تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  امام جواد (ع):مؤمن نيازمند سه چيز است: توفيقى از پروردگار، پند دهنده اى از درون خويش و پذيرش از نصيح...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

تعمیر سرووموتور

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850414212




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ماجرای پارچه سفید در مسیر پیاده روی اربعین چه بود؟!


واضح آرشیو وب فارسی:مرآت: دستم را گرفته بود و می کشید. پا هایم قفل شده بود. چرا من؟ من چکار کرده بودم که یکی می خواست خاک کف کفشم روی کفنش باشد؟ مرتضی که گریه کرد، ما هم گریه کردیم.به گزارش  مرآت نیوز  به نقل از جهان نیوز ، روح الله رجایی نوشت: شب اول از پیاده روی را در تیر ۱۰۰، در چادری بزرگ خوابیدیم. از خواب که بیدار شدم، چند نفر داشتند نماز می خواندند. خوشحال بودم از اینکه مرتضی و داوود خواب بودند و زود تر بیدار شده بودم، صدایشان کردم. بعد هم تندی رفتم بیرون که وضو بگیرم. وقتی برگشتم داوود و مرتضی داشتند به من می خندیدند. مرتضی گفت: «تقبل الله یا شیخ ولی هنوز اذان نداده اند». تازه فهمیدم ساعت ۳ صبح است و آنها هم نماز شب می خوانده اند نه نماز صبح! خوابیدم و این بار مرتضی من را برای نماز صبح بیدار کرد. نماز را خواندیم و زدیم به جاده. هوا سرد بود و یادم نمی آمد آخرین بار در عمرم کی این موقع صبح پیاده راه رفته بودم. همینطور که راه می رفتیم مردم از موکب های اطراف، وارد جاده می شدند. انگار از زمین آدم می جوشید.در کمتر از نیم ساعت جاده پر شد از هزاران نفر. خورشید بالا آمده بود و موکب دار ها التماس می کردند صبحانه بخوریم. در یکی از موکب ها شیر داغ و قهوه و چای و نان تازه و پنیر خوردیم. ولی آنها دست بردار نبودند، گاهی جوری خواهش می کردند که خجالت می کشیدی تعارفشان را قبول نکنی. نتیجه این خجالت کشیدن، ۳ بار صبحانه خوردن بود. دست آخر چاره کار را پیدا کردم. یک ساندویچ درست کردم و گرفتم توی دستم. هر جا دعوت به صبحانه می کردند، ساندویچ را نشان می دادم و می گفتم: «مأجورید ان شاءالله» حوالی ساعت ۱۰ تقریبا بساط صبحانه از موکب ها جمع می شد اما بقیه پذیرایی ها برقرار بود.کمی بعد جایی روی زمین پارچه ای سفید افتاده بود. بعضی ها حواسشان نبود و از رویش رد می شدند. فکر کردم مال یکی از همین موکب دارهاست که باد آورده و اینجا افتاده است. گفتم لابد الان صاحبش می آید و پارچه اش را بر می دارد. از روی پارچه پریدم. مرتضی و داوود هم لابد مثل من خیال کرده بودند که از روی پارچه رد نشدند. چند قدم جلو تر اما مرد عربی جلویمان را گرفت و گفت که برگردیم. اشاره کرد که با کفش از روی پارچه رد بشویم. چیزی که پهن کرده بود روی زمین و می خواست از رویش رد بشویم، یک کفن بود. دستم را گرفته بود و می کشید. پا هایم قفل شده بود. چرا من؟ من چکار کرده بودم که یکی می خواست خاک کف کفشم روی کفنش باشد؟ مرتضی که گریه کرد، ما هم گریه کردیم. نشستیم کنار جاده و این صحنه را نگاه کردیم. التماس های مرد عرب دیدنی بود، خیلی ها مثل ما از کنار پارچه رد می شدند و او دستشان را می گرفت و توضیح می داد که می خواهد کفش شان را بگذارند روی کفنش. یاد حرف داوود افتادم که می گفت امام حسین(ع) به آدم عزت می دهد. کمی بعد، دیدن این صحنه ها دیگر برایمان عجیب نبود. موقع تعریف کردن این خاطرات برای آنهایی که سفر اربعین نرفته اند احتیاط می کنم. باید کمی واقعیت ها را کمرنگ تر تعریف کنم. همیشه ترسیده ام همه چیز را آنطور که بوده تعریف کنم و باور نکنند. شما باور می کنید کسی نوزاد چند ماهه اش را بگذارد توی یک سبد و از ملت التماس کند از روی سبد عبور کنند تا بچه مریضش شفا بگیرد؟ شما باور می کنید یکی بیاید روی آسفالت جاده را جارو کند تا خاکش را جمع کند و ببرد توی مزرعه اش بریزد برای اینکه محصول آن سالش برکت کند؟ شما باور می کنید کسی که محتاج نان شبش باشد، پولی قرض کند تا برای زائران اربعین غذا بپزد؟ من آنچه را به چشم های خودم می دیدم باور نمی کردم. سرم را که بالا آوردم دیدم به تیر ۳۰۰ رسیده ایم. به بچه ها گفتم که چقدر سریع آمده ایم. داوود گفت: «امروز روز اول است، من اسمش را گذاشته ام روز شوق» اسم قشنگی بود. در روز شوق، خورشید هم به نظرم قشنگ تر از همیشه بود. انتهای پیام/ http://meraatnews.com/ ">پایگاه خبری تحلیلی مرآت نیوز استان سمنان


پنجشنبه ، ۱۲آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مرآت]
[مشاهده در: www.meraatnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن