واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: نمايش تنگناهاي انساني در اثناي جنگ با نمايش «پاي پياده»
گروه هنر: نمايش «پاي پياده» نوشته اسلاومير مروژك عرصه به تصوير كشيدن روابط انساني در بحبوبه جنگ است و با بيان تنگناها و معضلات انسان به تقبيح آن ميپردازد.
ديو جنگ سايه سياه خود را بر شهرها پهن ميكند و آن چه ميشنوي صداي رگبار گلولهها، آژيرها و نالههاست كه گوشها را كر ميكند. پس از آن شهرها خاموش وخانهها به تلي از خاك بدل ميشوند و مردمان خلاصه ميشوند در استخوانهايي انباشته بر هم.
اين ديو جنگ است كه با خود فقر را به همراه ميآورد، چه مادي و چه فرهنگي كه هر دو آنها فساد، فحشا و قتل و غارت را به دنبال دارند. جنگ روحي سرد و يخ بسته دارد كه حتي گلولههاي توپ و تفنگ نيز گرمش نميكنند.
ديو جنگ مهيب و ترسآور قد ميكشد و خون مردمان در رگهايش جاري است. ميمكد و رشد ميكند.
دانشور اين بار به ترجمه متني پرداخته كه آثار جنگ را به تصوير كشيده است، همان ديو سياه، همان شهر خاموش و همان مردماني كه در فقر و فساد غوطهورند.
تمرين شروع ميشود و داود دانشور مشغول امتحان موسيقي كار است. موسيقي و افكتها پشت هم پخش ميشوند تا كارگردان حال و هواي آن را بررسي كند.
قدرتالله صالحي در نقش پدر و سهند جاهدي در نقش بچه منتظر هستند تا در زمان موردنظر وارد صحنه شوند. ميآيند، صداي بمبارانهاي پي در پي به گوش ميرسد. پدر و پسر به دنبال راهي امن هستند تا از ميان اين همه آتش بگذرند و وحشت پدر از مينهايي است كه ممكن است ناگهان در زير پايشان جانشان را بگيرد. كار توسط كارگردان قطع ميشود تا از ابتدا بگيرند.
نسيم ادبي به علت كسالت حضور ندارد، او نقش بانو را بر عهده دارد و حال بازيگري ديگر اين نقش را ايفا ميكند.
بيژن افشار در نقش سوپريوس وارد ميشود. آنها از انتهاي صحنه وارد ميشوند: زن چهارپايههايي را در دست دارد. جلوي صحنه ميگذارند و بر آنها مينشينند. گرم صحبت هستند. ژنرال مدام مينالد. ناگهان صداي بمبارانها آن دو را به خود ميآورد و با وحشت محل را ترك ميكنند.
در صحنه بعد محمود هندياني در نقش فيلدر، چهارزانو در وسط صحنه نشسته است. جورابي بر صورت كشيده و شالي سياه بر سر دارد. خيره است، خيره به روبهرو، انگار به انتهاي دنيا. پدر و پسر وارد ميشوند و در مورد مرد بحث ميكنند. ابتدا تصميمشان اين است كه فرار كنند. سپس تصميم بر اين ميشود كه با او وارد گفت و گو شوند. هر چه ميگويند جوابي از مرد دريافت نميكنند. در پايان پدر دستي به او ميزند و مرد چون يك جسد بر زمين وا ميرود.
در صحنه بعد مينو زاهدي در نقش مادر با كالسكهاي وارد ميشود و همراهش دختري است كه حوريه ميرمحمدي نقشش را ايفا ميكند. دختر باردار است و مادر مدام او را مورد لعن و نفرين قرار ميدهد. مادر شاكي است، شاكي از عدالتي كه وجود ندارد. دختر مورد تجاوز سربازان آلماني قرار گرفته و حال مجبور است سركوفتهاي مادر را نيز به جان بخرد.
در صحنه بعد، پدر و پسر وارد ميشوند و پدر براي او از اتفاقاتي كه برايش رخ داده سخن ميگويد، از جنگ و ايام پس از آن.
در اين ميان رضا امامي در نقش ستوان زيلينسكي وارد ميشود. او بسيار عصبي ميشود وقتي پدر و پسر او را نميشناسند و در اين بين خليل مولودي در نقش رافيان ميآيد تا ستوان را به پدر و پسر بشناساند. آنها پدر را سؤالپيچ ميكنند، ميترسانند، تهديد ميكنند و در آخر پولهاي او را به غارت ميبرند.
در صحنه جديد ژنرال بر چهارپايهاي نشسته است و بازيگران ديگر چون افشين زارعي در نقش معلم و زاهدي و ميرمحمدي بر نيمكت نشستهاند. ژنرال باز مينالد، ناليدن از كثيف بودن، استحمام نكردن و...
گاه بانو و ژنرال در حال بازي و صحبت هستند و گاه نيمكت نشينان. انگار فضا دو قسمت است. پدر و پسر وارد ميشوند. همه منتظر آمدن قطار هستند. بانو در هنگام تراشيدن صورت ژنرال او را زخمي ميكند و حال به دنبال الكل هستند ولي نه الكلي هست و نه عطر و ادكلني. مادر مقداري نوشيدني دارد كه در ازاء آن پول ميخواهد و در آخر نيز به جاي پول شال گرانقيمت بانو را برميدارد. در اين لحظه ديالوگها بين ژنرال و نيمكتنشينان برقرار ميشود و زارعي در نقش معلم با او وارد بحث ميشود. ژنرال او را تازه به دوران رسيده روشنفكر مآب ميداند و كم كم بحث آنها به جدل بدل ميشود.
در اين ميان امامي در نقش ستوان و مولودي در نقش رافيان وارد ميشوند و قصد دارند نيمكتنشينان را تهديد كنند كه با ژنرال روبهرو ميشوند. ژنرال آنها را چنان تهديد ميكند كه وحشتزده بردهاش ميشوند. ژنرال اعلام ميكند كه قصد برقراري يك جشن را دارد. ستوان و رافيان وحشيانه به سمت كالسكه زن يورش ميبرند. زمان آنتراكت است و همه نياز به كمي هواي آزاد دارند چون سالن بسيار گرم است و بازيگران عرقريزانند.
پاي پياده قرار است 19 خردادماه در تالار سايه مجموعه تئاترشهر به صحنه بيايد.
عوامل كار عبارتند از: نويسنده: اسلاومير مروژك، كارگردان و مترجم: داود دانشور، دستيار كارگردان: قدرت الله صالحي، طراح صحنه و لباس: شيوا رشيديان، دستيار صحنه و لباس: سينا ييلاقبيگي، طراح پوستر و بروشور: ايمان افسريان، عكاس: محمدمهدي زابلي، منشي صحنه: نينا نفيسي.
بازيگران به ترتيب ورود به صحنه: قدرتالله صالحي، سهند جاهدي، نسيم ادبي، بيژن افشار، مينو زاهدي، حوريه ميرمحمدي، رضا امامي، خليل مولودي، افشين زارعي، محمود هندياني، شيرين ايزدي
به نقل از سايت ايران تئاتر. نوشته شراره پورخراساني
جمعه 10 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 217]