سیاسی. او در مجلس پنجم در کنار ناطق نوری قرار داشت و گفته بود: «احتمال شکست آقای ناطق بسیار پایین و نزدیک به صفر بود. سال 74 که انتخابات مجلس پنجم برگزار شد، همه اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری 76 روی آقای ناطق نوری تفاهم کردند و هیچ رقیبی برای ایشان وجود نداشت.» با این حال به تعبیر او «سونامی 76 اتفاق افتاد» و در این بین او یکی از مهمترین چهره های موثر در پارلمان در مخالفت با تندروی هایی موجود در اصلاحات بود. آنطور که خودش گفته این موضوع را نیز با خاتمی در میان گذاشته است: «بعد از اینکه یکی، دو سال از دوران ریاست آقای خاتمی گذشته بود، در جلسه ای بنده انتقاداتی را نسبت به  بچه های تحکیم وحدت و... انجام دادم. آقای خاتمی آنجا به صراحت گفتند که من به این ها گفتم شما 3-2 یا 5 میلیون رای دارید. بیایید و رای هایتان را ببرید و بگذارید خاتمی با بقیه 15 میلیون رای خود حکومت کند.» باهنر در یک گفت وگو مدعی است که اواخر دوره خاتمی با وی به گفت وگو نشسته و انتقاداتش را به وی مطرح و راهکار ارائه کرده بود. خاتمی نیز به او گفته بود که «می توانیم با هم کار کنیم» اما پاسخ باهنر این بود: «دیگر برای این کار دیر شده». او حالا بعد از عدم راهیابی اش به مجلس ششم، توانسته بود به همراه حدادعادل و جمع دیگری از اصولگرایان به مجلس هفتم راه پیدا کند و رئیس دولت اصلاحات ناچار بود دوسال پایانی را با پارلمانی که اصولگرایان اداره می کردند، سر کند. باهنر و احمدی نژاد  یکی از نقاط مهم زندگی باهنر پیوند او با احمدی نژاد است. او کسی بود که گفته می شود باعث تایید صلاحیت احمدی نژاد برای شهرداری تهران شد. از سوی دیگر باهنر دایی مجتبی هاشمی ثمره مشاور ارشد و و یار نزدیک احمدی نژاد است. این پیوند نسبی و آن اتفاق در دوره اصلاحات سبب شد که بسیاری احمدی نژاد را به او نزدیک بدانند اما احمدی نژاد به این موضوع باور نداشت.  باهنر در خصوص دفاعش از احمدی نژاد در زمان انتصاب به عنوان شهردار تهران توضیح داد: «وزارت اطلاعات هنگام انتصاب احمدی نژاد به شهرداری با او مخالفت کرد. از یونسی (وزیر اطلاعات) سوال کردم دلیل مخالفت شما چیست؟ گفت: «مسائلی در دوران استانداری اردبیل مثل معاملات نفتی مرزی بوده (این طور به نظر می رسد که آقای احمدی نژاد در زمان استانداری اردبیل یک سری معاملات نفتی کرده که مباشرش هم آقای محصولی بود. آن موقع خوشبختانه یا بدبختانه در زمان آقای هاشمی خیلی از استانداران استان های مرزی این کار ها را می کردند. معامله می کردند، می آوردند، می بردند.)» گفتم: «این کارها را که زمان ریاست جمهوری هاشمی بسیاری از استانداران مرزی می کردند! اگر دزدی کرده اند بگویید ولی اگر با آن جاده سازی کرده اند و به مردم خدمت کرده اند نگویید. به خصوص وقتی که شما آقای ملک مدنی (شهردار تهران قبل از احمدی نژاد) را که شدیدا زیر سوال است برای شهرداری تایید می کنید؛ این استدلال ها برای احمدی نژاد چیست؟» احمدی نژاد تایید صلاحیت شد و بعدها به پاستور نیز راه پیدا کرد و او مدعی است اولین نفر بود که این را پیش بینی کرده بود.  با وجود اینکه بسیاری بر این باور بودند که باهنر در تشکیل کابینه دولت احمدی نژاد نقش بسیاری داشته است، اما باهنر گفته بود که احمدی نژاد «بیشتر زبان بود تا گوش». معنای این جمله این بود که او کمتر به مشورت ها توجه می کرد. باهنر در این باره می گوید: «احمدی نژاد کاری به خرد جمعی نداشت و بیشتر برای تصمیم گیری هایش به ذهن خود و قضاوت های خود اعتماد می کرد و حتی خرد جمعی آن چنان که باید در مجموعه دولت به کار گرفته شود، از آن استفاده نشد و اگر کسی هم خیلی زیاد می خواست با رئیس جمهور بحث کند وی حوصله شنیدن حرف های آن فرد را نداشت.» پیش بینی ریاست جمهوری احمدی نژاد باهنر از حامیان احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 بود، او نخستین نفری بود که به گفته خودش ریاست جمهوری احمدی نژاد را پیش بینی کرده بود. او در جمع اعضای فعال دفاتر جامعه اسلامی دانشجویان در ارتباط با چگونگی شهردار شدن احمدی نژاد گفته بود: «سابقه دوستی من با دکتر احمدی نژاد 25 تا 26 سال است. در شورای شهر دوم، در دولت خاتمی اصولگراها پیروز شدند، ما چند تا گزینه داشتیم که یکی از آنها احمدی نژاد بود. آقای یونسی وزیر اطلاعات، به ما پیغام داد دنبال شهردار شدن احمدی نژاد نباشید. من پیش آقای یونسی رفتم و به آقای یونسی گفتم وزارت اطلاعاتی که ملک مدنی از آن عبور کند و احمدی نژاد گیر کند، باید در اصل آن وزارت اطلاعات تجدید نظر کرد. بعد هم گفتم آقای یونسی به خودت و دوستانت و رئیس جمهور بگو، اگر می خواهید غصه شهرداری احمدی نژاد را بخورید، نخورید. شهرداری دستگرمی است، احمدی نژاد رئیس جمهور ماست. شاید بنده اولین نفر در خلقت بودم که رئیس جمهوری احمدی نژاد را پیش بینی کردم.» علاقه مندی های باهنر باهنر سه دختر دارد. می گوید که نمی تواند «افراد مورد علاقه اش را لیست کند» اما رابطه اش با پدر سه دامادش خوب است خصوصا آقای حسن بیگی که دو دوره نیز نماینده مجلس بود. به گفته خودش هیچ وقت «دست به یقه نشده است» چرا که «آدم نحیفی» بوده است. با این حال راه حلش برای برون رفت از شرایطی که ناچار به «دست به یقه شدن» باشد این است که «کلا مساله را دور می زند». در یک مصاحبه او دو چیز را پاسخ نمی دهد: «اول از چه کسی بدتان می آید؟» دوم: «از کدام سیاستمدار خارجی خوشتان می آید.»انگار که واهمه دارد نام این افراد را بر زبان بیاورد. البته اگر می خواهیم بدانیم او در مواقع عصبانیت چه می کند نیز ناچاریم حدس بزنیم چرا که او در مصاحبه ای مفصل با خبرآنلاین در پاسخ به این سوال گفته بود: «می گویم اما منتشر نکنید». در سیاست به «تحلیل های آقای ولایتی» علاقه خاصی دارد و آنها را درست می داند. پنج فرزند دارد که هیچ کدامشان هم سیاسی نیستند. در مورد حضور طولانی مدتش در سیاست خود را دارای ویژگی ای می داند که در همه نیست: «کار سیاسی یکسری ویژگی های خاص می خواهد. کار سیاسی صبر و حوصله می خواهد و انگیزه و کشش خاصی می طلبد، وگرنه خیلی ها پس از 4-3 سال حضور در این عرصه کم می آورند و می برند و یا به این طرف غش می کنند یا به آن طرف.» به موسیقی علاقه مند است و می گوید: «بچه های رشته معماری از قدیم و ندیم ها معروف بودند که اهل حال هستند! واقعا هم همین طور بود.» با این حال نکته جالبی که در مورد او وجود دارد این است که او توصیه نمی کند فرزندانش یا افراد نسل آینده او را الگو قرار دهند. ماشین را خودش می راند چون معتقد است که کسی اسبش را نمی دهد به دیگری براند». و در مورد مواجهه با مردم توضیح می دهد: «بی نزاکتی یا بی ادبی از کسی ندیدم ولی حرف هایی که بارم می کردند، دست کمی نداشت! یادم هست که یکبار یک نفر 40 دقیقه با من بحث می کرد تا اثبات کند همین تاکسی سوار شدن من هم نوعی ریاکاری است!» با این حال می گوید حتی «خوابش را هم نمی دیده» که نماینده مجلس شود.  از نگاه او بهترین وزرای کشور که توانمند برای انجام کارها و انتخابات هستند آقای ناطق و پورمحمدی هستند. کسانی که اگر در کنار ولایتی قرار دهیم می توانیم مدل موردعلاقه اش را به راست سنتی دریابیم. چندان علاقه مند به ادامه فعالیت نیست. این را می توانید از لابه لای یک مصاحبه در سال ٩١ ببینیم که آینده زندگی خودش را اینگونه ترسیم می کند: «اگر تصادف یا سکته قلبی نکنم و سرطان نگیرم، تصورم این است که زندگی سرحالم تا 8-7 سال دیگر تمام شود و تا 10 سال بعد یا مشغول خاطره نویسی باشم یا اینکه مشورت بدهم.» ماجرای یک تماس برای ثبت نام  در ابتدای مجلس نهم گفته بود که تمایل ندارد دیگر در مجلس باشد اما به مجلس رفت. همان طور که دوست نداشت در مجلس هشتم بماند اما ثبت نام کرد. ثبت نامی که به گفته او تکلیف بود. او پیش تر هم تمایلش به عدم حضور در مجلس را عنوان کرده بود: «راستش اگر تصمیم گیری به عهده خودم باشد، ترجیح می دهم دیگر در مجلس نباشم. در انتخابات مجلس هشتم، به طور جدی تصمیم داشتم که دیگر نامزد نشوم. دو ماراتن هم با برخی مسئولان کشور داشتم. آقای حدادعادل چندین جلسه با من داشتند و از من خواستند که نامزد شوم. آقای ناطق نوری از شش ماه قبل از انتخابات به من می گفتند که در عرصه حضور داشته باشم. اما من در رسانه ها اعلام کردم که نامزد نمی شوم. شاید بی ادبی باشد اما من چشم سفیدی کردم و به توصیه های این دوستان توجه نکردم. تا اینکه یک روز مانده به پایان مهلت ثبت نام ها از جایی به من زنگ زدند و گفتند برو ثبت نام کن و من هم ناگزیر شدم این کار را بکنم. البته بعد از ثبت نام حتی بچه های خودم دستم انداختند و به من گفتند «دیدی نتوانستی بگذری و باز نامزد شدی!» اما واقع قضیه این است که واقعا نمی خواستم نامزد بشوم. تا دو، سه ماه بعد هم خیلی به من سخت گذشت. در ایام انتخابات برای اینکه کسی تصور نکند می خواهم برای خودم تبلیغ کنم، علت ثبت نامم را نگفتم، اما خیلی ها فکر می کردند که من پای حرفم نایستادم. حتی با برخی نمایندگان دوره هفتم مجلس با هم تفاهم کرده بودیم که دیگر نامزد نشویم، آنها بر حرفشان ماندند ولی من حرفم را عوض کردم و این باعث گلایه آنها شد.» با این حال او در مورد آینده سیاسی اش با طنز گفته بود که به باور او سیاستمدارهای ایران «نچسب نیستند» و «اصلا عرصه را ول نمی کنند» و ادامه می دهد: «مگر اینکه عزرائیل حریفشان شود! (با خنده) تازه آن هم با کمک جبرئیل و اسرافیل و... لابد جوکش را هم شنیده اید! از شوخی گذشته، در عالم سیاست، بازنشستگی معنا ندارد و حداقلش این است که افراد باید در اتاق فکرها وارد شوند تا از تجربیات شان استفاده شود و کارهای استراتژیک بکنند.» باهنر بعد از انتخابات ٨٨  نایب رئیس فعلی مجلس که دور بعد را در بهارستان حضور نخواهد داشت، بعد از انتخابات سال ٨٨ و دولت دوم احمدی نژاد دچار زاویه با او شد. این یکی از مهمترین نقاط حیات سیاسی باهنر بود. او در مورد اتفاقاتی که در سال ٨٨ افتاد تحلیلی بینابینی داشت و می گوید: «به نظر من هیچ کدام از تحلیل هایی که درباره چرایی فتنه 88 مطرح شده، علت تامه نبوده است. یعنی ساده انگاری و توهم پیروزی در انتخابات، خشک سری، ترجیح منافع شخصی و حزبی به منافع ملی و حمایت مستقیم خارجی ها، همه از عوامل به وجود آمدن فتنه بود.» اختلاف نظر میان باهنر و احمدی نژاد و احمدی نژادی ها را نیز باید بعد از انتخابات ٨٨ و جایی که احمدی نژاد، مشایی را به عنوان معاون اول معرفی کرد جست وجو کرد. حزب موتلفه اسلامی اولین تشکلی بود که در قالب یک بیانیه به این موضوع اعتراض کرد و در آن از «زاویه گرفتن با ولایت» سخن گفته و سرنوشت بنی صدر را یادآور شده بود. باهنر نیز اگرچه عضو موتلفه اسلامی نبود اما بی گمان به این تفکر نزدیکی و قرابت زیادی داشت.  پایداری او را رسما به عنوان ساکت فتنه معرفی کرد اما او با این نظر مخالف است. باهنر می گوید که همچون دیگر دلسوزان نظام تلاش کرده تا موسوی را نجات دهد. ضمن اینکه ماجرای دیدار با موسوی و تعریف هایش از او را که موجب ملقب شدن به ساکت فتنه از سوی پایداری شده است را اینگونه بیان می کند: «من هم به دیدار آقای موسوی رفتم. نمی توانستم بگویم آقای موسوی تو خائن، منافق و ضدانقلاب هستی اما بیا به جبهه انقلاب برگرد. به طور طبیعی به ایشان گفتم شما نخست وزیر امام (ره) بودید، سرمایه اجتماعی دارید، مورد تایید شورای نگهبان قرار گرفته اید، باید رفتار متناسب با انقلاب داشته باشید و از خر شیطان پیاده شوید. من در جلسه ام با آقای موسوی ده تعریف از ایشان کردم. نه اینکه فقط من این طور باشم هرکس پیش آقای موسوی می رفت همین گونه بود. اما اینکه برخی ها امروز بیایند تعاریف آن روزهای من را پیدا کنند و بگویند نظر باهنر درباره موسوی این است، منصفانه نیست. آقایان به کسانی که بعد از انتخابات تلاش می کردند دست موسوی را بگیرند و به آغوش انقلاب بازگردانند می گویند ساکت فتنه.» توبه از احمدی نژاد باهنر حتی در سال٩٠ نیز معتقد بود که احمدی نژاد «انسان شجاعی است که غیر از خدا از هیچ کس نمی ترسد»، با این حال در مصاحبه ای که با نشریه نسیم بیداری انجام داد از او توبه کرد. او به پرسش در مورد حمایت از احمدی نژاد، چنین پاسخ می دهند: «عذر خواهی که تنها به بیان نیست، من در عمل این کار را انجام دادم. اتفاقا خبرنگاری از من پرسید احمدی نژاد 84 با احمدی نژاد 89 چه فرقی دارد که شما آن زمان از ایشان حمایت می کردید اما در حال حاضر مخالف هستید ؟ من همان زمان گفتم احمدی نژاد امکان دارد تغییر نکرده باشد اما من اطلاعاتم در مورد احمدی نژاد خیلی بیشتر شده، در حالی که سال 84 وی را کمتر می شناختم. احمدی نژاد تغییر نکرده، اما بعضی از زوایای روحی اش تا رئیس جمهور نمی شد رو نمی شد! چون مسئولیت های قبلی اش جایی نبود که بتواند اینگونه عمل کند. توبه من رفتارم است، بسیاری هم توبه می کنند اما عمل نمی کنند من از زمانی که حامی احمدی نژاد بودم تا زمانی که از وی زاویه گرفتم کاملا در رفتار سیاسی خودم این مساله را نشان دادم. این رفتار مصداق توبه است.» این نگاه باهنر اندکی با برخی از اصولگرایان نیز دارای تفاوت بود. بسیاری از اصولگرایان معتقد بودند که احمدی نژاد «تغییر پیدا کرده است» و به این معنا و به دنبال یافتن منبع تغییر به سراغ مشایی رفته و معتقدند که مشایی سبب تغییرات در احمدی نژاد شده بود. اما همان طور که دیدیم، باهنر معتقد است که احمدی نژاد همان فرد است، تنها رئیس جمهور شدنش باعث شد تا او زوایای پنهان شخصیتش را عریان تر کند.  روایت اولین اختلاف با احمدی نژاد  رئیس دولت های نهم و دهم اگرچه این روزها مدعی شده که او «انقلاب را نجات داده» و «اصولگرایان را سرکار آورده است» اما باهنر معتقد است که اولین جرقه های اختلافش با احمدی نژاد به سال ٨٤ و زمانی باز می گردد که او حاضر نشده توصیه باهنر را در به کار گیری افرادی چون ولایتی، قالیباف و لاریجانی بپذیرد: «قبل از تعیین وزرا پیش رئیس جمهور رفتم و گفتم چند نفر اصولگرا نیز وجود دارند که رقیب شما بودند و می توانید از آنها استفاده کنید. حتی از آقایان لاریجانی، ولایتی و قالیباف اسم آوردم. مهم ترین و فاحش ترین اشتباه آقای احمدی نژاد از ابتدای ریاست جمهوری خود این بود که گفت من در کابینه خود ژنرال نمی خواهم و همه باید سرباز وار در قبال مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران، وظایف خود را انجام دهند . این اولین اختلاف ما بود، ولی من بر خلاف ایشان می گویم: «من در کابینه خودم، ژنرال می خواهم تا این ژنرال ها به طور جدی از زیردستان خود کار بکشند. وقتی این حرف را از احمدی نژاد شنیدم، همانجا احساس کردم که وای بر ما. آقای رئیس جمهوری که می خواهد وزارتخانه اش را با سرباز اداره کند! البته ما برای سرباز احترام زیادی قائل هستیم اما واژه سرباز یعنی بله قربان. یعنی به چپ چپ، به راست راست. آقای احمدی نژاد گفت من ژنرال نمی خواهم و سرباز می خواهم و ما دیدیم که این کار را کرد. حالا ژنرال که هیچ، هر کس هم که سرباز بود تا می آمد گروهبان می شد، حذفش می کرد و این برای کشور گرفتاری ایجاد کرد.» باهنر همچنین به ادبیات احمدی نژاد هم انتقاد داشت: «ادبیات نامناسب و حتی ماجراجویانه احمدی نژاد هم در داخل و هم در خارج باعث هزینه زایی بسیاری برای دولت و کشور شد که به گمان من بسیار نادرست بود. «توهم گرایی» احمدی نژاد از همان روز های اول خود را نشان داد و تغییرات فاقد توجیه مناسب در دولت هم باعث شد هم شجاعت وزرا گرفته شود و هم امکان برنامه ریزی های جدی از دولت گرفته شود. از همین جاها بود که اختلافات جریان انحرافی با او به اوج خود رسید.» پاسخ جوانفکر با ادبیات احمدی نژاد بعد از آنکه انتقادات باهنر از دولت قبل شکل علنی تر به خود گرفت، سروصدای حامیان رسانه ای آنها نیز برخواست. باهنر جریان انحرافی را خطرناک تر از فتنه دانسته و گفته بود: «بنده معتقدم انحراف مساله اصلی ما نیست، اما انحراف خیلی پیچیده تر و خطرناک تر از فتنه است. علت این خطر هم این است که انحراف از دل اصولگرایی خارج شده است. اینها خودشان را خیلی امام زمانی تر از ما می دانند و مدعی اند ولایت فقیه را بهتر از ما می فهمند و قبول دارند. جریان انحرافی به فساد هم دست زده است. قدرت و ثروت این جریان را خطرناک تر کرده است.» به اعتقاد او هدف جریان انحرافی از مکتب ایرانی در واقع آمریکایی کردن انقلاب اسلامی بود. این انتقادات باعث شد تا جوانفکر در یادداشتی که در روزنامه ایران، ارگان دولت منتشر کرد به آن واکنش نشان داده و در یادداشتی با نام «خواب های آشفته» بنویسد: «به این سوال باید پاسخ قانع کننده ای داده شود که چرا افرادی با رنگ و لعاب سیاسی آقای محمد رضا باهنر، پس از مصادره خانه ملت به نام خود، در برابر دولت انقلابی، ارزشی و مردمی دکتر محمود احمدی نژاد و موثر ترین دولت پس از انقلاب در پیشرفت همه جانبه کشور، تا این حد تاب و توان از دست داده اند که به سختی حاضر می شوند یک سال آخر آن را تحمل کنند و از موضع خود بر تر بینی و در رأس امور بودن، برای دولت دهم، دا ئما خط و نشان می کشند، معیار گذاری و تهدید می کنند و به تعبیر خواب های آشفته خویش برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می پردازند؟» جوانفکر در ادامه یادداشتش از ادبیات احمدی نژاد بهره گرفته و خطاب به باهنر نوشت: «در اینجا یادآوری یک توصیه صادقانه خالی از لطف نیست که آب را جایی باید ریخت که می سوزد.» ماجرای باهنر و رحیمی محمدرضا رحیمی از جمله افرادی بود که هم به جناح راست سیاست ایران نزدیک بود و هم به احمدی نژاد توانست نزدیک شود. تا آنجا که بعد از مشایی او گزینه اصلی معاونت اولی شد. اما ماجرای فساد مالی او که در نهایت وی را هم اکنون روانه زندان اوین کرده است، فراگیر شد.  بعد از بررسی نهایی پرونده رحیمی او در نامه ای که به احمدی نژاد نوشت مدعی شد که جابر ابدالی از متهمان اختلاس از بیمه ایران مجموعا یک میلیارد و دویست میلیون تومان به قریب ۱۷۰ نفر از کاندیداهای مجلس هشتم پرداخت کرده است» که اسناد و کپی چک های صادره «در پرونده ثبت و ضبط است.» در واقع نزدیکان احمدی نژاد معتقد بودند که رحیمی چوب حمایت های مالی از اصولگرایان را خورده است. این تحلیلی بود که آنها برای فرار از فشار افکارعمومی ارائه می کردند ، در عین حال باهنر نیز این موضوع را رد نکرد که به توصیه او برخی مبالغ به افرادی برای کمک به انتخابات پرداخت شده است. ماجرای نزدیکی باهنر و رحیمی نیز به زمان تصدیگری رحیمی در دیوان محاسبات باز می گشت.  چند روز بعد از اظهارات وکیل رحیمی همچنین نامه رحیمی به احمدی نژاد، باهنر در یک کنفرانس خبری در خبرگزاری تسنیم شرکت کرد و برخی اخبار درباره دریافت پول از رحیمی را تکذیب نکرد و گفت: «حکمی علیه آقای رحیمی معاون اول دولت دهم صادر شده و ایشان محکوم شده است که باید دوران محکومیت شان را طی کنند . بنده در این موضوع نه دخالت می کنم و نه حرفی دارم.» او همچنین گفت: «آقای رحیمی متهم است که پولی را گرفته و برای انتخابات خرج کرده است، به عنوان کسی که در انتخابات فعال بوده و هستم، اگر پولی گرفتم و خرج کردم، پاسخگو هستم.»  باهنر و نامزدی در انتخابات 92 اواسط اردیبهشت ماه سال 92 بود که باهنر در گفت وگو با مشرق در خصوص کاندیداتوری اش برای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم گفت: «بنده واقعا هم اصلا قصد آمدن به این میدان را نداشتم و حتی 4-3ماه قبل هم اگر کسی از من می پرسید می گفتم هنوز آنقدر بی عقل نشدم که این کار را بکنم و کاندیدای ریاست جمهوری بشوم. اما زمانی که یک عده آمدند بحث کردند و مطرح کردند، آدم هایی که آمدند در میدان، چند استدلال داشتند برای من که من وقتی شنیدم دیدم استدلال ها، استدلال های درستی است... می گفتند حداقل تو با یک هزار نماینده همکار بودی و به اصطلاح هم علم رجالت خوب است و افراد را خوب می شناسی... از طرفی هم حتی آنجاهایی که مهم تر از قانونگذاری بوده مثلا به عنوان نمونه حضرت آقا – تعبیر خودشان بود البته – در سال 83 به مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ فرمودند که شما بنشینید یک چشم انداز 20 ساله برای نظام بنویسید.» باهنر اندکی بعد در جوار ملکوتی امام رضا (ع) در میان جمعی از اصولگرایان استان خراسان رضوی رسما اعلام کاندیداتوری می کند و می گوید: «تاکنون هفت بار از ملت شریف ایران رای اعتماد کسب کرده ام که برای هشتمین بار جهت حضور برای انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا شدم کاندیداتوری خود را در کنار صحن ملکوتی امام هشتم اعلام می کنم که به مدد ایشان این بار نیز بتوانم شایسته رای اعتماد مردم برای هشتمین بار باشم.»  اما چندی بعد دفتر محمدرضا باهنر طی اطلاعیه ای دربار انتخابات ریاست جمهوری یازدهم نوشت: «اکثریت افرادی که در مظان نامزدی ریاست جمهوری اسلامی هستند مورد احترام آقای باهنر بوده و ایشان مانند سنوات گذشته با رعایت ادب و احترام نسبت به همه آنها بررسی سیاسی انتخابات را با گروه ها و گرایش های مختلف آغاز کرده و با هدایت خداوند متعال و توجه ائمه معصومین (ع) بر این باوریم که در این دوره از انتخابات ان شاءالله منافع و مصالح ملی زیر سایه اسلام عزیز و تحت رهنمودهای مقام معظم رهبری تامین خواهد.» اما اندکی بعد، پس از اجماع اصولگرایان سنتی و با نظر آیت الله مهدوی کنی، این طیف از اصولگرایان بر روی حجت الاسلام ابوترابی فرد اجماع کردند و برخی از کسانی که قصد کاندیداتوری در انتخابات داشتند، از جمله باهنر به نفع وی کنار رفتند و پشت سر وی گردآمدند. در نهایت اما باهنر در آن انتخابات رئیس ستاد دکتر ولایتی شد. انتخابات ٩٤ خط باهنر از احمدی نژادی ها مدت ها بود که جدا شده بود. اما او میان اصولگرایان همچنان به عنوان فردی معتمد شناخته می شد. باهنر همچنان به عنوان دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری نیز به فعالیت سیاسی اش ادامه می دهد. در جریان رایزنی های پشت پرده انتخاباتی امسال باهنر تنها کسی بود که برای اولین بار اعلام کرد که در موضوع پیوستن آیت الله مصباح به عنوان محوریت اصولگرایان اختلاف ایجاد شده است. باهنر به اعتماد گفته بود: «موضع ما معلوم است. ما با جامعتین همراه هستیم و جامعتین را مجبور نمی کنیم که با آیت الله مصباح همراه باشد یا نه. در اصولگراها سه گروه و نظریه قابل تصور است ؛ از افراط تا وسط و تا تفریط است. یک گروه می گویند ما جامعتین را قبول داریم به شرط اینکه آیت الله مصباح ضلع سوم باشد. یک عده می گویند ما جامعتین را قبول داریم و شرط هم برای جامعتین نمی گذاریم. خودتان تصمیم بگیرید. عده ای هم می گویند ما جامعتین را قبول داریم به شرط اینکه آیت الله مصباح نباشد.» با این حال او تمام تلاشش را کرد که اصولگرایان به وحدت برسند چرا که معتقد بود نباید گذاشت مجلس ششم دیگری شکل بگیرد: « باتوجه به هنجارشکنی هایی که در مجلس ششم شد، من به عنوان یک فرد معتدل، مجلس دهمی که یک ذره بوی مجلس ششم بدهد، را برنمی تابم و همه توان خود را به کار می گیرم که مجلس ششم تکرار نشود.» با این وضعیت اصولگرایان وارد فضای انتخاباتی سال جدید شدند.»  هر چند باهنر گفته «اصولگرایان برنده رقابت خواهند بود» اما باهنر مدتی پیش اظهارنظر بسیار مهمی داشت. این روزها، مساله وحدت در میان اصولگرایان از مسائل اساسی است. تمام گروه ها تمایل دارند که اصولگرایان با یک لیست واحد در انتخابات شرکت کنند تا بتوانند در مقابل رقیبان اعتدالی و اصلاح طلبان، به پیروزی برسند. باهنر اما مدت های قبل خبر داده بود که نباید انتظار این مساله را داشت. باهنر گفته که به لیست واحد نخواهیم رسید: «برای تجمع و وحدت صد درصد اصولگراها امید داریم اما به این نخواهیم رسید و اینکه به چه اندازه به همگرایی برسیم، بستگی به تلاش ما دارد. در گذشته هم همین بوده است. لیست های مطرح اصولگرایان در تهران حداکثر دو لیست خواهند بود اما لیست های پراکنده همیشه هست. در آستانه انتخابات مجلس هشتم، هم لیست جبهه متحد داشتیم و هم لیست جبهه پایداری داشتیم اما اینها حاشیه ای هستند.» این اظهار نظر باهنر را می توان با اهمیت تلقی کرد از این جهت که او با افراد مختلف از گروه های مختلف به طور مرتب در ارتباط بوده و چشم انداز وحدت را می تواند بهتر از دیگران درک کند. هرچند با این حال هیچ چیز در عالم سیاست قطعیت ندارد و هر لحظه می توان انتظار اتفاقات تازه ای داشت. (خبرآنلاین، 9/9/94)  تشخیص جهت باد همان طور که گفته شد این گمانه زنی بعد از عدم ثبت نام باهنر مطرح شد که او مانند یک دماسنج متوجه اوضاع آینده شده است. اما این سوال هم مطرح بود که آیا شامه او برای تشخیص «جهت باد» آن قدرها قوی هست که بتواند آن را تشخیص دهد؟ خودش گفته: «بله می توانم!» و ادامه می دهد: «البته خیلی تلاش کردم که در آن جهت حرکت نکنم. خوشبختانه ضرر هم نکرده ام. نه ضرر مادی و نه معنوی. گاهی منفعت های زودگذری بوده که به راحتی می توانستم آن را جذب کنم اما تلاش نکردم این کار را کنم! (باخنده)... گویا چاره ای نیست و برای توضیح این مساله باید ریا کنم! در سومین سال از مجلس هشتم، من در انتخابات فراکسیون اصولگرایان برای نایب رئیسی مجلس رای نیاوردم. با این حال فکر کنم فقط خواجه حافظ شیرازی بود که به من مراجعه نکرد تا بگوید که بیا و در صحن علنی دوباره نامزد شو و مطمئن باش که رای می آوری! خیلی ها این توصیه را به من کردند، هم از نمایندگان اقلیت و هم اکثریت . ولی گفتم که نه، باید اخلاق تشکیلاتی را حفظ کنیم. برای همین هم در صحن علنی نامزد نشدم و فکر می کنم که ضرر هم نکردم. حالا در این هشت سال، یک سالش را من نایب رئیس مجلس نباشم، چه اتفاقی می افتد؟ اما در سال چهارم که نامزد نایب رئیس شدم، بیشتر از قبل و حدود 183 رای آوردم.» به نظر می رسد شگفتی انتخابات دهم از زمان نام نویسی آغاز شده است که محمد رضا باهنر تر جیح داده قید پارلمان را برای هشتمین بار بزند. آیا او عطای بهارستان را به لقای پاستو ر بخشیده است؟ شاید.


پنجشنبه ، ۱۷دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مثلث آنلاین]
[مشاهده در: www.mosalas.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 141]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن