واضح آرشیو وب فارسی:وارث: وارث : اگرچه در زندگى مبارک ائمّه (علیهم السّلام) در طول ۲۵۰ سال دوران امامت، نقاط برجسته و ممتاز زیاد است که هرکدام از اینها درخور آن است که مورد تحلیل و توجّه و تفسیر و بازیابى قرار بگیرد، ولى دوران امام هشتم (سلام اللَّه علیه) یکى از برترین دورانها در این زمینه است. شروع امامت امام هشتم (سلام اللَّه علیه) در دوران سلطه ى قاهرانه ى هارون الرّشید بود، بعد از شهادت مظلومانه ى موسى بن جعفر در زندان، و فشار عجیبى بر هر کسى که اندکى از خواسته هاى دستگاه حکومت سرپیچى میکرد برقرار بود. در یک چنین موقعیّتى امام هشتم (سلام اللَّه علیه) به امامت رسیدند. در روایت دارد که کسى از اصحاب گفت که این جوان، این فرزند موسى بن جعفر این مسئولیّت را به عهده گرفته است درحالى که «وَ سَیفُ هارونَ یُقَطِّرُ الدَّم»؛ (۱) خون از شمشیر هارون میچکد، در یک چنین وضعیّتى. این بزرگوار توانستند در همان شرایط دشوار، خطّ روشن سیره ى نبوى و معارف قرآنى و اسلامى را بین جامعه ى مسلمین توسعه بدهند و دلها را به مکتب اهل بیت و به خاندان پیغمبر نزدیک کنند. تا نوبت میرسد به مأمون و ماجراى اصرار و فشار فراوان براى کشاندن آن بزرگوار از مدینه به مروْ، به خراسان - آن روز مروْ پایتخت حکومت عبّاسى بود؛ یعنى مرکز حکومت را از بغداد منتقل کرده بودند به مروْ، که البتّه بعداً دوباره برگشت به بغداد - که مرکز سیاست عبّاسى بود. تفصیل خواسته هاى مأمون و دستگاه خلافت از اینکه انگیزه ى او از این دعوت و از این فشار و این اصرار و کشاندن امام هشتم چه بود، طولانى است؛ او یک محاسبه اى کرده بود که این محاسبه صرفاً سیاسى بود و براى تحکیم پایه هاى قدرت و به ضعف کشاندن حرکتِ معرفتِ اهل بیت (علیهم السّلام) و کارى که این بزرگوارها میکردند، سیاست او این بود. در مقابل این حرکت سیاسى و زیرکانه ى مأمون، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) یک برنامه ى مدبّرانه ى الهى را طرّاحى کردند و عمل کردند و پیش بردند که نه فقط خواسته هاى دستگاه خلافت برآورده نشد، بلکه درست بعکس، موجب رواج و گسترش فکر معارفىِ قرآنى و منتسب به اهل بیت در اقطار دنیاى اسلام شد. یک حرکت عظیم، با توکّل به خداى متعال، با تدبیر الهى، با آن نگاه نافذ وَلَوى، امام هشتم (سلام اللَّه علیه) توانستند این نقشه ى خصمانه ى دستگاه سیاسىِ قاهر و هتّاک و ظالم را درست بعکس و در جهت منافع حقّ و حقیقت برگردانند. این یک فصل برجسته اى از تاریخ ائمّه (علیهم السّلام) است. ۱۳۹۳/۰۶/۱۶ بیانات در دیدار مسئولان و دست اندرکاران حج حضرت امام رضا (علیه السلام) حدیث ۱ ) الکافی، ثقة الاسلام کلینی، ج ۸، ص ۲۵۷؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۴۹، ص ۱۱۵. قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِی أَیَّامِ هَارُونَ إِنَّکَ قَدْ شَهَرْتَ نَفْسَکَ بِهَذَا الْأَمْرِ وَ جَلَسْتَ مَجْلِسَ أَبِیکَ وَ سَیْفُ هَارُونَ یُقَطِّرُ الدَّمَ فَقَالَ جَرَّأَنِی عَلَى هَذَا مَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنْ أَخَذَ أَبُو جَهْلٍ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِنَبِیٍّ وَ أَنَا أَقُولُ لَکُمْ إِنْ أَخَذَ هَارُونُ مِنْ رَأْسِی شَعْرَةً فَاشْهَدُوا أَنِّی لَسْتُ بِإِمَامٍ. ترجمه: محمد بن سنان گوید به امام رضا (علیه السلام) در دوران حکومت هارون گفتم راستى شما خود را به امامت شهره کردى و بجاى پدرت نشستى با اینکه از شمشیر هارون خون میچکد؟ (و اگر بداند که شما پس از پدرت امام شیعیان هستى تو را خواهد کشت)؟ در پاسخ فرمود آنچه مرا بر این کار دلیر ساخته و جرأت داده است گفتار رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) در باره ابو جهل است که فرمود: اگر ابو جهل یک مو از سر من کم کرد همه بدانید که من پیغمبر نیستم و من هم براى شما مى گویم اگر هارون یک مو از سر من کم کرد همه گواه باشید که من امام نیستم. /1102101305
شنبه ، ۲۱آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وارث]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]