تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 5 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از چند رنگى و اختلاف در دين خدا بپرهيزيد، زيرا يكپارچگى در آنچه حق است ولى شما ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

دانلود رمان

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812666285




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آزادسازي توسعه در سر گردنه!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: آزادسازي توسعه در سر گردنه!
نویسنده : اولاد آدم 
مقدمات را كه بچينيم ديگر تمام مي‌شود. آنوقت بايد برويد و آب بياوريد و حوض را پر كنيد. خر بياوريد و باقالي بار كنيد. پارو بياوريد و بام را بروبيد. نگوييد كه كدام حوض؟كدام خر؟ كدام بام؟ ما كه ديگر بامي نداريم كه بيشتر باشد و برف بيشتري داشته باشد. ما كه ديگر... يعني اين مقدمات اگر خوب چيده شود نشان مي‌دهد كه هر كاري كه ما داريم انجام مي‌دهيم حساب شده است. (فكر نكنيد كه اشتباهي رخ داده يا كسي سوءاستفاده كرده يا چيزي از قلم افتاده يا الكي گفته‌ايم كه كارشناسي كرده‌ايم و نكرده‌ايم. ) نمونه‌اش همين بليت هواپيما. ما از ابتدا يك طرز تفكر داشته‌ايم و اين طرز تفكر در نمونه‌هاي عيني مثل بليت هواپيما ظهور پيدا كرده و همين فردا و پس فرداست كه بزند به همه جا! به قطار و كشتي و اتوبوس و تاكسي و موتور و دوچرخه و اسكيت و روروك!( حالا آمبولانس و بالگرد و هواپيماي شخصي و پاراگلايدر را هم به ليست اضافه مي‌كنيم. صبور باشيد. يك كاري مي‌كنيم كه كسي نتواند جنب بخورد. همه را كيش و مات مي‌كنيم.)
اولاد آدم كشف كرده است كه آخوندي راز توسعه را كشف كرده بوده و در جيب خود پنهان ساخته و گهگاهي مشتش را از جيب بيرون آورده و انوار توسعه درخشيدن مي‌گيرد. به زبان ساده ديدگاه او را برايتان بگويم:«اصلي‌ترين بحث براي بهبود محيط سرمايه‌گذاري آزادسازي بازار و پس از آن دستيابي به توسعه است.»
يعني همان اول وزارتش آخوندي با اشاره به بدهكاري ايرلاين‌ها بابت نپرداختن پول سوخت به بهانه محدود شدن قيمت‌ها از سوي دولت و پايين آمدن درآمدها، گفته بود: فارغ از درست يا غلط بودن تعبير ايرلاين‌ها، ما بايد با خروج از بحث قيمت‌گذاري براي هميشه به موضوعاتي مانند اين پايان دهيم. مداخله و دستور از سوي دولت سركوب سرمايه‌گذار و كاهش كيفيت و نهايتاً زيان مصرف‌كننده را در پي دارد. او گفته بود از روز نخستي كه مسئوليت را در بخش حمل و نقل قبول كرده سعي داشته مقدمات اين بازار آزاد را فراهم كند و سعي دارد آزادسازي را در تمام حوزه‌هاي حمل و نقل به منصه ظهور برساند.
خب لابد الان از اولاد آدم مي‌پرسيد كه معطل چه هستيم؟ بزنيم و ديگر چيزهاي مملكت را هم درب و داغان كنيم! اولاد آدم به شما نويد بدهد كه مقدماتش فراهم نيست! نگوييد كه نمي‌دانيد مقدماتش چيست؟ مثلاً مقدمات گران كردن (ببخشيد آزادسازي بخوانيد) بليت هواپيما چه بود؟ يا اين مقدماتي كه آخوندي گفت چيست؟ چرا ما اين مقدمه را نديديم؟ آيا ربطي به برجام داشته؟ آيا ربطي به برداشتن تحريم‌ها داشته؟ آيا ربطي به. . . . جانم برايتان بگويد كه تمام اين سؤالات شما بيخود است و زاييده فكر و خيالتان است. موضوع خيلي ساده است؛ هيچ مقدماتي وجود ندارد كه چيده شود. فقط زمان انتخاب عمليات آزادسازي بايد يك وقتي باشد كه مردم نيازشان بالا باشد و تعطيلي باشد و رسانه‌ها هم تعطيل باشند تا شنيدن صداي آخ مردم و مصرف‌كننده‌ها طول بكشد و بعدش اگر كسي جرئت كرد و پرسيد چطور شد كه اينطور شد؟ ما هم بگوييم: كي بود؟ كي بود؟ من نبودم!و چند روز بعدش بگوييم: و اينك اين هم از توسعه. آقايان و خانم‌ها معرفي مي‌كنيم: توسعه! و وزير بشكن بزند كه نه چك زديم نه چونه، توسعه اومد به خونه!
نظريه اولاد آدم (نشئت گرفته از ديدگاه آخوندي و ساير همبندان كابينه): تمام مقدمه مقدمات در اين است كه مردم ندانند، مقدمات، هيچ مقدمه‌اي ندارد! بنابراين فكر نكنيد كه اگر بليت هواپيما را چندبرابر قيمت خريده‌ايد بايد بگوييد: صد رحمت به دزد سرگردنه! آن ضرب‌المثل ريشه ديگري دارد و اين كار اصلاً دزدي نيست و كمك براي آوردن توسعه به كشور است!
قصه: يك روز دو نفر كه از هواپيما جا مانده بودند، تصميم گرفتند منتظر وسيله نقليه بعدي نشوند و خودشان به سفري كه بايستي مي‌رفتند، بروند. پيچ اول گردنه را پشت سر گذاشتند اما سر پيچ دوم بود يا سوم كه دزدها از كمينگاه بيرون آمدند و راه را بر مسافران بي‌چيز و بينوا بستند. يكي از آنها رو كرد به رئيس دزدها و گفت: «مي‌بينيد كه ما نه وكيليم و نه وزير و چيزي نداريم. رهايمان كنيد تا پاي پياده برويم و به شهر خودمان برسيم.»دزدها نگاهي به سراپاي آنها انداختند. وقتي ديدند واقعاً چيزي ندارند، گفتند: «اي بخشكي شانس!» و آنها را رها كردند.
كم مانده بود كه دو مرد مسافر به خوبي و خوشي به راهشان ادامه دهند و بگويند خوب شد كه از مقامات نبوديم اما يكي از دزدها گفت: «مال و مركب ندارند، لباس كه دارند!»لباس يكي از مسافران نو بود و لباس يكي از آنها كهنه. هر چه آن دو به دزدها التماس كردند كه لباسشان را نگيرند، نشد. دزدها هر دو مسافر را لخت كردند، لباسشان را از تنشان بيرون آوردند و گفتند: «حالا به هر كجا مي‌خواهيد، برويد.»
مسافري كه لباسش كهنه بود، رو كرد به دزدها و گفت: « اين انصاف نيست كه هم لباس نو و باارزش دوستم را از تنش در آوريد، هم لباس كهنه و بي‌ارزش مرا.»رئيس دزدها كه ديد با دو مسافر نادان رو به رو شده، به شوخي گفت: «عيبي ندارد. براي اينكه از هر دو نفر شما به طور مساوي دزديده باشيم، وقتي به شهرتان رسيديد، آن كه لباسش تازه بوده، پول يك نصف لباس نو را از آن كه لباسش كهنه و بي‌ارزش بوده، بگيرد.»
مسافران لخت و بي‌لباس راه افتادند. در راه، آن كه لباس نو و باارزش خود را از دست داده بود، رو كرد به دوستش كه لباس كهنه بر تن داشت و گفت: «وقتي به شهرمان رسيديم، تو بايد نصف پول يك دست لباس را به من بدهي. فهميدي كه رئيس دزدها چي گفت.»دوستش حرف او را قبول نكرد. بگومگوي آنها ادامه پيدا كرد و بالا گرفت تا هر دو بي‌لباس به شهرشان رسيدند و يك راست رفتند پيش وزير راه آن دوره و آنچه را بر سرشان آمده بود تعريف كردند.  وزير، نفري 50 تومان از آنها بابت نرسيدنشان به هواپيما گرفت و گفت: «من وقت ندارم، برويد پيش معاونم.»آن دو نفر رفتند پيش معاون وزير راه آن دوره. معاون وزير نشست و با تدبير فراوان به حرف‌هاي آن دو نفر گوش داد. بعد، دستي به موهاي سفيدش كشيد و گفت: «به خاطر اينكه منتظر هواپيماي بعدي نشده‌ايد، اول بايد نفري 100 تومان به من بدهيد تا بعد از آن بگويم حق با كدامتان است.»مسافران بيچاره، سر و صدايشان بلند شد كه: « آخر اين چه نوع نظارت و توسعه‌اي است كه بدون پول دادن مردم كاري پيش نمي‌رود؟»بعد هم گفتند: «بابا! ما اصلاً كمك اين وزارتخانه را نخواستيم. خودمان يك جور با هم كنار مي‌آييم.»و غرغركنان سرشان را انداختند پايين كه از پيش معاون وزير بروند. اما معاون وزير، مأمورهاي نظارتش و حمايت از مصرف‌كننده را صدا كرد و گفت: «اينها وقت مرا گرفته‌اند و همين‌طور مي‌خواهند بروند. تا هر كدام 100 توماني را كه گفته‌ام نداده‌اند، نبايد بروند، ببريدشان زندان.»
مسافرها گفتند: « اينجا كه از پيچ و خم‌هاي گردنه خطرناك‌تر است.»



منبع : روزنامه جوان















تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۴ - ۲۱:۳۹





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اقتصادی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن