واضح آرشیو وب فارسی:فارس: به بهانه تشییع دومین شهید مدافع حرم در قزوین
امروز قزوین یکی دیگر از عاشقان مدافع حرم را بدرقه کرد / از غافله عشق جا ماندهایم
همانطور که در هشت سال دفاع مقدس شهدا از ناموس و دین و تمامیت ارضی این نظام دفاع کردند امروز نیز مدافعان حرم جان خود را طبق اخلاص گذاشتند.
به گزارش خبرگزاری فارس از قزوین، امروز حال و هوای شهر قزوین مملو از عطر و بوی شهیدان بود، امروز روز وداع با شهیدی از دیار افلاکیان بود، امروز گلستان سرخ شهدا حال و هوای دیگری داشت، آری امروز مردم قدرشناس قزوین مقدم تو را گلباران کردند، پدر و مادر، خواهر و برادر و حتی همسرت در فراغ تو اندوهناک هستند، اندوهی که شاید با گذر زمان به افتخاری مبدل شود. امروز پدر شهیدی را دیدم که با چشمان گریان از تو خداحافظی میکرد و دیدم ملتماسانه با اشک شچمانش از تو میخواست پیامش را به گوش فرزند شهیدش برسانی و در طرفی دیگر مادر شهید گمنامی را دیدم که در انتظار فرزند خود قاب عکسی را در دست گرفته و زمزمههایش را بدرقه راهت میکرد. در این میان دختر هفت سالهای در هیاهوی جمعیت مات و مبهوت ایستاده و اشک از چشمانش جاری بود، همرزمان شهدا از تو میخواهند تا سلامشان را به گوش همرزمانشان برسانی و از آنان بخواهی که منتظر رفقایشان باشند، آنها دلشان آکنده از غصه و دوری شماست و از قافله عشق جا ماندهاند و در انتظار وصالند. مادرم امشب احتیاج دارم برایم لالایی بخوانی بیشتر از همیشه، هنوز صدای زمزمههایت در گوشم جاری است، اینجا غوغایی است، اینجا کربلای دیگر شده است. تو در وصیتنامهات همانند شهدای دفاع مقدس که دختران و زنان را به حفظ حجاب سفارش کردهاند، نوشتهای در این زمینه از حضرت مهدی (عج) خجل و شرمندهام. کل یوم عاشورا کل عرض کربلا به راستی برای ملتهایی که در زیر یوغ بندگی طاغوتیان به سر میبرند و سرنوشتشان بازیچه دست پلید غارتگران است و انسانیتشان را بازیچه خودسریها و هوسرانیهای اجانب میکنند، هر زمان عاشوراست و هر زمین کربلا. شهدا رفتند تا ما ماندن را دریابیم، بههوش باشیم که شهدا چشم بیدار تاریخاند و امروز تا ابد به آنهایی که هنگام تشنگی شدید قمقمهها را خاک میکردند تا یاد تشنگی نیفتند، مدیونیم. ای شهدا، دنیای بیشما و بیامام سخت است، ای خوش انصافها، اینجا دیگر با خاموشی بلدوزرهای جهادگران، سنگر و خاکریزی که صداقت و درستی را بنا کند، یافت نمیشود. اینجا فانوسها خاموش است، خیانت به رفیق قاموس و جاویدان و رسیدن به جاه و مقام به بهای خاموشی عزت نفس است. ای شهدا اینجا دیگر از عروج خبری نیست و همه از برای فنا دست و پا میزنند، دستهای ناپاک بههم گره خورده تا بر نسل جوان امروزی روح بیاعتقادی و دینزدگی را جریان دهد. و چه بیرحم است روزمرگی و عادت، چراکه تو را وادار میکند که پنداری ما ماندهایم و شهدا رفتهاند غافل از آنکه شهدا ماندهاند و زمان ما را با خود برده است. چه ظالمانه مشغول زندگی دنیای فانی میشوی باز هم خیابانهای شلوغ و ترافیک نازیبای انسان و ماشین، خریدن و مصرف کردن، آدمهایی که غافلند از خیلی چیزها و به قول خودشان شاید آزادند...! چقدر روزگار ما دلتنگ زمزمههای عاشقانه توست، برخیز و ببین، باز هم در جستوجوی شهدا به قبرستانها آمدهایم چون مردهایم و تفسیری از حیات طیبه شهدا نداریم. برخیز ای شهید که دنیای ما تو را بیتاب میکند برخیز گردان حنظله و گودی قتلگاه چشم انتظار توست، سوریه شقایقی خونرنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد و حرم داغ شهادت تو و صدها پرستوی عاشق را... پس اگر مقصد پرواز است قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ میبیند از ویرانی لانهاش نمیهراسد. آری ای شهید، آنروز رسید که بلبلی در وصف تو سرود شهادت بسراید و چقدر روزگار ما دلتنگ زمزمههای عاشقانه توست. آن روز آب فرات را بر امام حسین (ع) و یارانش بستند؛ و امروز بگذار تمام آبهای جهان را بر ما ببندند، ما آموختهایم که تشنه و گرسنه بجنگیم، اما چه شکوهمند است اینکه بدانیم تاریخمان را خود مینویسیم، و نه تنها خود آن را ورق میزنیم، که خود، برگ برگ تاریخیم. کلمه به کلمه آن با قطره قطره عرق جهاد و خون شهادتمان رنگ میگیرد و صفحات آن از التهاب نفسهای تفنگهایمان به شماره میافتد. این بار، دیگر تنها 70 تن با ما نخواهد ماند، این را هزاران شهید با خون خود بر پیشانی صبح نوشتهاند و ما این همه را از عاشورا داریم و عاشورا را از حسین (ع) و حسین (ع) را از زینب (س) و زینبیان داریم. امام حسین (ع)، خوب میدانست چه کسی را باید با خود ببرد و چه کسانی را... کدام مورخی میتوانست بهتر از زینب (س) بنویسد که بر آنان چه گذشته است؟ چه زبانی باید که با زر بسته نشود؟ و چه دهانی باید که با زور شکسته نشود؟ حسین (ع) دست زینب (س) را گرفت و او را با خود به نمایشگاهی برد تا خدا را تماشا کند و حسین (ع) زینب (س) را با خود به آزمایشگاهی برد تا آزمایش خدا را تجربه کند. عاشورا تجربه و معیار است، معیار ایثار و عاشورا نهایت صبر است و حسین (ع) آخر خط و حُرّ تجسم اختیار انسان و زینب و زینب (س) پایان شکیبایی. ای شهید راهت پر رهرو باد ... انتهای پیام/77023/صا40
http://fna.ir/KP7057
94/09/08 - 16:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]