واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: رمان برگزيده جايزه جلال در دام تكرار و سستي در روايت
شهريار عباسي، نويسنده كتاب «دختر لوتي» است، كتابي كه در هشتمين جايزه جلالآلاحمد موفق به كسب رتبه برتر شد، اين كتاب، چهارمين كتاب عباسي بعد از كتابهاي «هتل گمو»، «ميخواهم يك نامه كوتاه بنويسم» و «زني پنهان در ميان واژهها» است؛ انتشارات مرواريد در 140 صفحه اين كتاب را چاپ و روانه بازار نشر كرده است.
نویسنده : دانيال محمدي
شهريار عباسي، نويسنده كتاب «دختر لوتي» است، كتابي كه در هشتمين جايزه جلالآلاحمد موفق به كسب رتبه برتر شد، اين كتاب، چهارمين كتاب عباسي بعد از كتابهاي «هتل گمو»، «ميخواهم يك نامه كوتاه بنويسم» و «زني پنهان در ميان واژهها» است؛ انتشارات مرواريد در 140 صفحه اين كتاب را چاپ و روانه بازار نشر كرده است.
عباسي در اين رمان به روايت بخشي از زندگي يك معلم فيزيك جوان ميپردازد كه در بحبوحه جنگ و براي امتناع از اعزام به سربازي و حضور در جبهههاي جنگ، شغل معلمي را انتخاب كرده و روانه شهر كوچكي در جنوب لرستان ميشود و به دنبال هويتش ميگردد؛ هويتي كه او را به پلدختر ميرساند؛ شهري كوچك و محقر كه گاه و بيگاه مورد هجوم هوايي و بمباران ارتش بعث قرار ميگيرد؛ معلم، در شهر كوچك پلدختر، كم و بيش با فرهنگ مردمان آن شهر آشنا ميشود. او در منزلي سكونت ميكند كه در همسايگياش يك خانواده «لوتي» زندگي ميكنند.
شانهام را رها كرد و گفت: پس دنبال هويت به اينجا آمدهاي!
واقعيت را كه گفتم براي حرف زدن جرئت بيشتري گرفتم؛ گفتم: اشكالي دارد؟
سر تكان داد و گفت: نه! همه براي پيدا كردن هويتشان به اينجا ميآيند.
تا آن لحظه به موضوع هويت فكر نكرده بودم. فكر ميكردم در پي ديدن آن شبح، يك كنجكاوي مرا به دو كوهه كشانده است. كلمه هويت را براي خودم تكرار كردم و گفتم: اينجوري بهش فكر نكرده بودم. به نظرم انسان زماني دنبال هويت است كه چيزي كم داشته باشد. من فقط كنجكاوم كه خانواده مادربزرگم را ببينم و اگر بشود پدرم را خوشحال كنم.
پيدايشان هم نكنم چيزي كم ندارم.
چشمهايش را جمع كرد، خيره نگاهم كرد و گفت: مطمئني چيزي كم نداري؟
فكر كه كردم پاسخ روشني نداشتم.
گفت: آنطور كه تو دويدي حتماً آنها را كم داري...
شهريار عباسي در اين رمان به روايت بخشي از زندگي يك معلم فيزيك جوان ميپردازد كه در بحبوحه جنگ و براي امتناع از اعزام به سربازي و حضور در جبهههاي جنگ، شغل معلمي را انتخاب كرده و روانه شهر كوچكي در جنوب لرستان ميشود.
پلدختر، شهري كوچك و محقر كه گاه و بيگاه مورد هجوم هوايي و بمباران ارتش بعث قرار ميگيرد. معلم، در شهر كوچك پلدختر، كم و بيش با فرهنگ مردمان آن شهر آشنا ميشود. او در منزلي سكونت ميكند كه در همسايگياش يك خانواده «لوتي» زندگي ميكنند. لوتيها از اقوام دورهگردي هستند كه در نواحي مختلف ايران پراكندهاند. بيشتر به مشاغلي مانند مطربي، آوازهخواني، كفبيني، رمالي و آهنگري اشتغال دارند، متأسفانه اغلب در نزد اقوام ديگر وجهه خوبي نداشته و مورد طرد و بيمهري ديگران واقع ميشوند. معلم جوان مجذوب خانواده همسايه و به طور مشخص دختر جوان خانواده ميشود كه از قضا در دبيرستان دخترانه شهر، شاگرد اوست. در گير و دار اين شيفتگي، آشنايي و مراوده با خانواده همسايه، معلم جوان به صرافت شناخت خود و بخشي از هويت گم شدهاش ميافتد و دست به سفري كوتاه به مقصد پادگان دو كوهه در انديمشك ميزند...
روايت «دختر لوتي» بسيار ساده، سرراست و فاقد هرگونه تعليق و گرهافكني است. شروع داستان اندكي اميدواركنندهتر است، خواننده را جذب ميكند و كشش بيشتري دارد.
ايده و خط اصلي رمان تا حدودي مستعد و مناسب است براي تبديل شدن به يك اثر خوب و طراز اول. بعد از اين جذب اوليه، مخاطب با بنبست روبهرو ميشود و هرچه داستان پيش ميرود در هالهاي از كليشه قرار ميگيرد و در دام تكرار، روزمرگي و بيمايگي ميافتد. شخصيتهاي داستان هيچكدام به درستي ساخته و پرداخته نشدهاند و نمود چشمگيري در داستان ندارند. شخصيتپردازي دقيقتر و عميقتر و مواجهه دادن جديتر آنها با يكديگر ميتوانست اساس و موتور حركت داستان شود اما متأسفانه اين مهم مورد غفلت واقع شده است. توصيفات و ذكر جزئيات دقيق و درخشان در هيچ جاي داستان به چشم نميآيد و در سراسر داستان با ديالوگها و فضاسازيهاي دم دستي و خالي از هرگونه جذابيت و گيرايي مواجه هستيم. هيچ كدام از مؤلفههاي داستاني - اعم از نثر، نظرگاه روايت، پيرنگ، فرم و... - به درستي درنيامده و جايي براي دفاع از اثر باقي نگذاشتهاند. شايد تنها وجه قابل دفاع و نقطه روشن در اين داستان، اشارات جسته و گريخته درست و به جاي نويسنده به آداب، رسوم، خُلق و خو و فرهنگ بومي و عشايري مردمان منطقه جنوب لرستان و فضاي حاكم بر آن در دوران دفاع مقدس است كه به نظر ميرسد حاكي از شناخت صحيح و دقت نظر كافي نويسنده در اين زمينه باشد.
«دختر لوتي» رماني فاقد روح و جهان داستاني منحصر به فرد، خامدستانه، پيش پا افتاده با جذابيتي گذرا و كهنهشونده، بدون هيچ ويژگي خاص و قابل ذكر است.
به طور كلي ميشود اين رمان را اثري ناموفق در كارنامه داستاني شهريار عباسي ثبت كرد. جاي سؤال و شگفتي بسيار دارد كه مسئولان محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و دستاندركاران برگزاري جايزه دولتي و گرانقيمت جلال آلاحمد با چه معيار و سنجهاي اين رمان را به عنوان يكي از برگزيدگان امسال خود معرفي كردهاند!
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۴ - ۲۰:۳۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]