واضح آرشیو وب فارسی:الف: ۴ مهاجم خانه دختران دانشجو در دام پلیس
تاریخ انتشار : شنبه ۵ دی ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۱
پسران نقابدار که با حمله به خانه دانشجویی دو دختر دست به سرقتی شیطانی زده بودند در دام پلیس افتادند.به گزارش ایران، ۱۲ مهرماه سال جاری ۲ دختر دانشجو که در خانه شان هدف زورگیری سیاه ۲ پسر جوان قرار گرفته بودند با مراجعه به کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس از سرنوشت سیاهشان پرده برداشتند.خیلی زود بازپرس ایزدموسی از شعبه پنجم دادسرای ناحیه ۳۴ دستور داد تیمی از مأموران اداره ۱۶ پلیس آگاهی تهران برای دستگیری عاملان این پرونده شیطانی وارد عمل شوند.کارآگاهان در کاوشهای ابتدایی پی بردند ۲ پسر جوان در حالی که ماسک به صورت داشتند با تهدید چاقو و قمه وارد خانه ۲ دختر تنها شدهاند و پس از سرقت طلاها وکارتهای بانکی آنان را تسلیم خواسته سیاه خود کردهاند.منیژه در حالی که گریه میکرد به تیم تحقیق گفت: مدتی است که من و فرشته برای ادامه تحصیل به تهران آمدیم و به تنهایی در خانهای در منطقه تهرانپارس زندگی میکنیم. ما قصد داشتیم خانه دیگری اجاره کنیم و در این مدت گروه زیادی از بنگاه مسکن برای دیدن خانه به ما مراجعه میکردند تا اینکه شب حادثه زنگ خانه به صدا درآمد و چون فکر میکردم فرشته غذا سفارش داده است در را باز کردم و از فرشته خواستم برای گرفتن غذا جلوی در برود که وی ادعا کرد سفارش غذا را کنسل کرده است.وی افزود: همه چیز عادی به نظر میرسید و احتمال دادیم کسی برای دیدن خانه از بنگاه آمده است که فرشته جلوی در رفت و ناگهان ۲ جوان با چهره ای ماسک زده و در حالی که چاقو و قمه به دست داشتند وارد خانهمان شدند، ترسیده بودیم و آنها با تهدید به مرگمان خواستند تا آرام روی مبل بنشینیم.وی افزود: ۲ پسر جوان ابتدا طلا و کارتهای بانکیمان را دزدیدند و پس از پرسیدن رمزهای عابربانک مان با جوان دیگری تماس گرفتند که وی با گرفتن کارتها به بانک رفت تا درست بودن رمزها را تأیید کند.دختر جوان ادامه داد: التماس شان میکردیم که کاری به ما نداشته باشند که در این لحظه یکی از زورگیران با تهدید چاقو فرشته را به اتاق دیگری برد و...مرگ را پیش روی خودم میدیدم که نقشهای کشیدم و با پسر جوان شروع به حرف زدن کردم و از او خواستم اگر به من آزاری نرساند پول بیشتری در اختیارش قرار دهم و با چربزبانی توانستم اعتمادش را جلب کنم و از او خواستم تا شماره تلفنش را به من بدهد تا بیشتر با هم آشنا شویم و به دور از چشم دوستانش پول زیادی به او بدهم که وی نیز پذیرفت.وی افزود: همدست ۲ زورگیر خشن که برای تأیید رمز کارتها به بانک رفته بود در تماس تلفنی از درست بودن رمزها خبر داد و ۲ جوان خیلی زود از خانه خارج شدند.همین سرنخ کافی بود تا مأموران برای دستگیری دزدان نقابدار وارد عمل شوند و در این مرحله شماره تلفن دزد جوان را ردزنی کردند و روز ۱۸ آذر ماه موفق شدند مهدی را در مخفیگاهش دستگیر کنند.مهدی که هنوز باور نداشت همان شماره تلفن راه فرار را برایش بسته است خیلی زود لب به اعتراف گشود و به ماموران گفت: با همدستی ۳ تن از دوستانم برای سرقت به خانه ۲ دختر تنها رفتیم که میلاد یکی از دختران را هدف نیت شوم خود قرار داد و پس از سرقت دیگر خبری از آنها ندارم.کارآگاهان در گام بعدی پی بردند میلاد مدتی است که به خدمت سربازی رفته و در این مرحله موفق شدند با تحقیقات پلیسی وی را روز ۲۱ آذرماه دستگیر کنند.میلاد ابتدا سعی داشت خود را بیگناه معرفی کند اما وقتی دید همدستش مهدی اعتراف کرده چارهای جز رازگشایی ندید.کارآگاهان در این مرحله برای دستگیری ۲ دزد دیگر وارد عمل شدند که با اقدامهای فنی و پلیسی و ردزنیهای شبانه روزی موفق شدند محمد و پوریا را روز ۲۶ آذر ماه در عملیاتی غافلگیرانه زمینگیر کنند.بنا بر این گزارش، بازپرس ایزد موسی از شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران با توجه به اعترافهای زورگیران تازهکار دستور داد تا این پسران هم سن و سال برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره ۱۶ پلیس آگاهی تهران قرار گیرند.نقشه من بود!پوریا ۱۸ ساله که رئیس باند است با خونسردی حرف میزند، هنوز باور ندارد با نقشهای که طراحی کرده بود زود دستگیر شود.شغل؟در پیک موتوری کار میکنم.تحصیلات؟دیپلم.سابقه داری؟نه، نخستین بار بود که دزدی می کردم.چرا دزدی؟بیپول بودم.چطور به فکر دزدی افتادی؟مدتی پیش متوجه زندگی دانشجویی ۲ دختر جوان شدم و احتمال میدادم در وضعیت مالی خوبی باشند به همین خاطر نقشه دزدی را کشیدم.از نقشه سرقت بگو!شب حادثه، میلاد و مهدی برای سرقت وارد ساختمان شدند و من همراه محمد کمی بالاتر از خانه ۲ دختر جوان سوار بر موتور به انتظار نشستیم که میلاد با ما تماس گرفت تا برای گرفتن کارتهای بانکی وارد عمل شویم که محمد وارد ساختمان شد و پس از گرفتن کارتها از همدستانمان به بانک رفتیم و پس از تأیید رمز کارتها از آنها خواستیم خانه را ترک کنند.چقدر پول به جیب زدید؟حدود ۵ میلیون تومان پول و طلا دزدی کردیم که بین هم تقسیم کردیم.فکر میکردی دستگیر شوی؟نه چون وقتی فکر میکردم با اقدام شیطانی میلاد، دختر جوان از ترس آبرویش به پلیس مراجعه نکند.تو از میلاد خواستی آن کار را انجام دهد؟نه من که داخل نرفته بودم و بعد از سرقت متوجه آزار و اذیتش شدم.توبه پس از سرقتمهدی که ۱۸ سال دارد ادعا میکند از وقتی که پول دزدی وارد زندگی ام شده است زندگیام خراب شده و تا به امروز چند برابر آن را پرداخت کردهام.چرا دزدی کردی؟ حقوق آهنگریام کم بود و میخواستم کمی راحت زندگی کنم.سابقه داری؟ نهچقدر پول به جیب زدی؟ نزدیک یک میلیون تومان.پس از آزادی دزدی میکنی؟ نه.چرا؟ پس از سرقت تصادف کردم و نزدیک ۱۲ میلیون تومان هزینه بیمارستان و درمان دادم و همانجا بود که توبه کردم.چرا شمارهات را در اختیار دختر جوان گذاشتی؟ فکر میکردم راست میگوید و میخواهد کمکم کند.چرا مانع کار میلاد نشدی؟ من چکار میکردم خودش میخواست آن کار را انجام بدهد و من مسئولیت مواظبت از دختر جوان دیگر را داشتم.دام رفیقمحمد ۱۹ ساله که در این سرقت تنها نقش تأیید رمز کارتها را به عهده داشت ادعا میکند که در دام رفیق بازیاش گرفتار شده است.سابقه داری؟تا حالا وارد کلانتری محله مان هم نشده بودم.چرا دزدی؟دوستانم پیشنـــهاد دادند من هم پذیرفتم.بچه محل هستید؟قبلاً بچه محل بودیم و از قدیم همدیگر میشناسیم.نقشه سرقت را کجا طراحی کردید؟داخل پارک بودیم که پوریا درباره نقشه دزدیاش حرف زد و ما پذیرفتیم تا دست به کار شویم.فکر میکردی دستگیر شوی؟بعد از سرقت من مطمئن بودم دستگیر میشویم و از همه مهمتر که اصلاً نفهمیدم با پول دزدی چی کار کردم که تمام شد.وسوسه شیطانیمیلاد ۱۸ ساله که بتازگی به خدمت سربازی رفته با اظهار پشیمانی میگوید بعد از دزدی توبه کرده که دیگر خلاف نکند.سابقه داری؟ نه، نخستین و آخرین باری بود که دزدی کردم.یعنی دیگر سرقت نمیکنی؟ نه.چرا؟ چون از همان شب حادثه میدانستم که دستگیر میشوم.اعتیاد داری؟ نه.چرا فقط به دزدی قناعت نکردی؟نمیدانم، وقتی دیدم دختر جوان ترسیده وسوسه شیطانی به جانم افتاد.با چاقو و قمه چه کسی جرأت مقاومت دارد؟ پشیمانم و نمیدانم چرا آن کار را انجام دادم.نقشه سرقت را چه کسی طراحی کرد؟ همه کارها زیر سر پوریا است و او از ما خواست تا دست به این کار بزنیم.شما هم به راحتی قبول کردید؟سرباز بودم و پولی نداشتم و چون همگی دوست بودیم پذیرفتیم تا با هم در این کار شریک باشیم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]