واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: تغییر نگرش؛زمینه ساز گرفتن نتایج متفاوت تهران- ایرنا- روزنامه آفرینش در شماره یکشنبه 15 آذر در سرمقاله ای به قلم زهرا کیان بخت می نویسد: یکی از مهمترینها برای هر شروع جدیدی، سعی در تغییر دادن نگاه و نوع نگرش به مسائل است.
این سرمقاله در ادامه آورده است: باید باور کنیم بسیاری از مشکلات و موانعی که در زندگی، خود را با آنها مواجه می بینیم، ناشی از چشم اندازی هستند که از آن جا، به امور و مسائل مختلف نگاه می کنیم.در حالی که اگر کمی جایمان را تغییر دهیم و از زاویه دیدی دیگر، به آنها بنگریم، خواهیم دید رنگ و شکل بسیاری از مشکلات و مسائل در زندگی، برایمان تغییر خواهد کرد.ممکن است در موارد بخصوصی، از فرد یا افرادی دچار رنجشهایی شویم و یا وقتی در موقعیتهای خاصی قرار می گیریم، واکنش تندی از خود نشان دهیم، مثلا از رفتار یکی از همکلاسی هایمان، چندان خوشمان نیاید، اما اگر بدانیم فرد مذکور، با مشکل بسیار پیچیده ای دست به گریبان است و در شرایط دشواری به سر می برد، ممکن است تا حدی از موضعی که در آن بودیم صرفنظر کنیم وچه بسا، در دلمان برای آن فرد، متاثر هم شویم. این است که همه چیز و از جمله نوع مواجهه ما با مشکلات و موانع، نوع برخوردمان با اطرافیان و انسان هایی که در زندگی با آنها در ارتباطیم، کنش ها و واکنش هایمان در رویارویی با مسائل مختلف، بیش از هر چیز، به زاویه ای برمی گردد که از آن، به امور می نگریم. در ادامه و برای توضیح این مطلب، مثالی را که دکتر استفان کاوی، در کتاب مشهور خود، هفت عادت مردمان موثر، بیان می کند؛ بازگو می کنیم:«یک صبح یکشنبه بود. در نیویورک بودم. تنها در یکی از واگنهای برقی نشسته بودم. حدود یک سوم واگنها پر بود و جمعیت، آن قدرها هم زیاد نبود. مردم آرام نشسته بودند. بعضی ها مشغول خواندن روزنامه و برخی، غرق در افکار خود بودند. محیطی پر از آرامش و سکوت بود.تا این که ناگهان، مردی با بچه هایش سوار شد. مرد کنار من نشست. بچه هایش آن قدر سر وصدا می کردند که یک مرتبه فضای واگنها تغییر کرد. بچه ها داد و بیداد می کردند و حتی روزنامه ای را که در دست مسافران بود، از دست آنها بیرون می کشیدند. مرد، با همه اینها، آرام نشسته بود و اصلا به روی خودش نمی آورد که بچه هایش این همه سروصدا و ولوله به راه انداخته اند.اغلب مسافران از این تنش و شلوغی که به وجود آمده بود ناراضی بودند و اخمهایشان در هم رفته بود. بالاخره به مرد کناری ام رو کردم و به او که سرش پایین بود، نگاهی انداخته و گفتم: «آقا بچه هایتان همه را به ستوه آورده اند.نمی شود کمی آنها را آرام کنید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود، سرش را بلند کرد و به آرامی گفت: «بله. حق با شماست. راستش ما در حال برگشتن از بیمارستانی هستیم که یک ساعت پیش، همسرم در آن از دنیا رفت. حواسم پرت است. نمی دانم باید چه کار کنم و چه طور با این مساله کنار بیایم. بچه ها هم در اثر فشارهای این چند روز، کنترلشان را از دست داده اند. البته هنوز از مرگ مادرشان، خبر ندارند و...»به محض شنیدن این جواب، نگرش و برداشتم تغییر کرد. احساس به ستوه آمدن و خستگی از بی تابی ها و شلوغی های آن چند بچه و خشم از پدرشان، جایش را به احساس دلسوزی و تأثر عمیق داد. تا همین چند لحظه قبل، سعی می کردم خودم را کنترل کرده و به زور ساکت بمانم و ناراحت بودم که این مرد، چطور می تواند این قدر نسبت به رفتارهای بچه هایش، بی ملاحظه و بی خیال باشد؟اما حالا عمیقا دلم برای او و فرزندانش می سوخت و مشتاق بودم بتوانم به آنها کمکی کنم. حتی به آنها بگویم هر چه قدر دلشان می خواهد سروصدا کنند. ابدا اهمیتی ندارد.می بینید؟ به محض تغییر نگاه، همه چیز عوض می شود. واقعیت این است که اگر ما، در موقعیتهای مختلف، خودمان را جای دیگران بگذاریم، کمتر با آنها مجادله می کنیم و به میزان کمتری دچار درگیری فکری، لفظی و فیزیکی با دیگران می شویم. کافی است نگاه خودمان را به آنها و دنیایشان و همین طور مشکلاتی که با آن مواجهند، تغییر دهیم. آن وقت است که همه چیز متفاوت میشود.در زندگی شخصی هم، خیلی از مسائلی که ما را ناامید می سازند در اثر نوع نگاه ماست که این طور به نظر می رسند. شاید لازم باشد عینکی را که از پشت آن به دنیا و رویدادهایش می نگریم، از چشممان برداریم و به گونه ای دیگر و از ورای عینکی دیگر، به جهان نگاه کنیم. تفاوت، و شروع جدید از همین جا شروع می شود...*منبع: روزنامه آفرینش، 15 آذر 1394 **گروه اطلاع رسانی**2059**9131
15/09/1394
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]