تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):دانايى سرآمد همه خوبى‏ها و نادانى سرآمد همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805126770




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

خاطرات اسارت (3)


واضح آرشیو وب فارسی:جمهوری اسلامی: بیژن کریمی
هزار شب و یک شب
* در آستانه مرگ
در همین فکرها بودم که یکدفعه با صدای یکی از عراقی ها به خود آمدم. حالا دیگر خودم را برای رویارویی با آنها آماده می دیدم. خوب که به من نزدیک شدند و بالای سرم آمدند، منتظر شدم ابتدا آنها چیزی بگویند. قبل از اینکه با من صحبتی بکنند، خودشان کمی با هم حرف زدند. آن یکی که مسن تر بود، راه افتاد و از ما فاصله گرفت. من که چیزی از حرفهای شان نفهمیدم که چه خبر شده و او چرا رفت؟ به هر حال، این یکی که جوان بلند قد و خوش سیمایی هم بود، بالای سرم ایستاد. من خوب نگاهش کردم. اگر چه هنوز به خوبی نمی توانستم، ببینم. اما یادم است که دوست داشتم ببینم عراقی ها چه شکلی اند! اسلحه با خودش نداشت. یک اورکت پلنگی نظامی تنش بود. شلوار گتر کرده بود. با پوتین هایی که محکم بسته شده بود. یک فانسقه روی اورکت، دور کمرش که یک قمقمه آب بود و دو نارنجک و یک کلاه سیاه هم روی سرش که کمی کج گذاشته بود. خوب که براندازش کردم، متوجه شدم او هم به من نگاه می کند. اما نه نگاه مهربان، از چشم هایش خواندم که از چیزی ناراحت است.
نمی دانم شاید هم کینه به دل داشت. بالاخره لب به صحبت باز ... [ مشاهده متن کامل خبر در روزنامه جمهوری اسلامی ]

یکشنبه ، ۸آذر۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جمهوری اسلامی]
[مشاهده در: www.jomhourieslami.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن