واضح آرشیو وب فارسی:الف: مقاله آیت الله العظمی صافی گلپایگانی درباره صلح امام حسن مجتبی
بخش اجتماعی الف، 19 آذر 94
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۲۰:۱۳
صلحی که بین حضرت امام حسن(ع) و معاویه برقرار شد، علاوه بر آن که صلحطلبی و خیرخواهی و گذشت او را نشان داد، ثابت کرد که خانواده ایشان نیز، ریاستخواه و جاه طلب نیستند؛ و در قیام و نهضت، کنارهگیری و عزلت، صلح و جهاد، رضای خدا و مصلحتِ عموم را میخواهند.حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در یادداشتی که در سایت معظم له منتشر شده ، به زندگی امام دوم (ع) پرداختند.متن این یادداشت را می خوانید.فضايل و مکارم اخلاقی شخصیت والای حضرت مجتبی عليهالسّلام بيش از آن است كه بتوان آن را بيان كرد. بسياري از مردم، شخصيّت آن حضرت عليهالسّلام و تأثير بسيار حسّاس و فوق العاده صلح آن حضرت را در حفظ اسلام، آنگونه كه بايد نميشناسند؛ و هنوز شأن و منزلت و سيره آن حضرت، مجهول مانده است.شخصيّت بینظیر آن پيشواي عاليقدر، بسیار عظيمتر از آن است كه ما بتوانيم با نگارش مقالهاي آن را شرح دهيم. فضايل و صفات حميدهی علم و حلم و تقوا و معالي امور آن حضرت بسيار و غیر قابل احصاء است که به مناسبت و نظر به اهتمام موضع صلح ایشان، در این مقاله به بررسی اجمالی این ویژگی میپردازیم.يكي از تعاليم ارزنده و مهمّ اسلام، دعوت به صلح و كوشش براي رفع اختلافات است. قرآن ميفرمايد: «وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ»گر چه جهاد و جنگ يكي از احكام مهمّ اسلامی است، ولي هرگز بالذّات وبالاصالة مطلوب نبوده، و به لحاظ يك ضرورت اجتنابناپذير، و به عنوان وسيله اصلاح اجتماعي و عدالت و در راستاي اهداف سياسي اسلام، و احقاق حقّ و ابطال باطل تشريع شده است.جهاد، كوشش براي پيشبرد نقشههای نجاتبخش اسلام و براي نجات ضعفا و ستمديدگان و دفع استثمار اقويا و آزادي انسانها است.بنابراين، جهاد به منزله وسيله تأمين و تحصيل اهداف اسلام، نيروي دفاع، و نگهبان جامعه اسلامي است و مقصود بالاصالة ساير احكام و به اصطلاح علما، جهاد، تكليف و واجب للغير است.نتيجه مطلب اينكه بايد در صلح و سازش و جنگ و جهاد، هدف را در نظر گرفت. اگر مقصد، مقدّس و انساني و شرافتمند باشد، صلح يا جهادي كه براي آن انجام ميگيرد، مقدّس و شرافتمندانه است.امام حسن مجتبي عليهالسّلام، انساني صادق، با وفا، پرهيزكار و با تقوا، خيرخواه و بزرگوار بود.صلحي كه بين آن حضرت و معاويه برقرار شد، علاوه بر آن كه صلحطلبي و خيرخواهي و گذشت او را نشان داد، ثابت كرد كه خانواده ايشان نيز، رياستخواه و جاه طلب نيستند؛ و در قيام و نهضت، كنارهگيري و عزلت، صلح و جهاد، رضاي خدا و مصلحتِ عموم را ميخواهند. در هنگام جهاد، مصداقِ «يُجاهِدُونَ في سَبيلِ اللهِ وَلا يَخافُونَ لَوْمَةَ لائِم» هستند، و از كسي باكي ندارند، و در وقت صلح، مرد گذشت و فداكاري ميباشند.صلح آن حضرت عليهالسّلام يك تكليف الهي، و وظيفه شرعي بود كه امام در آن شرايط و احوال، ناگزير شد آن را بپذيرد؛ به عبارت ديگر، شرايط و اوضاع، اين مسأله را بر امام تحميل كرد.در شرايطي كه صلح، براي مصلحت همگان لازم باشد، اگر سران هر دو طرف، پای در ركاب لجاجت بگذارند و كينهتوزي پيشه سازند، صلحی برقرار نخواهد شد. فقط در صورتي صلح برقرار خواهد شد كه يا هر دو طرف، حسن نيّت داشته باشند يا يكي از آنها خير و مصلحت جامعه را در نظر بگيرد و آن را بر شؤون شخصي خود مقدّم بدارد؛ و هر چه طرف مقابل لجاجت ميكند، او از خود، گذشت و فداكاري نشان دهد.در اين ميدان، به طور قطع، معاويه كسي نبود كه براي خير و صلاح جامعه دست از پادشاهي و نيّات خبيث خود بردارد و حقّ را به صاحبش بسپارد. او در راه رسيدن به مقصدش، نه خدا وپيغمبر و نه مصلحت مسلمانان را در نظر ميگرفت و همه چيز را فداي حبّ جاه و رياست طلبي خود ميساخت، و از اينكه عموم شيعه و هواداران اهل بيت و حتّي عموم مسلمانان را قتل عام كند، باكي نداشت؛ و اگر تا حدودي بازي با الفاظ اسلامي ميكرد، به خاطر رياست و حكومت بود. و اگر رياست و حكومتش در خطر ميافتاد، به آن الفاظ نيز كاري نداشت.قهراً و طبعاً در چنان موقعيّتي تنها كسي كه جانب مصلحت را رعايت مينمود، امام عليه السلام بود.ظهور اين خصلت عظمي از آن حضرت با وجود سوابق درخشان و مقام امامت و عهده داري حفظ اسلام، عجيب و شگفت انگيز نبود. اگر امام عليه السّلام مصلحت اسلام را در نظر نگيرد، پس چه كسي به آن اهميّت ميدهد؟به هيچ وجه از معاويه با آن سوابق ضدّ اسلامي خود و پدر و مادر و خاندانش، انتظار غمخواري دين و حفظ مصالح مسلمين، مورد نداشت.بر عكس، از امام عليه السّلام جز ملاحظه مصلحت اسلام و خير مسلمانان كاري صادر نميشد. همان امامی که پيغمبر عاليقدرِ اسلام او را به سيادت و آقايي و امامت و پيشوايي ميستود و او را براي آينده اسلام و چنين فداكاري عظيمي آماده ميساخت و از بركات و عظمت و اهمّيّت صلح او قدرداني ميكرد.پيغمبر صلّي الله عليه وآله وسلّم در مواقف و فرصتهاي متعدّد، روش امام حسن عليهالسّلام را تأييد و تنفيذ فرمود؛ چنان كه روش پدرش علي عليه السّلام را در جهاد با ناكثين و قاسطين و مارقين، و روش حسين عليه السّلام را در آن قيام تاريخي و فداكاري عظيم تأييد كرده و روش هر يك از امامان را پيش از وقوع، پيشبيني و تصويب فرمود.پس، صلح امام در آن شرايط، يك وظيفه شرعي و تكليف الهي بوده، و مانند مجاهدات پدرش، در مسير خير و مصلحت اسلام بوده است. در پایان، چند بیت را به پیشگاه آن حضرت تقدیم میکنم:سبط مهين حافظ شرع مبين *سيّد خوبان حسن مجتبى استگرچه به تعظيم مقـام حسين * هر چه بگويند بجا و روا استدين ز فداكارى او زنده است * پيشرو و سيّد اهل ابا استحلم حسن نيز در احياى دين * نقش عظيمش نه كم از كربلا است
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]