تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس درصدد عيب جويى برادر مؤمنش برآيد، تا با آن روزى او را سرزنش كند، مشمول اين ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829848577




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فرار به سوى فلسفه- بخش اول فلسفه براى فهم حقایق جهان است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فرار به سوى فلسفه- بخش اول
فلسفه براى فهم حقایق جهان است
بیشتر شبهات مخالفان فلسفه به سبب برداشت نادرست از برخى روایات، مدعاها و سخنان فلاسفه بوده است.

خبرگزاری فارس: فلسفه براى فهم حقایق جهان است



   چکیده پاسخ به پرسش هاى بنیادین در زمینه حیات انسانى، همیشه یکى از جدى ترین دغدغه هاى بشر بوده است. در همین زمینه، فلاسفه در طول تاریخ، همواره با تمسک به ادله عقلى و فلسفى افزون بر پاسخ گویى به این پرسش ها، بر نقش مؤثر عقل در کشف حقایق عالم هستى تأکید کرده اند. با وجود این، در سال هاى اخیر، برخى افراد با انگیزه هاى متفاوت، درصدد برآمده اند تا با طرح برخى شبهات، عدم جواز و یا دست کم عدم ضرورت فلسفه ورزى را القا کنند. در نوشتار حاضر، سعى شده است تا با روش توصیفى ـ تحلیلى، فواید و ضرورت فلسفه تبیین شده، به مهم ترین شبهات مخالفان فلسفه در حد وسع، پاسخ داده شود. نتایج تحقیق حاکى از آن است که بیشتر شبهات مخالفان فلسفه به سبب برداشت نادرست از برخى روایات، مدعاها و سخنان فلاسفه بوده است. بنابراین، با رفع این شبهات، هیچ تردیدى در ضرورت فلسفه ورزى به هدف شکل گیرى جهان بینى صحیح، تعمیق معارف دینى و دفاع از آموزه هاى دین روا نخواهد بود.   کلیدواژه ها: فلسفه، تفلسف، صدرالمتألهین، عقل، دین.   مقدّمه یکى از قدیمى ترین رشته هاى علمى در حوزه علوم انسانى رشته فلسفه است؛ رشته اى که با استدلال هاى عقلى و براهین فلسفى، طالبان و صاحبان فکر و اندیشه را با حقیقت جهان هستى آشنا مى کند. با وجود این، ممکن است در ذهن برخى، سؤالات و یا شبهاتى درباره این رشته وجود داشته باشد که آنها را از تحصیل فلسفه بازدارد و یا آنها را نسبت به این رشته تحصیلى بدبین کند. ازآنجاکه کمتر در قالب پرسش و پاسخ مکتوب و به صورت مقاله به این موضوع پرداخته شده، این نوشتار درصدد است پژوهشى را با هدف دفاع از ساحت فلسفه و دفع یا رفع شبهات وارد شده سامان دهد. لازم به ذکر است که در خصوص موضوع حاضر، مطالبى به صورت پراکنده در لابه لاى برخى از کتب و مقالات دیده مى شود که از جمله آنها، مى توان به نمونه هاى ذیل اشاره کرد: بررسى هاى اسلامى، تألیف علّامه طباطبائى؛ بنیان مرصوص، نوشته حسین مظفرى ـ وى در این کتاب، به برخى از شبهات مکتب تفکیک پرداخته است ـ حکمت جاودانه، اثر حسن معلمى؛ دفاع از فلسفه، اثر رضا داورى اردکانى؛ نیز مقاله پى جویى حقیقت و هستى، نگارش مهدى حائرى یزدى. به طورکلى، مخالفان و منتقدان فلسفه را مى توان یکى از چهار گروه ذیل دانست: 1. تمام کسانى که فقط گزاره هاى تجربى را معتبر مى دانند. ازاین رو، فلسفه را، که مشتمل بر گزاره هاى عقلى و غیرتجربى است، نامعتبر مى شمارند. 2. برخى از عرفا و اهل سیر و سلوک، که استدلال عقلى و فلسفى را مانع دستیابى به معرفت و وصول انسان به مقامات بلند معنوى مى دانند. 3. برخى از مؤمنان به ادیان گوناگون که بر ظواهر دینى جمود دارند و تعمق و تعقل را در معانى دین مردود مى شمرند (ابراهیمى دینانى، 1376، ج 1، ص 8ـ11). 4. گروهى که افزون بر تأکید بر کتاب و سنت، به عنوان ابزار فهم معارف دینى، در ظاهر، عقل و تعقل ورزى را مى پذیرند، ولى عقل فلسفى را انکار مى کنند. در این مقاله، سعى شده است به اشکالاتى که این چهار گروه بر فلسفه وارد کرده اند و یا ممکن است وارد کنند، پاسخ داده شود. اما پیش از آن، مناسب است دیدگاه فلاسفه درباره ضرورت و فواید تحصیل فلسفه را بررسى کنیم. سپس فواید فلسفه را متذکر شویم و در پایان، برخى از پرسش ها و شبهات مطرح شده در باب تحصیل فلسفه را نقل کنیم و پاسخ دهیم. ضرورت فلسفه فلاسفه بر ضرورت تفکر فلسفى اصرار دارند. از نگاه آنها، تفکر فلسفى از جهات گوناگونى حایز اهمیت است. به چند علت آن، در ذیل، اشاره شده است: 1. زمینه ساز شکل گیرى علوم دیگر یکى از وجوه ضرورت فلسفه آن است که تمام علوم به فلسفه نیازمندند؛ زیرا اثبات مبادى تصدیقى علوم دیگر، یعنى موضوعات غیربدیهى، و نیز اثبات کلى ترین اصول موضوعه علوم از وظایف فلسفه شمرده شده است. توضیح آنکه وقتى موضوع علمى بدیهى نباشد باید به اثبات آن پرداخت و تنها فلسفه است که اثبات موضوع علوم دیگر را به عهده دارد. همچنین تبیین کلى ترین اصولى که در علوم دیگر از آنها استفاده مى شود، مانند اصل علّیت یا بطلان دور و تسلسل از وظایف فلسفه است(مصباح،1373،ج 1، ص 91و119ـ120؛طباطبائى، بى تاـ الف،ج1،2،3،ص 26). 2. ارائه کننده جهان بینى صحیح یکى از ویژگى هاى فطرى انسان سعادت طلبى است. تمام انسان ها به دنبال آن هستند تا در زندگى خودشان خوشبخت و سعادتمند باشند. با وجود اشتراک در اصل سعادت طلبى، هنوز بشر به مصداق واحدى از آن دست نیافته است؛ زیرا پیش از یافتن پاسخ صحیح براى چیستى سعادت، باید به چند پرسش اساسى دیگر پاسخ داد: انسان از کجا آمده است؟ آیا خدا او را خلق کرده یا در اثر فعل و انفعالات عالم ماده به وجود آمده است؟ اینها جزو اولین پرسش هاى اساسى درباره انسان هستند. پرسش بنیادین دیگر آن است که انسان به کجا خواهد رفت؟ آیا با مرگ نابود مى شود؟ یا آن گونه که ادیان الهى مدعى اند، براى حسابرسى و رسیدن به جزاى اعمال دنیوى، به دنیاى دیگرى منتقل مى شود؟ پرسش دیگر آن است که هدف از آفرینش انسان چه بوده است؟ و چگونه باید آن هدف را محقق سازد؟ نوع پاسخ به مجموعه این پرسش ها و پرسش هاى مشابه دیگر، مى تواند بینش فرد نسبت به خدا، جهان و انسان را ـ که از آن به جهان بینى تعبیر مى شود ـ تعیین کند. نوع جهان بینى هر کس، جهت و شیوه زندگى وى ـ که گاهى از آن به ایدئولوژى تعبیر مى شود ـ و در نهایت، سعادت و یا شقاوت او را رقم مى زند. پس عمده ترین فایده فلسفه را مى توان در ارائه جهان بینى صحیح براى دستیابى به ایدئولوژى صحیح خلاصه نمود. 3. ابزارى براى دفاع و اثبات اصل دین طبیعى است که در یک جامعه علمى پرنشاط، نظریات مختلف فکرى قابل طرح و نقد و بررسى است. در میان نظریات متفاوت در موضوعى خاص، نظریه اى مقبول است که بتواند نظریات دیگر را نقد کرده، خود از میان نقد ناقدان سربلند بیرون آید. این مسئله وقتى اهمیت بیشترى پیدا مى کند که موضوع بررسى موضوعى اساسى و بنیادین، نظیر بحث از حقانیت یک دین باشد. براى نمونه، اگر به حقانیت اسلام معتقدیم و نیز بر این باوریم که اسلام برترین نظریه و دیدگاه را براى رساندن انسان به سعادت دارد، باید اثبات کنیم که از یک سو، از دیدگاه اسلام، نظریات دیگر ناقصند، و از سوى دیگر، هیچ یک از نقدهاى دیدگاه ها و مکاتب دیگر به نظریه اسلام وارد نیست و مى توان به تمامى اشکالات و شبهاتى که مخالفان اسلام مطرح مى کنند پاسخ معقول و مقبول داد. اما اگر به شبهات موجود پاسخ داده نشود و مبانى مکاتب دیگر نقد نگردد، ذهن کسانى که از این شبهات اطلاع دارند، نسبت به دین و اصول جهان بینى تضعیف شده، اعتقادات آنها دچار تزلزل مى گردد؛ مثلاً، در مکتب اثبات گرایى (پوزیتیویسم)، دین، فلسفه و اخلاق جایگاهى ندارند و فقط به امور حسى و ظاهرى اکتفا مى شود. ترویج این اندیشه موجب پیدایش شبهاتى در جامعه اسلامى مى گردد. اگر کسى نباشد تا به آن شبهات پاسخ دهد، اشخاصى که این مکتب را مطالعه کرده و تحت تأثیر آن قرار گرفته اند، در مبانى دینى خود دچار تردید شده، حتى ممکن است آنها را انکار کنند. بنابراین، فلسفه مى تواند به عنوان ابزار دفاعى محکمى براى دفاع از دین و اعتقادات دینى باشد و شاهد آن بزرگانى همچون شهید مطهرى هستند که با استفاده از اصول فلسفى، توانستند به شبهات فراوان درباره اعتقادات دینى پاسخ بدهند (معلمى، 1384، ص 96ـ98). آیت اللّه مصباح در تبیین ضرورت فلسفه به عنوان ابزار دفاعى مى نویسد: فلسفه کمک شایانى به طرد وساوس شیطانى و ردّ مکتب هاى مادى و الحادى انجام مى دهد و شخص را در برابر کژاندیشى ها و لغزش ها و انحرافات فکرى مصون مى دارد و او را در میدان نبرد عقیدتى به سلاح شکست ناپذیرى مسلح مى سازد و به وى توان دفاع از بینش ها و گرایش هاى صحیح و حمله و هجوم بر افکار نادرست مى بخشد (مصباح، 1373، ج 1، ص 102). بنابراین، اگر فلسفه در مشهورات عالم کنونى و در شبه فلسفه هایى که پشتوانه مشهورات زمانه است تحقیق کند، ممکن است سپرى در مقابل هجوم تجاوز شرک و کفر و غرب زدگى منحط باشد یا دست کم از ابتذال و رواج آراء مبتذل ممانعت کند (داورى، 1366، ص 29). از سوى دیگر، فلسفه ابزار اثبات اصول اساسى دین است. اگر با کسى که منکر خداست روبه رو شویم و بخواهیم در یک موضوع دینى مانند اثبات وجود خدا با او گفت وگو کنیم هرگز نمى توانیم از آیات و روایات استفاده نماییم؛ زیرا وى خدا را قبول ندارد، چه رسد به آیات و روایات. بنابراین، تنها ابزارى که مى تواند در این مواقع به ما کمک کند عقل و دلایل عقلى است. بنابراین، مى توان گفت: تنها مجراى ارتباط و تفاهم بین المللى بین دو انسان با هر مسلک و مذهبى عقل است (غرویان، 1387، ص 22). علاوه بر این، فلسفه وجود خداوند متعال را بهتر و نقض ناپذیرتر از هر علم دیگرى اثبات مى کند و انسان با برهان عمیق فلسفى و از نظر عقل نظرى، به خداوند معرفت پیدا مى کند (جوادى آملى، 1370، ص 97). 4. ابزار فهم و تعمیق معارف دینى فلسفه با روش عقلانى خود، مثبِت دین و اصول دین است. بدین روى، مى توان مدعى شد فلسفه در خدمت دین است. بسیارى از معارف دین از سنخ مسائل فلسفى است و بسیارى از شبهات دینى و اعتقادى ماهیتى فلسفى دارند. بنابراین، فلسفه مى تواند به عقلانیت دین و باورهاى دینى کمک کرده، اذهان را از گزند شبهات فلسفى در امان نگه دارد (فنایى اشکورى، 1389، ص 373). همان گونه که در فهم حقایق، فروع دین مجهز به مبانى فقه و اصول ضرورى است، مجهز شدن به اصول برهانى و آشنایى به کاوشگرى هاى عقلانى، به منظور بهتر فهمیدن حقایق عقلى وارد شده در کتاب و سنت نیز لازم و ضرورى است. قابل ذکر است که بهره مندى تام و تمام از معارف بلند آیات و روایات، به ویژه در مسائل اعتقادى نظیر اثبات وجود خدا و صفات او، و نفى جبر و تفویض، که شالوده ایمان فرد را شکل مى دهد بدون یارى عقل ممکن نیست. علاوه بر این، به علت ذوبطون بودن قرآن کریم، بهره مندى از لایه هاى عمیق معنایى بدون دقت عقلى و فلسفى میسر نخواهد بود. 5. راهى براى ارضاى حس حقیقت جویى میل به حقیقت جویى و حقیقت طلبى از جمله امیالى است که در انسان به ودیعه گذاشته شده اند. یافتن حقیقت، که ملازم با یافتن پاسخ براى پرسش هاى اساسى و بنیادین انسان، از جمله پرسش درباره مبدأ و منتهاى خلقت و نیز مسیر بین مبدأ و منتهاست، انسان را به وادى فلسفه مى کشاند؛ چراکه تنها فلسفه مى تواند به این پرسش ها پاسخى درخور ارائه کند، به گونه اى که مى توان گفت: شناخت خطوط کلى جهان هستى چیزى جز فلسفه نیست (جوادى آملى، 1375، ج 1، ص 134). فواید فلسفه بسیارى از شبهاتى که علیه فلسفه مطرح مى شود به سبب نبود درک فواید فلسفه است. به منظور دفع این گونه شبهات، به برخى از مهم ترین فواید فلسفه در ذیل اشاره شده است: 1. رشد انسانیت انسان انسان برخلاف حیوانات دیگر، از قوه تعقل برخوردار است. بدین روى، منطق دانان انسان را به حیوان ناطق تعریف کرده و ناطق را به عاقل و درک کننده کلیات تفسیر نموده اند. پس هر انسانى که بتواند با بهره گیرى از قوه عاقله خود به بینش و گرایش صحیحى دست یابد راه انسانیت را درست پیموده است و هر کسى به ادراکات حسى اکتفا کند و از نیروى عقل خود به درستى استفاده نکند، راه حیوانیت در پیش گرفته و به تعبیر قرآن، از چهارپایان نیز بدتر است (اعراف: 179). فلسفه ورزى، که با روش عقلى صورت مى گیرد، در رشد فصلِ ممیز انسان (قوه عاقله) مؤثر است. به همین منظور، کسانى که فیلسوف ترند از این حیث، انسان ترند (غرویان، 1387، ص 24). رشد انسانیت انسان، بر سایر ابعاد وجود انسانى از جمله اخلاق و رفتار انسان اثرگذار است. پل فولکیه در کتابفلسفه عمومىخود،به این فایده فلسفه تصریح کرده است: اعمال اخلاقى ما بالذات بستگى به مابعدالطبیعه دارد و با اختلاف رأى و نظر ما نسبت به مسائل مابعدالطبیعه، نحوه حیات اخلاقى ما نیز دچار اختلاف مى شود. براى اینکه بتوانیم به حیات خود نظم و سامان مطلوب بدهیم باید بدانیم که چه هستیم و سرنوشت جهان چیست، و این خود از مسائلى است که مابعدالطبیعه باید به آن جواب دهد (فولکیه، 1370، ص 16ـ17). 2. حل مسائل اساسى و دشوار حلّ مسائلى که جز فلسفه قادر به پاسخ گویى به آنها نیست، کار فلسفه است؛ مانند چگونگى تمییز موجود از غیر موجود و یا موجود واقعى از غیرواقعى و شناختن امور حقیقى و تمییز آنها از اعتباریات و وهمیات و بسیارى از مسائل دیگرى که پیش از این به آنها اشاره شد (مصباح، 1373، ج 1، ص 91). 3. دادن قدرت تشخیص عقیده درست از نادرست در حوزه هاى فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و مانند آن، اندیشه هاى متفاوتى وجود دارد. امروزه این اندیشه ها با وسایل ارتباطى پیشرفته، به سرعت انتشار مى یابند. طبیعى است که افراد در معرض این گونه افکار و عقاید، که برخى از آنها آمیزه اى از حق و باطل هستند، قرار مى گیرند. اما در این رویارویى، بسیارى از افراد به سبب نداشتن بینش درست و قدرت تشخیص حقایق، عقیده انحرافى را برمى گزینند و به انحراف فکرى کشیده مى شوند. کسب بینش لازم براى یافتن راه صحیح از میان تمام راه ها، در گرو قوت تفکر عقلانى است که با فلسفه به دست مى آید. پس از بیان اجمالى ضرورت فلسفه، در ادامه، سؤالات و شبهاتى که ذهن برخى را به خود مشغول کرده است، نقل و به آنها پاسخ داده خواهد شد: برخى شبهات و سؤالات درباره فلسفه 1. آیا براى تک تک انسان ها فلسفه ضرورت دارد؟ براى پاسخ به این پرسش، اشاره به این نکته لازم است که هر انسانى خواه ناخواه، با یک جهان بینى، یعنى با نگرش خاصى نسبت به هستى، جهان و انسان زندگى مى کند و علاقه مند است که این نظام هستى را به طور منطقى و عقلى براى خود تبیین و توجیه کند و این مهم با مباحث هستى شناسانه فلسفى صورت مى پذیرد (معلمى، 1384، ص 93ـ96). بنابراین، مسائل مربوط به جهان بینى همه فلسفى اند و داشتن جهان بینى صحیح براى همه ضرورى است، اما این امر به معناى ضرورت آموختن فلسفه براى همگان نیست؛ زیرا عموم مردم مى توانند بر اساس باورهاى عقل سلیم و فطرت خویش، به پاسخ صحیح مسائل فلسفى مربوط به جهان بینى دست یابند. بنابراین، فلسفى بودن مسائل جهان بینى، ایجاب نمى کند که همه مردم فلسفه بیاموزند. البته آموختن فلسفه براى افرادى که در جهان بینى خود دچار شک و تردید شده و با استدلال هاى عوامانه قانع نمى شوند، و نیز افرادى که به دنبال فهم عمیق تر و دقیق تر و یا دفاع عقلانى از معارف دینى اند، ضرورت دارد (عبودیت، 1380، ص 62ـ64). بنابراین، همان گونه که سایر علوم طبیعى یا انسانى مانند پزشکى، اخلاق و سیاست براى عموم مردم مفید است، ولى براى همه ضرورت ندارد و تنها عده خاصى براى تأمین نیازهاى جامعه، آن علوم را تحصیل مى کنند. در زمینه فلسفه نیز لازم است دست کم به اندازه نیاز، افرادى متخصص براى تأمین نیاز جامعه در این قلمرو، به کسب تخصص در این زمینه بپردازند. 2. انبیا و اولیاى الهى در تبیین دین براى مردم، از فلسفه استفاده نکرده اند. مراد از فلسفه چیست؟ اگر مراد از فلسفه عناوین و اصطلاحات خاص فلسفى است که امثال ارسطو، ابن سینا یا سایر فلاسفه به کار برده اند، سخن مزبور قابل قبول است. اما اگر مراد از فلسفه استفاده از روش عقلى براى پاسخ به اساسى ترین سؤال هاى بشرى است، نمى توان سخن مزبور را پذیرفت؛ زیرا اولاً، اصل عقاید دینى از جمله خود اصل نبوت را باید با دلیل عقلى اثبات نمود. ثانیا، انبیاى الهى و پیشوایان دینى براى تبلیغ دین و رفع شبهات دینى، از روش عقلى و برهانى استفاده کرده اند (معلمى، 1384، ص 102ـ103). از علّامه طباطبائى نقل شده است:  روایات ما مشحون از مسائل عقلى عمیق و دقیق و مستند به برهان فلسفى و عقلى است. بدون خواندن فلسفه و منطق و ادراک طریق برهان و قیاس، که همان رشد عقلى است، چگونه انسان مى تواند به این دریاى عظیم روایات وارد شود؟ ائمه اطهار علیهم السلام شاگردان متعدد و بیانات متفاوتى داشته اند. بعضى از آنها ساده و قابل فهم عموم است، ولى غالبا آنچه در اصول عقاید و مسائل توحید آمده مشکل و غامض است و آنها را براى افراد خاصى از اصحاب خود، که اهل فن مناظره و استدلال بوده اند، بیان کرده اند. همان شاگردان براساس ترتیب قیاسات برهانى با خصم وارد بحث مى شدند. آن وقت چگونه مى توان بدون اتکا به عقل و مسائل عقلى و ترتیب قیاس هاى اقترانى و استثنایى تحصیل یقین نمود؟ سپس ایشان به مسئله توحید ـ که وحدت عددى نیست، بلکه وحدت بالصرافه (وحدت حقه) است ـ اشاره کرده و آیات و خطبه هایى از نهج البلاغه ـ مانند خطبه اول، شصت و سوم، صد و پنجاهم، صد و شصت و یکم، صد و هشتاد و چهارم - را توضیح داده است که بیان آن در این مختصر نمى گنجد (ر.ک: حسینى طهرانى، بى تا، ص 28ـ32). 3. گفته مى شود: فلسفه براى فهم حقایق جهان است. قرآن و روایات حقایق عالم را بهتر شرح داده اند یا فیلسوفان؟ اولاً، باید گفت: اصل وجود خدا و نبوت توسط عقل و اصول عقلانى بشر به اثبات مى رسد و بدون اثبات عقلى آنها نمى توان در عمل به قرآن و اخبار، تمسک جست. صدرالمتألهین در کتاب شرح اصول کافى مى نویسد: چگونه ممکن است کسى که به تقلید کورکورانه از روایات و اخبار قناعت کرده و شیوه هاى برهانى و عقلى را انکار مى نماید، به حقیقت دست یابد؟ آیا نمى داند که یگانه مستند شریعت، سخن پیامبر صلى الله علیه و آله است و اثبات صدق سخن پیامبر نیز بدون استناد به دلایل عقلى امکان پذیر نیست؟ ... کسى که از برهان روگردان است و به نور قرآن و روایات اکتفا مى کند، همانند کسى است که در معرض نور خورشید و ماه است، اما چشم ها را بسته و از نور خورشید و ماه چشم پوشى مى نماید، که هیچ فرقى بین او و بین نابینایان نیست(صدرالمتألهین،1376،ج2،ص388). ثانیا، خواندن فلسفه نوعى ریاضت است که هاضمه فکرى و معرفتى انسان را تقویت مى کند تا بتواند آنچه را قرآن یا روایات بیان مى کنند به بهترین وجه ممکن بفهمد. البته لازمه این سخن آن نیست که بگوییم کسانى که فلسفه یا عرفان نخوانده اند قرآن یا روایات را نمى فهمند؛ زیرا آیات قرآن کریم و احادیث معصومان علیهم السلام همه در یک سطح نیستند. براى نمونه، در بسیارى از روایات، مخاطب عامه مردم بوده اند، اما در برخى از احادیث و به ویژه ادعیه، ائمّه هدى علیهم السلام به حقایقى اشاره کرده اند که تنها اندکى از عقول توان فهم آن و قدرت تحمل آنها را دارند (موسوى خمینى، 1372، ص 627). در تأیید این مطلب مى توان گفت: امامان معصوم علیهم السلام در روایات فراوانى نظیر روایت ذیل تأکید دارند که تنها فرشتگان مقرب و رسولان و مؤمنانى که داراى قلب هاى آماده و سینه هایى منشرح هستند، تاب تحمل معارف اهل بیت علیهم السلام را دارند. البته این مطلب منافاتى ندارد با اینکه سطوح پایین تر و اولیه آن براى همه مردم قابل فهم باشد (مظفرى، 1385، ص 298ـ299): در گفت وگو و نشست و برخاست با مردم، از چیزهایى سخن بگویید که مى فهمند. چیزى را که نمى فهمند و انکار مى کنند به ایشان نگویید و آنها را برگرده خودتان و ما قرار ندهید. امر و علم ما سخت و دشوار است و جز فرشتگان مقرّب، انبیاى مرسل و مؤمنانى که خداوند قلبشان را براى ایمان آزموده (و برگزیده)، کس دیگرى تاب تحمل آن را ندارد (صدوق، 1403ق، ج 2، ص 624). بنابراین، هرچه انسان در امور عقلى و منطقى تمرین بیشترى داشته باشد از روایات و آیات بهره بیشترى مى برد؛ نظیر اینکه مثلاً، اگر یک پیام بهداشتى در قرآن یا روایات وجود داشته باشد، مطمئنا کسى که پزشکى و طب مى داند آن را از کسى که در این رشته تخصصى ندارد بهتر درک مى کند. ثالثا، طبق این اشکال، با وجود آیات و روایات، چه نیازى به خواندن این همه آثار فقهى و اصولى است؟ چرا براى استخراج احکام شریعت، به جاى آنکه این همه در اقوال فقها درنگ شود، مستقیما به آیات و روایات مراجعه نمى شود؟ علت مطالعه آثار و آراء فقها و اصولیان این است که احادیث معصومان علیهم السلام محکم و متشابه، مطلق و مقید و خاص و عام دارد. گاه هنگام بررسى آیات و روایات، مشکل ضد، اجتماع امر و نهى، دلالت یا عدم دلالت نهى بر فساد و ظرایف پیچیده دیگر پیش مى آید و اگر کسى خوب با این ظرایف آشنا نشود و بخواهد فقط براساس مشاهده یک یا چند حدیث، فتوا بدهد به شدت در معرض لغزش است. حقایق مربوط به مبدأ و معاد را هم بدون هیچ گونه مهارتى در عرصه تفکر نظرى، نمى توان درک کرد. علاوه بر اینکه درک حقایق توحیدى به مراتب سنگین تر است از درک چگونگى اداى افعال ظاهرى نماز و مانند آن. فلسفه و فلسفه ورزى همان کارى را براى آمادگى درک و کشف حقایق نظرى عالم مى کند که مطالعه فقه و اصول و آراء فقها براى آمادگى درک معارف عملى دین انجام مى دهد. ازاین روست که بزرگان فلاسفه و حکماى اسلامى پس از مدت هاى طولانى تحقیق در مباحث فلسفى و تألیف کتب فلسفى، به شرح و تفسیر آیات و روایات مى پردازند؛ نظیر شرح اصول کافى و تفسیر برخى از سوره هاى قرآن از صدرالمتألهین یا تفسیر المیزان تألیف علّامه طباطبائى. نقل شده است که صدرالمتألهین همواره در کتاب هایش افتخار مى کند که هیچ کس را ندیده که مانند او اسرار قرآن و سنت معصومان علیهم السلام را فهمیده باشد (جمعى از پژوهشگران، 1382، ج 1، ص 215ـ216). 4. آیا آنچه را فلسفه یونان (الهیات) داشت در متن اسلام و فرمایش هاى معصومان علیهم السلام هم هست یا خیر؟ کتاب و سنت حاوى تمام معارف نظرى و عملى به صورت اجمال یا تفصیل هستند، اما باید توجه داشت که دستورات الهى براى تمام مردم جهان، اعم از عالم و جاهل، نازل شده است و هر کس به اندازه ظرفیت خودش از آن بهره مند مى شود. بنابراین، اگر براى بهره مندى بیشتر افراد جامعه از معارف بلند الهى بخواهیم معارف عالى الهى را از منابع اصلى دینى استخراج کنیم چاره اى نداریم، جز اینکه اصطلاحات خاصى را وضع کنیم و به آنها سیر و نظامى منطقى دهیم. ازاین رو، اینکه این معارف در کتاب و سنت موجود است منافاتى ندارد با این سخن که براى فهم بهتر آن معارف علمى خاص (فلسفه) را وضع کنیم، و به فرموده برخى بزرگان، تنها فرق بین مأثورات از انبیا و کتب حکما، در اصطلاحات و اجمال و تفصیل است، نه در معنى (موسوى خمینى، 1372، ص 193). اما این سخن که در صورت نبود معارف فلسفى در کتاب و سنت، لازم مى آید فلسفه یونان معارف اسلامى را تکمیل کند نادرست است؛ زیرا حتى یک مسئله از مسائل دینى را بدون استمداد از منطق نمى توانیم اثبات کنیم، درحالى که در بیانات کتاب و سنت، مسائل منطقى ذکر نشده است. همچنین در مسائل فرعى دین، حتى یک مسئله را بدون به کار انداختن علم اصول، نمى توان استنباط نمود، با اینکه در کتاب و سنت، از علم اصول خبرى نیست. بنابراین، منطق و اصول، طریق هستند و طریق غیر از تکمیل است (طباطبائى، 1387، ج 2، ص 174ـ175). خلاصه آنکه دین اسلام دینى کامل است، اما علومى همچون فلسفه راه فهم عمیق تر و بهتر دین به سایر انسان ها هستند و این به معناى مکمل بودن آنها نیست. شبهه مزبور توسط مکتب موسوم به تفکیک نیز به این شکل طرح شده است:براى پاسخ گویى به شبهات منکران و ملحدان، هیچ نیازى به تحصیل فلسفه مصطلح نیست. آقاى سیدان بر این باور است که در مواجهه با شبهات ملحدان و منکران توحید و نبوت، باید از قواعد و مطالب روشن عقلانى نظیر محال بودن اجتماع نقیضین و اجتماع ضدین، و بطلان تسلسل بهره جست، اما قواعد عقلانى منحصر در کتب فلسفى نیست. بنابراین، در پاسخ به شبهات منکران و ملحدان، هیچ نیازى به تحصیل فلسفه مصطلح نیست (سیدان، 1389)، تالى فاسد این سخن که براى پاسخ گویى به شبهات ملحدان و منکران نیاز به فلسفه داریم بدان معناست که دین ناقص است و براى پاسخ به شبهات دینى، باید سراغ افلاطون و ارسطو رفت، درحالى که اهل بیت علیهم السلام با ملحدان و دهریان و ماتریالیست ها بحث و مناظره داشتند و به دقت پاسخ هاى عقلى ارائه مى کردند و آنها را قانع و مجاب مى ساختند. بنابراین، اگر با روش اهل بیت علیهم السلام و قرآن به سراغ ملحدان برویم، از عهده شبهات دهریان و ملحدان برمى آییم. در پاسخ به سخن آقاى سیدان، توجه به نکات ذیل راهگشاست: 1. در سخنى که از آقاى سیدان ذکر شد، خود ایشان به ضرورت فراگیرى بسیارى از قواعد فلسفى براى پاسخ به شبهات ملحدان اعتراف کرده است. 2. ایشان در سخن خود آورده است که قواعد عقلى ذکر شده منحصر در کتب فلسفى نیست. این سخن ایشان قابل قبول است، ولى اینکه این قواعد فلسفى در کتب غیرفلسفى نیز آمده است، قواعد را از فلسفى بودن خارج نمى کند. علاوه بر آن، استفاده اندیشمندان حوزه هاى گوناگون از قواعد فلسفى و منعکس کردن این قواعد در کتب علوم گوناگون، نشان دهنده اهمیت و ضرورت قواعد فلسفى است. 3. این سخن که اهل بیت علیهم السلام با ملحدان و ماتریالیست ها مناظره مى کردند صحیح است. ما نیز باید همان شیوه را در مواجهه با آنها اتخاذ کنیم. با مراجعه به مناظرات ائمّه اطهار علیهم السلام درمى یابیم که روش آنها عقلى بوده است. بنابراین، روش عقلى حجیت دارد. 4. اثبات وجود خدا، صفات وى، نبوت، حجیت قرآن کریم و بسیارى از مسائل دیگر در گرو بهره گیرى از روش عقلى فلسفى است. افزون بر این، در کتاب و سنت، تنها شبهاتى که در آن عصر و زمان رواج داشته بررسى شده است و این مقدار نمى تواند براى پاسخ گویى به شبهات جدید از سوى مکاتب الحادى، که پیش از این مطرح نبوده است، کافى باشد. نیز فهم برخى شبهات و پیگیرى لوازم آن مستلزم اطلاعات فلسفى و منطقى است. 5. بحث و بررسى دیدگاه اندیشمندان غیرمسلمان به معناى پذیرفتن تمام سخنان آنها نیست. بنابراین، نه تنها آگاهى از اندیشه اندیشمندان گوناگون مذموم نیست، بلکه گاهى مفید نیز هست. ازاین رو، مطابق فرمایش پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، داناترین مردمان کسى است که دانش دیگران را با دانش خودش جمع کند (مجلسى، 1403ق، ج 74، ص 112). باید آراء دیگران را جست وجو کرد و با معیار سنجش، به ارزیابى پرداخت. 5. اگر فرقى بین فلسفه (الهیات) با آیات و روایات نیست جز اختلاف تعبیر، پس آنچه خداوند و امامان آورده اند، اتم و اکمل است، و اگر بهتر از آن یافت مى شد مى فرمودند. پس چه نیازى به تعبیرهاى حکما و فلاسفه هست؟ منظور از نبودن فرق ـ بجز اختلاف تعبیر ـ این است که معارف حقیقى، که کتاب و سنت مشتمل بر آنهاست و با زبان ساده و عمومى بیان شده، همان معارف حقیقى است که از راه بحث هاى عقلى به دست مى آید و با زبان فنى و اصطلاحات علمى بیان شده است. پس فرق این دو، فرق زبان عمومى ساده و زبان خصوصى فنى است (طباطبائى، 1387، ج 2، ص 175). همچنین آیات و روایات براى کسانى حجت است که اصل وجود خدا، نبوت، کلام خدایى بودن قرآن کریم، عدم تحریف آن و بسیارى از مسائل دیگر را پذیرفته اند. اما کسى که آنها را نپذیرفته است چگونه مى تواند از آیات قرآن کریم و روایات معصومان علیهم السلام استفاده کند؟ نیز یک مسلمان باید بتواند در برابر شبهات جدید به روش عقلى از دین خود دفاع کند و دفاع عقلانى از دین و آموزه هاى دینى جز با تحصیل فلسفه میسر نخواهد بود.   منابع ابراهیمى دینانى، غلامحسین، 1376، ماجراى فکر فلسفى در جهان اسلام، تهران، طرح نو. ابن منظور، محمدبن مکرم، 1416ق، لسان العرب، بیروت، دار احیاء التراث العربى. ارشادى نیا، محمدرضا، 1382، نقد و بررسى نظریه تفکیک، قم، دفتر تبلیغات اسلامى. اعرافى، علیرضا، 1391، بررسى فقهى فلسفه ورزى و فلسفه آموزى، تحقیق و نگارش سیدنقى موسوى، قم، مؤسسه فرهنگى اشراق و عرفان. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، 1410ق، غررالحکم و دررالکلم، قم، دارالکتاب الاسلامى. جمعى از پژوهشگران حوزه علمیه قم، 1382، گلشن ابرار، چ دوم، قم، معروف. جوادى آملى، عبداللّه، 1370، شناخت شناسى در قرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه. ـــــ ، 1375، رحیق مختوم (شرح حکمت متعالیه)، قم، اسراء. ـــــ ، 1386، منزلت عقل در هندسه معرفت دینى، نگارش احمد واعظى، قم، اسراء. حائرى یزدى، مهدى، 1374، فلسفه، پى جویى حقیقت و هستى، نامه فرهنگ، سال پنجم، ش 1، ص 102ـ119. حسن زاده آملى، حسن، 1374، قرآن و عرفان و برهان از هم جدایى ندارند، چ دوم، قم، قیام. ـــــ ، 1387، شرح فارسى الاسفار الاربعة، قم، بوستان کتاب. حسینى طهرانى، سیدمحمدحسین، بى تا، مهر تابان، بى جا، باقرالعلوم علیه السلام. حکیمى، محمدرضا، 1375، مکتب تفکیک، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى. ـــــ ، 1383، عقل سرخ (بیست مقاله)، قم، دلیل ما. داورى اردکانى، رضا، 1366، دفاع از فلسفه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. سیّاح، احمد، 1370، فرهنگ بزرگ جامع نوین عربى ـ فارسى مصوّر (به ضمیمه رجال نامى شیعه)، چ چهاردهم، تهران، اسلام. سیدان، سیدجعفر، 1389، مکتب تفکیک و تمایزات آن با فلسفه و عرفان، سمات، سال اول، ش 2، ص 115ـ127. صدرالمتألهین، 1981م، الحکمة المتعالیة فى الاسفارالعقلیة الاربعة، چ سوم، بیروت، داراحیاء التراث العربى. ـــــ ، 1376، شرح اصول کافى؛ کتاب فضل العلم و کتاب الحجه، تصحیح محمد خواجوى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى. ـــــ ، 1383، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، تصحیح و تعلیق حسن حسن زاده آملى، چ سوم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى. صدوق، محمدبن على، 1403ق، الخصال، قم، جامعه مدرسین. طباطبائى، سیدمحمدحسین، بى تا ـ الف، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقى مرتضى مطهرى، تهران، شرکت سهامى عام. ـــــ ، بى تا ـ ب، المیزان، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامى. طوسى، خواجه نصیرالدین، بى تا، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، قم، البلاغه. عبودیت، عبدالرسول، 1378، هستى شناسى، چ سوم، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. ـــــ ، 1380، درآمدى بر فلسفه اسلامى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. ـــــ ، 1388، درآمدى به نظام حکمت صدرایى، چ دوم، تهران و قم، سمت و مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، 1388. غرویان، محسن، 1387، درآمدى بر آموزش فلسفه، قم، شفق. فنایى اشکورى، محمد، 1389، مقدمه اى بر فلسفه اسلامى معاصر، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. فولکیه، پل، 1370، فلسفه عمومى یا مابعدالطبیعه، ترجمه یحیى مهدوى، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران. سیدمحمد حاجتى شورکى: دانش پژوه کارشناسى ارشد دین شناسى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. حسن محیطى اردکان: دانش پژوه دکترى فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. معرفت - سال بیست و سوم ـ شماره 206 (ویژه فلسفه). ادامه دارد...



94/08/30 - 05:35





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن