واضح آرشیو وب فارسی:رسالت: حضرت آيتالله خامنهاى رهبر معظم انقلاب اسلاميما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربيت اسلامى پيش نرفتيم
...خود من هر چه نگاه مىكنم، مىبينم احتياج دارم به اينكه اين آيه شريفه “اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا و سبّحوه بكره و اصيلا” را تكرار كنم و در آن تدبر كنم و به آن عمل كنم. قياس به نفس كردم، و به نظرم مىرسد كه همهمان محتاج به اين هستيم. مىفرمايد: “يا ايّها الّذين امنوا” اين، بعد از آن است كه جامعه ايمانى شكل گرفته و اين جامعه آزمونهاى بزرگ را از سرگذرانده است. اين آيات سوره احزاب است و بعد از سال ششم هجرت نازل شده است؛ يعنى بعد از جنگ بدر و اُحد و جنگهاى متعدد ديگر و بالاخره جنگ احزاب. در يك چنين شرايطي، قرآن به مسلمانها خطاب مىكند كه: “اذكروا اللَّه ذكرا كثيرا”؛ خدا را ذكرِ كثير كنيد. ذكر يعنى ياد. ذكر و ياد در مقابل غفلت و نسيان است. غرق در عوارض و حوادث و پيشامدهاى گوناگون شدن و از مطلب اصلى غفلت كردن؛ اين، گرفتارى بزرگ ما بنى آدم است. مىخواهند اين نباشد. آن وقت اين ياد هم صِرف ياد كردن و متذكر شدن نيست، ذكر كثير را از ما خواستهاند.
عن ابى عبداللَّه (عليهالسّلام) قال: “ما من شىء الّا و له حدّ ينتهى اليه”؛ همه اين فرايض و احكام الهى حدى دارند؛ اندازهاى دارند، كه وقتى به آن حد و مرز رسيدند، تمام مىشود؛ تكليف تمام مىشود؛ “الّا الذّكر”؛ مگر ذكر. “فليس له حدّ ينتهى اليه”؛ ذكر حد ندارد؛ اندازهاى ندارد، كه وقتى اين اندازه ذكر و ياد حاصل شد، بگوييم ديگر بس است؛ ديگر لازم نيست.
بعد خود حضرت توضيح مىدهد و مىفرمايد: “فرض اللَّه عزّ و جلّ الفرائض فمن اداهنّ فهو حدّهنّ”؛ هر كس فرايض را ادا كرد، آنها را به حد و مرز خود رساند. “و شهر رمضان فمن صامه فهو حدّه”؛ مثلاً ماه رمضان كه تمام شد، شما اين فريضه را به مرز خودش رسانديد؛ تمام شد و ديگر چيزى بر شما واجب نيست. “والحجّ فمن حجّ فهو حدّه”؛ هر كس حج را به جا آورد - به اعمال پايان حج كه رسيد - آن را به مرز رساند. اين در صورتى است كه در هر دو جا “فهو حدَّه” بخوانيم. البته مىشود “فهو حدُّه” هم با يك تعبير ديگرى خواند؛ اما “الاّ الذّكر”؛ فقط ذكر مثل بقيه فرايض نيست. ديگر بقيه فرايض را ذكر نفرمودند؛ زكات را وقتى داديد، ديگر واجب نيست، به همان اندازهاى كه مقرر شده است. خمس را همينجور، صله رحم را همينجور. بقيه فرايض و واجباتى كه هست، همه از همين قبيل است، مگر ذكر؛ “الّا الذّكر فانّ اللَّه عزّ و جلّ لن يرض منه بالقليل و لم يجعل له حدّا ينتهى اليه”؛ خدا به ذكرِ قليل راضى نشده است؛ حدى براى آن قرار نداده است كه بشود به آن حد رسيد. “ثمّ تلا”؛ بعد، حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: “يا ايّها الّذين امنوا اذكر الله ذكرا كثيرا” اهميت ذكر اين است.
خوب، حالا ذكر چيست؟ روايتى از حضرت ابى عبداللَّه (عليهالسّلام) است. و روايت ديگرى هم هست، كه آن روايت دوم بيشتر مورد توجه من بود؛ اما هر دو روايت را مىخوانم. روايت اول از حضرت ابى جعفر (عليه السلام) است؛ حضرت باقر (سلام اللَّه عليه) فرمود: “ثلاث مِن اشدّ ما عمل العباد”؛ سه چيز هست كه جزو تكاليف بسيار مهم و دشوار مؤمنين است.
يكي، “انصاف المؤمن من نفسه”؛ اينكه انسان در قبال ديگران انصاف به خرج بدهد. يعنى آنجايى كه امر داير مىشود بين اينكه حق را به خاطر خود زير پا بگذارد يا خود را به خاطر حق زير پا بگذارد، اين دومى را انجام بدهد. آنجايى كه حق به طرفِ مقابل هست و شما حق نداريد، منصفانه حق را به او بدهيد. خودتان را اگر چنانچه موجب كوچك شدن و زير پاگذاشتن است، زير پا بگذاريد. اين كار سختى است؛ اما كار مهمى است. امام باقر(ع) مىگويد اين، جزء مهمترين كارهاست؛ البته سخت است. و هيچ كار خوب و بزرگى بدون سختى كه امكان ندارد.
دوم، “و مواساه المرء اخاه”؛ مواسات ورزيدن با برادر مؤمن. مواسات با مساوات فرق دارد؛ برابرى نيست. مواسات يعنى همراهى كردن و كمك كردن به برادر مؤمن در همه امور. انسان وظيفه بداند؛ كمك فكري، كمك مالي، كمك جسماني، كمك آبرويي. اين مواسات است.
سوم، “و ذكراللَّه على كل حال”؛ در همه حال ذاكر خداى متعال باشد. ذكر اين است. آن وقت حضرت باقر در همين روايت، “ذكر اللَّه على كل حال” را معنا كردهاند: “و هو ان يذكر اللَّه عزّوجل عند المعصيهِ يهمّ بها”؛ وقتى كه مىرود به سمت معصيت، ذكر خدا او را مانع بشود. ذكر؛ ياد كند خدا را و اين معصيت را انجام ندهد؛ انواع معاصى را؛ خلاف واقع گفتن، دروغ گفتن، غيبت كردن، حق را پوشاندن، بىانصافى كردن، اهانت كردن، مال مردم را، مال بيتالمال را، مال ضعفا را تصرف كردن يا درباره آنها بىاهتمامى به خرجدادن. اينها گناهان گوناگون است. در همه اينها، انسان توجه كند به خدا؛ ذكر خدا مانع بشود از اينكه انسان به سمت اين گناه برود.
“فيحول ذكر اللَّه بينه و بين تلك المعصيهِ و هو قول اللَّه عزّوجل انّ الذّين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّيطان تذكّروا”. بعد حضرت مىفرمايند كه اين، تفسير آن آيه است كه فرمود: “انّ الذّين اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّيطان”؛ وقتى شيطان به اينها تنه مىزند، گذرنده شيطان اينها را مس مىكند؛ يعنى هنوز درست به جانش هم نيفتاده، “تذكّروا”؛ فوراً اينها متذكر مىشوند. “فاذا هم مبصرون”؛ اين ذكر موجب مىشود كه چشم اينها، بصيرت اينها باز بشود. معناى “ذكراللَّه على كل حال” اين است.
در صدر روايت بعدى كه مورد توجه من است، تقريباً عباراتش شبيه همين روايتى است كه خواندم و همان سه چيز را ذكر مىكند. در آن روايت، “و ذكر اللَّه على كل حال” را داشت، در اينجا و در روايتى كه حضرت ابىعبداللَّه مىفرمايد، آمده است: “و ذكر اللَّه فى كل المواطن”؛ انسان در همه جا ذكر خدا كند. اما آن نكته مورد توجه اين است كه مىفرمايد: “امّا انّى لا اقول سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر”؛ اين كه مىگويم در همه حال ذكر خدا را بگوئيد، مقصودم اين نيست كه بگوئيد سبحان اللَّه و الحمدللَّه و لا اله الّا اللَّه و اللَّه اكبر. اين، ذكر لفظى است. “و ان كان هذا من ذاك”؛ اگرچه اين هم ذكر است، اين هم مطلوب است، اين هم شريف است و خيلى باارزش است؛ اما مقصود من فقط اين نيست، بلكه “ولكن ذكره فى كلّ موطن اذا هجمت على طاعته او معصيته - “هجمت يا هممت. نسخهاى كه من ديدم، هجمت است. احتمال مىدهم هممت باشد - وقتى به سمت طاعت خدا مىروي، يا به سمت معصيت خدا مىروي، ياد خدا باشي. اين “ياد خدا بودن “مورد نظر است؛ اين ذكر اللَّه. البته اين اذكارى كه در روايات ما، در اين دعاها، در اين اوراد گوناگون، تسبيحات حضرت زهرا و بقيه اذكارى كه هست - اينها همه وسائل ذكرند، اينها كپسولهاى ذكرند - ذكر شده است، انسان بايد اينها را با توجه به معانى و حقايقشان بر زبان جارى كند؛ توجه پيدا كند. البته اينها خيلى باارزش است.
البته از اين مقولات نمىشود فارغ شد. واقعاً اگر ساعتهاى متمادى هم ما درباره همين مسائل معنوى و آنچه كه به درد دل ما مىخورد، بپردازيم، زياد نيست. حقيقتش اين است؛ من به شما عرض كنم ماها عقبيم. ما به قدر اقتضاى نظام اسلامى در تربيت اسلامى پيش نرفتيم. حالا بعضى مىگويند ما مثلاً در مقولهفرض كنيد كه سازندگي، فناوري، چه و چه، بيشتر از اين مىتوانستيم پيش برويم، ولى پيش نرفتيم. اما آنچه كه ما بيشتر از همه مقولات و همه عرصهها بايد در آن پيشروى مىكرديم و نكرديم، همين عرصه معنويات و خودسازى و دل را آراستن و اخلاق را زيور دادن است. ما در اين زمينهها انصافاً عقبيم.
اگر بخواهيد يك نمونه براى آنچه كه شايسته ماست، پيدا كنيد، نگاه كنيد به دوران دفاع مقدس. ببينيد آن جوانهايى كه در جبهه بودند، آن پدر مادرهايى كه اين جوانها را اينجور مىفرستادند، آن خانوادههايى كه آنجور با شوق و ذوق جبهه را پشتيبانى مىكردند، چه حالتي، چه احساساتى داشتند. آنها نمونههاى خوبى است. البته نمىگوييم نمونه اعلاست، اما نمونههاى بسيار خوبى بود. ما بايد به همان سياق، با همان آهنگ و نواخت، پيش مىرفتيم؛ ما پيش نرفتيم. البته آنها را هم گاهى داريم فراموش مىكنيم. بعضيهامان فراموش مىكنيم، بعضيهامان متأسفانه انكار مىكنيم! و بدتر، بعضيها آن حالات را تخطئه مىكنيم! اين مسائل را در بعضى از اظهارات مىبينيد. نسنجيدهگوييها و ياوهگويى هايى كه گاهى گوشه كنار شنيده مىشود؛ حتى تخطئه آن حالات زيبا و مقدس رزمندگان ما و جوانان ما در دوران دفاع مقدس.
اخيراً كتابى را خواندم كه شرح چند روز در حول و حوش يكى از حملات ماست؛ از زبان افراد باقيمانده از يك دسته، نه از يك لشكر يا از يك تيپ يا از يك گردان يا از يك گروهان حتي. تعدادى از اين دسته باقى ماندند و گزارش كردند. اين نويسنده و محقق بسيار باذوق - كه حقاً و انصافاً اينجور كارها بسيار باارزش است - رفته جزء جزء مطالب را از زبان آن افراد گرفته، يك كتاب ششصد، هفتصد صفحهاى شده. ما فقط مىشنويم عمليات فاو. خيلى از كارهاى مهمى هم كه در اين عمليات انجام گرفته، اينها را همينطور از رو مىدانيم: از اروند عبور كردند، فاو را گرفتند، كارخانه نمك را فتح كردند، فلان كار را كردند. ما كليات را مىدانيم؛ اما اينكه در اين قدم به قدم چه گذشته، ديگر اينها را نمىدانيم.
آن، پيشرفت اخلاقيات بود. آنجا آدم مىفهمد كه فضائل اخلاقىاى كه اسلام و خدا و اعتقاد به غيب و ايمان به غيب به انسان مىدهد، چگونه در زندگى انسان اثر مىگذارد؛ آنجا انسان مىبيند. اين بايستى رشد پيدا مىكرد. خوب، به آن اندازه رشد پيدا نكرده. بايد خيلى بيش از اينها به خودمان بپردازيم.
يکشنبه 12 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: رسالت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]