تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته میشود؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1821040310
فريدون،شاعر يا نويسنده ؟ - دكتر فرهاد گرگينپور
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: فريدون،شاعر يا نويسنده ؟ - دكتر فرهاد گرگينپور
فريدون توللي، شاعر بلندآوازه فارسي، به سال 1298 هجري شمسي قدم به عرصه هستي نهاد؛ وي اگرچه در 9 خرداد 1364 شمسي درگذشت، يادش و آثارش تا جاودان در دل كاخ بلند نظم و نثر پارسي باقي خواهد ماند. وي تحصيلات ابتدايي و متوسطه خود را در دبستان و دبيرستان شيراز به پايان رساند و پس از به پايان رساندن تحصيلات در رشته دانشگاه تهران به شيراز بازگشت و در اداره فرهنگ آن زمان در بخش باستانشناسي به كار اشتغال يافت. به سال 1325 شمسي، به تهران رفت و در اداره كل باستانشناسي به كار خود ادامه داد و از سوي اداره كل، نظارت كاوشهاي علمي را بهعهده گرفت؛ خدمات، دقت و خبرگي او در كار باستانشناسي، همكارياش با فرانسوي در شوش و اكتشافات ارزنده او در اين زمينه بسيار معروف است.
اقامت او در تهران تا سال 1328 به درازا كشيد. در اواخر همين سال به شيراز منتقل شد و به كار اداري خود ادامه داد. به سال 1332، پس از كودتاي 28 مرداد، بار ديگر به تهران عزيمت كرد، اما اين بار نه به دستور اداره و نه به دلخواه خود، بلكه از بيم جان و زير فشار كارگزاران حكومت استبداد به تهران رفت و در حقيقت به تهران گريخت و مدتها متواري زيست.
زندگي فريدون در كارهاي اداري و زندگي خصوصي و خانوادگي خلاصه نميشد. او انساني تكساحتي نبود. زندگياش چهرههاي ديگر و ساحتهاي ديگري نيز داشت. نمايانترين و برجستهترين ساحتهاي زندگياش ابعاد سياسي و هنري آن بود. از آغاز جواني در اين دو زمينه، مجدانه به كار پرداخت. او از سويي مرد سياست بود و از ديگر سو قهرمان شعر و نويسندگي. نخستين مقاله طنزآميز فريدون كه عنوان يافت، از بارزترين و عاليترين نمونههاي طنز فارسي است. اين مقالات طنزآميز در روزنامه كه پس از ماجراهاي شهريور 1320 به صاحبامتيازي شادروان عبدالله عفيفي و سردبيري جعفر ابطحي منتشر ميشد، انتشار يافت. در حقيقت فريدون طنز عميق و پرمايهاي است كه آيينه تمامنماي مسائل سياسي - اجتماعي سالهاي پرفراز و نشيب جواني اين هنرمند بزرگ است. براي نمونه هر قطعهاي از اين طنزها تحت تاثير واقعه سياسي - اجتماعي خاص پديد آمده است. مثلا تصميم بيرويه دولت را در انتشار اسكناس بهطنز ميكشد.
در اواخر 1325 قطعه را در اعتراض به حزب دموكرات در جرائد كثيرالانتشار زمان منتشر ساخت كه بيش از پيش به شهرت و اعتبار خود نيز افزود. در سال 1326، توللي بنا به دلايلي همراه جمعي از بزرگان ادب و سياست از جمله خليل ملكي، جلال آلاحمد، انور خامهاي و رسول پرويزي از حزب جدا شد. در نتيجه جبهه تازهاي براي مبارزات فريدون ايجاد شد و در قطعه حزب را به زير تير باران طنز خود گرفت. بهقول دكتر مهدي پرهام، فريدون عليه سه جبهه شاه و دربار، دولت وقت، قوامالسلطنه و گردانندگان حزب به مبارزه برخاست. توللي سالهاي بعد نيز از پا ننشست و مقالات خود را در منتشر ساخت و از مليشدن صنعت نفت حمايتها كرد. بارها جانش بهخطر افتاد اما انديشه مبارزه را از سر به در نكرد تا اينكه همانگونه كه گفته شد، بعد از كودتا به تهران گريخت و حاميان رژيم مغولوار به خانهاش درآمدند و هر چه توانستند بردند، سوزاندند و رفتند.
توللي تا سال 1338 در تهران ماندگار شد. سپس بار ديگر به شيراز بازآمد و تا سال 1344 سمت مديريت كل باستانشناسي فارس را بهعهده گرفت و در همين سال بهعنوان مشاور در دانشگاه شيراز بهكار مشغول شد. از عوارض كودتا يكي هم آن بود كه شماري از روشنفكران به انزوا گراييدند و دست از مبارزات سياسي و علني خود شستند. از آن ميان فريدون نيز بههمين سرنوشت دچار شد؛ ياس و نااميدي فراگير او را هم منزوي ساخت. از بيرون به درون گراييد و از جامعه به خانه درغلتيد و اگر سخني هم داشت، طرح علني آن برايش امكان نداشت. دلزدگي و ياس، او را در مسائل خصوصي و فردي غرق ساخت و گروهي بر نقاط ضعف اين سالهاي فريدون انگشت نهادهاند و سالهاي پرتلاش او را به كلي از ياد بردهاند.
محمد بهمنبيگي يكي از دوستان فريدون ميگويد:
فريدون از كودكي به كار شعر ميپردازد و بنا به گفته خود او پس از مطالعات شايان توجه تا 19 سالگي به شيوه قدما شعر ميسرايد و از آن پس، از تقليد و تكرار بيزاري ميجويد و با آنكه به نيما و برخي از قطعات آن شاعر شهير توجه ميكند، راهي جز راه نيما در پيش ميگيرد و ذوق شيرازي سرشت او آن شيوه تازه را نميپسندد.
فريدون در سال 1329 اولين مجموعه شعر خود را منتشر ميسازد. در اين مجموعه توللي معروفترين و شايد زيباترين تغزل خود را به سبك جديد خويش، بهنام در سن 25 سالگي ميسرايد كه با استقبال كمنظير در منتشر ميشود:
در نيمههاي شامگهان، آن زمان كه ماه
زرد و شكسته ميدمد از طرف خاوران
استاده در سياهي شب، مريم سپيد
آرام و سرگردان
از قطعه
دكتر شفيعي كدكني مقدمه ي توللي را مانيفست شاعران رمانتيك ميداند و بعد از توضيحاتي ميافزايد كه و بدينسان نبض شعر آن زمان در تپيدن گرفت. به قول استاد خانلري، توللي در مقدمه از تكرار مضامين و تركيبهاي قدما بهكلي بيزاري ميجويد و بر آن است كه آن بزرگان، در زمان خود مبتكر و نوآور بودند. بزرگاني همچون حافظ، سعدي، مولوي و نظامي نوابغي بودهاند كه به اعتراف كهنهسرايان، كسي به قلمرو شيوه كار آنان دست نيافته است. بهنظر توللي، تكرار افكار و صور خيال و الفاظ آنان، پرنده خوشخوان سخن را به بند ميكشد. مقيد شدن به صنايع بديعي نيز شاعر را از تفكر آزاد بازميدارد. اگر بزرگان پيشين با نبوغ خود اين آرايهها را بر چهره زيباي شعر خود مينشاندند، در نهايت مهارت و استادي از عهده برميآمدند، اما اكنون تقليدها، تقليدهايي ناقص و بياندام است و با اين آرايهها كاري از پيش نميرود. بنابراين استقبال شاعران در انجمنهاي ادبي به پيروي از قدما و آويختن به اوزان و قافيه آنان نيز كارگشا نتواند بود. شاعران مقلد بهگونهاي شعر ميسرايند كه گويي در قرون گذشته به سر ميبرند. آنان نه تنها مسائل زمان خود را بازنميگويند، حتي به مكان و جغرافياي خويش نيز بيتوجهند. شاعران كنارههاي خليجفارس و سواحل شمال بر اثر پيروي از قدما، بهار را يكسان در شعر به تصوير ميكشند. خيل مقلدان هرگونه تغيير و تحولي را خطا ميشمارند، اما نظريهتوللي كه با نظريه قدما در مقدمه به تفصيل آمده و عقايد آنان را مردود دانسته، تازگيهاي قابلتوجهي دارد كه مجملي از آن را در اينجا ميآوريم.
1- هماهنگي دقيق اوزان و حالات
2- تازگي مضامين و تشبيهات و استعارات
3- مقيد نبودن گوينده به كاربرد صنايع بديعي
4- پرهيز از آوردن سكته در اشعار
5- پرهيز از آوردن قوافي و رديفهاي دشوار
6- ايجاد تركيبات تازه و خوشآهنگ و استفاده از لغات تازهاي كه به دست فراموشي سپرده شده است.
7- شناسايي و انتخاب بهترين كلمات
8- خودداري از پوشالگذاري در بحور
9- توصيف دقيق حالات و مشاهدات
فريدون در خواهان تحول در شعر فارسي است. درباره كوتاهي و بلندي مصراعها بر آن است كه چنين كاري با توجه به قالب داراي سابقه ديرينه است، اما اين كوتاه و بلنديها بايد ظريف، زيبا و دقيق در قالب شعر بگنجد و آزاد بودن شاعر در انتخاب موقعيت قافيه را در خدمت درونمايه و محتواي شعر ميداند. به شاعران معاصر و پيروان نيما اين انتقاد را وارد ميداند كه آنان انديشههاي زيبا و بلند را در الفاظ نازيبا بيان ميكنند؛ به علاوه آنان را به عدم رعايت قواعد دستور زبان فارسي منسوب ميداند. بنابراين نوآوريهاي فريدون در شايان توجه فراواني است كه متاسفانه مخالفان شعر فريدون، متعصبانه يا به دليل ناموجه ديگري آن همه را ناديده انگاشتهاند.
درخشش و موفقيت به عللي چند وابسته است كه مهم ترين آنها عبارتند از:
1- وجود موسيقي لطيف و غني در اشعار مجموعه
2- زبان توللي در مجموعه فصيح و بليغ است.
3- قدرت تخيل شاعر تصاويري ميآفريند كه زيبا و تازه است:
4- وجود قالبهاي نور در مجموعه از ويژگيهاي برجسته آن است. در گاهي از قوالب كهن هم استفاده شده است. موفقترين كار فريدون در اين قلمرو تضمينهاي اوست. كه تضميني از دوبيتيهاي باباطاهر است، مشهورتر از آن است كه نياز به آوردن ابياتي از آن باشد، اما كه ناشناختهتر از است، تضمين زيبايي است كه در نوع خود بيهمانند است. اين شعر چنان با سخنان بزرگان شعر و ادب (حافظ و سعدي) در هم تنيده است كه گويي شاعر، شعر آن بزرگان را تضمين نكرده، بلكه خود تمام شعر را سروده است:
ميخواند و سايههاي گريزنده خيال
ميتاخت در فروغ نگاهش به روشني
5- در اين مجموعه شعرها بر تجربه شخصي شاعر استوار است، بهطوري كه برخي از ويژگيهاي شخصيت شاعر را با تكيه بر آن شعرها ميتوان تميز داد. مثلا در شعر علاقه شاعر به موسيقي و آشنايي با ساز كاملا آشكار است:
دل من چنگ افسون است و هر عشق
در آن بنهاده از خود يادگاري
ز هر مهري در او افسرده يادي
ز هر مويي بر او پيچيده تاري
درونمايههاي را به دو بخش عمده ميتوان تقسيم كرد: الف- اشعاري كه درونمايه آنها را اندوه، نااميدي، ناكامي و بيزاري از زندگي و نظاير آن پديد ميآورد. در اينگونه اشعار، بوي شكست و رنگ سياه بدبيني، فضاي اشعار را تيره ميسازد. از ژرفاي اينگونه اشعار رسا و شورانگيز، فريادهاي دردناك انساني به گوش ميرسد كه تا اعماق جان و روح و مغز استخوان رسوخ ميكند. اين اشعار با برخي از آثار هدايت و انديشههاي تلخ او همسايگي تنگاتنگي دارد، حتي كلماتي از قبيل مرگ، تابوت، استخوان، گور، جغد، ويرانه، شوم، كابوس و ... كلماتي هستند كه در بخشي از آثار هدايت و اشعار فريدون منتشر شده و تاثير يكساني را در خواننده بهوجود ميآورند. ميگويند ضمن ملاقاتي كه ميان فريدون و صادق هدايت پيش ميآيد، فريدون دو شعر و را براي هدايت ميخواند و هدايت شيوه كار را ميپسندد و ميگويد:
در ژرفناي خاك سيه، باستانشناس
در جستوجوي مشعل تاريك مردگان
در آرزوي اخگر گرمي به گور سرد
خاكستر قرون كهن را دهد به باد
از قطعه
ب: اشعاري كه درونمايهآن بر شادي و نشاط و شور زندگي نهاد شده است.
ج: طبيعتگرايي از درونمايههاي نمايان مجموعه است. وصف طبيعت در چشمگير و خيالانگيز است. دور آنجا كه مرغ خسته شب/ دم فرو ميكشد ز ناله و سوز/ دور آنجا كه بوسههايسحر/ ميخورد بر جبين روشن روز/ اندر آنجا، در آن شكفته ديار/ در جهان فروغ و زيبايي/ با خيال تو ميزنم پروبال/ از ميان سكوت و تنهايي.
از قطعه
12 سال پس از و در ادامه ، به چاپ ميرسد. فرم و مضمون در قلمروي ادامه مييابد؛ برخي از اشعار عاشقانهاش در مقام مقايسه با اينگونه اشعار بچگانه و سطحي مينمايد، اما در كمال زيبايي و مهارت سروده شده است. مضمون برخي اشعار عاشقانه بينهايت خصوصي است و تنها امتياز آن صراحت و صميميت شاعر است كه خود را در هالهاي از تقدس نميپوشاند و ريا نميورزد، اما در اشعار غيرعاشقانه مجموعه ، نااميدي، شكست و بوي مرگ آنچنان جاري است كه آن را ناميدهاند. براي مثال در تنها و تنها مرگ است و باقي هرچه هست ديوارههاي دروازهنمايي بيش نيست و در غزل ، نيز از ديدگاه فريدون، رشته استوار و عروهالوثقي شاعر است:
... مگر به زلف تو آويزم اي
كه رشتههاي دگر استوار بايد و نيست
از قطعه
توللي در آخرين دفترهاي شعرش 13455) و 13533) قالبهاي نو را به كناري مينهد و به قالبهاي كهن ميگرايد و اشعارش از مضامين اجتماعي تهي ميشود و در بسياري از اشعارش به عوالم صرف عاشقانه و محدود ميگرايد. هرچند در اين اشعار تركيبهاي زيبا و عبارات رسا كم نيستند، مضامين سطحي آنها شايسته شاعر بلندآوازهاي چون او نيست.
انتهاي خبر // روزنا - وب سايت اطلاع رساني اعتماد ملي//www.roozna.com
------------
------------
شنبه 11 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 246]
-
گوناگون
پربازدیدترینها