تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى رود، همچنان كه نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836726914




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای الهام سردار سامرا ،شهید تقوی فر به یک شاعر انقلابی


واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): شاعر انقلابی کشورمان ، منصور نظری از الهام سردار سامرا ،شهید تقوی فر وخلق مثنوی «پیر سپاه انتظار » می گوید.غروب پنجشنبه دوم دی ماه 1394 به دلم افتاده بود برای یکی از شهدای مدافع حرم شعر بگم. اول باید یکی از شهدا انتخاب می شد تا بر اساس خصوصیات اون شهید، شعر سروده بشه. مونده بودم از بین این همه شهید مدافع حرم، کدوم یکی را انتخاب کنم؟ توکل کردم و بعد از چند جستجو از میان «سرداران شهید مدافع حرم» . خیلی اتفاقی اسم سردار سامرا، شهید سید حمید تقوی مرا مجذوب خود کرد.  انتخابم را انجام دادم و شروع کردم. شعری برای سردار سامرا. چند بیت گفته بودم و از خودم می پرسیدم چه حکمتی توی کاره که برای این شهید بزرگوار باید شعر سروده بشه و چرا یک شهید دیگه نه؟ همین جور که در مورد این شهید بزرگوار تحقیق می کردم و شعر سروده می شد یک چیز نظرم را به خودش جلب کرد (( 6 دی ماه 1393 تاریخ شهادت این شهید بود)) و الآن سوم دی ماه 1394 بود.  واقعیت این بود که بنده این شهید را انتخاب نکرده بودم تا برای اون شعر بگم!! اون شهید بزرگوار انتخاب کرده بود تا برای سالگرد شهادتش شعری گفته بشه، این شعر صبح شنبه پنجم دی ماه آماده شد برای انتشار و فردا یکشنبه ششم دی سالگرد شهادت این شهید بزرگواره. یک دفعه یاد این سخن شهید آوینی افتادم که: پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند، اما حقیقت آن است که زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند وَلَاتَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فِی سبیلِ اللّهِ أَمواتاً بَلْ أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرزقونَ مثنوی «پیر سپاه انتظار » تقدیم به سردار سامرا، شهید سید حمید تقوی ای بُرده شوقِ کربلا، از کف تو را صبر و قرار - سردارِ سامرایِ ما، نوشَت شرابِ وصلِ یار   -ای پیرِ عاشق پیشۀِ، جامانده از دورانِ جنگ -اندر یَمِ طوفانیِ رنج و بلا همچون نهنگ اِی با ولی، سید علی، تا پایِ جان یار آمده - گِردِ خیامِ فاطمی، میر و علمدار آمده اِی یادگارِ مانده جا، از دورۀِ جنگ و جهاد - دیدی کلیدِ آرزو، دربِ شهادت را گشاد عَمار غمخوارِ علی، جامِ شهادت نوش کن - بر عرش و فرش و آسمان، آزادگی چاووش کن اِی شب شکن با ما بگو از پاکیِ چشمِ سحر - بی مُعجزِ دست و عصا، بگذشتن از نیلِ خطر  رُخ اِی به خون آغشته تا، در پیشِ دلبر نازتر - مویِ سپیدِ لاله گون، آورده ات طنازتر اِی اهل جانبازی خوشا، در بزمِ خون مِی خوردنت - پیچیده خونین در کفن، از سامرا آوَردنت اِی از تبارِ فاطمه، دِینِ ولا خوش توختی - در آتشِ عشقِ علی، پروانۀِ جان سوختی  سردارِ سامرا شدی، تا کربلا برپا کُنی - در کوچه هایِ بی کَسی، یاریِّ با زهرا کنی خود گفته بودی با ولی تا پایِ جان می ایستی - سید حمید اِی پیر حق، مردانه زیبا زیستی  اِی مُنتَقِم بر سیلیِ خورده به صورت یاس را – زیبَد چه زیبا دوشِ تو، آن بیرقِ عباس را در سامرایِ بی کَسی، دل تنگِ زینب در دمشق - سردارِ سامرا خوشا، بزمِ تو با یارانِ عشق گردِ حرم شب تا سحر، اِی داده پاسِ آلِ حق - هم رنگِ چشمِ خیس تو بنشسته در خون تا فَلَق ای تشنه کام انتقام، از سیلیِّ بر رویِ یاس – چون کاوه رفتی تا کُنی بر ظُلمِ ضحاکان تقاص دستِ تَمنا بَس زدی، بر این درِ باغِ بلور - بگشوده شد آخر در و سَهم تو شُد بارِحضور سردارِ سَر بر دارِ عشق، اِی با ولایت یارِ عشق - دارد نشانِ داغِ تو، آن سینۀِ سُرخِ دمشق اندَر عراقِ عاشقی، آواره از شهر و دیار - از عشقِ زهرا غرقه خون، مستانه پیری سربدار   بعد از تو ما و درد و داغ، بیتابی و رنجِ فراق - زانویِ غم را در بغل، بگرفته از داغت عراق از نسلِ سُرخِ کاوه ها، آرش تبارِ ایلِ نور– سرلشکرِ فتح و ظفر، در مطلعِ صبح ِظهور آن بی هراسِ از بلا، شیدایِ عشق کربلا - بنوشته بر سربند او «بر عشقِ زهرا مبتلا » همچون علی دُل دُل سوار، در کف گرفته ذوالفقار - بنگر چه غوغا کرده پا، پیرِ سپاهِ انتظار در سامرایِ عشقِ یار، عاشق ترین شهر و دیار - آن سید زهرا تبار ، از عشق زهرا شُد به دار اِی از تبارِ فاطمه، آزاده چون آرش تویی - اِی جاودانِ در عاشقی، عنقایِ در آتش تویی از خاکِ تو سَر میزند، آلاله ها بارِ دگر - آید پدید از نسلِ تو، مردانِ شب گیرِ سحر آب حیاتِ سَرمَدی، جوشان زِ چَشمِ کربلا - هرگز نمیرد آنکه او، شد کُشته در راهِ ولا ظهورانه خون می چکد از پیکرِ صدپاره و چاکِ دمشق - اَشکِ خُدا گِل می کند، یک بارِدیگر خاکِ عشق  عالم پریشان همچو دَف، خیزد خروش از هر طَرَف - حق کرده لشکر را به صَف، در جبهۀِ شور و شَعَف هستی مُسَخَّر گشتۀِ، غوغا و شوق و شور و شِین -آشفته عالم گشته از، بانگِ لثاراتَ الحُسین گردوغباری گشته پا، در خِطۀِ سرخِ فلق - می آید از رَه یوسفی، شهزادۀِ تک تازِ حق دُل دُل سواری می رسد، بگرفته در کَف ذوالفقار - نورِ نگاهِ فاطمه، شهزادۀِ حیدر تبار این شعر شور و انگیز و تَر، خیزد کَز آن عِطرِ سحر -خواهد دهد بر عاشقان، صُبحِ ظهورِ او خبر  پنهان کجا تا کِی توان، در سینه سِرِّ شوق و شور - دیدم به چشم خود عیان، در صُبحِ شیدایی ظُهور مسحور و مست آشفته من، می دیدم او را آمدن - از آسمان آمد فرو، آن یوسفِ دور از وطن من می دویدم هر طَرَف، مست و پریشان همچو دَف - مدهوش و سَرمَست آمده، از بادۀِ شور و شعف هستی همه در شوق و شور، پا تا به سَر غرقابِ نور - در وادیِ سبز حضور، فریاد می کردم ظُهور  فریاد می کردم هَلا، آمد سَر آخر انتظار - اِی عاشقان ای عاشقان، شُد موسِمِ دیدارِ یار من بودم و او بود و نور، در آن سحرگاهِ ظهور - دیگر پس از او، من نبود، جز آتشی از شعر و شور از من خبر دیگر نشد، زان صبح شورانگیزِ عشق - شد دفترم از مثنوی، با یادِ او لبریزِ عشق این شعرِ شور و انگیز و تَر، خیزد کَز آن عطرِ سحر -خواهد دهد بر عاشقان، صبحِ ظهورِ او خبر اِی عاشقان اِی عاشقان عصرِ ظهورِ یار شد - آن یوسفِ گُم گشتۀِ زهرا علم بردار شد به امید ظهور حضرت یار ..... شنبه 5 دی ماه 1394- منصور نظری


شنبه ، ۵دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[مشاهده در: www.shahidnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 13]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن