تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالمان فرمانرواى بر شهرياران هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1837036575




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

این تصویر از خاورمیانه نباید منتشر شود!


واضح آرشیو وب فارسی:الف: این تصویر از خاورمیانه نباید منتشر شود!
امیرعلی صفا؛ 11 آذر 94

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۴۹
وقتی همیشه و هرلحظه بیادش هستی. وقتی هرصبح بعد از نماز زیارت عاشورایت ترک نمی شود. وقتی دلت بی قرارِ بی قرارش هست. کربلا نمی روی. وقتی هر روز انتظار رفتن داری، خبری نیست.اما در اوجِ بی توجهی و “توی این وادی ها” نبودن، وقتی که در برنامه های چند ماهه و حتی یکساله ات هم جایی برای رفتن به سفر قرار نداده ای. دلت می خواهد بروی ولی اولویت چندمت شده، یکهو نمی دانی چطور می افتی توی وادی گذرنامه گرفتن!هرچند توی همان وادی گذرنامه گرفتن هم پیشِ خودت می گویی “حالا گذرنامه که باید داشته باشم”. حتی وقتی به دوستانی که می خواهند پیاده بروند میگویی من را هم حساب کنید حالا یا می آیم یا نه. و خودت باورت نشده که می‌خواهی بروی پیاده روی. یک روز صبح می بینی همسرت دارد کوله برایت می بندد و شب باید حرکت کنی. دقیقا همان موقع که دیگر باورت شده راهی هستی یاد “کشتی نجات” بودنِ حسین می افتی.کشتی نجات همین است دیگر. وقتی خودت داری شنا می کنی از دور تو را نگاه می کند. اما همینکه داشتی غرق می شدی، همینکه داشتی دست و پا می زدی سریعتر از همه خودش را می رساند… تا مبادا غرق شوی… .

پیاده روی اربعین مثل اردوهای جهادی‌ست. از نگاه جهادی‌ها، می‌رویم خودمان را بسازیم نه روستاها و مناطق محروم را. اما از نگاهِ یک ناظر، این اردوها قوی‌ترین مقوم جامعه هستند و برکات بسیاری برای کشور به همراه دارد. حکایت پیاده‌روی اربعین هم همین‌است. زائران پیاده به سوی حرم حسین (ع) راه می‌افتند تا روی نفس‌شان قدم بگذارند و در چند روی که در مسیر هستند، خودشان را توی مسیر بیاورند. اما از نگاه یک ناظر، پیاده روی اربعین رژه‌ی قدرتِ اسلام است در پیوند دادن و ایجاد اتحاد. و همین است که رسانه‌های جهانی، اربعین را پوشش خبری نمی‌دهند. آنها می‌خواهند خاورمیانه با داعش و طالبان شناخته شود. با جنگ. با انشقاق. پیاده‌روی اربعین تمام رشته‌هایشان را پنبه می‌کند. بزرگترین تجمع مذهبی جهان حول محورِ جغرافیایی که آنها این‌همه مدت خشونت از آن مخابره کرده‌اند.از هرکجایی که آدم راه می‌افتد به سمت عراق تا نجف، احساس پراکندگی می‌کند. احساس غربت. اما همین‌که به نجف رسید، انگار غرق در آرمش شود. نجف که رسیدی، برادری شروع می‌شود. غربت تمام می‌شود. خاصیت پدر همین است. همه را دور هم جمع می‌کند.بعد از خوابیدن دم در حرم امیرالمومنین، قاطی همه مردم توی پیاده‌رو که طعم‌لذت‌بخش‌ش هرگز فراموش‌م نمیشود راه افتادیم. اما نه از راه اصلی. از کنار شهر کوفه یک مسیر فرعی بود. هم راه را کوتاه‌تر می‌کرد و انتها‌یش به عمود سیصد می‌رسید و هم از روستاهای بین نجف تا کربلا می‌گذشت. یک مسیر بکر که خیلی هم عالی بود. از بین نخلستان، خلوت. عموماً بومی‌های عراق بودند و البته کیفیت پذیرایی موکب‌ها به علت خلوت بودن مسیر بالاتر بود. برای من که دل‌م می‌خواست طعم پیاده‌روی اصلی و قدیمی را بچشم این مسیر خیلی مناسب بود.

​​کوفه،شهری نیست که آدم بتواند آن‌را دوست داشته باشند. کوفه، شهری نیست که آدم بتواند آن‌را دوست نداشته باشد. کوفه عجیب است. از یک‌سو وقتی به کوفه می‌رسی دل‌ت می‌خواهد عمیق‌تر نفس بکشی در شهری که روزگاری امیرمومنان نفس کشیده. به محراب و منبر مسجد کوفه که نگاه می‌کنی فکرت درگیر منبری‌ست که روزگاری علی (ع) روی آن برای همیشه‌ی تاریخ از عدالت گفته و دلت لبریز از شوق می‌شود وقتی به روزی که مهدی (ع) قرار است روی این منبر از عدالت بگوید فکر می‌کنی. اما کوفه، کوفه است. نفسِ عمیق که می‌کشی انتهای ریه‌ات می‌سوزد از داغ بی‌وفایی. به در و دیوار که نگاه می‌کنی یادِ مسلم می‌افتی. اینجاست که دل‌ت می‌خواهد زودتر از کوفه خارج شوی. می‌گویی کوفه تا وقتی مرکز مدیریتی آقای خوبی‌ها نشود، کوفه‌ی بی‌وفایی‌ست.درگیر همین فکر‌ها بودم و به کوفه بد می‌گفتم تا رسیدم به یک بَنر. مزین به تصویر یک شهید. شهید "عباس کوفی"! نام‌ش بهم‌م ریخت. هم دل‌م را. هم افکارم را و هم تصووراتم را. عباس. کوفه.داشتم به این‌که فکر کرده بودم کوفه، تا مهدی نیاید کوفه است، شک می‌کردم که کمی​ جلوتر چند دختربچه را دیدم. با مظلومیتِ خاصی داشتند مسیر پیاده‌روی زوار را پاک‌سازی می‌کردند. جلو رفتم. دست و پا شکسته سوال پرسیدم از کدام شهر هستید. محکم و با هم جواب دادند: کوفه!. بیشتر بهم ریختم. جلوتر عشایری را دیدم که دمِ‌ چادرشان بساط چای برای زائران برپا کرده بودن با یکی دو استکان. پشت چادر بچه‌ها مشغول بازی بودند. جلو رفتم. مشتی آجیل دراوردم و به هر کدام مقداری دادم. اگر روزی بخواهم خوشحالی را تصوور کنم به صورت یک انسان، این کودکانِ مستضعف، مصداق بارزش می‌شوند. ضعیف نگه‌داشته شده. چه کلمه‌ی مناسبی.

شام را منزلِ ابوحامد که خوردیم قبل از مزه‌ی نامانوس خورشت قیمه‌اش، طعمِ خوشِ محبتی از جنسِ انما المؤمنون اخوة زیر زبان‌م آمد. برای اولین بار بود که دیده بودم‌ش اما انگار سال‌های سال برادرِ بزرگ‌ترم باشد. سال‌هایی به وسعتِ همه‌ی دوری‌هایی که مرزها ایجاد کرده بودند. پدرِ ابوحامد درجه‌دار ارتشِِ صدام بود اما ابوحامد پسرِ شهیدِ یکی از هزاران سربازِ لشکر خمینی! پدرش در جنگ، حامی ایرانی‌ها شده بود برای دفاع مقابلِ تجاوز بعثی‌ها. پارادوکس زیبای‌ست. نه؟درست مثل پارادوکسی که در راه بین شنیده‌های ما از عرب‌ و دیده‌هایمان ایجاد شد. گفته بودند عرب، مغرور است. اما کدام غرور؟ همان که جوانِ سی‌وچندساله به زور ما را روی فرشِ پهن‌شده درب منزل‌شان برای استراحت نشاند و هنوز ننشسته بودیم که با اصرار تشتی آورد تا پاهایمان را بشوید؟ یا همان که پسرش را امر کرده بود با ماساژور بدن‌های خسته‌ی زوار حسین را ماساژ بدهد؟اگر تنها فایده‌ی ایمان به حسین، همین برادری‌ها باشد کافی‌ست که حسین را برای پیام‌آوری مهربانی ستایش کنیم و محورِ برادری‌هایمان باشد در این قحطی محبت. مسیر کوتاه تمام شده بود و به عمود دویست‌وبیست‌ودو رسیده‌ بودیم. اما من دلم را در روستاهای این راه مختصر جا گذاشته‌ام. یک‌سال است که دلم را آنجا جا گذاشته‌ام.

همه‌ی آن چیزی که درباره‌ی روابط انسان‌ها در جامعه‌ی آرمانی شنیده‌اید را در مسیر پیاده‌روی اربعین می‌شود دید. مهم‌تر از پذیرایی که از زائرین می‌کنند احترام فوق‌العاده‌ای هست که سعی می‌کنند به طور واضح به آدم منتقل کنند. پیرمردی که غروب کنار جاده ایستاده بود و با اصرار ما پنج‌نفر را برای شام و خواب برد خانه‌اش، شب می‌گفت ما معتقدیم هرسالی که زائری مهمانِ‌ ما نشود آن سال، کشاورزی ما بی‌برکت می‌شود. همین نوع نگاه باعث می‌شود خودشان را بدهکارِ زائران ببینند نه حتی فقط خادم. همین‌ است که نسل به نسل این میهمان‌نوازی منتقل می‌شود و دیگر فرقی ندارد فقیر باشند یا غنی. بزرگ باشند یا کوچیک. حتی دخترکی که تمام دارائیش تربچه‌های سفیدی‌س که لابلای نخلستان پدر سبز کرده با آن حجابِ قشنگ‌ش تربچه‌ها را سردست می‌گیره و با صدای پر از حیا هی می‌گوید لزوار الحسین....

در ادامه‌ی راه داشتم فقط فکر می‌کردم رسانه‌های خبری جهان، که برای ادعای به روز بودن خبرنگاران خود را در دل هر خطری می‌فرستند، چرا این‌جا هیچ خبرنگاری ندارند؟ چرا اینجا هیچ پوشش زنده‌ای وجود ندارد؟ به مسیر اصلی نجف کربلا رسیدم. سیل جمعیت را که دیدیم دلیل‌ش را متوجه شدم. مسیرِ نجف به کربلا، خلاف تمام مسیرهای فکری روز دنیاست. مسیری بر مدار برادری. مسیر به دور از هرگونه حساب و کتاب از قبل تعیین شده. مسیر بر مدار فطرت انسان‌ها. مسیری که روزی انشاالله به مسیرموعود پیوند می‌خورد.












این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: الف]
[مشاهده در: www.alef.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 9]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سیاسی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن