تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):بنده به ايمان ناب نرسد، مگر آن كه شوخى و دروغ را ترك گويد و مجادله (بگومگو) را رها كن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805598066




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خواب بعد از ظهر


واضح آرشیو وب فارسی:تا شهدا: او فقط می خندید. خنده ای شیرین، دلچسب، صمیمی و ساده. گاه گاهی برای اینکه چیزی گفته باشد، جواب می داد :«حسین هیکلی». یکی از بچه ها دستی به شانه اش کوبید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی؟ کم مانده بود همه رنگ بگیرند و تکرار کنند، که جناب سروان سلامتی سر رسید:کم مانده بود همه رنگ بگیرند و تکرار کنند، که جناب سروان سلامتی سر رسید: نگاهش که می کردی، صفای ساده ی بچه های روستایی را توی صورتش به وضوح می دیدی. اولین بار که دیدمش، این حس به راحتی از گردی صورتش توی چشم هایم سرازیر شد. ریش پرپشت و حنایی رنگش زیر نور آفتاب به قرمزی می زد. ساک کوچک سفری دستش بود. فهمیدم تازه به این قسمت آمده. گفتم: سلام! برادر جدیدی هستی؟ خندید و با لهجه ی غلیظ ترکی جوابم را داد: - حسین هیکلی. خنده ام گرفته بود. خیلی زود دو، سه نفر دیگر هم دوره اش کردند:  چند ماه خدمتی؟ بچه کجایی؟ از پشت جبهه چه خبر؟ او فقط می خندید. خنده ای شیرین، دلچسب، صمیمی و ساده. گاه گاهی برای اینکه چیزی گفته باشد، جواب می داد :«حسین هیکلی». یکی از بچه ها دستی به شانه اش کوبید و گفت: بابا تو دیگه کی هستی؟ کم مانده بود همه رنگ بگیرند و تکرار کنند، که جناب سروان سلامتی سر رسید: - اذیتش نکنید. فارسی بلد نیست. از روستا های دشت مغان اعزام شده. پسر خوبی است. بااو کنار بیاید. شاید هم خیلی زود فارسی را یادش دادید.  یک هفته ای می شد پیشمان بود. هنوز یک کلمه فارسی هم یاد نگرفته بود. خستگی هامان را با سادگی وجودش در می کردیم. اتفاقاً چند روزی بود که منطقه آرام و ساکت شده بود. بعد از ظهر بود و داشتیم توی نخلستان خرما می چیدیم که حمله ی عراقی ها شروع شد.صدای انفجار های پی در پی و به دنبالش دود هایی که کپه کپه به آسمان بلند می شد. اوضاع جپهه زیر و رو شد. همیشه همین طور بود.بعد از آرامش دو سه روزه، عراقی ها مثل دیوانه ها حمله را شروع می کردند. چند خمپاره دور و برمان منفجر شد. محمود فریاد زد:  بچه ها بدویید،بدویید. سنگر ما بود که خراب شد. خودمان را به سنگر رساندیم. سقف سنگر فرو ریخته و کاملا ً تخریب شده بود. نمی دانستیم چند نفر آن زیر هستند. شروع کردیم به کنار زدن گونی ها. چند گونی و تیر سقف را که کنار زدیم، جسدی از زیر آوار نمایان شد. بچه ها فریاد زدند: «یا ابو الفضل، حسین هیکلی!» حسین هیکلی جلوی چشم های نا باور ما از زیر آوار بیرون آمد؛ انگار که از خوب پریده باشد با چشم های نیمه باز و خوب آلود در حالی که تمام سر و صورتش خاکی شده بود به ما نگاه کرد. ما را که بهت زده دید، خواب آلوده گفت: حسین هیکلی؟ هنوز آن تبسم پاک روستایی روی صورتش موج می زد. بالشش را از زیر سرش برداشت و خیلی با حوصله شروع به تکاندن آن کرد. وقتی خاک ها را از روی بالش و سر و صورت و لباسهایش پاک کرد، از سنگر بیرون آمد و یکراست به سنگر پهلویی که سالم مانده بود رفت تا شاید بقیه ی خواب بعد از ظهرش را به جا بیاورد.!


شنبه ، ۱۴آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تا شهدا]
[مشاهده در: www.tashohada.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 11]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن