تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان با ايمان نيرومند، نزد خداوند بهتر و محبوب تر است از انسان با ايمان ناتوان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829372121




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کرامات امام رضا(ع) در طول سفر به ایران


واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: از امام رضا علیه السلام در طول سفر به ایران در منازل مختلف کرامات و معجزاتی مشاهده شده که آثار برخی از آنها تا امروز موجود است.عقیق : آنچه در ادامه می خوانید گزارشی از کرامات امام رضا(ع) در سفر به ایران است که مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی در اختیار گذاشته است: از خدیجه دختر حمدان نقل شده است که گوید: وقتی حضرت در نیشابور در محله غزو به خانه ما وارد شد، در کنار خانه درخت بادامی کاشت. آن درخت روئید و بزرگ شد و در همان سال میوه داد و مردم خبردار شدند و از میوه اش برای شفای مریض ها می بردند. هر که به دردی مبتلا می شد برای تبرک و شفا از آن می خورد و سلامتی خود را باز می یافت. هر که چشمش درد می گرفت، از میوه آن به چشم می مالید صحت می یافت و زن آبستن که زائیدنش دشوار می شد از آن می خورد به آسانی وضع حمل می کرد. برای قولنج حیوانات چوب آن را به شکم آنها می مالیدند خوب می شد. پس از مدتی درخت خشک شد، جدّ من حمدان شاخه های آن درخت را برید و کور شد. پسرش عمرو آن را از بیخ کند، تمام مالش که هفتاد الی هشتاد هزار درهم بود. از بین رفت ...[1] شیخ صدوق روایت کرده چون امام رضا(ع) داخل نیشابور شد در محله ای فرود آمد که او را «فوزا» می گفتند و آنجا حمامی بنا نمود و آن حمام امروز به «گرمابه رضا» معروف است و نیز در آنجا چشمه ای بود که آبش کم شده بود، حضرت کسی را برای تعمیر آن گماشت، تا اینکه آب آن چشمه بسیار شد و در بیرون دروازه حوضی ساخت که چند پله پایین می رفت، حضرت داخل آن حوض شد و غسل کرد و بیرون آمد و بر پشت آن نماز گزارد و مردم می آمدند به آن حوض و غسل می کردند و از آب آن می آشامیدند و در آنجا دعا می خواندند و حوائج خود را از خدا می خواستند و حوائج آنها روا می شد و آن چشمه را «عین کهلان» می نامند و مردم تا به امروز به آن چشمه می آیند.[2] شیخ صدوق و ابن شهر آشوب از ابوصلت روایت کرده اند که چون امام رضا(ع) به ده سرخ رسید، گفتند: یا ابن رسول الله ظهر شده است، نماز نمی خوانید؟ حضرت پیاده شد و فرمود: آب بیاورید، گفتند: آب نداریم، پس با دست مبارک خود خاک زمین را کنار زد، چشمه ای جوشید حضرت و همراهانش وضو گرفتند و اثرش هنوز باقی است و چون به سناباد رسید پشت مبارک خود را به کوهی گذاشت که دیگ ها را از آن می تراشند و گفت: خدایا! نفع ببخش به این کوه و برکت ده در هر چه در ظرفی گذارند که از این کوه تراشند و فرمود که برایش دیگ ها از سنگ تراشیدند و فرمود که غذایش را نپزند مگر در آن دیگ ها. پس از آن روز مردم دیگ ها و ظرف ها از آن تراشیدند و برکت یافتند.[3] از ابوهاشم جعفری نقل کرده اند که گفت: وقتی رجاء بن ابی ضحاک، امام رضا(ع)را از طریق اهواز به سمت خراسان می برد، چون خبر تشریف فرمایی امام به من رسید، خودم را به اهواز رساندم و خدمت حضرت شرفیاب شدم، آن موقع زمان اوج گرمای تابستان بود و ایشان نیز بیمار بودند. آن حضرت به من فرمودند: طبیبی برای ما بیاور! حرکت کرده و طبیبی حاذق را به خدمتشان آوردم، امام گیاهی را برای طبیبی توصیف کرد، طبیب از آن همه اطلاعات امام متعجب شد و گفت: هیچ کس را جز شما سراغ ندارم که این گیاه را بشناسد، امام فرمود: پس نیشکر تهیه کن، طبیب گفت: یافتن نیشکر در این فصل از آنچه در ابتدا نام بردید دشوارتر است چرا که در این وقت سال نیشکر یافت نمی شود، امام فرمود: هر دو در سرزمین شما و در همین زمان موجود است، آن گاه امام به من ـ ابوهاشم ـ اشاره کرد و فرمود: با او همراه شو و به آن سوی آب بروید ، پس خرمنی انباشته می یابید به سوی آن بروید مردی سیاه را خواهید دید، از او محل روییدن نیشکر و آن گیاه را بپرسید. ابوهاشم می گوید: من با آن طبیب به همان نشانی که امام فرموده بود رفتیم، سپس آن گیاه و نیشکر را تهیه کرده و به خدمت آن حضرت آوردیم، طبیب که از آن همه اطّلاعات و علم غیب آن حضرت شگفت زده شده بود از من پرسید این مرد کیست؟ ... چون خبر این واقعه و کرامت امام به گوش رجاء بن ضحاک رسید او فوراً به یاران خود دستور داد امام را حرکت دهند.[4] و نیز ابوالحسن صائع از عمویش نقل می کند که گفت: با حضرت رضا (ع) به خراسان می رفتیم و چون به اهواز رسیدیم، امام به مردم اهواز فرمود: نیشکری برای من تهیه کنید، بعضی از بی خردان آنجا گفتند: این اعرابی و بادیه نشین است، نمی داند که نیشکر در فصل تابستان پیدا نمی شود، عرض کردند: سرور ما! این فصل نیشکر پیدا نمی شود، حضرت فرمود: جستجو کنید، می یابید، اسحاق بن ابراهیم گفت: به خدا، سرور من چیز غیر موجود نخواست، به همه اطراف فرستادند؛ رعایای اسحاق آمده و گفتند: ما مختصری داریم برای بذر گذاشته ایم که بکاریم.[5] از عبدالرحمان معروف به صفوانی نقل کرده اند که گفت: قافله ای از خراسان به کرمان می رفت دزدان، راه آنها را بستند و یکی از آنها را به ثروتمندی متهم کرده و گرفتند و مدتی شکنجه دادند تا اینکه مالی بدهد و خود را آزاد کند، او را در برف نگه داشتند و دهنش را از برف پر کردند تا اینکه یکی از زنان دزدان به وی رحم کرده و آزادش کرد او فرار کرد ولی زبان و دهانش فاسد شد به طوری که قدرت حرف زدن نداشت. به خراسان آمد و شنید که امام رضا(ع) در نیشابور است، پس در خواب دید گویا کسی به او می گوید: پسر رسول خدا(ص) وارد خراسان شده علت خود را از او بپرس...، پس آن مرد از خواب بیدار شد و فکر نکرد در آن خوابی که دیده بود، تا اینکه به دروازه نیشابور رسید. به او گفتند: امام رضا(ع) از نیشابور کوچ کرده است و در رباط سعد است. در خاطر مرد افتاد که نزد آن حضرت رود و حکایت خود را به ایشان بگوید، شاید که نفع بخشد، پس به رباط سعد آمد و به آن حضرت داخل شد و قضیه را گفت؛ و از حضرت خواست که دوایی تعلیم دهد، که از آن سود برد، امام فرمود: آنچه در خواب گفتم، و تعلیم کردم، انجام بده، آن مرد می گوید: به دستور حضرت عمل کردم و عافیت یافتم.[6] از احمد بن محمد ابی نصر نقل کرده اند که گفت: وقتی امام رضا(ع) را به خراسان می بردند به قادسیه که رسیدند، آن حضرت را وارد کوفه نکردند، بلکه از راه بیابان به بصره بردند، حضرت قرآنی برای من فرستاد، چون باز کردم سوره بینه آمد، دیدم طولانی تر و بیشتر از سوره ای است که در سایر قرآن ها است، مقداری از آن را حفظ کردم، مسافری با دستمال و مهر و گلی وارد شد و گفت: قرآن را بیاور، آن را در دستمال گذاشت و گل بر آن نهاد و مهرش کرد و برد، بعد از آن هر چه حفظ کرده بودم از یادم رفت، و هر چه کوشیدم یک کلمه از آن هم یادم نیامد.[7] از علی بن احمد وشا نقل کرده اند که گفت: از کوفه به خراسان می رفتم، دخترم به من گفت: پدر این حلّه را بگیر و بفروش و از پولش یک فیروزه برای من بخر، حله را گرفتم و داخل یکی از لباس ها گذاشتم، چون وارد مرو شدم در کاروانسرایی منزل کردم، دیدم غلامان علی بن موسی الرضا(ع) آمدند، و گفتند: حله ای می خواهیم، غلامی مرده در آن دفن کنیم، گفتم که من حلّه ندارم، رفتند و دوباره برگشتند، گفتند که مولای ما سلام می رساند و می فرماید: در فلان چمدان و داخل لباس حله ای داری که دخترت داده و گفته: از پولش برایم فیروزه ای بخر، این پول حله است. پس من حلّه را به آنها دادم.[8] از دیگر گرامات آن حضرت اینکه نقل شده: در خراسان زنی به نام زینب ادعا کرد که من از نسل فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هستم، وقتی گفته این زن به امام رضا(ع) رسید، حضرت فرمود: هر که به حقیقت از نسل علی(ع) و فاطمه(س) باشد گوشتش بر درندگان حرام است، تا اینکه مجلسی در حضور مأمون و مردم تشکیل شد، امام به آن زن فرمود: اگر در ادعای خود صادق هستی به میان درندگان برو، آن زن به امام(ع) فرمود: تو خودت نزد آنها برو اگر راست می گویی که آنها به تو آسیبی نمی رسانند. امام رضا(ع) دیگر با آن زن سخن نگفت و برخاست و به طرف قفس درندگان رفت تا اینکه حضرت داخل قفس شد، همه درندگان روی دم نشستند، حضرت نزدیک رفت و دست به سر و صورت آنان کشید، در این هنگام همه مردم و ناظران با تعجب به حضرت نگاه می کردند. سپس حضرت از داخل قفس بیرون آمدند، و بعد آن زن را وارد قفس درندگان کردند و او طعمه درندگان شد.[9] پی نوشت ها: [1] . مازندرانی، ابن شهر آشوب، مناقب، قم، المطبعه العلمیه، بی تا، ج 4، ص 344. و حرّ عاملی، اثباه الهداه، ترجمه احمد جنتی، قم، المطبعه العلمیه، ج6، ص 52. [2] . همان، ج4، ص 348. [3] . قمی، ابن بابویه، عیون اخبار رضا، تحقیق: حسن اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ج1، ص 147، علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، الطبعه الثانیه، ج49، ص 125، نو ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 343، و بحرانی، سید هاشم، مدینه المعاجز، تحقیق: عزت الله مولای همدانی، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ج7، ص 133. [4] . مجلسی، محمدباقر، پیشین، ج 49، ص 118، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 135. [5] . حرّ عاملی، پیشین، ج6، ص 61. [6] . اربلی، عیسی، کشف الغمه، ترجمه حسین زوارئی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1381 هـ، ج3، ص 153. و ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 344، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 68. [7] . طوسی، محمدحسن، اختیار معرفه الرجال معروف به رجال کشی، تصحیح مصطفوی، مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، 1348، ص 588، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 145. [8] . اربلی، عیسی، پیشین، ج3، ص 152، و ابن شهر آشوب، پیشین، ج4، ص 341، و حر عاملی، پیشین، ج6، ص 125. [9] . حر عاملی، پیشین، ج6، ص 152. منبع:فارس


یکشنبه ، ۲۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: عقیق]
[مشاهده در: www.aghigh.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن