واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه ستاره صبح: گروه تاریخ: از موقعیت اجتماعی - اقتصادی زنان در ایران، اطلاعات پراکنده ای در منابع تاریخی به چشم می خورد. در طی تاریخ هزار و پانصد ساله که از آن به عنوان ایران باستان یاد می شود (دوران حکومت مادها، هخامنشیان، اسکندر و سلوکیان، پارت ها و ساسانیان) دین زرتشت به نام «مزده یسنه » که در آغاز هزاره پیش از میلاد در شرق ایران ظهور کرده بود، در سراسر ایران رواج یافت. از ویژگی های جامعه در این دوره، ثبات همراه تغییر است; تغییری که موجب شد نظام دودمانی یا نظام «ویس » اولیه مبتنی بر رسوم پدرسالاری، بر اثر برخورد آریاها با تمدن بومی، به ویژه تمدن مادها، راه تطور در پیش گیرد و به تدریج نظام شاهی و دولت متمرکز، بازار و پیشه وری، بازرگانی، روابط پولی و بردگی پدیدار شود و سپس این جریان نیز بتدریج دگرگون گشته، تیول داری، فئودالیسم، اریستوکراسی و غیره ظهور کند. *** ظاهرا زنان وابسته به طبقات متوسط و محروم برای امرار معاش و تامین زندگی، دوشادوش مردان در کارهای کشاورزی و دیگر امور اقتصادی شرکت می کردند. و جز زنان طبقات ممتاز، زنان دیگر مجبور به پرده نشینی نبودند. کریستین سن با استفاده از منابع روستایی و غیره می نویسد: «... اصل تعدد زوجات اساس تشکیل خانواده به شمار می رفت. عده زنانی که مرد می توانست داشته باشد، بستگی به استطاعت او داشت. ظاهرا مردان کم بضاعت، بطور کلی بیش از یک زن نداشتند. رییس خانواده (کدخدا) از حق ریاست دودمان بهره مند بود. اهتمام در پاکی خون خانواده یکی از صفات بارز جامعه ایران در آن عهد بود. تربیت طفل به عهده مادر بود و در صورت احتیاج، پدر طفل، خواهر یا دختر بزرگ خود را به تربیت او می گماشت. حق شوهر دادن دختران به عهده پدر بود و خود دختر در این زمینه حق اظهار نظر نداشت. ازدواج در جوانی صورت می گرفت. در پانزده سالگی معمولا دختران شوهر می کردند. وصلت با مداخله و پایمردی یک نفر صورت می گرفت. مهر را معین می کردند و اختیار تعیین شوهر و حق ازدواج دختر از آن پدر بود; اگر دختر جوانی که در موقع مناسب او را شوهر نداده بودند، ارتباط نامشروع پیدا می کرد، حق نفقه از پدر خود داشت و از بردن ارث محروم نمی شد; مشروط به آن که آن ارتباط را قطع کند و حتی نفقه اطفالی که از این پیوند نامشروع به دنیا می آمدند، به عهده پدر آن دختر بود. براساس شواهد موجود در هزاره چهارم قبل از میلاد، زن اوقات خود را تماما مصروف اداره خانه و خانواده می کرده است. البته مجلس آرایی نیز در ایران باستان رواج داشته است. زنان با حرکات موزون به ظاهر مذهبی به زندگی خود نشاط می بخشیدند و گاهی مردان هم در اینگونه شادی ها شرکت می کردند. از این دوره نقوش فراوانی از انواع مختلف حرکات موزون به جا مانده است. ظروف گلی که از سیلک کاشان به دست آمده، چند زن را در حال حرکات موزون نشان می دهد. در نقاط دیگر ایران مثل تپه های ما قبل تاریخ فارس یا تپه ارسنجان، شهر ری و حفاری های چشمه علی نیز آثاری از این قبیل به دست آمده است که زنان را با لباس هایی در حال انجام حرکات موزون نشان می دهد. هنوز نظیر این گونه حرکات موزون در قسمت های جنوبی و مرکزی ایران متداول است. در ایران باستان، زن در صورت نارضایتی از شوهر می توانست از وی طلاق بگیرد، اما مرد فقط در چهار مورد می توانست زن خود را طلاق بدهد: 1- وقتی که زن نازا بود. 2- اگر به جادوگری می پرداخت. 3- هرگاه اخلاقش فاسد بود. 4- اگر ایام قاعدگی را از شوهر پنهان می کرد. متاسفانه در ایران باستان حق تحصیل مخصوص شاهزادگان و اشراف بود و توده مردم حق تحصیل و آموزش نداشتند. در چنان جامعه ای طبیعی بود که زنان طبقات متوسط به هیچ روی حق آموزش و تحصیل نداشته باشند.البته گفته می شود که زنان درباری و اشراف زاده می توانستند در صورت تحصیل به مقام قضا نیز دست یابند. کریستین سن می نویسد: «در هیچ یک از تصاویر و نقوش بازمانده از ایران زمان ساسانی، مجلس بزمی نیست که در آن، زنان نقشی چه به شکل نوازنده و یا خواننده و چه به صورت رقاصه نداشته باشد.» از دیگر مسائل اجتماعی، وضع حقوقی زنان در ایران باستان است. زن در تمدن ساسانی شخصیت حقوقی نداشت و پدر و شوهر اختیارات وسیعی در دارایی او داشتند. هنگامی که دختر به سن پانزده سالگی می رسید و رشد کامل می کرد، پدر یا رییس خانواده مکلف بود او را شوهر بدهد. اما سن زناشویی پسر بیست سالگی بود و در این زناشویی رضایت پدر شرط بوده است. دختری که به خانه شوی می رفت از پدر یا کفیل خود ارث نمی برد و در انتخاب شوهر هیچ گونه حقی برای او قائل نبودند. ایرانیان باستان دختران را در کودکی نامزد می کردند و کسی نمی توانست این نامزدی را به هم بزند. بر اثر اهمیت اقتصادی خانواده، فزونی اعضای آن مطلوب همه کس مخصوصا زمینداران بزرگ بود. خانواده دوره ساسانی از نوع خانواده گسترده پدرسالار محسوب می گردید. پسران و همسران و فرزندان آنان در خانواده پدر و مادری باقی می ماندند و بدین ترتیب بر وسعت آن می افزودند و حداقل تا زمان تقسیم ارث پدر این قانون از هم نمی پاشید. اهمیتی که کثرت افراد خانواده در تولید فلاحتی داشت، سبب می شد که رسم چند زن گزینی رواج یابد. خانواده ایران باستان بر تعدد زوجات استوار گردیده و دین زرتشتی آن را تایید کرده بود. گاهی مرد می توانست چند زن در خانواده داشته باشد. بزرگان و پادشاهان این رسم را سخت رعایت می کردند و در دربارهای پادشاهان زنان کثیری گرد می آمدند. یکی از آنان، ملکه شمرده می شد. در زمان پارت ها هم مانند هخامنشیان، پادشاه یک زن اصلی و گروهی زن فرعی می گرفت و کثیری کنیز نیز نگاه می داشت. به طور کلی چنان که از تاریخ و داستان های تاریخی نظیر ویس ورامین، بیژن و منیژه و داستان سیاوش بر می آید، در این دوران، زنان با گرفتاریهایی نظیر عدم رعایت تناسب سن با همسر و مداخله بی اندازه پدر و مادر در امر ازدواج دست به گریبان بوده اند. اگر دختری پدر را چنان که سزاوار شان او بود، حرمت نمی گذاشت قسمتی از ارث پدری او به مادر تعلق می گرفت، لکن حق شوهر دادن او به پدر اختصاص داشت. ولی اگر پدر در قید حیات نبود، این حق نخست به مادر تعلق می گرفت و اگر مادر مرده بود، یکی از عمه ها یا خاله ها این مهم را برعهده می گرفت. دختر خود مستقلا حق اختیار شوهر را نداشت و پدر یا شخص دیگری که ولی دختر محسوب می شد، مکلف بود پس از رسیدن دختر به سن بلوغ، او را شوهر بدهد; زیرا که منع دختر از توالد، گناه عظیمی به شمار می آمد. مراسم نامزدی غالبا در سن طفولیت برگزار می شد و ازدواج در جوانی صورت می گرفت. در پانزده سالگی دختر باید شوهردار می شد و معمولا وصلت به وسیله یک نفر واسطه به عمل می آمد و پس از تعیین مهریه، شوهر موظف به پرداخت آن به پدر دختر بود; ولی می توانست آن پول را در صورتی که پس از عروسی معلوم می شد که زن نازاست دوباره پس بگیرد. پس از عقد و ازدواج، اجر کردار نیک زن به شوهرش می رسید. بدین ترتیب دختر در حکم کالایی بود که پدر می توانست عملا او را به فروش برساند; در این معامله آن چه نادیده گرفته می شد، رضایت دختر بود. در مورد ارث چنین مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند اما به دختران شوهر نکرده نصف سهم می دادند. «چاکر زن » و فرزندان او سهمی از ارث نداشتند ولی پدر می توانست از زمان حیات سهمی از دارایی خود را به آنها ببخشد و یا وصیت کند که پس از مرگ او به آنها بدهند و برای مراقبت در اجرای قوانین ارث نظاری معین می کردند و چنین مرسوم بود که به هنگام وصیت کردن، مرد وظیفه داشت که سهمی به هریک از دختران بی شوهر و دو سهم به زن ممتاز خود بدهد. البته مقصود از زن ممتاز همان سوگلی حرمسرا بود. بطور خلاصه می توان گفت در جامعه باستانی ایران، زن زیر دست مرد بود و به سبب ارزش اقتصادی خود، مورد استثمار قرار می گرفت. مرد هنگام ازدواج، بهای زن را با پول به پدر او می پرداخت. ارزش زن بسته به ارزش کارش بود. هر زنی که بیش از دیگران به تولید اقتصادی کمک می کرد و یا در مجلس بزم به کار می آمد، «بهتر» و «زیباتر» به شمار می رفت و این واقعیتی است که از کتب اخلاق و امثال و حکم ایران باستان برمی آید.
سه شنبه ، ۱دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه ستاره صبح]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]