تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799126919




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سبیل‌کلفت‌ترین حامی محیط زیست


واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۰




1451729290425_10000.jpg

خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - طنز روز فرزین پورمحبی خب زندگی همین است... یک روز هستی و نیستند، روز دیگرش نیستی و هستند. من که در این «یکی بود و یکی نبودها» آن‌قدر پوست‌کلفت شده‌ام که وقتی می‌شنوم "فلانی مرحوم شد"، به جای تاثر، فقط تعجب می‌کنم! مثلا نچ‌نچ کنان می‌گویم: ای بابا، اون که سه روز پیش سر و مر و گنده بود و داشت با من ساندویچ می‌خورد! اما در مورد بعضی‌ها این تعجبم، افسوس و تاسف می‌شود. یعنی در مورد آن‌هایی که وقتی از پیش ما می‌روند، اصلا نمی‌شود فکرش را هم کرد که چه کسی باید جایشان را پر کند. به فرض اگر بنده بعد از صد و بیست روز بالاخره ریق رحمت را سر بکشم، آن‌قدر طنزنویس هست که با کله بیایند و جایم را اشغال کنند و حتی کلی هم در مورد کارهای مزخرفم صفحه بگذارند! اما ارج و قرب خیلی‌ها اجل از این مقایسه است. یکیش، همین مرد سبیل‌کلفت که صدایش به استریو فونیک شیشکی می‌بست؛ یعنی «اینانلو». اعتراف می‌کنم همیشه دوست داشتم چنین شخص باحالی دایی‌ام بود (البته ناشکری نمی‌کنم و از دایی‌های فعلی‌ام راضی هستم). احساس می‌کنم هر بار که می‌دیدمش می‌توانست مرا با کادوهای عجیب و غریبی که از این‌ور و آن‌ور می‌آورد غافلگیرم کند. در هر ملاقاتی می‌توانستم چیزی از او یاد بگیرم. همیشه جیبش پر بود از هله هوله‌های خوشمزه و لبش پر بود از تعریف خاطرات و داستان‌های جالب و سرگرم‌کننده‌ای که بر سرش آمده. آن‌قدر دنیادیده بود که یک عمر حرف تازه برایم داشته باشد و من هم با حرص و ولع به پای شنیدنشان بنشینم و شیفته این همه اطلاعات و تجربه‌اش شوم. انگار که چندین بار زندگی کرده باشد! از دم کردن چای تا پا گذاشتن روی دم حیوانات اطلاعات داشت. از آن دایی‌هایی بود که می‌توانست جمعی را با چشمانی از حدقه درآمده مشغول کند. بی برو برگرد بعد از گالیور دومین نفری بوده که توانسته به شهر لی‌لی‌پوت سفر کند. من هم مدام می‌بایست جلو این و آن برای داشتنش پز بدهم. حتی قیافه‌اش هم راست کار خان دایی‌های مهربان و دوست‌داشتنی بود. ای بابا چی دارم می‌گم؟ خب حالا که دایی‌ام نشده ... اما بگذارید الان که حرف به این‌جا کشیده، این را هم بگویم که با چنین اوصافی اصلا و ابدا نمی‌توانستم تصور کنم که چنین دایی پرابهت و سبیل‌کلفتی به همین راحتی‌ها جان به عزرائیل دهد. آن هم با این قد و قواره ... آخر مگر ممکن است که دایی اینانلوی روئین‌تن، طوریش شود؟ آن هم در کجا؟ در بیمارستان! کسی که چهار میلیون کیلومتر مسافرت کرده و ککش هم نگزیده آخر چطور می شود که .... تازه اگر هم قرار بود بلایی سر این آقای ماجراجو بیاید بیشتر باید مثل فیلم گلادیاتور در اثر یک نبرد تن به تن با یک شیر و یا یوزپلنگ ایرانی باشد که در نهایت، دایی اینانلوی قوی با اینکه زورش بر یوزپلنگ می‌چربیده اما چون نمی‌خواسته آسیبی به یوزپلنگ برساند خود را فدا کرده تا آن حیوان منقرض نشود. غافل از اینکه نسل چنین آدم‌هایی بیشتر از یوزپلنگ ایرانی در حال انقراض است! خلاصه رسم دنیاست؛ عمودی می‌آییم و افقی می‌رویم و مرگ اسرارآمیزترین کار افقی است که بشر به ناچار انجامش می‌دهد... بودن یا نبودن؟ مسئله همه ما در طول تاریخ همین بوده و بس و این شتری است که در خانه همه ما هست. خلاصه هر چه هست روح دایی اینانلو، قرین لایک و بس. باید از ته دل به چنین آدم‌هایی که به احترام طبیعت تفنگ‌های شکارشان را در این عصر هفت‌تیرکشی و بکش بکش آویزان کرده‌اند لایک زد. یک حسی به من می‌گوید دایی اینانلو همین الان با لباس سفید در یک باغ پر از گل ایستاده است و به جای این‌که بخواهد پیامی برایمان داشته باشد مشغول رتق و فتق امور آن باغ و کشف چیزهای جدید است. شاید هم دارد روی آتش املت درست می‌کند. دستش درد نکند که در آن دنیا هم فکرش به این چیزهاست. این‌طوری، وقتی ما به آن‌جا می‌رویم با خیال راحت هم می‌رویم چون مطمئنیم همه چیز را سر و سامان داده است. من که تصمیم خودم را گرفته‌ام. می‌خواهم حتی در سوگ دایی اینانلو هم طنز بنویسم و بخندانم و خودم هم بخندم. بله من به مرحله‌ای از عرفان رسیده ام که می‌دانم خنده بالاترین انتقامی است که می‌شود از این دنیای بی وفا گرفت. پس آهای دنیا وای نستا، بچرخ تا بچرخیم و بخند تا بخندیم! «روحش قرین لایک» انتهای پیام








این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن