تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830708602




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سردار همدانی و 40 سال زندگی مجاهدانه


واضح آرشیو وب فارسی:دولت بهار: دولت بهار: شهادت برای ایشان سعادت بزرگی بود. او از قبل از انقلاب، در همدان مبارز بود و در کودکی هم پدرش را ازدست داد. کسی که از کودکی سایه پدر بالای سرش نباشد، سختی ها را حس می کند. او نان آور خانواده بود و احساس مسئولیت می کرد و همین موضوع باعث شد در سن جوانی، مانند یک مرد، باربیاید.به گزارش دولت بهار، سردار فتح الله جعفری فرمانده یگان زرهی سپاه در سال های دفاع مقدس بوده و به دلیل همین موقعیت و نیاز به حضور یگان زرهی در لشگر ها با بسیاری از سرداران نامی جنگ، رفاقت داشته است. وی که سال ها مسئولیت بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های سپاه را برعهده داشت، چندسالی است که در موسسه شهید باقری پیگیر دغدغه های فرهنگی اش در زمینه دفاع مقدس است. به سراغ وی رفتیم تا از خاطرات مشترکش با سردار شهید حسین همدانی بشنویم؛ خاطراتی که از آشنایی در جبهه غرب آغاز می شود و در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس به اوج خود می رسد. شروع آشنایی قبل از شروع جنگ تحمیلی، جهت کنترل ناآرامی های کردستان، با یک گروه از استان مرکزی به شهر سنندج رفتیم. آن موقع شهید بروجردی فرمانده سپاه غرب کشور و آقا رحیم هم فرمانده عملیات کردستان بود. بعد از حضور در سنندج، از گردنه صلوات آباد به سمت قروه حرکت کردیم. آقای حسین همدانی مسئول پاک سازی و بازکردن معبر همدان- سنندج بود. شهید ناصر کاظمی، شهید طیاره و آقای حسین همدانی را در آن جا ملاقات کردم. آقای همدانی، هم مسن تر از ما بود و هم جاافتاده تر و علاوه بر این ها، کشتی گیر هم بود و بدن تنومندی داشت. ایشان نظرش این بود که از تجربه همه اشخاص در پاک سازی های کردستان استفاده کند. ما شاهد بودیم که اشخاص بسیار باتجربه ای در کردستان، حضور پیدا می کردند. احمد متوسلیان فرمانده سپاه مریوان، شهید بابارستم فرمانده سپاه سقز، محمود خادمی فرمانده سپاه بانه و حاج همت فرمانده سپاه پاوه در جلسات مربوط به عملیات های پاک سازی حضور پیدا می کردند. بعد از شروع جنگ، من از غرب به جنوب رفتم، اما می دانستم که بچه های غرب کجا هستند. ستاد عملیات غرب در منطقه اسلام آباد غرب، تشکیل شد و خبرهای مربوط به فعالیت های آنان کم وبیش به من می رسید. اواخر دی ماه سال 1360، بعد از عملیات طریق القدس، ما برای عملیات فتح المبین آماده می شدیم روز 26دی ماه به دیدار امام(ره) رفتیم. جمعی از اعضای شورای عالی نظامی به همراه برخی از فرماندهان، در آن دیدار حضور داشتند. هم زمان سپاه در حال توسعه سازمان رزمش بود و برای عملیات فتح المبین آماده می شد. من در پادگان گلف بودم که گفتند آقای حسن باقری با شما کار دارد و باید به اتاق جنگ مراجعه کنی. وقتی به آن جا رسیدم، دیدم حاج همت، متوسلیان و محمود شهبازی در آن جا حضور دارند. شهید حسن باقری، دستور تشکیل تیپ 27 محمدرسول الله(ص) را صادر کرد. من به عنوان مسئول زرهی سپاه در آن جا حضور داشتم و قرار بود که گردان زرهی را متشکل از چندین تانک، در اختیار آقای متوسلیان قرار دهم. با حاج احمد متوسلیان در دوکوهه قرار گذاشتم و دیدم آقای حسین همدانی نیز در کنار متوسلیان و شهبازی حضور دارد.  آن روز مسئولان گردان و اطلاعات گردان زرهی را به آقای متوسلیان معرفی کردم و بعد از آن، باهم به شمال تپه های شاوریه و بلتا رفتیم. آن جا شهید محسن وزوایی اسلحه ای روی دوشش انداخته بود و گردان حبیب را آموزش می داد تا برای عملیات آماده شوند. احمد متوسلیان کنار شهید وزوایی رفت و گفت این روش آموزش ضعیف است و با این کارها نمی توانی نیروها را برای عملیات آماده کنی. اما محسن وزوایی قبول نمی کرد و می گفت من بنابر روش های خودم نیروها را آموزش می دهم. حاج احمد، ناراحت شد و گفت اسلحه وزوایی را بگیرید و بازداشتش کنید. حسین همدانی کنار سنگر عملیات ایستاده بود و صحنه را تماشا می کرد. برای پادرمیانی جلو آمد و به حاج احمد گفت جلوی مهمان ها این برخوردها خوب نیست و بالاخره حاج احمد را آرام کرد. معاونت عملیات تیپ27 محمد رسول الله(ص) حاج حسین جانشین آقای شهبازی در معاونت عملیات تیپ بود. بعد از آن برخوردی که آقای متوسلیان با وزوایی انجام داد، جلسه ای با حضور فرمانده گردان های تیپ27 در دوکوهه، با مدیریت حسن باقری فرمانده قرارگاره نصر تشکیل شد. همه فرماندهان گردان های آقای متوسلیان نیز حضور داشتند. شهید همت، محمود شهبازی، محسن وزوایی، حسین همدانی، حسین قجه ای، رضا چراغی، علی رضا شهبازی، محمد بروجردی، عبدالله محمودزاده، علی میر کیانی، اسماعیل قهرمانی و حبیب مظاهری بودند و مهدی زین الدین و مسعود پیش بهار مسئولان اطلاعات عملیات قرارگاه نصر هم بودند. هرکدام طرح مانورشان را ارائه کردند. حسن باقری هم در شناسایی و هم در جلسات، بسیار سخت گیر بود. سوالات مختلفی مطرح می کرد و حتی از فرمانده دسته ها نیز گزارش خواست که نحوه فرماندهی شان را توضیح دهند. جلسه حدود 7 تا 8 ساعت، طول کشید. آن جا محمود شهبازی، حسین همدانی را به حسن باقری معرفی کرد و گفت که ایشان فرمانده پاسگاه باباهادی، مسئول پاک سازی محور سعادت آباد بوده در محور بیجار فرماندهی کرده و حالا آمده این جا کار کند. آقای باقری، منطقه عملیاتی تیپ27 را به سه محور تقسیم کرد که بسیار وسیع بود. محور شاوریه را به شهید همت، بلتا و محور دهلیز را به محمود شهبازی و جفیر را به حسین همدانی واگذار کرد. من در فتح المبین با حسین همدانی بیشتر ارتباط داشتم؛ چون قرارگاه نصر موفق ترین محور عملیاتی بود. حسین همدانی منطقه جفیر را طی کرد و به جاده آسفالت رسید. یادم هست حسن باقری به او گفت که سریع یک خاکریز در جنوب جفیر بزن؛ چون عراقی ها به عین خوش و دشت عباس حمله کرده اند. او هم خیلی سریع خاکریز را زد؛ انعطاف و توانایی عملیاتی بسیار زیادی داشت. نجات دشت عباس شب دوم عملیات، فکر می کنم کسی نخوابید. روز سوم عملیات، قرار شد در دشت عباس عملیاتی انجام شود. من با حسن باقری و زین الدین، آمدیم کنار جاده آسفالت. بچه ها آماده می شدند برای مرحله بعدی و گرفتن دشت عباس. عراق وضعیت سنگینی را به وجود آورده بود. چون عباس کریمی زخمی شده بود، حسن باقری ماموریت شناسایی محور را به حسین همدانی واگذار کرده بود. هوا تاریک بود و حدود نیمه شب بود که دیدم چندنفر به سمت ما می آیند. اسلحه را مسلح کردم، اما دیدم بچه های شناسایی تیپ27 هستند و با حسین همدانی برای شناسایی رفته اند. گزارش شناسایی را به حسن باقری دادند و کارشان را هم خیلی خوب انجام داده بودند. نیروهای این محور، روز چهارم در دشت عباس، حضور بسیار موثری داشتند. دشتی از تانک های عراقی به سمت ما حمله کردند. حسن باقری به شهبازی، همدانی، همت و متوسلیان دستور داد که با همه گردان ها حمله کنند و دشت عباس را بگیرند. این ها درواقع دشت عباس و عین خوش را نجات دادند. البته شهید بروجردی و رضا چراغی هم در صحنه بودند و تلاش های زیادی انجام دادند. شهید بروجردی برای کمک رساندن به حسن باقری به منطقه آمده بود. بعدها وقتی حسین همدانی را می دیدم، از خاطره های دشت عباس تعریف می کردیم. حتی یک بار بچه های روایت فتح ما را بردند آن جا و گفتند از خاطرات دشت عباس برای مان بگویید. روز هفتم فروردین سال61، قرار بود عملیات در منطقه سایت رادار انجام شود. حسن باقری، حسین همدانی را توجیه کرد که تنگه ابوقریب را دور بزند. این تنگه در غرب دشت عباس قرار داشت که چاه های نفت و سیستم تجهیزات انتقال نفت خام، در آن دایر بود. حسین همدانی آن جا را به طرف تنگه برقازه پاک سازی کرد و من در آن جا هم نقش موثر حسین همدانی را از نزدیک مشاهده کردم. شناسایی غرب کارون بعد از عملیات فتح المبین، قرار بود عملیات بیت المقدس انجام شود. در این عملیات، یکی از کارهای مهم که باید انجام می شد، شناسایی بود. ارتباط من با حسین همدانی، همت و متوسلیان بسیار بیشتر شد. در آن توجیه اولیه قبل از شناسایی، دومحور بسیار مهم وجود داشت. محور قرارگاه فتح و محور قرارگاه نصر، بایستی از غرب کارون به جاده اهواز و خرمشهر می رفتند تا شناسایی ها را انجام دهند. آن منطقه از ابتدای جنگ برای حسن باقری بسیار اهمیت داشت. برای من واقعا سوال شده بود که دلیل این اهمیت چیست؟ بعدها متوجه شدم که در منطقه ای به وسعت 800کیلومترمربع، نیروهای عراقی حضور ندارند و نمی توانند حضور داشته باشند؛ چراکه پوشش آن جا 10تیپ نیرو می خواهد. عراقی ها درعین حال فکر می کردند که آن منطقه برای ما غیرقابل عبور باشد و تصور می کردند اگر نیروهای ما وارد آن منطقه شوند، با لشگر9 زرهی خود، که در پشت جاده اهواز قرار داده بود، می توانند جلوی ما را بگیرند. شناسایی غرب کارون برای حسن باقری از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. مسئولیت اطلاعات قرارگاه نصر را به مهدی زین الدین و مسئولیت اطلاعات قرارگاه فتح را هم به محمد باقری واگذار کرد. تمام افرادی که قرار بود در آن منطقه وارد عمل شوند، آدم های مهمی بودند. حسن باقری مسئولیت شناسایی در محور تیپ متوسلیان که شمال خرمشهر بود و از نقاط کلیدی محسوب می شد را برعهده محمود شهبازی و حسین همدانی گذاشت. تیم شناسایی متشکل از 5نیرو بود که دونفر «قدم شمار» بودند. طول هر قدم خود را قبل از شناسایی، به طور دقیق اندازه گیری کرده بودند که مثلا 125قدمشان، معادل 100متر است و به ازای هر 100متر یک دانه تسبیح رد می کردند. اصطلاحاتی هم بین بچه های شناسایی به وجود آمده بود و مثلا شب عملیات حسن باقری از همت پرسید که بچه ها چند دور تسبیح رفته اند؟ اگر یک دور تسبیح رفته باشند، می شد 10کیلومتر و همت می گفت سبحان الله، یعنی 33دانه یا 3300متر. عراقی ها هم از این حرف ها سر درنمی آوردند. شناسایی با پای تاول زده هرشب درطول محور 40کیلومتری، گروه های شناسایی 5نفره با ظرافت خاصی کارشان را انجام می دادند؛ به نحوی که لو نروند، روی مین نروند، دشمن با آن ها برخورد نکند و اسیر نشوند تا شناسایی مخفیانه انجام شود. بچه ها سر شب می رفتند نماز مغرب را در راه می خواندند و برای شناسایی حرکت می کردند و تا هرجا که می رفتند علامت می گذاشتند و بر می گشتند و نماز صبح شان را هم در کنار کارون می خواندند. حسن باقری هم با فلاکس چایی منتظر بچه ها بود که آن ها خستگی درکنند. هرروز این کار در کل این محور 40کیلومتری تکرار می شد؛ چون قرار بود 70هزار نفر عملیات کنند و این شوخی نبود. تیم های شناسایی اعلام می کردند که مثلا 2 کیلومتر یا 3کلیومتر با جاده فاصله داریم، اما حسن باقری قبول نمی کرد. می گفت باید خودتان جاده را لمس کنید. بچه ها بعد از 1روز پیاده روی، خسته شده بودند و پاهای شان تاول زده بود و نمی توانستند بیشتر حرکت کنند. آمدند اعلام کردند که پاهای مان تاول زده، اما حسن باقری قبول نمی کرد. می گفت باید در شناسایی خوب کار کنیم که در عملیات زیاد شهید ندهیم. بچه های بهداری را آورد تاول ها را پاره کردند. خلاصه بچه ها روز بیستم به جاده رسیدند و محورها شناسایی شد. پاهای بچه های شناسایی از جمله محمود شهبازی و حسین همدانی، تاول زده بود، اما با این حال در مرحله اول عملیات پا به پای بچه ها به سمت جاده حرکت کردند. خب راهنما بودند و باید می رفتند. تا اینکه به جاده اهواز - خرمشهر رسیدند. قرار بود حدود ساعت 10شب عملیات آغاز شود. حدود 70هزار نیرو به همراه نفربر، و خودرو باید به نحوی حرکت می کردند که شناسایی نشوند. کیلومتر 68 تا 105 جاده، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بود که بچه ها آن جا را از عراقی ها گرفتند. عراق ضد حمله های بسیار زیادی را انجام می داد. در این ضدحمله ها حسین همدانی، حضور بسیار تاثیر گذاری داشت. محسن وزوایی مسئول جناح سمت خرمشهر، یعنی پایین جاده بود و محور جناح بالای جاده هم در مسئولیت همدانی و محمود شهبازی قرار داشت. روز یازدهم، محسن وزوایی و جانشینش حسین تقوی منش با اصابت توپ در ایستگاه گردم دشت به شهادت رسیدند. من به محمود شهبازی قبل گفتم که کنار هم نایستید. امکان داشت با اصابت یک توپ، دو فرمانده را از دست بدهیم. حسین همدانی و محمود شهبازی و فرمانده گردان ها چشمان شان از شدت بی خوابی، خون بود، اما شش روز ایستادند و مقاومت کردند. صبحانه در خط مقدم شب شانزدهم اردیبهشت ماه، در مرحله دوم عملیات، باران شدیدی گرفت. عراقی ها فکر می کردند که به دلیل بارش باران، ما عملیات انجام نمی دهیم. می گفتند حسین همدانی پوتین هایش را از پا درآورده و جلوی بچه ها شروع به حرکت کرده است. 15کیلومتر را با بچه ها طی کرده بود! قرارگاه فتح و نصر جاده را تامین کردند تا به دژ مرزی رسیدند. من با خودرو منطقه را بازدید کردم و حتی پاسگاه مرزی عراق را هم چک کردم. صبح اول وقت خبری نبود، اما مشخص بود که کم کم تانک هایشان را روشن می کردند و آماده می شدند. به حسن باقری گفتم مثل این که نیروهای دشمن درحال آماده شدن هستند. گفت نیروهای تیپ6 زرهی هستند؛ تا بیایند طول می کشد. بیا و بنشین باهم صبحانه بخوریم. از آن جا رفتم پیش سردار رشید فرمانده قرارگاه فتح. گفتم به بچه ها سر زدم و تانک گذاشتیم در خط دژ. گفت حسن باقری چه کار می کند، گفتم داشت صبحانه می خورد. گفت من سه شبانه روز است از استرس چیزی نخورده ام و او دارد صبحانه می خورد! همان جا حسین همدانی را دوباره دیدم. به هرحال درگیری شروع شد اما دشمن نتوانست خط را از ما بگیرد. اما روز هجدهم درگیری به حدی رسید که دشمن موفق شد خط را بگیرد. آن قدر فشار زیاد بود که حسن باقری از قرارگاه نصر به خط آمد تا کارها را پیگیری کند و یک گردان را هم آماده کرد تا به تیپ24 مکانیزه عراق حمله کند. روز هفدهم، احمد متوسلیان زخمی و تقریبا از خط خارج شد و در مراحل بعدی عملیات، عملا حاج همت کارها را پیگیری می کرد. بعد از روز هجدهم هم احمد بابایی و وزوایی و تقوی منش به شهادت رسیدند و تقریبا کار به دوش حاج همت و محمود شهبازی و حسین همدانی افتاد. آن مقاومت بسیار موثر بود و عراق مجبور به عقب نشینی شد. بعد از این عملیات، نیروی کادر خاصی برای آزادی خرمشهر وجود نداشت، اما حسین همدانی در این مراحل حضور بسیار پررنگی داشت. فرمانده تیپ انصارالحسین(ع) بعد از آزادی خرمشهر و عملیات رمضان، سپاه تصمیم گرفت سازمان نظامی اش را گسترش دهد. تیپ های سیدالشهدا(ع) و قمربنی هاشم(ع) تشکیل شد و تیپ انصارالحسین(ع) هم توسط حسین همدانی تشکیل شد که تیپ بسیار محکم و ارزشمندی بود که در غرب هم عملیات های خوبی انجام دادند و بعدهم به لشگر16 قدس گیلان رفت. بعد از یکی از عملیات ها که بسیاری از نیروها به شهادت رسیده بودند، با حسین همدانی برای بازدید از نیروها رفتیم و او شروع کرد به انتقاد از نحوه فرماندهی کسی که منجر به شهادت نیروها شده و نحوه درست عملیات را کامل توضیح داد. فکر عملیاتی بسیار قوی ای داشت. سال91 گفت که قصد دارم به سوریه بروم. ایشان کارنامه درخشانی داشتند. تجربه جنگ، تجربه حضور در کردستان و فرماندهی در سپاه. تمام این تجربه را برای ساماندهی نیروهای مردمی سوریه به کار گرفت و چهارسال، فعالیت موثر و فراموش نشدنی ازخود به جای گذاشت. شهادت برای ایشان سعادت بزرگی بود. او از قبل از انقلاب، در همدان مبارز بود و در کودکی هم پدرش را ازدست داد. کسی که از کودکی سایه پدر بالای سرش نباشد، سختی ها را حس می کند. او نان آور خانواده بود و احساس مسئولیت می کرد و همین موضوع باعث شد در سن جوانی، مانند یک مرد، باربیاید. در سخت ترین شرایط در سرپل ذهاب، بازی دراز، قروه، پاسگاه باباهادی حضور داشت و مجاهدت می کرد. ضمن این که با همه، رفاقت و ارتباط خوبی داشت و مسائل اجتماعی را خوب می فهمید. حتما مادر گرامی اش در تربیت وی نقش موثری داشت. مرد همیشه آرام من درطول این سال ها عصبانیت او را ندیدم. همیشه طرف مقابل را توجیه می کرد و با حرف هایش او را قانع می کرد. زمانی که در غرب حضور داشت رفتم به او سر زدم. دیدم تمام بچه هایی که اطرافش هستند، بسیار دوستش دارند و این موضوع به دلیل تواضعی بود که در وجودش داشت. کاری به مسئولیتش نداشت که رییس بود یا فرمانده. به مشکلات شخصی نیروهایش رسیدگی می کرد. برای شان خانه سازمانی فراهم می کرد، وام تهیه می کرد و چون خودش سختی کشیده و یتیم بزرگ شده بود، مشکلات اطرافیان را درک می کرد. در لشگر27 محمدرسول الله(ص) هم خدمت بسیاری انجام داد. می توانم بگویم او یک فرمانده مجاهد خستگی ناپذیر، تلاش گر و زحمت کش و در خط امام(ره) بود و به ولایت فقیه و رهبری اعتقاد کامل داشت و 40سال زندگی مجاهدانه را سپری کرد. در جفینه، جلسه ای برای توجیه عملیات برگزار شد. حسن باقری گفت طوری برو که دشمن را دور بزنی و اسیر بگیری و نمی خواهم عراقی ها را بکشی. حسین همدانی از این حرف خیلی خوشش آمد و درس بزرگی را آموخت و در همه جا چنین رویکردی را درپیش گرفت. نسل اول فرمانده هان سپاه من با شهید حسن طهرانی مقدم ارتباط تنگاتنگی داشتم. در همه عرصه هایی که حضور داشت، باهم در ارتباط بودیم؛ به نحوی که دوروز قبل از شهادت حسن طهرانی مقدم، باهم جلسه داشتیم. با حسین همدانی هم ارتباط بسیار نزدیکی داشتیم. آقای شوشتری هم از دوستان صمیمی و نزدیک من بودند و همگی انسان های مهم و بزرگی بودند که به شهادت رسیدند. حسین همدانی در هرجایی که حضور داشت، نقش بسیار موثری ایفا می کرد. الان جنگ سوریه دیگر در اطراف دمشق نیست. کم کم به مرزهای سوریه کشیده شده است و قطعا نقش حسین همدانی در این امر بسیار مهم و تاثیر گذار بود. حیف است این انسان ها بر اثر بیماری و در بستر از دنیا بروند، اما شهادت اشخاصی مانند شهیدان همت، باقری، وزوایی، بروجردی و دیگران بسیار سخت و ناراحت کننده بود. آن ها انسان های بزرگی بودند که هیچ کس نمی تواند جای آن ها را پر کند.  *ماهنامه همشهری پایداری / میثم امینی


چهارشنبه ، ۱۱آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دولت بهار]
[مشاهده در: www.dolatebahar.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن