محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829360869
درس هایی که اعتصاب غذا به ما داد
واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: همه در جریان امر قرار داشتند. مواظب بودند از کسی خطایی سرنزند و در انتظار نتیجه کار، تند تند در محوطه قدم می زدند و لحظه شماری می کردند و زیر چشمی مراقب و عکس العمل نگهبان های عراقی بودند. اسرای بسیجی هم هریک جلوی درب آسایشگاه شان ایستادند تا احیاناً کسی از بیم عواقب کارو تنبیه، کار را خراب نکند.پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : سرسختی و لجاجت نقیب جمال و غرور صدامی اش موجب شده بود که در مقابل خواسته های بحق اسرا درباره بهبود وضع اسفبار بهداشت، تغذیه، کاهش محدودیت ها و فشارهای روحی، از میان برداشتن تنبیهات وحشیانه و بطور کلی اعمال رفتار انسانی مقاومت کند و اغلب با تمسخر و تحقیر به این خواسته ها بنگرد. تا آن زمان اسرای قسمت دو، دو مرحله برخورد را با عراقی ها طی کرده بودند. مرحله ابتدای که چند ماه اول اسارت را شامل می شد، سر به زیرانداختن و غالباً اطاعت بود که معمول موقعیت خاص روحی و عدم هماهنگی و پراکندگی نظرات و ایده ها بود و مرحله دوم که جسارت در طرح، بحث و بیان خواسته ها به طرقی قسمت و بعد هم به فرمانده اردوگاه را به دنبال داشت. این طرز برخورد هم تنها به این علت بود که در آن زمان ارشدها که قدرت زیادی داشتند و از حمایت بعثی ها نیز برخوردار بودند، اجازه حرف زدن و اعتراض به کسی نمی دادند و افراد خاطی را بدون کوچک ترین اغماضی معرفی می کردند. آنها چون اکثراً از درجه داران ارتش بودند، عقیده داشتند طبق قوانین ارتش نظام، بیان خواسته ها باید از طریق سلسله مراتب و کانال نظامی خودش صورت بگیرد(!) و هر شخصی این اجازه را ندارد که سر خود و بدون رعایت سلسله مراتب، درخواستی از فرمانده اردوگاه داشته باشد. نگهبان ها هم به طرز شدیدی به این عقیده دامن می زدند؛ به طوری که اگر احیاناً اسیری درخواست هرچند کوچکی از آنان داشت، جواب می شنید: “مگر تو ارشد آسایشگاه نداری که خودت آمده ای و حرف می زنی؟” با این وضع عراقی ها که می دیدند اگر خواسته های مطرح شده توسط اسرا را انجام هم ندهند، هیچ اتفاقی نمی افتد، خودشان را راحت می کردند و تنها با وعده و وعید ارشدها را راضی می کردند. اسرا به خوبی دریافته بودند تا زمانی که در موضع ضعف قرار دادند و قدرت خود را به نمایش نگذاشته اند، مذاکره هیچ کاربردی نخواهد داشت و در صورت پافشاری هم با قلدری و تهدید و تنبیه عراقی ها مواجه می شوند، بنابراین باید برای به کرسی نشاندن خواسته هایشان، پشتوانه محکمی را تهیه ببینند و آن چیزی جز اتحاد و انسجام عملی و همدلی نخواهد بود. در جریان بازدید سرتیپ و استیضاح نقیب جمال، عراقی ها به وجود همزمانی در میان بچه ها واقف شده بودند، ولی با این حال نقیب جمال به خیره سری خودادامه می داد و نه تنها به خواسته های آنان عمل نمی کرد، بلکه درصدد انتقامجویی برآمد. یکبار گفت: “شما خود سطل هایتان را به سرتیپ دادید تا آنها را از بین ببرد و ما هم به جای آن چیزی نداریم به شما بدهیم و به خاطر گرانی نمی توانیم آنها را از بازار هم تهیه کنیم. مشکل را خود شما درست کردید و به ما ربطی ندارد.” همچنین سهمیه نان از دو عدد در روز به یکی و نصف برای هر نفر تقلیل پیدا کرد. تنبیهات سر جای خود باقی ماند و برخورد نگهبان ها بدتر از قبل شد. در این وضعیت مشخص بود که برای عملی شدن خواسته ها باید عمل پشتوانه حرف ها باشد. به همین علت پس از چند روز بگو مگو بین صاحبان افکار مختلف که در یک طرف اکثریت و در رأس آنها بسیجی ها و در طرف دیگر بی تفاوت ها و سر به زیرها و در رأس آنها ارشدها قرار داشتند. بالاخره طرف اول با هماهنگی دو قسمت دیگر اردوگاه تصمیم به اعتصاب غذا گرفتند و قرار شد شروع آن با تحویل نگرفتن نان باشد. طبق معمول هر روز، ماشین حامل نان محوله خود را جلوی آشپزخانه تخلیه کرد و پس از لحظاتی دژبان ها به حکم وظیفه جار زدند:” مسئوولین نان به خط شوند.”[۱] همه در جریان امر قرار داشتند. مواظب بودند از کسی خطایی سرنزند و در انتظار نتیجه کار، تند تند در محوطه قدم می زدند و لحظه شماری می کردند و زیر چشمی مراقب و عکس العمل نگهبان های عراقی بودند. اسرای بسیجی هم هریک جلوی درب آسایشگاه شان ایستادند تا احیاناً کسی از بیم عواقب کارو تنبیه، کار را خراب نکند. در این بین تعدادی از ارشدها و افرادی از قماش آنها که دست و پای خود را گم کرده و رنگ از چهره شان پریده بود به بسیجی ها می گفتند: “فکر عواقب کار را نکنید. اینها- عراقی ها- اگر همه ما را هم بکشند، کسی خبردارنمی شود.اصلاً جان ما برایشان ارزشی ندارد که بخواهند در مقابل ما کوتاه بیایند.” آنها جواب دادند: “…. شما مطمئن باشید اگر قرار باشد کسی را بکشند، ما شهادت می دهیم که شما در این کار نقشی نداشته اید، تا زنده بمانید.” دژبان ها برای چندمین بار مسئولین نان را صدا زدند ولی کسی برای تحویل گرفتن نان بیرون نرفت. عراقی ها که متوجه موضوع شده بودند، این بار خود اقدام کردند و چون کسی به آنها اعتنایی نکرد، شروع به فحاشی کردند و مسئول قسمت را در جریان کار قرار دادند. او هم به سرعت وارد قسمت شد و از ارشد کل توضیح خواست. او هم که کاری از دستش ساخته نبود، گفت: “اگر حرف شما را گوش کردند، حرف مرا هم گوش می کنند.” در این حال اکثر اسرای قسمت های یک و دو جلوی سیم خاردارتجمع کرده و متقابلاً نظاره گر یکدیگر بودند و به داد و هوارهای نگهبان ها که سعی در متفرق ساختن آنها داشتند، کوچک ترین توجهی نکرده و در وجود خود احساس شعف و شادی می کردند. مسئوول قسمت به ناچار موضوع را به اطلاع فرمانده اردوگاه رساند، ولی ازاو خبری نشد. موقع ظهر رسید و کسی برای گرفتن ناهار هم بیرون نرفت. عراقی ها که در مقابل یک عمل غیرمنتظره واقع شده بودند، تا غروب آن روز هیچ عکس العملی نشان ندادند. بعد از آمار عصر در تمام آسایشگاه ها، بسیجی ها دیگران را به مقاومت دعوت می کردند. صبح روز بعد طبق معمول، بیدارباش زدند و همه ساعتی در ستون های پنج نفره منتظر باز شدن در آسایشگاه نشستند، ولی گویا عراقی ها قصد آزادباش دادن را نداشتند. آمار هر آسایشگاه را برخلاف روزهای قبل به طور جداگانه در داخل کنترل کرده و دوباره درها را قفل کردند. ساعاتی بعد یکی از آنها جلوی پنجره آمد و دستور نقیب جمال را مبنی بر زندانی شدن تا زمانی که اعتصاب شکسته شود به گوش همه رسانید. بچه ها هم تا این خبر را شنیدند، به راحتی پتوها را کف آسایشگاه پهن کردند و هرکس مشغول کاری شد. آن روز را به طور کامل در آسایشگاه ماندیم. در این بین تنها مشکلی که به شدت خودنمایی می کرد، نیاز به دستشویی بود. از آنجا که کسی تصمیم به شکستن اعتصاب نداشت، به ناچار با موافقت کلی اسرا ابتدا افراد مریض حال و سپس دیگران، کارشان را داخل قوطی های روغن- که قبلاً تهیه شده بود- انجام دادند. با به طول انجامیدن اعتصاب در روز دوم وضع بسیار اسفباری در این مورد به وجود آمد، به طوریکه پس از پر شدن ظرفیت قوطی ها ناچار بایستی در داخل حوض کوتاهی که در گوشه آسایشگاه قرار داشت و سوراخ کوچکی به بیرون داشت، رفع حاجت می شد. با وجود مشکلات عدیده ای که از زندانی شدن داخل آسایشگاه برای همه به وجود آمده بود، کسی به خود سستی راه نداد. تا این که با ادامه مقاومت بالاخره نقیب جمال قول و قرارهای عاجزانه ای در مورد انجام خواسته ها داد و اسرا با توافق یکدیگر به آینده، اعتصاب سه روزه را شکستند. اعتصاب غذای سه روزه درس های بسیار بزرگی به بچه ها داد. درس هایی که از آن احساس لذت می کردند، و بزرگترین شان اتحاد و یکپارچگی و پی بردن به پوچی تهدیدهای عراقی ها بود. بسیاری آرزوی چنان روزهایی را در سرمی پروراندند ولی در چگونگی رسیدن به آن تا آن زمان درمانده بودند. با این اعتصاب آنها دریافتند که تنها در صورت یکپارچه بودن است که می توانند از موضع قدرت حرف بزنند و تنها در این حالت است که دشمن مغرور عاجز می شود. چرا که در این وضعیت مهمترین و موثرترین حربه اش یعنی تنبیه و زندانی کردن عملاً از کار می افتد. پس از اعتصاب سه روزه، خود کوچک بینی ای که گریبانگیر عده ای بود، از میان برداشته شد و دیگر از واژه هایی مثل “نمی توانیم” و “می کشند” و امثالهم حرفی به میان نیامد. همچنین با گذشت مدت کمی از حوادث فوق به خوبی مشخص شد که اعتصاب سه روزه موجب پاشیده شدن تخم دوستی و همیاری و نزدیکی بیش از پیش در بین بچه ها شد و اتحاد را به صورت نهالی درآورد که روزبه روز تنومندتر و پا بر جاتر از قبل به رشد خود ادامه می داد. —————————– [۱] از هر آسایشگاه چهار نفر و هرکدام با یک کیسه انفرادی برای تحویل گرفتن نان به آشپزخانه می رفتند که ” مسئوولین نان” خوانده می شدند. این مسئوولیت به نوبت به افراد دیگر می رسید. راوی: آزاده رضا امیرسرداری
دوشنبه ، ۱۶آذر۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[مشاهده در: www.badriyoon.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]
صفحات پیشنهادی
درس هایی که خداوند به دانشمندان داده
انسان همواره از محیط اطراف و حیوانات برای حل مشکلات خود الهام گرفته است اما مدت زیادی نمی گذرد که دانشمندان از سیستم های زنده در طبیعت برای حل مسائل فنی بهره می برند وبسایت لاپلاس انسان همواره از محیط اطراف و حیوانات برای حل مشکلات خود الهام گرفته است اما مدت زیادی نمی گذرد کهلبهای دوخته، اعتصاب غذا، گلوله لاستیکی، نارنجک گیجکننده
سهشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۰۵ ۳۶ پس از حملات تروریستی پاریس سیاستهای جدید بحث برانگیزی از سوی مقامات اروپایی درباره مهاجرت اتخاذ شد که از ورود همه پناهجویان از دیگر کشورها به جز عراق سوریه و افغانستان به کشورهای اروپایی جلوگیری میشد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا به نقانسان هایی درست شبیه شخصیت های کارتونی+عکس
شهردارآنلاین کمی عجیب و غریب است که برخی از انسان هایی که در دنیای واقعی با آن ها سر و کار داریم درست شبیه شخصیت های خیالی درون کارتون ها هستند قضاوت درباره اینکه مردم از عمد از این شخصیت های کارتونی همزادشان تقلید کرده اند یا شخصیت های کارتونی بر اساس افراد اطرافمان طراحی شده اغذاهایی که مردان را عاشق همسرانشان میکند
ژوهشگران دریافتهاند غذاهایی که مردان را عاشق همسرانشان میکند نوع خاصی از غذاها میتوانند بر احساسات آقایان اثر مثبت گذاشته و باعث افزایش علاقه به همسرانشان شود به گزارش سرویس علمی جام نیـوز به نقل از باشگاه خبرنگاران پژوهشگران دریافتهاند عادات غذایی مردان هنگامی که بالب های دوخته، اعتصاب غذا ، گلوله لاستیکی، نارنجک گیج کننده
صدای میانه پس از حملات تروریستی پاریس سیاست های جدید بحث برانگیزی از سوی مقامات اروپایی درباره مهاجرت اتخاذ شد که از ورود همه پناه جویان از دیگر کشورها به جز عراق سوریه و افغانستان به کشورهای اروپایی جلوگیری می شد به گزارش ایسنا به نقل از روزنامه انگلیسی ایندیپندنت در حالی کدرس هایی درباره داستان نویسی
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری محسن سلیمانی درباره این کتاب گفت درس هایی درباره داستان نویسی بی شک یکی از 10 درس نامه ادبی برتر آمریکا است که از زمان انتشار تاکنون مورد توجه بسیاری از مخاطبان قرارگرفته است مترجم کتاب درس هایی درباره داستان نویسی افزود گذشت حدود دو دهه ازبدترین غذاهایی که شب ها می توانید بخورید
انتخاب اشتباه علاوه بر اضافه کردن کالری بی مورد به برنامه روزانه باعث می شود خوابتان نیز بهم بخورد به جای اینکه نزدیک ترین خوشمزه ترین چیزی که در یخچال پیدا می کنید بخورید بهتر است ابتدا کمی فکر کنید در ادامه 5 غذایی که خوردنشان در شب بدترین کار ممکن است را به شما معرفی می کنیدرس هایی از شکست سه مدیر بزرگ
اگر می خواهید به موفقیتی در کسب و کار خود دست یابید شکست خوردن تجربه ای ضروری است شاید این عبارت متناقض به نظر برسد زیرا شکست و موفقیت کاملا عکس یکدیگر هستند با این وجود اگر از منظر درستی به تجربه شکست خوردن بنگریم آن را تجربه ای روشنگر و انگیزه بخش می یابیم مدیران یا کارآفعادات نادرست مانع هضم غذا
آیا بعد از هر وعده غذایی احساس سنگینی زیاد می کنید معده تان آتش می گیرد بدتر از همه اینکه دچار یبوست یا اسهال می شوید اینها جزو شایع ترین مشکلات گوارشی هستند که در اکثر موارد به عادت های بد خودمان مربوط می شوند به گزارش مرآت نیوز به نقل از شفاف برای بهبود وضعیت گوارش و هضم ردرسهایی که از "مدرس" باید آموخت
سهشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۴ - ۱۳ ۱۳ فاصله زیاد خواف و کاشمر تا پایتخت و عدم برخورداری از حداقل امکانات برای رضاشاه و اطرافیانش بسیار وسوسهانگیز بود تا یکی از مخالفان سر سخت و سازشناپذیر خود را به آنجا تبعید نمایند به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خراسان مدرس ن-
گوناگون
پربازدیدترینها