تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837696553
روایت خدایاری از جنبش دانشجویی،وقایع۱۸تیر و…
واضح آرشیو وب فارسی:امین نیوز: روایت خدایاری از جنبش دانشجویی،وقایع۱۸تیر و… علی اصغر خدایاری از همان ۳۰۰ دانشجوی تسخیر کننده لانه جاسوسی بود، که از در دانشگاه به «لانه» رفت ولی از در دیگری خارج شد و به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست. نسرین وزیری: بر این اساس او خودش را فعال دانشجویی پس از انقلاب نمی داند.چرا که از اواسط جریان «لانه» به جهاد سازندگی و بعداً به سپاه پیوست و دیگر در دانشگاه حضور فعال نداشت. کما اینکه محسن میردامادی هم بعد از ماجرای «لانه» استاندار خوزستان شد و ابراهیم اصغرزاده، معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد. اگرچه او از پایه گذاران دفتر تحکیم وحدت نبود ولی ارتباطش با جنبش دانشجویی قطع نشد. چه آن زمان که معاون مالی اداری دانشگاه تهران بود و به خواست دانشجویان اجازه حضور دوربین های صداوسیما در مجامع دانشجویی در این دانشگاه را نمی داد، چه آن زمان که در شورای تامین به دنبال امنیت دانشجویان در مراسم های سالگرد ۱۸ تیر بود و چه حتی این روزها که در همین دانشگاه، آمار و ریاضی تدریس می کند و در کسوت «معلم» با دانشجویان در ارتباط است. او در گفت و گو با خبرآنلاین، از انشعاب های داخلی در دفتر تحکیم وحدت سخن گفت که بخشی خود خواسته و بخشی در اثر تصمیماتی در بیرون از دانشگاه و از سوی نهادهای امنیتی بوده است. از روزهای سخت مدیریت بحران ۱۸ تیر می گوید و سوء تدبیرهایی که اگر نبود،ماجرا ادامه نمی یافت. خدایاری در پایان این گفت و گو از بی انگیزگی دانشجویان حاضر گفت. از آنها که محاسبه گر شده اند و با محاسبه هزینه فعالیت سیاسی، قید آن را زده اند. او نگران نسلی است که تصمیماتش را بر اساس «ترس از آینده» بگیرد. مشروح گفت و گو با این دانشجوی دیروز و عضوهیات علمی امروز را بخوانید: جنبش دانشجویی قبل از انقلاب فارغ از گرایشات مختلفی که اعم از چپ، مارکسیست یا مذهبی داشت، یک هدف واحد داشت و آن مبارزه با رژیم بود. اما جنبش دانشجویی پس از انقلاب چطور؟ به نظر می رسد در مقاطعی همان روحیه مبارزاتی خود را حفظ کرده اما با چه هدفی؟ همانطور که گفتید جنبش دانشجویی قبل از انقلاب، یک دشمن آشکار و مشهود داشت، که رژیم پهلوی بود. هدف اصلی جنبش دانشجویی در آن مقطع یک هدف سلبی بود و همه بر روی ضرورت مبارزه با رژیم شاه تا سرنگونی رژیم اتفاق نظر داشتند. به طوری که حتی دانشجویان «چپ مارکسیست» و «بچه مسلمان ها» علیرغم همه اختلافاتی که باهم داشتند این اختلافات را در بیرون بروز نمی دادند و مزاحمتی برای فعالیت های ضدرژیم یکدیگر ایجاد نمی کردند و حتی گاهی برنامه هایشان را باهم هماهنگ می کردند و در برنامه های یکدیگر شرکت می کردند. البته از سال ۱۳۵۳ که سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی از اسلام به مارکسیسم را علنی کرد، و بعد ماجرای شهادت شریف واقفی و صمدیه لباف، روابط بین چپی ها و بچه مسلمان ها تیره تر شد. من در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه شدم که روند تیره شدن روابط آغاز شده بود ولی شنیدم که پیش از تغییر ایدئولوژی منافقین ارتباط ها و حتی همکاری ها در فعالیت های ضدرژیم بیشتر بوده است. اتحادیه انجمن های اسلامی فارغ التحصیلان دانشگاه ها، توسط چهره هایی مانند آقای طبرزدی و احمدی نژاد از دفتر تحکیم وحدت منشعب شد. آنها در بیانیه اعلام موجودیت، از آقای هاشمی به عنوان «آیت الله» و از مقام معظم رهبری به عنوان «امام» یاد کردند. این اختلافات گاهی علنی هم می شد.به خاطر دارم در سال ۵۶ که بچه مسلمان ها برای گرامیداشت مجید شریف واقفی برنامه ای ترتیب داده بودند دانشجویان مسلمان شعار مرگ بر وحید افراخته و چپی ها شعار درود بر وحید افراخته می دادند. وحید افراخته یکی از اعضای منافقین بود که مارکسیست شده بود و می گفتند در ماجرای لو رفتن و دستگیری صمدیه لباف با ساواک همکاری کرده است. غرض این که با وجود همه این اختلافات وجود دشمن مشترک خارجی مانع اصلی شدن اختلافات و بروز و شدت گرفتن آن ها می شد. بعد از انقلاب آن هدف مشترک دیگر وجود نداشت، و لذا گروه های دانشجویی متنوع با اهداف و راهبردهای مختلف به وجود آمد و دانشجویان مسلمان و مبارز قبل از انقلاب عمدتاً به دو گروه کلی تقسیم شدند . گروه اصلی و عمده دانشجویانی بودند که تبعیت از امام را راهبرد خود انتخاب کرده بودند و ذیل چند عنوان که در بین آن ها عنوان انجمن اسلامی عمومیت بیشتری داشت متشکل شدند. گروه دیگر تحت تشکل موسوم به انجمن دانشجویان مسلمان هوادار سازمان منافقین بودند. تکثر در بین دانشجویان چپ بیشتر بود و آن ها به چندین گروه تقسیم شدند. هرچند به برکت امام و انقلاب گفتمان غالب در دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بود. به تدریج ضرورت ایجاد اتحادیه انجمن های اسلامی دانشگاه ها برای ایجاد هماهنگی بین دانشگاه ها و انجام فعالیت های مشترک احساس می شد و عناصر اصلی انجمن های فعال ، جلسات گفتگو برای ایجاد این سازمان فراگیر را که بعدها به دفتر تحکیم وحدت تبدیل شد آغاز کرده بودند. این دانشجویان برای اطمینان از انطباق مشی حرکتی خود با راهبرد امام و ارتباط بیشتر با ایشان از امام خواستند نماینده ای در این تشکیلات منصوب کنند. امام (ره) تمایلی به نصب نماینده نشان نداده بودند و مضمون پاسخ ایشان این بود که "نماینده لازم نیست ما مملکت را درست کردیم شما هم خودتان بروید دانشگاه را درست کنید". . امام نهایتا پذیرفتند؟ بالاخره امام با اصرار دانشجویان،آیت الله خامنه ای را معرفی کردند، و از دانشجویان خواستند مسایل خود را با ایشان مطرح کنند. در اوایل روزهای دوشنبه ظهر جلسات گفت و شنودی بین ایشان و دانشجویان در مسجد دانشگاه برگزار می شد، که البته تداوم پیدا نکرد. فعالیت ها چگونه ادامه پیدا کرد؟ انجمن اسلامی دانشگاه های تهران با محوریت دانشکده فنی، صنعتی شریف و پلی تکنیک در تشکیل و راهبری دفتر تحکیم نقش فعال تری ایفا می کردند و هماهنگی بیشتری باهم داشتند. افزوده شدن دانشگاه های مختلف با سلیقه ها، نگاه ها، و خصلت های مختلف از همان ابتدا موجب بروز دیدگاه های مختلفی در درون دفتر تحکیم می شد. بعضی از انجمن ها مثل دانشگاه های علم و صنعت کلاً متفاوت بودند، در زمان بحث تسخیر لانه جاسوسی نمایندگان این دانشگاه بحث تسخیر سفارت شوروی را پیشنهاد کرده بودند. در سال های آخر دهه۶۰، زمزمه هایی شنیده شدمبنی بر اینکه برخی مقامات امنیتی برای کنترل جنبش دانشجویی ایجاد جریانات موازی را پیشنهاد می دادند. بر این اساس معتقدم این انشعاب ها تماما خودجوش نبوده و حداقل بخشی از آنها هدایت شده بوده است. به هر حال به تدریج یک فراکسیون اقلیت با دیدگاهی متفاوت نسبت به مسایل مختلف در حال شکل گرفتن بود که عمدتاً از انجمن اسلامی علم وصنعت، و برخی از فعالین دانشگاه پلی تکنیک و برخی دانشگاه های دیگر تشکیل می شد.با درگیر شدن عناصر اصلی دفتر تحکیم وحدت در جریان تسخیر سفارت آمریکا میدان فعالیت بیشتری برای این طیف فراهم شد. برگزاری کنفرانس های بین المللی جنبش دانشجویی با حضور فعالین دانشجویی کشورهای مختلف از جمله فعالیت های این طیف بود. طرح صلاحیت نداشتن دانشگاه ها و انجمن های اسلامی دانشجویی برای دخالت در انتخابات و معرفی نامزدهای مورد تأیید و منحصر کردن این صلاحیت به تشکل های روحانی که در زمان انتخابات مجلس دوم مطرح شد و با واکنش و عتاب شدید امام مواجه شد، نیز از طرف منسوبین به همین جریان مطرح شد. شاید بتوان برنامه ریزی برای انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها را بزرگ ترین پروژه اجرا شده توسط این طیف در زمان امام به جساب آورد. بیشتر عناصر فعال در این جریان بعدها یه مسئولیتهای بالایی دست یافتند. چهره هایی مثل آقای احمدی نژاد و علی احمدی و هاشمی ثمره …. بله آقای علی احمدی در فعالیت های دانشجویی از عناصر اصلی دانشگاه علم و صنعت بود. آقای احمدی نژاد رده پایین تری داشت و آقای هاشمی ثمره هم عنصر اثرگذاری بود که بیشتر در بیرون از دانشگاه فعالیت می کرد. از دانشگاه پلی تکنیک نیز افرادی مثل آقای ضرغامی که از دانشجویان سال پایینی محسوب می شدند در همین جریان رشد کردند. اگر چه در اواسط دهه ۶۰ که هنوز امام در قید حیات بودند بحث بلا اشکال بودن نقد مواضع و رفتار حاکمین و مسئولین حکومتی در همه سطوح در محافل درونی دانشجویان مطرح شده بود، ولی کماکان التزام به پیروی کامل از امام و مشی او در بین دانشجویان وجود داشت. به عنوان مثال دفتر تحکیم وحدت در ماه های پایانی جنگ در اعتراض به فرماندهی جنگ برای جدی نبودن در پشتیبانی از جبهه ها شعار «جنگ همه جانبه» را مطرح کرد که در چارچوب راهبرد پیروی همه جانبه دفتر تحکیم از نظرات امام قابل تحلیل است. خلاصه این که تا زمانی که جنگ ادامه داشت و امام (ره) در قید حیات بودند، یک راهبرد کلی و یک چراغ روشن برای وحدت نمودی و عملیاتی به رغم وجود اختلافات جدی درونی وجود داشت. خاتمه جنگ و رحلت امام از یک طرف و تغییرات نسلی در فعالین جنبش دانشجویی موجب شد آن رویه و پوسته ظاهری ترک بردارد و بحث های اختلافی به بیرون کشیده شود. ایجاد تشکل های دانشجویی و دانشگاهی جدید مانند اتحادیه انجمن های اسلامی فارغ التحصیلان دانشگاه ها، توسط چهره هایی مانند آقای طبرزدی و احمدی نژاد از پیامدهای همین پوست اندازی بود. آقای احمدی نژاد و آقای طبرزدی در یک طیف بودند؟ بله ابتدا در بیانیه اعلام موجودیت از آقای هاشمی به عنوان «آیت الله» و از مقام معظم رهبری به عنوان «امام» یاد کردند، ولی مدت زیادی نگذشت که آقای طبرزدی یک نشریه راه انداخت که محور اصلی آن حمله به آقای هاشمی بود . نشریه «پیام دانشجو» را می گویید؟ بله اسم کاملش «پیام دانشجوی بسیجی» بود. بعدها از درون همین طیف تشکل جامعه اسلامی نیز سر بر آورد. شما به اقدامات جریانی که در داخل جنبش دانشجویی شکل گرفت، اشاره کردید. اما درباره اقدامات کسانی که به زعم شما جریان اصلی جنبش دانشجویی بودند، ورود پیدا نکردید. شاخص ترین کاری که آن ها کردند، چه بود؟ چهره هایی مثل خود شما، آقایان اصغرزاده، میردامادی و … نسل ما در شرایط تاریخی بی نظیری دوره دانشجویی را تجربه کرد. وقتی با تجربیات و اطلاعات امروز به گذشته نگاه می کنم فکر می کنم با فرصت هایی که در اختیار ما قرار گرفت می توانستیم بسیار اثربخش تر عمل کنیم. اقدامات ما کم تر معطوف به موضوعات بنیادی آینده نگرانه و نهادسازی های زیربنایی بود و توان ما بیشتر صرف موضوعات روزمره و روبنایی شد. البته ما در آن روزها این تجربیات و این نوع نگاه را نداشتیم و چه بسا اگر دانشجویان امروز هم در شرایط تاریخی آن موقع قرار داشتند همان اقداماتی را انجام می دادند که ما انجام دادیم. شاید شاخص ترین کار نسل ما که ماهیتی کاملاً دانشجویی داشت، بحث تسخیر لانه باشد. البته همین حادثه را شاید بتوان نقطه عطفی برای تغییر نسل جنبش دانشجویی به حساب آورد. اعضای اصلی جنبش دانشجویی آن روز که از طرف دانشگاه وارد لانه شده بودند موقع خروج از لانه از درب دیگری خارج شدند و نوعاً به دانشگاه بازنگشتند. برخی به وزارت کشور، وزارت خارجه، و دیگر دستگاه های دولتی ملحق شدند. بخش قابل توجهی به جهاد سازندگی و سپاه پیوستند. دانشگاه نیز که پس از چند سالی تعطیلی باز شد، به تدریج میزبانی نسل جنبش دانشجویی را به عهده گرفت. بر اساس سخنان شما می توان گفت که اختلافات در جنبش دانشجویی پس از انقلاب، در همان ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، آغاز شد. درست است؟ عرض کردم اختلاف نظر و دیدگاه از ابتدا وجود داشت. در مورد لانه هم مثلا آقای احمدی نژاد و دوستانشان مخالف تسخیر لانه بودند. همان بحثی که معتقد بودند باید سفارت شوری را به جای سفارت آمریکا تسخیر کرد را می فرمایید؟ بله. ماجرای انقلاب فرهنگی را هم آنها دنبال می کردند. به نظر من آنها می خواستند اثرگذاری اجتماعی جریان تسخیر لانه را تحت الشعاع قرار دهند، و ماجرای انقلاب فرهنگی را هم به همین دلیل برنامه ریزی کردند. تسخیر لانه جاسوسی را می توان کار جنبش دانشجویی در آن دوره دانست؟ چون برخی از جمله آقای محمدرضا تاجیک معتقدند که این یک اقدام خودجوشی بود که اصلا ربطی به جنبش دانشجویی نداشت و تنها برخی دانشجویان آن را رقم زدند. ببینید به لحاظ فضای روانی، جامعه آمادگی یک اقدام جدی علیه آمریکا را داشت و دانشجویان عامل ایجاد این فضای ذهنی نبودند. اما بالاخره کسانی که آن وضعیت را شناسایی کردند و برای پاسخ به آن اقدامی را طراحی و اجرا کردند، فعالین جنبش دانشجویی بودند. جنبش دانشجویی زمانی با تسخیر لانه جاسوسی، نظام را درگیر اقدام خود کرد و تا یکسال و نیم تمامی قوای کشور به نوعی مشغول بررسی مساله و نحوه آزادی گروگان ها بودند. این جنبش در طول دفاع مقدس هم جانفشانی هایی از خود نشان داد و برخی از آنان شهید، اسیر و یا جانباز شدند. اما پس از آن دیگر چه کار شاخصی از سوی آنها دیده شد؟ جنبش دانشجویی در زمان پیروزی انقلاب، خودش را در کنار امام(ره)، متولی انقلاب می دانست. در سال های اول پیروزی انقلاب که دوره استقرار نظام بود ما به عنوان یک نیروی منسجم و معتقد مدافع انقلاب در هر کجا که لازم بود ورود و مداخله می کردیم در واقع نسل ما در شرایط اضطراری آن سال ها بسیار فراتر از یک نهاد مدنی اجتماعی دانشجویی اقدام می کرد. جنبش دانشجویی در شرایط غیراضطراری و عادی که یک حاکمیت مستقر وجود دارد، کارکردهای خاص خود را دارد. پایان جنگ را می توان آغاز چنین دوره ای دانست و از جنبش دانشجویی باید رفتاری متناسب با این دوره را انتظار داشت. شاید کار شاخص جنبش دانشجویی امروز همین پایش قدرت و جامعه و نگاه انتقادی باشد، که وجود دارد. خلاصه بگویم که جنبش دانشجویی در سالهای ۵۸ تا پایان جنگ تحمیلی، خود بخشی از قدرت بود و مسئولیتی فراتر از یک جنبش دانشجویی بر عهده داشت. اما بعد از آن چنین مسئولیتی بر عهده ندارد. در شرایط جدید این جنبش به یک نهاد مدنی تبدیل شده است که کارش پایش اجتماعی و پایش قدرت است. به عبارت دیگر جنبش دانشجویی ای که در سالهای ۶۰ و ۶۱ می خواست براریکه قدرت تکیه بزند و کشور را اداره کند که تا حدی نیز موفق شد، در نسل بعدی منتقد قدرت شد تا مراقب نسل قبل باشد که خطا نکند. کار شاخص آنها اگر درست عمل کنند،همین است. شما در سخنانتان به انشعاب درونی جنبش دانشجویی اشاره کردید. اما به تدریج شاهد انشعاب هایی در این جنبش هستیم که به نظر نمی رسد از درون باشد. انشعاب هایی که برخی آن را تحمیلی و با سر منشایی از بیرون از جنبش دانشجویی ، می دانند. نظرتان در این باره چیست؟ من بر اساس بعضاً اطلاعات و نوعاً تحلیل شخصی خودم معتقدم برخی از این انشعابها کاملاً هدایت شده اتفاق افتاده است. در سال های آخر دهه۶۰، زمزمه هایی را در این باره شنیده بودم که برخی مقامات امنیتی برای کنترل جنبش دانشجویی ایجاد جریانات موازی را پیشنهاد می دادند. بر این اساس من از کسانی هستم که معتقدم این انشعاب ها تماما خودجوش نبوده و حداقل بخشی از آنها هدایت شده بوده است. مقامات عالیرتبه نظام حمله به دانشجویان را جنایت نامیدند و گزارش شورای امنیت ملی نیز بر صنفی بودن اعتراض دانشجویان، بی تدبیری نیروی انتظامی و بعد از یورش نیروهای خودسر لباس شخصی به کوی در روزهای بعد صحه گذاشت. من در آن سالهای ایجاد انشعاب در دفتر تحکیم از برخی دوستان فعال در جنبش دانشجویی شنیدم که برخی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی با آنها تماس گرفته و ضمن وعده و وعید درخواست همکاری کرده بودند. با این همه، نمی توانم قسم بخورم که بحث جدایی طیف شیراز و علامه در دفتر تحکیم وحدت، خودجوش نبوده.ولی به لحاظ اطلاعاتی و تحلیلی، حتی اگر نتوان منشا این انشعاب را به وزارت اطلاعات و نهادهای امنیتی نسبت داد، ولی می توان با احتمال بالا اظهار کرد که آنها این مساله را تشدید کرده اند. البته به نظرمن دخالت نهادهای امنیتی از هر دو طرف، هم از طرف راست و هم از طرف چپ انجام شده است. لطمه ای که چپ روها به جنبش دانشجویی زدند شاید کمتر از لطمه طرف مقابل نبود. جنبش دانشجویی از هر دو طرف لطمه خورد و در بخشی از هر دو طرف هم نیروهای امنیتی نقش داشتند. منظورتان از دخالت نیروهای امنیتی در بخش چپ روها دقیقا چه بود؟ یکی از رویه های کنترل گروه ها و اجتماعات، ایجاد بی نظمی و تنش در درون آن ها و دخالت به بهانه ایجاد نظم است، این رویه در درون سازمان های اطلاعاتی بر یک نظریه مبتنی است. شاید دستگیری برخی از چهره های تندرو، که در زندان تندروتر و پس از آزادی نیز فعال تر می شدند، در همین چارجوب اتفاق افتاده باشد. البته من اطلاعاتی در این زمینه ندارم صرفاً براساس تحلیل و تجربه عرض می کنم. منظورتان از دستگیری چهره های تندرویی که بعدا تندرو تر شدند، مشخصا چه کسانی بود؟ کسانی مثل طبرزدی یا مثلا علی افشاری و عبدالله مومنی؟ من از هیچ کس نمی توانم اسم ببرم چون اطلاعاتی ندارم. این را هم اضافه کنم ممکن است برخی از این افراد به صورت هدایت شده عمل کرده باشند و بسیاری دیگر بدون این که خودشان بدانند به اهداف مقامات امنیتی کمک کرده باشند. این نوع انشعابها چقدر به جنبش دانشجویی، ضربه زده است؟ به نظر من نفس تفاوت و اختلاف و حتی انشعاب مذموم نیست. آن چه ناپسندیده است خودمطلق پنداری و تضییع حقوق دیگران است. اگر چند شاخه شدن به تلف شدن انرژی ها در اصطکاک های بینابینی و تلاش برای حذف یکدیگر منجر شود، خسارت بار است هم اثرگذاری جنبش را کم می کند و هم ضربه زدن به آن راحت تر می شود. ولی اگر انشعاب به شفافیت منجر شود، همه همدیگر را به رسمیت بشناسند و از حقوق یکدیگر دفاع کنند چه بسا انشعاب به سودمندی و اثرگذاری آن ها بیفزاید. برخی معتقدند که جنبش دانشجویی به لحاظ زاویه ای که با دولتمردان یافته و نقدهایی که مطرح کرده، به تدریج تندرو تر شده است. مثلا به گفته شما اگرچه در سالهای ۶۵ و ۶۶ جنبش دانشجویی انتقادهایی به مسئولان داشت اما آن را مطرح نمی کرد، اما در دهه ۸۰ ما شاهد نقد جایگاه ولایت فقیه در بیانیه های تحکیم بودیم. آیا اینها را می توان مصداق تندروتر شدن جنبش دانشجویی دانست؟ آیا این انشعاب های متعدد آن ها را به سوی تندروی بیشتر سوق نداده؟ پرسش شما به یک پاسخ چند وجهی نیاز دارد. وجه اول این که از یک زمانی به بعد، شرایط ورود به انجمن های اسلامی ساده تر و درهای انجمن بازتر شد. به طوری که گاهی در انتخابات اعضای شورای مرکزی انجمن ها همه دانشجویان می توانستند رأی بدهند. در حالی که در گذشته اینگونه نبود و انتخاب ارکان انجمن توسط اعضای انجمن که شرایط خاص ورود به انجمن را داشتند، انجام می گرفت. طبعاً برون داد این دو رویکرد کاملاً متفاوت است. رد پیشنهاد اجازه ثبت تشکل هایی غیر از انجمن اسلامی در دانشگاه ها با سلایق مختلف از سوی وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی یکی از دلایل بروز آشفتگی در انجمن های اسلامی و هرج و مرج و تندروی در آن بود. در زمان های دور مثل زمان ما بدنه اصلی دانشجویی دنبال درس و تخصص بودند و فقط عده معدودی که به فعالیت های غیر آموزشی (نوعاً سیاسی) علاقه داشتند جذب انجمن ها می شدند. طبعاً اهداف، عقاید، و نوع نگرش اعضای این انجمن ها به موضوعات به هم شبیه بود و اقداماتشان نیز با هم فکری در چارچوب همان نگاه غالب انجام می گرفت. بعدها در برخی دانشگاه ها انجمن های اسلامی به مراکزی تبدیل شدند که همه فعالین اجتماعی با هر نگرشی می توانستند در آن جا فعالیت کنند و همه دانشجویان نیز می توانستند در انتخاب ارکان انجمن مشارکت داشته باشند. طبعاً در چنین انجمن هایی تنوع و تکثر تفکرات می تواند بسیار گسترده باشد. یکی از دلایل ایجاد چنین وضعیتی این بود که انجمن های اسلامی تنها تشکل هایی بودند که مجوز فعالیت داشتند و کم و بیش از امکانات دانشگاه نیز می توانستند استفاده کنند. به خاطر دارم در آن زمان ها برای رفع این مشکل پیشنهاد شد که اجازه ثبت تشکل های غیر از انجمن اسلامی در دانشگاه ها نیز داده شود تا افراد با سلایقمختلف تشکلهای خود را ایجاد کنند و به صورت شفاف فعالیت کنند. این پیشنهاد به وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی ارایه شد، اما مورد موافقت قرار نگرفت. این موضوع یکی از دلایل بروز آشفتگی در انجمن های اسلامی بود، و هرج و مرج و تندروی یکی از خروجی های آن بود. وجه دیگر پاسخ پرسش شما این است که جنبش دانشجویی شاهد تغییر نسلی اساسی در درون خود بود و این تغییر با توجه به شرایط اجتماعی- سیاسی داخلی و بین المللی و گسترش شتابناک فناوری اطلاعات و گسترش آگاهی ها بسیار شدیدتر از گذشته و تغییری شبه گسسته بود. البته این گسستگی در برخی دانشگاه ها مثل دانشگاه تهران که ریشه دارتر بود و طی چند ده سال به صورت نسبتاً پیوسته تداوم داشت، خفیف تر، و در برخی دیگر که انجمن ها کم سابقه بودند یا در دوران حیات ناپیوستگی ها و نوساناتی را تحمل کرده بودند، شدیدتر بود. در هر صورت نسل های جدید هم مطالبات خود را دارند که ممکن است کاملاً طبیعی باشد، ولی از نگاه اصحاب قدرت و ما قدیمی ها تندروی تلقی شود. به نظر می رسد که میزان تدین در نسل های مختلف جنبش دانشجویی به تدریج کم شده است. نسل اولی که شما سمبل آن هستید، اهل نماز اول وقت و مقید به رعایت احکام شرع بود و حتی در برخورد با نامحرم هم حجب و حیای خاص خود را داشت و دارد. اما در نسل حاضر، می توان رگه هایی از تفکرات سکولاری را در برخی اعضای جنبش دانشجویی یافت. چرا چنین اتفاقی افتاده است؟ برای این موضوع عوامل مختلفی را می توان ذکر کرد. در زمان ما افرادی که می خواستند وارد انجمن اسلامی شوند ابتدا خودشان تدین را با همه محدودیت ها انتخاب می کردند و همین قدرت انتخاب تعصب نسبت به حفظ آن را نیز ایجاد می کرد. اکنون چه بسا برخی از افراد مراعات همین عرف عمومی جامعه را کافی بدانند. در زمان ما اگرچه کمیت افراد اهمیت داشت، ولی کیفیت و تدین آن ها از اهمیت بالاتری برخوردار بود و افراد با ملاکهای خاص تری جذب انجمن می شدند و مرتباً توسط یکدیگر پایش می شدند. اکنون تصور می کنم کمیت حرف اول را می زند. نکته دیگر اینکه فکر می کنم آمیختگی بین دین و قدرت که گرم شدن بازار تظاهر به دین داری توسط افراد غیرمعتقد و متملق را به ارمغان آورده است، می تواند یکی از دلایل گریز جوانان پاک طینت از ظواهر دینی باشد. راستش من به جای کم رنگ شدن ظواهر دینی و مناسک مذهبی نگران آسیب دیدن فضایل اخلاقی مثل راست گویی، خیرخواهی نسبت به دیگران، حق گویی و …، و به جای آن رایج شدن تملق، دروغگویی، ریا و غیره هستم. شما در سال ۷۸، در دانشگاه تهران مسئولیت معاونت مالی و اداری را داشتید. آن حادثه در آن سال یک اعتراض صنفی بود که رنگ و بوی سیاسی گرفت. اما ۱۰ سال بعد و پس از حوادث ۸۸، تحلیل هایی ارائه شد مبنی بر اینکه «فتنه اول» در سال ۷۸ رخ داده بود . شما که آن زمان از نزدیک در جریان ماجرا بودید، آن را یک «فتنه» می دانید؟ مسائل سال ۷۸ نه به جنبش دانشجویی – به مفهوم یک تشکل سیاسی ربط داشت، و نه به هیچ جریان سیاسی دیگر. عده ای دانشجو در اعتراض به یک مسئله صنفی تجمع کرده بودند و شعارهایی هم داده بودند، چیزی که پیش از آن بارها اتفاق افتاده و بدون حادثه ای خاتمه یافته بود. اما آن شب با تدبیر بد نیروی انتظامی، عده ای دانشجوی شهرستانی مظلوم مورد یورش قرار گرفتند و زمینه اعتراضات شدید بعدی فراهم شد. مقامات عالیرتبه نظام حمله به دانشجویان را جنایت نامیدند و گزارش شورای امنیت ملی نیز بر صنفی بودن اعتراض دانشجویان، بی تدبیری نیروی انتظامی و بعد از یورش نیروهای خودسر لباس شخصی به کوی در روزهای بعد صحه گذاشت. به نظر من آن ماجرا، موضوع بسیار ساده ای بود و به راحتی می شد آن را جمع کرد. حتی پس از وقوع حادثه نیز همه از دولت گرفته تا شورای امنیت ملی و از انجمن اسلامی دانشجویان گرفته تا نماینده نهاد رهبری در دانشگاه، و از احزاب سیاسی گرفته تا شخصیت های اثرگذار تلاش کردند، عوارض حادثه را به حداقل برسانند. اساساً هیچ فرد یا جریانی دنبال دامن زدن به اعتراضات نبود و هر کسی هر کاری برای ایجاد آرامش از دستش برمی آمد انجام می داد. ولی ظلم بسیار بزرگ بود و اعتراضات چند روزه بعد از حادثه نوعاً واکنشی به این ظلم بود. من آن ماجرا را «فتنه» نمی دانم. شروع غائله با نیروی انتظامی بود که بعید است فتنه باشد، و اعتراضات بعدی نیز واکنش به جنایت و ظلمی بود که رخ داده بود. به نظر من ما تا زمانی که در مقابل حق، تسلیم نباشیم، نمی توانیم با باطل مقابله کنیم. در سال ۷۸، ما به عنوان نظام ظلم بزرگی را مرتکب شدیم اگر از دانشجویان عذرخواهی جدی می شد و مقصرین مجازات می شدند، مساله خاتمه پیدا می کرد. حالا که این کار انجام نشده است، دیگر شایسته نیست بر زخم های آسیب دیدگان آن واقعه نمک پاشیده شود. خاطره دیگری از سالهای مسئولیت در آن زمان دارید که تا حالا جایی عنوان نکرده باشید؟ سال ۸۰ یا ۸۱ بود، که یک اعتراض دانشجویی دیگر در کوی دانشگاه اتفاق افتاد که شدیدتر از ۱۸ تیر ۷۸ بود و چند روز طول کشید. آن موقع من معاون دانشجویی بودم و فرماندهی نیروی انتظامی تهران به عهده سردار طلایی بود که اگر تدبیر و هماهنگی ایشان با دانشگاه وجود نداشت، حادثه ای بدتر از سال ۷۸ رخ می داد. در آن ماجرا من به یاد دارم حدود ۱۲۰ ساعت نخوابیدم. پس از خاتمه جریان، در جلسه شورای تامین استان، موضوع صدور مجوز برای برگزاری مراسم سالگرد ۱۸ تیر توسط دانشجویان مطرح بود. سردار طلایی گفتند هرچی آقای خدایاری بگوید نظر ما هم همان است. بالاخره تصمیم گرفته شد مجوز داده نشود در آخر جلسه آقای رحمانی استاندار وقت تهران رو به من گفتند مسئولینی که در بین دانشجویان نفوذ دارند عدم صدور مجوز را برای آنان توضیح دهند و کمک کنند مشکلی پیش نیاید. آقای مرتضوی دادستان وقت تهران هم در جلسه حضور داشتند، من به شوخی گفتم که "نمی دانم لطف آقای طلایی و استاندار محترم را «مدح شبه ذم» بدانم یا «ذم شبه مدح»!، چون می ترسم این حرفها آقای مرتضوی را وسوسه کند که کارهایی انجام دهد!" ماجرای آن سال با مستقر شدن نیروی انتظامی در کوی با حکم شورای امنیت ملی خاتمه پیدا کرد. دانشگاه هم برای کمک به نیروی انتظامی همه تلاش خود را انجام داد. من پیش از ورود نیروی انتظامی به درون کوی طی جلسه ای با بسیج دانشجویی و انجمن اسلامی آن ها را در جریان قرار دادم و توجیهات لازم را انجام دادم. در جمع دانشجویان هم از اقدام نیروی انتظامی حمایت کردم و همه را به همکاری و آرامش دعوت کردم. غرضم از این حرف ها این است که حوادث سال ۷۸ را هم با تدبیر و با کمترین هزینه می شد کنترل کرد. اجازه بدهید یک سوال احساسی و نه سیاسی بپرسم. در سال ۷۸ و سالهای بعدش که شما در دانشگاه تهران مسئولیت داشتید، در همین ماجرای کوی و سالگردهای آن، کجا دلتان گرفت؟ دو صحنه را به یاد دارم. یکی مربوط به روز فردای ۱۸ تیر است که به همراه معاون اداری مالی دانشگاه علوم پزشکی تهران ماموریت یافتیم به داخل کوی برویم و ببینیم چه خبر است. دکتر سلیمانی و دکتر کوهی که شب قبل در کوی بودند رفته بودند تا در جلسه شورای تامین حضور پیدا کنند. دانشجویان وحشت زده بودند و وضع بسیار آشفته ای داشتند. پشت در یکی از ساختمانهای کوی، جمله ای از امام در مدح جایگاه دانشجو، نوشته شده بود. دانشجویی با لباس پاره که معلوم بود کتک خورده، آمد و با دعوا به من گفت: «خجالت نمی کشید، آن حرف امام است و این هم وضع ما دانشجویان و رفتاری است که با ما می کنید!». حرف او مانند پتکی بود که بر سر من خورد. هنوز هم یادآوری آن حسی که به من دست داده بود، تکانم می دهد. راست می گفت، حق داشت. من هیچ جوابی برای او نداشتم فقط سرم را انداختم پایین در یکی از تجمعات دانشجویی، دانشجویان از داخل کوی و نیروی انتظامی از بیرون به سمت همدیگر سنگ پرتاب می کردند. من خواستم جلو بروم و به رفتار نیروهای پلیس اعتراض کنم که کار پلیس سنگ انداختن نیست، پلیس باید با امکاناتی مثل سپر دفاع کند تا موضوع فیصله پیدا کند نه این که با سنگ پراکنی حادثه را تشدید کند. وقتی خواستم بروم و با آنها صحبت کنم، به محض اینکه از جمع دانشجویان جدا شدم، نیروهای پلیس به سمت من سنگ پرتاب کردند! شاید باورتان نشود ولی چند نفر از دانشجویان به سرعت جلو آمدند و در جلو من یک حایل انسانی تشکیل دادند تا سنگ به من نخورد. نمی توانم نوع حس شرمندگی ناشی از ناتوانی در دفاع از دانشجویان را که با رضایت ناشی از موفقیت در جلب اعتماد آن ها توأم بود، بیان کنم. عکس ها از محمد زندی
سه شنبه ، ۱۷آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: امین نیوز]
[مشاهده در: www.aminnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
روایت خدایاری از جنبش دانشجویی،دخالت نهادهای اطلاعاتی درتشکلهای دانشجویی اوایل دهه70،وقایع18تیر و...
روایت خدایاری از جنبش دانشجویی دخالت نهادهای اطلاعاتی درتشکلهای دانشجویی اوایل دهه70 وقایع18تیر و سیاست > احزاب و شخصیتها - علی اصغر خدایاری از همان 300 دانشجوی تسخیر کننده لانه جاسوسی بود که از در دانشگاه به لانه رفت ولی از در دیگری خارج شد و به سپاه پاسدارانروایت 62 سال بی اعتمادی/3 رهبر انقلاب: دانشگاهها بخش لاینفک نهضت روحانیت در پیروزی انقلاب بود/ خصوصیت بارز جن
روایت 62 سال بی اعتمادی 3رهبر انقلاب دانشگاهها بخش لاینفک نهضت روحانیت در پیروزی انقلاب بود خصوصیت بارز جنبش دانشجویی استکبارستیز بودن آن استحضرت آیتالله خامنهای در توصیف جنبش دانشجویی میفرمایند این جنبش دانشجوئی در کشور ما در تاریخِ ثبت شده و شناخته شده خود همیشه ضد استکبروایت تنهاییِ حضور مستندساز ایرانی در میان طالبان!
خبرگزاری شبستان مستند ۵۷ دقیقه ای تنها میان طالبان روایتی است بی واسطه از حضور یک مستندساز ایرانی در مناطق تحت کنترل طالبان که برای اولین بار در نهمین دوره جشنواره بین المللی سینماحقیقت روی پرده می رود به گزارش خبرگزاری شبستان و به نقل از روابط عمومی جشنواره بین المللی سینماحشب عاشورایی خلبانان هوانیروز/ روایتی از آخرین پرواز سیمرغ آسمان ایران
احمد به ما گفت بچه ها بیاید امشب همه که هستیم شهر را نگاه کنیم مردم همه خوابند چراغ ها خاموش فقط به امید امنیتی که ما می خواهیم برقرار کنیم به گزارش ذاکر نیوز به نقل از خبرگزاری فارس از شهرستان سیمرغ مجموعه هواپیمایی نیروی زمینی هوانیروز یکی از بخش های نیروی زمینی ارتش است کهروایتی نو از شیشه
شیشه با حرارت دیدن مانند موم نرم می شود و به هنرمند این امکان را می دهد تا هر فرم و شکلی را به آن بدهد برخلاف تصور رایج نسبت به کاربرد شیشه یکی از موارد استفاده از آن در هنرهای تجسمی صنایع دستی معماری و دکوراسیون داخلی است به گزارش خبرنگار سرویس هنرهای تجسمی ایسنا در چند روروایت عروس محمدعلی فردین از شب قبل از فوت وی +تصاویر
حدودا پانزده سال بعد از درگذشت محمدعلی فردین همچنان تا صحبت از سینما می شود بسیاری از مخاطبان ایرانی او را به عنوان بازیگری محبوب برای تمام دوران قلمداد می کنند محمدعلی فردینفردین نه فقط در سینما که در زندگی شخصی و مراودات اجتماعی هم شخصیتی سمپاتیک بود و همین است که همچنان درباربه پیشواز 15 آذر «روز هوانیروز» شب عاشورایی خلبانان هوانیروز/ روایتی از آخرین پرواز سیمرغ آسمان ایرا
به پیشواز 15 آذر روز هوانیروزشب عاشورایی خلبانان هوانیروز روایتی از آخرین پرواز سیمرغ آسمان ایراناحمد به ما گفت بچهها بیاید امشب همه که هستیم شهر را نگاه کنیم مردم همه خوابند چراغها خاموش فقط به امید امنیتی که ما میخواهیم برقرار کنیم به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان سیمرغروایت وزیر تعاون دولت اصلاحات از سرنوشت برجام و اختلاف نظرها برای خروج از رکود و تورم
وزیر تعاون دولت اصلاحات با بیان اینکه اعضای دولت برای خروج از رکود یا از بین بردن تورم اختلاف نظر دارند گفت نامه 4 وزیر هم بر همین اساس بود یعنی این نامه نشان دهنده اختلاف نظر درباره سیاست اقتصادی دولت است به گزارش خبرگزای فارس از کهگیلویه علی صوفی امشب در نشست خبری با اصحاب رمقاومت ساکنان آبادان در جنگ با مستند «در محاصره» روایت می شود
چهارمین قسمت از مجموعه مستند داستانی در محاصره به شدت گرفتن جنگ و مقاومت ساکنان شهر آبادان با کمترین امکانات در برابر دشمن می پردازد به گزارش بولتن نیوز مجموعه مستند داستانی در محاصره که جمعه شب ها ساعت ۲۰ ۱۵ دقیقه از شبکه یک سیما روی آنتن می رد در تازه ترین قسمت از این مجموعجنبش دانشجویی باید نهضتی ضد استکباری بماند
جمعه ۱۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۷ ۵۷ نماینده ولی فقیه در فارس و امام جمعه شیراز گفت روز 16 آذر روز نهضت و جنبش دانشجویی بهعنوان جنبش ضد استکباری بود نباید این جنبش ما را به دامن آمریکا بفرستد و نیروهای مومن ضد آمریکایی را به حاشیه براند این جنبش باشد ضد استکباری باقی بماند به گزارش خبرگ-
گوناگون
پربازدیدترینها