تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرکس نماز را سبک بشمارد ، بشفاعت ما دست نخواهد یافت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815357436




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ضرب المثل های فارسی – آرشیو کامل ضرب المثل های فارسی


واضح آرشیو وب فارسی:اندیمشک جوان: اندیمشک جوان :لیست تمام ضرب المثل های ایرانی را بخوانید با توجه به حروف الفبا ضرب المثل تنظیم شده اند ضرب المثل های ایرانی با معنی شروع شد. فصل « آ » آب از دستش نمیچکه ! آب از سر چشمه گله ! آب از آب تکان نمیخوره ! آب از سرش گذشته ! آب پاکی […]ا ندیمشک جوان :لیست تمام ضرب المثل های ایرانی را بخوانید با توجه به حروف الفبا ضرب المثل تنظیم شده اند ضرب المثل های ایرانی با معنی شروع شد. فصل « آ » آب از دستش نمیچکه ! آب از سر چشمه گله ! آب از آب تکان نمیخوره ! آب از سرش گذشته ! آب پاکی روی دستش ریخت ! آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم ! آب را گل آلود میکنه که ماهی بگیره ! آب زیر پوستش افتاده ! آب که یه جا بمونه، میگنده . آبکش و نگاه کن که به کفگیر میگه تو سه سوراخ داری ! آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع ـ چه یک نی چه چه صد نی ! آب که سر بالا میره، قورباغه ابوعطا میخونه ! آب نمی بینه و گرنه شناگر قابلیه ! آبی از او گرم نمیشه ! آتش که گرفت، خشک و تر میسوزد ! آخر شاه منشی، کاه کشی است ! آدم با کسی که علی گفت، عمر نمیگه ! آدم بد حساب، دوبار میده ! آدم تنبل، عقل چهل وزیر داره ! آدم خوش معامله، شریک مال مردمه ! آدم دست پاچه، کار را دوبار میکنه ! آدم زنده، زندگی میخواد ! آدم گدا، اینهمه ادا ؟! آدم گرسنه، خواب نان سنگک می بینه ! آدم ناشی، سرنا را از سر گشادش میزنه ! آرد خودمونو بیختیم، الک مونو آویختیم ! آرزو بر جوانان عیب نیست ! آستین نو پلو بخور ! آسوده کسی که خر نداره — از کاه و جوش خبر نداره ! آسه برو آسه بیا که گربه شاخت نزنه ! آشپز که دوتا شد، آش یا شوره یا بی نمک ! آش نخورده و دهن سوخته ! آفتابه خرج لحیمه ! آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی ! آفتابه و لولهنگ هر دو یک کار میکنند، اما قیمتشان موقع گرو گذاشتن معلوم میشه ! آمدم ثواب کنم، کباب شدم ! آمد زیر ابروشو برداره، چشمش را کور کرد ! آنانکه غنی ترند، محتاج ترند ! آنچه دلم خواست نه آن شد — آنچه خدا خواست همان شد . آنرا که حساب پاکه، از محاسبه چه باکه ؟! آنقدر بایست، تا علف زیر پات سبز بشه ! آنقدر سمن هست، که یاسمن توش گمه ! آنقدر مار خورده تا افعی شده ! آن ممه را لولو برد ! آنوقت که جیک جیک مستانت بود، یاد زمستانت نبود ؟ آواز دهل شنیده از دور خوشه ! فصل « الف »  اجاره نشین خوش نشینه ! ارزان خری، انبان خری ! از اسب افتاده ایم، اما از اصل نیفتاده ایم ! از اونجا مونده، از اینجا رونده ! از اون نترس که های و هوی داره، از اون بترس که سر به تو داره ! از این امامزاده کسی معجز نمی بینه ! از این دم بریده هر چی بگی بر میاد ! از این ستون بآن ستون فرجه ! از بی کفنی زنده ایم ! از دست پس میزنه، با پا پیش میکشه ! از تنگی چشم پیل معلومم شد — آنانکه غنی ترند محتاج ترند ! از تو حرکت، از خدا برکت . از حق تا نا حق چهار انگشت فاصله است ! از خر افتاده، خرما پیدا کرده ! از خرس موئی، غنیمته ! از خر میپرسی چهارشنبه کیه ؟! از خودت گذشته، خدا عقلی به بچه هات بده ! از درد لا علاجی به خر میگه خانمباجی ! از دور دل و میبره، از جلو زهره رو ! از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه ! از شما عباسی، از ما رقاصی ! از کوزه همان برون تراود که در اوست ! (( گر دایره کوزه ز گوهر سازند )) از کیسه خلیفه می بخشه ! از گدا چه یک نان بگیرند و چه بدهند ! از گیر دزد در آمده، گیر رمال افتاد ! از ماست که بر ماست ! از مال پس است و از جان عاصی ! از مردی تا نامردی یک قدم است ! از من بدر، به جوال کاه ! از نخورده بگیر، بده به خورده ! از نو کیسه قرض مکن، قرض کردی خرج نکن ! از هر چه بدم اومد، سرم اومد ! از هول هلیم افتاد توی دیگ ! از یک گل بهار نمیشه ! از این گوش میگیره، از آن گوش در میکنه ! اسباب خونه به صاحبخونه میره ! اسب پیشکشی رو، دندوناشو نمیشمرند ! اسب ترکمنی است، هم از توبره میخوره هم ازآخور ! اسب دونده جو خود را زیاد میکنه ! اسب را گم کرده، پی نعلش میگرده ! اسب و خر را که یکجا ببندند، اگر همبو نشند همخو میشند ! استخری که آب نداره، اینهمه قورباغه میخواد چکار ؟! اصل کار برو روست، کچلی زیر موست ! اکبر ندهد، خدای اکبر بدهد ! اگر بیل زنی، باغچه خودت را بیل بزن ! اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره ! اگر بپوشی رختی، بنشینی به تختی، تازه می بینمت بچشم آن وختی ! اگه باباشو ندیده بود، ادعای پادشاهی میکرد ! اگه پشیمونی شاخ بود، فلانی شاخش بآسمان میرسید ! اگه تو مرا عاق کنی، منهم ترا عوق میکنم ! اگر جراحی، پیزی خود تو جا بنداز ! اگه خدا بخواهد، از نر هم میدهد ! اگه خاله ام ریش داشت، آقا دائیم بود ! اگه خیر داشت، اسمشو می گذاشتند خیرالله ! اگر دانی که نان دادن ثواب است — تو خود میخور که بغدادت خرابست ! اگه دعای بچه ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی موند ! اگه زاغی کنی، روقی کنی، میخورمت ! اگه زری بپوشی، اگر اطلس بپوشی، همون کنگر فروشی ! اگه علی ساربونه، میدونه شترو کجا بخوابونه ! اگه کلاغ جراح بود، ماتحت خودشو بخیه میزد . اگه لالائی بلدی، چرا خوابت نمیبره ! اگه لر ببازار نره بازار میگنده ! اگه مردی، سر این دسته هونگ ( هاون ) و بشکن ! اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه ! اگه مهمون یکی باشه، صاحبخونه براش گاو می کشه ! اگه نخوردیم نون گندم، دیدیم دست مردم ! اگه نی زنی چرا بابات از حصبه مرد ! اگه هفت تا دختر کور داشته باشه، یکساعته شوهر میده ! اگه همه گفتند نون و پنیر، تو سرت را بگذار زمین و بمیر ! امان از خانه داری، یکی میخری دو تا نداری ! امان ازدوغ لیلی ، ماستش کم بود آبش خیلی ! انگور خوب، نصیب شغال میشه ! اوسا علم ! این یکی رو بکش قلم ! اولاد، بادام است اولاد اولاد، مغز بادام ! اول بچش، بعد بگو بی نمکه ! اول برادریتو ثابت کن، بعد ادعای ارث و میراث کن ! اول بقالی و ماست ترش فروشی ! اول پیاله و بد مستی ! اول ، چاه را بکن، بعد منار را بدزد ! ای آقای کمر باریک، کوچه روشن کن و خانه تاریک ! این تو بمیری، از آن تو بمیری ها نیست ! اینجا کاشون نیست که کپه با فعله باشه ! این حرفها برای فاطی تنبون نمیشه ! این قافله تا به حشر لنگه ! اینکه برای من آوردی، ببر برای خاله ات ! اینو که زائیدی بزرگ کن ! این هفت صنار غیر از اون چارده شی است ! اینهمه چریدی دنبه ات کو ؟! اینهمه خر هست و ما پیاده میریم ! فصل « ب » با آل علی هر که در افتاد ، ور افتاد . با اون زبون خوشت، با پول زیادت، یا با راه نزدیکت ! با این ریش میخواهی بری تجریش ؟ با پا راه بری کفش پاره میشه، با سر کلاه ! با خوردن سیرشدی با لیسیدن نمیشی ! باد آورده را باد میبرد ! با دست پس میزنه، با پا پیش میکشه ! بادنجان بم آفت ندارد ! بارون آمد، ترکها بهم رفت ! بار کج به منزل نمیرسد ! با رمال شاعر است، با شاعر رمال، با هر دو هیچکدام با هرهیچکدام هر دو ! بازی اشکنک داره ، سر شکستنک داره ! بازی بازی، با ریش بابا هم بازی ! با سیلی صورت خودشو سرخ نگهمیداره ! با کدخدا بساز، ده را بچاپ ! با گرگ دنبه میخوره، با چوپان گریه میکنه ! بالابالاها جاش نیست، پائین پائین ها راش نیست ! بالاتو دیدیم ، پائینتم دیدیم ! با مردم زمانه سلامی و والسلام . تا گفته ای غلام توام، میفروشنت ! با نردبان به آسمون نمیشه رفت ! با همین پرو پاچین، میخواهی بری چین و ماچین ؟ باید گذاشت در کوزه آبش را خورد ! با یکدست دو هندوانه نمیشود برداشت ! با یک گل بهار نمیشه ! با یک گل بهار نمیشه ! با یک گل بهار نمیشه ! به اشتهای مردم نمیشود نان خورد ! به بهلول گفتند ریش تو بهتره یا دم سگ ؟ گفت اگر از پل جستم رریش من و گرنه دم سگ ! بجای شمع کافوری چراغ نفت میسوزد ! بچه سر پیری زنگوله پای تابوته ! بچه سر راهی برداشتم پسرم بشه، شوهرم شد ! بخور و بخواب کار منه، خدا نگهدار منه ! بد بخت اگر مسجد آدینه بسازد — یا طاق فرود آید، یا قبله کج آید ! به درویشه گفتند بساطتو جمع کن ، دستشو گذاشت در دهنش ! بدعای گربه کوره بارون نمیاد ! بدهکار رو که رو بدی طلبکار میشه ! برادران جنگ کنند، ابلهان باورکنند ! برادر پشت ، برادر زاده هم پشت خواهر زاده را با زر بخر با سنگ بکش! برادری بجا، بزغاله یکی هفت صنار ! برای کسی بمیر که برات تب کنه ! برای همه مادره، برای ما زن بابا ! برای یک بی نماز، در مسجد و نمی بندند ! برای یه دستمال قیصریه رو آتیش میزنه ! بر عکس نهند نام زنگی کافور ! به روباهه گفتند شاهدت کیه ؟ گفت: دمبم ! بزبون خوش مار از سوراخ در میاد ! بزک نمیر بهار میاد — کنبزه با خیار میاد ! بز گر از سر چشمه آب میخوره ! به شتره گفتند شاشت از پسه ، گفت : چه چیزم مثل همه کسه ؟! به شتر مرغ گفتند بار ببر، گفت : مرغم، گفتند : بپر، گفت : شترم ! بعد از چهل سال گدایی، شب جمعه را گم کرده ! بعد از هفت کره، ادعای بکارت ! بقاطر گفتند بابات کیه ؟ گفت : آقادائیم اسبه ! به کیشی آمدند به فیشی رفتند ! به گربه گفتند گهت درمونه، خاک پاشید روش ! به کچله گفتند : چرا زلف نمیزاری ؟ گفت : من از این قرتی گیریها خوشم نمیاد ! به کک بنده که رقاص خداست ! بگو نبین، چشممو هم میگذارم، بگو نشنو در گوشمو میگیرم، اما اگر بگی نفهمم، نمیتونم ! بگیر و ببند بده دست پهلوون ! بلبل هفت تا بچه میزاره، شیش تاش سسکه، یکیش بلبل ! بمالت نناز که بیک شب بنده، به حسنت نناز که بیک تب بنده ! بماه میگه تو در نیا من در میام ! بمرغشان کیش نمیشه گفت ! بمرگ میگیره تا به تب راضی بشه ! بوجار لنجونه از هر طرف باد بیاد، بادش میده ! بهر کجا که روی آسمان همین رنگه ! به یکی گفتند : سرکه هفت ساله داری ؟ گفت : دارم و نمیدم، گفتند : چرا ؟ گفت : اگر میدادم هفت ساله نمیشد ! به یکی گفتند : بابات از گرسنگی مرد . گفت : داشت و نخورد ؟ ! بمیر و بدم ! به گاو و گوسفند کسی کاری نداره ! بیله دیگ، بیله چغندر ! فصل « پ» پا را به اندازه گلیم باید دراز کرد ! پای خروستو ببند، بمرغ همسایه هیز نگو ! پایین پایین ها جاش نیست، بالا بالا ها راش نیست ! پز عالی، جیب خالی ! پس از چهل سال چارواداری، الاغ خودشو نمیشناسه ! پس از قرنی شنبه به نوروز میافته ! پستان مادرش را گاز گرفته ! پسر خاله دسته دیزی ! پسر زائیدم برای رندان، دختر زائیدم برای مردان، موندم سفیل و سرگردان ! پدر کو ندارد نشان از پدر — تو بیگانه خوانش نخوانش پسر ! پشت تاپو بزرگ شده ! پنج انگشت برادرند، برابر نیستند ! پوست خرس نزده میفروشه ! پول است نه جان است که آسان بتوان داد ! پول پیدا کردن آسونه، اما نگهداریش مشکله ! پول حرام، یا خرج شراب شور میشه یا شاهد کور ! پولدارها به کباب، بی پولها به بوی کباب ، پول ما سکه عُمَر داره ! پیاده شو با هم راه بریم ! پیاز هم خودشو داخل میوه ها کرده ! پی خر مرده میگرده که نعلش را بکنه ! پیراهن بعد از عروسی برای گل منار خوبه ! پیرزنه دستش به درخت گوجه نمیرسید، می گفت : ترشی بمن نمیسازه ! پیش از آخوند منبر نرو ! پیش رو خاله، پشت سر چاله ! پیش قاضی و معلق بازی ! فصل « ت » تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه ! تابستون پدر یتیمونه ! تا پریشان نشود کار بسامان نرسد ! تا تریاق از عراق آرند، مار گزیده مرده باشد ! تا تنور گرمه نون و بچسبون ! تا چراغ روشنه جونورها از سوراخ میان بیرون ! تا شغال شده بود به چنین سوراخی گیر نکرده بود ! تا کرکس بچه دارشد، مردار سیر نخورد ! تا گوساله گاو بشه ، دل مادرش آب میشه ! تا مار راست نشه توی سوراخ نمیره ! تا نازکش داری نازکن، نداری پاهاتو دراز کن ! تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها ! تا هستم بریش تو بستم !  تب تند عرقش زود در میاد ! تخم دزد، شتر دزد میشه ! تخم نکرد نکرد وقتی هم کرد توی کاهدون کرد ! تا تو فکر خر بکنی ننه، منو در بدر میکنی ننه ! ترب هم جزء مرکبات شده ! ترتیزک خریدم قاتق نونم بشه، قاتل جونم شد ! تره به تخمش میره، حسنی به باباش ! تعارف کم کن و بر مبلغ افزا ! تغاری بشکنه ماستی بریزد — جهان گردد به کام کاسه لیسان ! تف سر بالا، بر میگرده بریش صاحبش ! تلافی غوره رو سر کوره در میاره ! تنبان مرد که دو تا شد بفکر زن دوم میافته ! تنبل مرو به سایه، سایه خودش میآیه ! تنها بقاضی رفته خوشحال برمیگرده ! تو از تو، من ازبیرون ! تو بگو (( ف )) من میگم فرحزاد ! توبه گرگ مرگه ! تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت از حصبه مرد ! تومون خودمونو میکشه، بیرونمون مردم را ! توی دعوا نون و حلوا خیر نمیکنند ! **ج** جا تره و بچه نیست ! جاده دزد زده تا چهل روز امنه ! جایی نمیخوابه که آب زیرش بره ! جایی که میوه نیست چغندر ، سلطان مرکباته ! جواب ابلهان خاموشیست ! جواب های، هویه ! جوانی کجائی که یادت بخیر ! جوجه را آخر پائیز میشمرند ! جوجه همسشه زیر سبد نمیمونه ! جون بعزرائیل نمیده ! جهود، خون دیده ! جهود، دعاش را آورده ! جیبش تار عنکبوت بسته ! جیگر جیگره ، دیگر دیگره ! **چ** چار دیواری اختیاری ! چاقو دسته خودشو نمیبره ! چاه کن همیشه ته چاهه ! چاه مکن بهر کسی، اول خودت، دوم کسی ! چاه نکنده منار دزدیده ! چرا توپچی نشدی ! چراغی که به خونه رواست، به مسجد حرام است ! چشته خور بدتر از میراث خوره ! چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی ! چشمش آلبالو گیلاس می چینه ! چشمش هزار کار میکنه که ابروش نمیدونه ! چغندر گوشت نمیشه، دشمنم دوست نمیشه ! چنار در خونه شونو نمی بینه ! چوب خدا صدا نداره ، هر کی بخوره دوا نداره ! چوب دو سر طلا ست ! چوب را که برداری، گربه دزده فرار میکنه ! چوب معلم گله، هر کی نخوره خله ! چو به گشتی، طبیب از خود میازار — چراغ از بهر تاریکی نگه دار ! چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن — که گوهر فرو شست یا پیله ور! چه خوشست میوه فروشی — گر کس نخرد خودت بنوشی ! چه عزائیست که مرده شور هم گریه میکنه ! چه علی خواجه، چه خواجه علی ! چه مردی بود کز زنی کم بود ! چیزی که شده پاره، وصله ور نمی داره ! چیزی که عوض داره گله نداره ! **خ**** خار را در چشم دیگران می بینه و تیر را در چشم خودش نمی بینه ! خاشاک به گاله ارزونه، شنبه به جهود ! خاک خور و نان بخیلان مخور ! (( … خار نه ای زخم ذلیلان مخور )) خاک کوچه برای باد سودا خوبه ! خال مهرویان سیاه و دانه فلفل سیاه — هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا ؟! خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده ! خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز ! خاله سوسکه به بچه اش میگه : قربون دست و پای بلوریت ! خانه ای را که دو کدبانوست، خاک تا زانوست ! خانه اگر پر از دشمن باشه بهتره تا خالی باشه ! خانه خرس و بادیه مس ؟ خانه داماد عروسیست، خانه عروس هیچ خبری نیست ! خانه دوستان بروب و در دشمنان را مکوب ! خانه قاضی گردو بسیاره شماره هم داره ! خانه کلیمی نرفتم وقتی هم رفتم شنبه رفتم ! خانه نشینی بی بی از بی چادریست ! خانه همسایه آش میپزند بمن چه ؟! خدا به آدم گدا، نه عزا بده نه عروسی ! خدا برف را به اندازه بام میده ! خدا جامه میدهد کو اندام ؟ نان میدهد کو دندان ؟ خدا خر را شناخت، شاخش نداد ! خدا داده بما مالی، یک خر مانده سه تا نالی ! خدا دیر گیره، اما سخت گیره ! خدا را بنده نیست ! خدا روزی رسان است، امااِهنی هم می خواد ! خدا سرما را بقدر بالا پوش میده ! خدا شاه دیواری خراب کنه که این چاله ها پر بشه ! خدا گر ببندد ز حکمت دری — ز رحمت گشاید در دیگری ! خدا میان دانه گندم خط گذاشته ! خدا میخواهد بار را بمنزل برساند من نه، یک خر دیگه ! خدا نجار نیست اما در و تخته رو خوب بهم میندازه ! خدا وقتی بخواد بده، نمیپرسه تو کی هستی ؟ خدا وقتی ها میده، ور ور جماران هم ، ها میده ! خدا همه چیز را به یک بنده نمی ده ! خدا همونقدر که بنده بد داره، بنده خوب هم داره ! خدایا آنکه را عقل دادی چه ندادی و آنکه را عقل ندادی چه دادی ؟ ((خواجه عبدالله انصاری )) خدا یه عقل زیاد بتو بده یه پول زیاد بمن ! خر، آخور خود را گم نمیکنه ! خراب بشه باغی که کلیدش چوب مو باشه ! خر، ار جل ز اطلس بپوشد خر است ! خر است و یک کیله جو ! خر از لگد خر ناراحت نمیشه ! خر باربر، به که شیر مردم در ! خر به بوسه و پیغام آب نمی خوره ! خربزه شیرین مال شغاله ! خربزه که خوردی باید پای لرزش هم بشینی ! خربزه میخواهی یا هندوانه : هر دو دانه ! خربیارو باقلا بار کن ! خر، پایش یک بار به چاله میره ! خرج که از کیسه مهمان بود — حاتم طایی شدن آسان بود ! خر چه داند قیمت نقل و نبات ؟ خر خالی یرقه میره ! خر، خسته – صاحب خر، ناراضی ! خر خفته جو نمی خوره ! خر دیزه است، به مرگ خودش راضی است تا ضرر بصاحبش بزنه ! خر را با آخورمیخوره، مرده را با گور ! خر را جایی می بندند که صاحب خر راضی باشه ! خر را که به عروسی میبرند، برای خوشی نیست برای آبکشی است ! خر را گم کرده پی نعلش میگرده ! خر، رو به طویله تند میره ! خرس، تخم میکنه یا بچه ؟ از این دم بریده هر چی بگی برمیاد ! خرس در کوه، بو علی سیناست ! خرس شکار نکرده رو پوستشو نفروش ! خر سواری را حساب نمیکنه ! خر، سی شاهی ، پالون دو زار ! خر کریم را نعل کردن ! خر که جو دید، کاه نمیخوره ! خر، که علف دید گردن دراز میکنه ! خر گچ کش روز جمعه از کوه سنگ میاره ! خر لخت راپالانشو بر نمیدارند! خر ما از کرگی دم نداشت ! خر ناخنکی صاحب سلیقه میشود ! خروار نمکه، مثقال هم نمکه ! خر وامانده معطل چشه ! خروسی را که شغال صبح میبره بگذار سر شب ببره ! خر، همان خره پالانش عوض شده ! خریت ارث نیست بهره خداداده س ! خری که از خری وابمونه باید یال و دمشو برید ! خوشبخت آنکه خورد و کِشت، بدبخت آنکه مرد و هِشت ! خواب پاسبان، چراغ دزده ! خنده کردن دل خوش میخواد و گریه کردن سر وچشم ! خواهر شوهر، عقرب زیر فرشه ! خواست زیر ابروشو برداره، چشماشو کور کرد ! خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ! خوبی لر به آنست که هر چه شب گوید روزنه انست ! خودتو خسته ببین، رفیقتو مرده ! خودشو نمیتونه نگهداره چطور منو نگهمیداره ؟ خود گوئی و خود خندی، عجب مرد هنر مندی ! خودم کردم که لعنت بر خودم باد ! خوردن خوبی داره ، پس دادن بدی ! خوشا بحال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند ! خوشا چاهی که آب از خود بر آرد ! خوش بود گر محک تجربه آید بمیان — تا سیه روی شود هر که دراو غش باشد . خوش زبان باش در امان باش ! خولی بکفم به که کلنگی بهوا ! یک ده آباد به از صد شهر خراب ! خونسار است و یک خرس ! خیر در خانه صاحبش را میشناسد ! خیک بزرگ، روغنش خوب نمیشه ! **د*** دادن بدیوانگی گرفتن بعاقلی ! دارندگیست و برازندگی ! داری طرب کن، نداری طلب کن ! داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه ! دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد ! دانا گوشت میخورد نادان چغندر ! دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه — هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا ! دایه از مادر مهربانتر را باید پستن برید ! دختر، تخم تر تیزک است ! دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره ! دخترمیخوهی ماماش را بین — کرباس میخواهی پهناش را ببین ! دختر همسایه هر چه چل تر برای ما بهتر ! دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقا دائیش خوبه ! درازی شاه خانم به پهنای ماه خانم در ! در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام ! در بیابان لنگه کفش، نعمت خداست ! در پس هر گریه آخر خنده ایست ! در جنگ، حلوا تقسیم نمیکنند ! در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی ؟! در جهان هر کس که داره نان مفت، میتواند حرفهای خوب گفت ! در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه میبرند ! در جیبش را تار عنکبوت گرفته است ! در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد ! در حوضی که ماهی نیست ، قورباغه سپهسالاره ! در خانه ات را ببند همسایه تو دزد نکن ! در خانه اگر کس است یکحرف بس است ! در خانه بیعاره ها نقاره میزنند ! در خانه مور، شبنمی طوفانست ! در خانه هر چه، مهمان هر که ! درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای — نه جور اره کشیدی نه جفای تبر ! درخت پر بار، سنگ میخوره ! درخت پر بار، سنگ میخوره ! درخت کاهلی بارش گرسنگی است ! درخت کج جز بآتش راست نمیشه ! درخت گردکان باین بلندی — درخت خربزه الله اکبر ! درخت هر چه بارش بیشتر بشه، سرش پائین تر میاد ! درد دل خودم کم بود، اینهم قرقر همسایه ! درد، کوه کوه میاد، مومو میره ! در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم و نمیشه بست ! در دنیا همیشه بیک پاشنه نمیچرخه ! در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی ! در دیزی وازه، حیای گربه کجا رفته ! در زمستان، الو، به از پلوه ! در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گله ! درزی در کوزه افتاد ! در زیر این گنبد آبنوسی، یکجا عزاست یکجا عروسی ! درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی — جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را . (( نظیری نیشابوری )) در شهر کورها یه چشمی پادشاست ! در شهر نی سواران باید سوار نی شد ! در عفو لذتیست که در انتقام نیست ! در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ! (( حافظ شیرازی )) در کف شیر نر خونخواره ای — غیر از تسلیم و رضا کو چاره ای ؟ در مجلس خود راه مده همچو منی را — کافسرده دل افسرده کند انجمنی را ! درم داران عالم را کرم نیست — کریمان را بدست اندر درم نیست ! در مسجده، نه کند نیست نه سوزوندنی ! در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد ! درویش از ده رانده، ادعای کدخدائی کند ! درویش مومیائی، هی میگی و نمیائی ! درویش را گفتند : در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت ! در، همیشه بیک پاشنه نمیگرده ! درهفت آسمان یک ستاره نداره ! دزد،آب گرون میخوره ! دزد بازار آشفته میخواهد! دزد باش و مرد باش ! دزد به یک راه میرود، صاحب مال به هزار راه ! دزد حاضر و بز حاضر ! دزد ناشی به کاهدون میزنه ! دزدی آنهم شلغم ؟ ! دزدی که نسیم را بدزدد دزد است ! دست بالای دست بسیار است . (( در جهان پیل مست بسیار است … )) دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده ! دست بریده قدر دست بریده را میدونه ! دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه ! دست بیچاره چون بجان نرسد — چاره جز پیرهن دریدن نیست ! دست بی هنر کفچه گدئیست ! دست پشت سر نداره ! دست پیش را گرفته که پس نیفته ! دستت چربه، بمال سرت ! دستت چو نمیرسد به خانم — دریاب کنیز مطبخی را ! دستت چو نمیرسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو ! دست تنگی بدتر از دلتنگی است ! دست خالی برای تو سر زدن خوبه ! دست در کاسه و مشت در پیشانی ! دست، دست را میشناسه ! دست دکاندار تلخ است ! دست راست را از چپ نمیشناسه ! دستش به خر نمیرسه پالان خر را بر میدارد ! دستش به دم گاو بند شده ! دستش به عرب و عجم بند شده است ! دستش بدهنش میرسه ! دستش در کیسه خلیفه است ! دستش را به کمرش گرفته که از بیگی نیفته ! دستش شیره ایست یا دستش چسبناک است ! دستش را توی حنا گذاشت ! دست شکسته بکار میره، دل شکسته بکار نمیره ! دست شکسته وبال گردنه ! دستش نمک نداره ! دست کار دل و نمیکنه و دل کار دست و نمیکنه ! دستش کجه ! دست که به چوب بردی گربه دزده حساب کار خودشو میکنه ! دست که بسیار شد برکت کم می شود ! دست ما کوتاه و خرما بر نخیل . (( پای ما لنگ است و منزل بس دراز )) (( حافظ شیرازی )) دست ننت درد نکنه ! دست و روت را بشور منم بخور ! دست و رویش را با آب مرده شور خانه شسته است ! دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره ! دستی را که نمیتوان برید باید بوسید ! دستی را که از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه ! دشمنان در زندن با هم دوست شوند ! دشمن دانا بلندت میکند — بر زمینت میزند نادان دوست ! دشمن دانا که غم جان بود — بهتر از دوست که نادان بود . (( نظامی )) دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد . (( دانی که چه گفت زال با رستم گرد )) (( سعدی )) دعا خانه صاحبش را میشناسد ! دعا کن (( الف )) بمیره یا دعا کن بابات بمیره ! دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود ! دلاکها که بیکار میشوند سر هم را میتراشند ! دل بیغم دراین عالم نباشد — اگر باشد بنی آدم نباشد . دل سفره نیست که آدم پیش هر کس باز کنه ! دلش درو طاقچه نداره ! دلم خوشه زن بگم اگر چه کمتر از سگم ! دلو همیشه از چاه درست در نمیاد ! دماغش را بگیری جانش در میاد ! دم خروس از جیبش پیداست ! دمش را توی خمره زده است ! دندن اسب پیشکشی را نمیشمارند ! دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد ! دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب ! دنیا دمش درازه ! دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش ! دنیا، دار مکافاته ! دنیا را آب ببره او راخواب میبره ! دنیا را هر طور بگیری میگذره ! دنیایش مثل آخرت یزیده ! دنیا محل گذره ! دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست که به درد هم برسند ! دو خروس بچه از یک مرغ پیدا میشوند، یکی ترکی میخونه یکی فارسی ! دود از کنده بلند میشه ! دود، روزنه خودشو پیدا میکنه ! دو دستماله میرقصه ! دور اول و بد مستی ؟ دور دور میرزا جلاله ، یک زن به دو شوهر حلاله ! دوری و دوستی ! دوست آنست که بگریاند. دشمن آنست که بخنداند ! دوست همه کس، دوست هیچکس نیست ! دوستی بدوستی در، جو بیار زرد آلو ببر ! دوستی دوستی از سرت میکنند پوستی ؟! دوصد گفته چو نیم کردار نیست ! دو صد من استخوان باید که صدمن بار بردارد ! دوغ در خانه ترش است ! دوغ و دوشاب در نظرش یکیست ! دو قرت و نیمش باقیه ! دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو — دوتای جامه اگر کهنه است و گر از نو . هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین — زفرمملکت کیقباد و کیخسرو . ده انگشت را خدا برابر نیافریده ! ده، برای کدخدا خوبه و برادرش ! ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند . دهنش آستر داره ! دهنش چاک و بست نداره ! دهن مردم را نمیشود بست ! دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته ! دیده می بینه، دل میخواد ! دیر آمده زود میخواد بره ! دیر زائیده زود میخواد بزرگ کنه ! دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا ؟! دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، سه پایه میگه صل علی ! دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند ! دیگ ملا نصرالدین است ! دیوار حاشا بلنده ! دیوار موش داره ، موش هم گوش داره ! دیوانه چو دیوانه به بیند خوشش آید ! **ذ** ذات نایافته از هستی بخش — کی تواند که شود هستی بخش ؟! (( جامی )) ذره ذره کاندرین ارض و سماست — جنس خود را همچو کاه و کهرباست . ((مولوی )) ذره ذره جمع گردد وانگهی دریا شود . * * ر ** راستی هیبت اللهی یا میخواهی منو بترسونی ؟! راه دزد زده تا چهل روز امنه ! راه دویده، کفش دریده ! رحمت بکفن دزد اولی ! رخت دو جاری را در یک طشت نمیشه شست ! رستم است و یکدست اسلحه ! رستم در حمام است ! رستم صولت و افندی پیزی ! رسیده بود بلایی ولی به خیر گذشت . (( نریخت درد می و محتسبز دیر گذشت … )) (( آصفی هروی )) رطب خورده کی منع رطب چون کند ! رفت زیر ابروش را برداره چشمش را هم کور کرد ! رفت به نان برسه بجان رسید ! رفتم ثواب کنم کباب شدم ! رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبید دلم پوسید ! رفتم شهر کورها ، دیدم همه کور، منهم کور ! رقاصه نمیتونست برقصه میگفت زمین کجه ! رند را بند و قحبه را پند سود نکند ! رنگم ببین و حالمو نپرس ! روبرو خاله و پشت سر چاله ! روده بزرگه روده کوچیکه رو خورد ! روز از نو، روزی از نو ! روز گار آئینه را محتاج خاکستر کند ! روزگار است اینکه گه عزت دهد و گه خوار دارد — چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد .(( قائم مقام فراهانی )) روزه خوردنشو دیدم، ولی نماز کردنش را ندیده ام ! روزی به قدمه ! روزی گریه دست زن شلخته است ! روضه خوان پشمه چال است ! روغن چراغ ریخته وقف امامزاده ! روغن روی روغن میره ، بلغور، خشک میمونه ! رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز — تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی . (( عبید زاکانی )) روی گدا سیاهه ولی کیسه اش پره ! ریسمان سوخت و کجیش بیرون نرفت ! ریش و قیچی هر دو در دست شماست ! ** ز ** ز آب خرد، ماهی خرد خیزد — نهنگ آن به که از دریا گریزد ! زاغم زد و زو غم زد، پس مانده کلاغ کورم زد ! زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم — به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . (( سعدی )) زبان خر را خلج میدونه ! زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد ! زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد — بهوش باش که سر در سر زبان نکنی . زبان گوشت است بهر طرف که بچرخانی میچرخه ! زخم زبان از زخم شمشیر بدتره ! زدی ضربتی ضربتی نوش کن ! زرد آلو را میخورند برای هسته اش ! زرنگی زیاد فقر میآره ! زرنگی زیاد مایه جوانمرگیست ! ز عشق تا بصبوری هزار فرسنگ است ! (( دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است ؟ )) (( سعدی )) زعفران که زیاد شد بخورد خر میدهند ! زکوه تخم مرغ یک دانه پنبه دونه است ! زمانه ایست که هر کس بخود گرفتار است ! (( تو هم در آینه حیران حسن خویشی … )) (( آصفی هروی )) زمانه با تو نسازد، تو با زمانه بساز! زمستان رفت و رو سیاهی به زغال موند ! زن آبستن گل میخوره اما گل داغستان ! زن ازغازه سرخ رو شود و مرد از غزا ! زن بد را اگر در شیشه هم بکنند کار خودشو میکنه ! زن بلاست ، اما الهی هیچ خانه ای بی بلا نباشه ! زن بیوه را میوه اش میخواهند ! زن تا نزائیده دلبره، وقتیکه زائید مادره ! زن جوان را تیری به پهلو نشیند به که پیری ! زن راضی، مرد راضی، گور پدر قاضی ! زن سلیطه سگ بی قلاده است ! زن که رسید به بیست، باید بحالش گریست ! زنگوله پای تابوت ! زن نجیب گرفتن آسونه، ولی نگهداریش مشکله ! زن و شوهر جنگ کنند، ابلهان باور کنند ! زنی که جهاز نداره، اینهمه ناز نداره ! زورش بخر نمیرسه پالون خر را بر میداره ! زور داری، حرفت پیشه ! زور دار پول نمیخواد، بی زور هم پول نمیخواد ! زهر طرف که کشته شود اسلام است ! زیر اندزش زمین است و رواندازش آسمون ! زیر پای کسی پوست خربزه گذاشتن ! زیر دمش سست است ! زیر دیگ اتش است و زیر آدم آدم ! زیر سرش بلنده ! زیر شالش قرصه ! زیر کاسه نیم کاسه ایست . زیره به کرمان میبره ! ** س ** سال به دوازده ماه ما می بینیم یکدفعه هم تو ببین ! سال به سال دریغ از پارسال ! سالها میگذاره تا شنبه به نوروز بیفته ! سالی که نکوست از بهارش پیداست ! سبوی خالی را بسبوی پر مزن ! سبوی نو آب خنک دارد ! سبیلش آویزان شد ! سبیلش را باید چرب کرد ! سپلشت آید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد ! سخن خود تو کجا شنیدی، اونجا که حرف مردمو شنیدی ! سر بریده سخن نگوید ! سر بزرگ بلای بزرگ داره ! سر بشکنه در کلاه، دست بشکنه در آستین ! سر بی صاحب میتراشه ! سر بیگناه، پای دار میره اما بالای دار نمیره ! سر پیری و معرکه گیری ! سر تراشی را از سر کچل ما میخواد یاد بگیره ! سر حلیم روغن میرود ! سر خر باش، صاحب زر باش ! سر را با پنبه میبرد ! سر را قمی می شکنه تاوانش را کاشی میده ! سر زلف تو نباشد سر زلف دگری ! سرش از خودش نیست . سرش به تنش زیادی میکنه ! سرش به کلاش میارزه ! سرش بوی قرمه سبزی میده ! سرش توی حسابه ! سرش توی لاک خودشه ! سرش جنگه اما دلش تنگه ! سرش را پیراهن هم نمیدونه ! سر قبری گریه کن که مرده توش باشه ! سر قبرم کثافت نکن از فاتحه خواندنت گذشتم ! سر کچل را سنگی و دیوانه را دنگی ! سر کچل و عرقچین ! سرکه مفت از عسل شیرین تره ! سرکه نقد بهتر از حلوای نسیه است ! سرکه نه در راه عزیزان بود — بار گرانیست کشیدن بدوش ! (( سعدی )) سر گاو توی خمره گیر کرده ! سر گنجشکی خورده ! سر گنده زیر لحافه ! سرم را میشکنه نخودچی جیبم میکنه ! سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی — که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی . سرنا را از سر گشادش میزنه ! سرناچی کم بود یکی هم از غوغه اومد ! سری را مه درد نیمکند دستمال مبند ! سری که عشق ندارد کدوی بی بار است . (( لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است … )) سری که عشق ندارد کدوی بی بار است . (( لبی که خنده ندارد شکاف دیوار است … )) سزای گرانفروش نخریدنه ! سسک هفت تا بچه میآره یکیش بلبله ! سفره بی نان جله، کوزه بی آب گله ! سفره نیفتاده ( نینداخته ) بوی مشک میده ! سفره نیفتاده یک عیب داره ! سفره افتاده هزار عیب ! سفید سفید صد تومن، سرخ و سفید سیصد تومن، حالا که رسید به سبزه هر چی بگی میارزه ! سقش سیاه است ! سگ بادمش زیر پاشو جارو میکنه ! سگ باش، کوچک خونه نباش ! سگ پاچه صاحبش را نمیگیره ! سگ، پدر نداشت سراغ حاج عموشو میگرفت ! سگ چیه که پشمش باشه ! سگ درحضور به از برادر دور ! سگ در خانه صاحبش شیره ! سگ داد و سگ توله گرفت ! سگ دستش نمیشه داد که اخته کنه ! سگ را که چاق کنند هار میشه ! سگ زرد برادر شغاله ! سگست آنکه با سگ رود در جوال ! سگ سفید ضرر پنبه فروشه ! سگ سیر دنبال کسی نمیره ! سگش بهتر از خودشه ! سگ که چاق سد گوشتش خوراکی نمیشه ! سگ گر و قلاده زر ؟! سگ ماده در لانه، شیر است ! سگ نازی آباده، نه خودی میشناسه نه غریبه ! سگ نمک شناس به از آدم ناسپاس ! سگی به بامی جسته گردش به ما نشسه ! سگی که برای خودش پشم نمیکند برای دیگران کشک نخواهد کرد ! سگی که پارس کنه ، نمیگیره ! سلام روستائی بی طمع نیست ! سنده را انبر دم دماغش نمیشه برد ! سنگ به در بسته میخوره ! سنگ بزرگ علامت نزدنه ! سنگ بنداز بغلت واشه ! سنگ خاله قورباغه را گرو میکشه ! سنگ کوچک سر بزرگ را میشکنه ! سنگ مفت، گنجشک مفت ! سنگی را که نتوان برداشت باید بوسد و گذاشت ! سواره از پیاده خبر نداره، سیر از گرسنه ! سودا، به رضا، خویشی بخوشی . سودا چنان خوشست که یکجا کند کسی ! (( دنیا و آخرت به نگاهی فروختیم )) (( قصاب کاشانی )) سودا گر پنیر از شیشه میخوره ! سودای نقد بوی مشک میده ! سوراخ دعا را گم کرده ! سوزن، همه را میپوشونه اما خودش لخته ! سوسکه از دیوار بالا میرفت مادرش میگفت : قربون دست و پای بلوریت ! سهره ( سیره ) رنگ کرده را جای بلبل میفروشه ! سیب سرخ برای دست چلاق خوبه ؟! سیب مرا خوردی تا قیامت ابریشم پس بده ! سیبی که بالا میره تا پائین بیاد هزار چرخ میخوره ! سیبی که سهیلش نزند رنگ ندارد ! (( تعلیم معلم بکسی ننگ ندارد )) سیلی نقد به از حلوای نسیه ! ** ش ** شاگرد اتو گرم، سرد میارم حرفه، گرم میارم حرفه ! شاه خانم میزاد، ماه خانم درد میکشه ! شاه می بخشه شیخ علیخان نمی بخشه ! شاهنامه آخرش خوشه ! شب دراز است و قلندر بیکار ! شب سمور گذشت و لب تنور گذشت ! شب عید است و یار از من چغندر پخته میخواهد — گمانش میرسد من گنج قارون زیر سر دارم ! شبهای چهارشنبه هم غش میکنه ! شپش توی جیبش سه قاب بازی میکنه ! شپش توی جیبش منیژه خانومه ! شتر اگر مرده هم باشد پوستش بار خره ! شتر بزرگه زحمتش هم بزرگه ! شتر پیر شد و شاشیدن نیاموخت ! شتر خوابیده شم بلندتر از خر ایستاده است ! شتر در خواب بیند پنبه دانه — گهی لف لف خورد گه دانه دانه ! شتر دیدی ندیدی ؟! شتر را چه به علاقه بندی ؟ شتر را گفتند : چرا شاشت از پسه ؟ گفت : چه چیزم مثل همه کسه ! شتر را گفتند : چرا گردنت کجه ؟ گفت : کجام راسته ! شتر را گفتند : چکاره ای ؟ گفت : علاقه بندم . گفتند : از دست و پنجه نرم و نازکت پیداست ! آن یکی می گفت استر را که هی — از کجا می آیی ای فرخنده پی گفت : از حمام گرم کوی تو — گفت : خود پیداست از زانوی تو ! شتر را گم کرده پی افسارش میگرده ! شتر سواری دولا دولا نمیشه ! شتر که نواله میخواد گردن دراز میکنه ! شتر کجاش خوبه که لبش بده ؟! شتر گاو پلنگ ! شتر مرد و حاجی خلاص ! شتر مرغ را گفتند : بار بردار . گفت : من مرغم . گفتند : پرواز کن . گفت : من شترم ! شترها را نعل میکردند، کک هم پایش را بلند کرد ! شراب مفت را قاضی هم میخوره ! شریک اگر خوب بود خدا هم شریک میگرفت ! شریک دزد و رفیق قافله ! شست پات توی چشمت نره ! شش ماهه به دنیا اومده ! شعر چرا میگی که توی قافیه اش بمونی ؟! شغال، پوزش بانگور نمیرسه میگه ترشه ! شغال ترسو انگور خوب نمیخوره ! شغال که از باغ قهر کنه منفعت باغبونه ! شغالی که مرغ میگیره بیخ گوشش زرده ! شکمت گوشت نو بالا آورده ! شکم گشنه، گوز فندقی ! شلوار نداره، بند شلوارش را می بنده ! شمر جلودارش نمیشه ! شنا بلد نیست زیر آبکی هم میره ! شنا بلد نیست زیر آبکی هم میره ! شنونده باید عاقل باشه ! شنیدی که زن آبستن گل میخوره اما نمیدونی چه گلی ! شوهر کردم وسمه کنم نه وصله کنم ! شوهر برود کاروانسرا، نونش بیاد حرمسرا ! شوهرم شغال باشد، نونم در تغار باشد ! شیر بی یال و اشکم که دید — اینچنین شیری خدا هم نافرید . (( مولوی )) **ص** صابونش به جامه ما خورده ! صبر کوتاه خدا سی ساله ! صداش صبح در میاد ! صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر ! صد تا گنجشک با زاق و زوقش نیم منه ! صد تا چاقو بسازه، یکیش دسته نداره ! صد تومن میدم که بچه ام یکشب بیرون نخوابه وقتی خوابید ، چه یکشب چه هزار شب ! صد رحمت به کفن دزد اولی ! صد سال گدائی میکنه هنوز شب جمعه را نمیدونه ! صد سر را کلاه است و صد کور را عصا ! صد من پرقو یکمشت نیست ! صد من گوشت شکار به یک چس تازی نمیارزه ! صد موش را یک گربه کافیه ! صفراش به یک لیمو می شکنه ! صنار جیگرک سفره قلمگار نمی خواد ! صنار میگیرم سگ اخته میکنم، یه عباسی میدم غسل میکنم ! **ض** ضرب خورده جراحه ! ضرر را از هر جا جلوشو بگیری منفعته ! ضامن روزی بود روزی رسان ! ضرر بموقع بهتر از منفعت بیموقعه ! ضرر کار کن، کار نکردنه ! **ط** طاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است ! طالع اگر اری برو دمر بخواب ! طاووس را به نقش و نگاری که هست خلق — تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش !(( سعدی )) طبل تو خالیست ! طبیب بیمروت، خلق را رنجور میخواهد ! طشت طلا رو سرت بگیر و برو ! طعمه هر مرغکی انجیر نیست ! طمع آرد بمردان رنگ زردی ! طمع پیشه را رنگ و رو زرده ! طمع را نباید که چندان کنی — که صاحب کرم را پشیمان کنی ! طمع زیاد مایه جونم مرگی ( جوانمرگی ) است ! طمعش از کرم مرتضی علی بیشتره ! **ظ** ظالم پای دیوارِ خودشو، میکنه ! ظالم دست کوتاه ! ظالم همیشه خانه خرابه ! ظاهرش چون گور کافر پر حلل — باطنش قهر خدا عزوجل ! **ع** عاشقان را همه گر آب برد — خوبرویان همه را خواب برد . (( ایرج میرزا )) عاشق بی پول باید شبدر بچینه ! عاشقم پول ندارم کوزه بده آب بیارم ! عاشقی پیداست از زاری دل — نیست بیماری چو بیماری دل . (( مولوی )) عاشقی شیوه رندان بلا کش باشد ! (( حافظ )) عاشقی کار سری نیست که بر بالین است ! (( سعدی )) عاقبت جوینده بابنده بود ! (( مولوی)) عاقبت گرگ زاده گرگ شود — گر چه باآدمی بزرگ شود . (( سعدی )) عاقل بکنار آب تا پل میجست — دیوانه پا برهنه از آب گذشت ! عاقل گوشت میخوره، بی عقل بادمجان ! عالم بی عمل، زنبور بی عسله ! عالم شدن چه آسون آدم شدن چه مشکل ! عالم ناپرهیزکار، کوریست مشعله دار ! عبادت بجز خدمت خلق نیست — به تسبیح و سجاده و دلق نیست ! (( سعدی )) عجب کشگی سابیدیم که همش دوغ پتی بود ! عجله، کار شیطونه ! عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ! عذر بدر از گناه ! عروس بی جهاز، روزه بی نماز، دعای بی نیاز، قرمه بی پیاز ! عروس تعریفی عاقبت شلخته در آمد ! عروس که بما رسید شب کوتاه شد ! عروس مردنی را گردن مادر شوهر نگذارید ! عروس میاد وسمه بکشه نه وصله بکنه ! عروس نمیتونست برقصه میگفت : زمین کجه ! عروس را که مادرش تعریف کنه برای آقا دائیش خوبه ! عروس که مادر شوهر نداره اهل محل مادر شوهرشند ! عزیز کرده خدا را نمیشه ذلیل کرد ! عزیز پدر و مادر ! عسس بیا منو بگیر ! عسل در باغ هست و غوره هم هست ! عسل نیستی که انگشتت بزنند ! عشق پیری گر بجنبد سر به رسوائی زند ! عقد پسر عمو و دختر عمو را در آسمان بسته اند ! عقلش پاره سنگ بر میداره ! عقل که نیست جون در عذابه ! عقل مردم به چشمشونه ! عقل و گهش قاطی شده ! علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد . (( … دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست )) (( سعدی )) علاج بکن کز دلم خون نیاید . (( سرشک از رخم پاک کردن چه حاصل … )) (( میر والهی)) علف بدهان بزی باید شیرین بیاد ! عیدت را اینجا کردی نوروزت را برو جای دیگه ! **غ** غاز میچرونه ! غربال را جلوی کولی گرفت و گفت : منو چطور می بینی ؟ گفت : هر طور که تو منو میبینی ! غلام به مال خواجه نازد و خواجه به هر دو ! غلیان بکشیم یا خجالت ! (( مائیم میان این دو حالت … )) غم مرگ برادر را برادر مرده میداند ! غوره نشده مویز شده است ! **ف** فردا که برمن و تو وزد باد مهرگان — آنگه شود پدید که نامرد و مرد کیست ؟ (( ناصر خسرو)) فرزند بی ادب مثل انگشت ششمه، اگر ببری درد داره ، اگر هم نبری زشته ! فرزند عزیز نور دیده — از دبه کسی ضرر ندیده ! فرزند کسی نمیکند فرزندی — گر طوق طلا به گردنش بر بندی ! فرزند عزیز دردونه، یا دنگه یا دیوونه ! فرشش زمینه، لحافش آسمون ! فرش، فرش قالی، ظرف، ظرف مس، دین، دین محمد ! فضول را بجهنم بردند گفت : هیزمش تره ! فقیر، در جهنم نشسته است ! فکر نان کن که خربزه آبه ! فلفل نبین چه ریزه بشکن ببین چه تیزه ! فلک فلک، بهمه دادی منقل، به ما ندادی یک کلک ! فواره چون بلند شود سرنگون شود ! فیل خوابی می بیند و فیلبان خوابی ! فیلش یاد هندوستان کرده ! فیل و فنجان ! فیل زنده اش صد تومنه، مرده شم صد تومنه ! **ق** قاپ قمار خونه است ! قاتل بپای خود پای دار میره ! قاچ زین را بگیر اسب دوانی پیشکشت ! قاشق سازی کاری نداره، مشت میزنی توش گود میشه، دمش را میکشی دراز میشه ! قاشق نداری آش بخوری نونتو کج کن بیل کن ! قاطر را گفتند : پدرت کیست ؟ گفت : اسب آقادائیمه ! قاطر را گفتند : پدرت کیست ؟ گفت : اسب آقادائیمه ! قاطر پیش آهنگ آخرش توبره میشه ! قبا سفید قبا سفیده ! قبای بعد از عید برای گل منار خوبه ! قدر زر، زرگر شناسد قدر گوهر، گوهری . قران کنند حرز و امام مبین کشند ! (( یاسین کنند ورد وبه طاها کشند تیغ … )) قربون برم خدا رو، یک بام و دو هوا رو، اینور بام گرما را اون ور بام سرمارو ! قربون بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم ! قربون سرت آقا ناشی، خرجم با خودم آقام تو باشی ! قربون چشمهای بادومیت – ننه من بادوم ! قربون چماق دود کشت کاه، بده جوش پیشکشت ! قرض که رسید به صد تومن، هر شب بخور قیمه پلو ! قسمت را باور کنم یا دم خروس را ؟! قسم نخور که باور کردم ! قلم ، دست دشمنه ! قم بید و قنبید، اونهم امسال نبید ! قوم و خویش، گوشت هم را میخورند استخوان هم را دور نمیندازند . **ک** کاچی بهتر از هیچی است ! کار از محکم کاری عیب نمیکنه ! کار بوزینه نیست نجاری ! کار خر و خوردن یابو ! کارد، دسته خودشو نمی بره ! کار نباشه زرنگه ! کار، نشد نداره ! کار هر بز نیست خرمن کوفتن — گاو نر میخواهد و مرد کهن . کاری بکن بهر ثواب – نه سیخ بسوزه نه کباب ! کاسه گرمتر از آش ! کاسه جائی رود که شاه تغار باز آید ! کاسه را کاشی میشکنه، تاوانش را قمی میده ! کاشکی را کاشتند سبز نشد ! کاشکی ننم زنده میشد – این دورانم دیده میشد ! کافر همه را بکیش خود پندارد ! کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته ! کاه بده، کالا بده، دو غاز و نیم بالا بده ! کاه پیش سگ، استخوان پیش خر ! کاه را در چشم مردم می بینه کوه را در چشم خودش نمی بینه ! کاهل به آب نمیرفت، وقتی میرفت خمره میبرد ! کباب پخته نگردد مگر به گردیدن ! کبکش خروس میخونه ! کپه هم با فعله است ؟! کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه ! کج میگه اما رج میگه ! کچلی را گفتند: چرا زلف نمیگذاری ؟ گفت : من از این قرتی گریها خوشم نمیاد ! کچل نشو که همه کچلی بخت نداره ! کچلیش، کم آوازش ! کدخدا را ببین ، ده را بچاپ ! کرایه نشین، خوش نشینه ! کرم داران عالم را درم نیست — درم داران عالم را کرم نیست ! کرم درخت از خود درخته ! کژدم را گفتند: چرا بزمستان در نمیآئی ؟ گفت : بتابستانم چه حرمت است که در زمستان نیز بیرون آیم ؟! کس را وقوف نیست که انجام کار چیست ! (( هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار )) [ [ حافظ ]] کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ! کسی دعا میکنه زنش نمیره که خواهر زن نداشته باشه ! کسی را در قبر دیگری نمی گذارند ! کسی که از آفتاب صبح گرم نشد از آفتاب غروب گرم نمیشه ! کسی که از گرگ میترسه گوسفند نگه نمیداره ! کسی که را مادرش زنا کنه، با دیگران چها کنه ! کسی که منار میدزده ، اول چاهش را میکنه ! کسی که خربزه می خوره، پای لرزش هم میشینه ! کشته از بسکه فزونست کفن نتوان کرد ! کفاف کی دهد این باده بمستی ما — خم سپهر تهی شد ز می پرستی ما . کف دستی که مو نداره از کجاش میکنند ؟! کفتر صناری، یاکریم نمیخونه ! کفتر چاهی جاش توی چاهه ! کفشات جفت ، حرفات مفت ! کفشاش یکی نوحه میخونه، یکی سینه میزنه ! کفگیرش به ته دیگ خورده ! کلاغ آمد چریدن یاد بگیره پریدن هم یادش رفت ! کلاغ از وقتی بچه دار شد ، شکم سیر بخود ندید ! کلاغ از باغمون قهر کرد، یک گردو منفعت ما ! کلاغ از باغمون قهر کرد، یک گردو منفعت ما ! کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیره راه رفتن خودش هم یادش رفت ! کلاغ، روده خودش در آمده بود اونوقت میگفت : من جراحم ! کلاغ سر لونه خودش قارقار نمیکنه ! کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی ! کلاه را که به هوا بیندازی تا پائین بیاید هزار تا چرخ میخوره ! کلاه کچل را آب برد گفت : برای سرم گشاد بود ! کلفتی نون را بگیر و نازکی کار را ! کلوخ انداز را پاداش سنگ است — جواب است ای برادر این نه جنگ است . کله اش بوی قرمه سبزی میده ! کله پز برخاست سگ جایش شنست ! کله گنجشکی خورده ! کمال همنشین در من اثر کرد — وگر نه من همان خاکم که هستم . [ [ سعدی]] کم بخور همیشه بخور ! کمم گیری کمت گیرم – نمرده ماتمت گیرم ! کنار گود نشسته میگه لنگش کن ! کند همجنس با همجنس پرواز ! (( کبوتر با کبوتر باز با باز …)) کنگر خورده لنگر انداخته ! کور از خدا چی میخواهد ؟ دو چشم بینا ! کور خود و بینای مردم ! کورشه اون دکانداری که مشتری خودشو نشناسه ! کور را چه به شب نشینی ! کور کور را میجوره آب گودال را ! کور هر چی توی چنته خودشه خیال میکنه توی چنته رفیقش هم هست ! کوری دخترش هیچ، داماد خوشگل هم میخواهد ! کوزه خالی، زود از لب بام میافته ! کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره ! کوزه نو آب خنک داره ! کوزه نو دو روز آب را سرد نگه میداره ! کوسه دنب

[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: اندیمشک جوان]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن