تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم(ص):برترین ایمان آن است که معتقد باشی هر کجا هستی خداوند با توست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829635551




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فلسفه تاریخ از منظر علّامه طباطبائی با محوریت تفسیر المیزان - بخش اول تاریخ در ورای پیدایش انسان و جامعه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فلسفه تاریخ از منظر علّامه طباطبائی با محوریت تفسیر المیزان - بخش اول
تاریخ در ورای پیدایش انسان و جامعه
از نگاه علّامه طباطبائی اسلام تنها دینى است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده و این معنا را به صراحت اعلام کرده و در هیچ شأنى از شئون بشرى مسئله اجتماع را مهمل نگذاشته است.

خبرگزاری فارس: تاریخ در ورای پیدایش انسان و جامعه



  چکیده فلسفه نظری تاریخ، به چگونگی حرکت تاریخ و نفشه مسیر حرکت آن می پردازد. بررسی کیفیت حرکت تاریخ از نظرگاه دینی، می تواند شناخت صحیحی از موقف تاریخی ما، در مسیر حرکت تاریخ به دست آورد. علّامه طباطبائی تاریخ را سیر حرکت از وحدت به کثرت و از کثرت به وحدت می داند. انسان ها سعی در استخدام یکدیگر دارند و این گونه به یکدیگر پیوند می خورند و جامعه ابتدایی را تشکیل می دهند. ویژگی استخدام چون منفعت طلبی شخصی را به دنبال دارد، موجب اختلاف و هرج مرج می شود. این اختلاف تنها از سوی یک عامل بیرونی امکان برطرف شدن دارد و آن نبوت است. انبیای الهی با شریعت آسمانی، موجب وحدت جوامع و رشد و تکامل آنها به سوی سعادت حقیقی می گردند. بر این اساس، انبیای الهی را می توان عامل اصلی حرکت تاریخ به شمار آورد. کلیدواژه ها: فلسفه تاریخ، علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، استخدام، تکامل، جامعه، انبیا. مقدمه فلسفه تاریخ، دانشی نوپدید است که با الگویی کلان، حرکت تاریخ و مراحل و مواقف آن را بررسی می کند. تحلیل پیشینه تاریخی، شناخت جایگاه کنونی و مسیر پیش روی جامعه در گرو کاربست فلسفه تاریخی است که مبتنی بر معارف دینی شکل گرفته باشد. ازاین رو، لازم است نظریه های فلسفه تاریخی عالمان دینی در این موضوع منقح گردد. بی تردید، علّامه طباطبائی را می توان برجسته ترین اندیشمند معاصر در حوزه معارف دینی دانست که مکتب فکری ایشان از طریق آثار و شاگردانش، در سه دهه پس از انقلاب اسلامی، پایگاه اندیشه و تفکر مجامع علمی حوزوی بوده است.  مقاله حاضر درصدد تبیین مبانی علّامه طباطبائی در موضوع تاریخ و عامل اصلی حرکت تاریخ از منظر این عالم فرهیخته است که از طریق گردآوری و بازسازی نظریات ایشان به ویژه در کتاب ارزشمند المیزان صورت پذیرفته است. ابعاد گوناگون نظریه مرحوم علّامه در سه بخش تبیین شده است که ابتدا به عنوان مقدمه بحث، به تاریخ پیدایش انسان و جامعه می پردازد، سپس فرایند حرکت تاریخ را بررسی می کند که از سیر تغییرات جوامع در بستر زمان، به شناسایی عامل حرکت تاریخ می پردازد و درنهایت، مسیر حرکت تاریخ و منزل گاه های برجسته آن را معرفی می نماید. 1. تاریخ در ورای پیدایش انسان و جامعه دانش فلسفه تاریخ ازآن رو که به تاریخ از بالا نظاره می کند و از موضع اشراف بر آن سخن می گوید، با دانش هایی که مقیاسشان فرد و یا جامعه است تفاوت دارد. اما با وجود این، پیوند تنگاتنگی با کیفیت حرکت انسان و جامعه دارد و از مبانی انسان شناسی و جامعه شناسی تأثیر می پذیرد. عناصر تشکیل دهنده جامعه، انسانها هستند و جوامع نیز در بستر زمان، تاریخ را پدید می آورند. ازاین رو، انسان، جامعه و تاریخ سه لایه و مرتبه مترابط و سه مقیاس ملاحظه یک حقیقت واحدند که نسبت به یکدیگر، تأثیر و تأثر دارند. بر این اساس، پیش از آغاز سخن درباره کیفیت حرکت تاریخ، لازم است از پیدایش انسان و جامعه سخن گفته شود و نسبت میان آنها بررسی گردد. هرچند بررسی مبانی انسان شناسی و جامعه شناسی علّامه طباطبائی و ملاحظه نسبت آن با نظریه فلسفه تاریخی ایشان در این مجال نمی گنجد، اما مروری اجمالی بر پیدایش انسان و جامعه از منظر ایشان، مقدمه ای خواهد بود بر ترسیم حرکت تاریخ از منظر این عالم فرهیخته. 1ـ1. آغاز انسان از منظر دینی، تاریخ بشریت ریشه در بحث خلقت انسان و جایگاه او نسبت به عوالم دیگر دارد. سیر تاریخ انسان به معنای عام، شامل همه عوالمی است که انسان در آن حضور داشته است و خواهد داشت. ازاین رو، حیات انسان به این دنیا محدود نمی شود و عوالم دیگری پیش از این وجود داشته و پس از این نیز وجود خواهد داشت. بنابراین، لازم است این موضوع به عنوان یک مبنای صحیح و کامل از سیر حرکت تاریخ در تحلیل حرکت انسان در جمیع عوالم، موردنظر باشد. علّامه طباطبائی با تأکید بر نقش طرز تفکر انسان در موضوع آغاز و سرانجام جهان، آن را از عوامل اصلی و سرنوشت ساز در مسیر حرکت جامعه می داند که مبنای سنت های اجتماعی واقع خواهد شد. مردمی که حقیقت زندگی دنیا را در این عالم خاکی خلاصه کنند و مرگ را خاتمه آن بپندارند در تنظیم تناسبات اجتماعی نیز تنها معیار و ملاکشان بهره مندی حداکثری از لذایذ مادی خواهد بود و ماورای آن سعادتی نخواهند دید (طباطبائی 1389، ج 16، ص287) مرحوم علّامه در کتاب رساله الولایه ـ که به تعبیر آیت الله جوادی آملی، بهترین و ارزشمندترین اثر حضرت علّامه است (جوادی آملی، 1373، ص93)- به تبیین مراتب این عالم پرداخته و بیان داشته است: مناسبات این عالم اعتباری بوده و چون هر امر اعتباری بر یک امر حقیقی تکیه دارد، تکیه این عالم نیز بر عالم آخرت است. آیت الله جوادی آملی به عنوان عصاره کتاب رساله الولایه بیان می دارد: انسان عوالمی را پشت سر گذاشته و عوالمی را در پیش دارد و خود هم یک موجود حقیقی است. زندگی این موجود، که در گذشته و حال با عوالم گذشته و حال و آینده در ارتباط بوده و هست و فعلاً هم از حقیقت خاص برخوردار است، زندگی اجتماعی است. در زندگی اجتماعی، چاره ای جز قانون نیست، و قانون یک سلسله اعتبارات حکمت عملی است که بایدها و نبایدها، و شایست ها و نشایست ها آن را تأمین می کنند. ... چنانچه قوانین یک سلسله امور اعتباری هستند و انسان یک حقیقت است که با حقایق گذشته و آینده در ارتباط است، حتماً این امور اعتباری به یک تکیه گاه تکوینی متکی است. البته اعتباری بودن قوانین از آن نوع اعتباری نیست که به ید معتبر باشد و هیچ پیوند و رابطه تکوینی نداشته باشد، یا در استنباط آن پیوند اشتباه شده باشد، یا درست منتقل نشده باشد، بلکه درست ریشه یابی شده و اعتبار، ارتباط درستی با تکوین برقرار کرده و تکوین، با لسان اعتبار به درستی برای انسان ها، تفهیم شده است. قرآن کریم جهان ماده و عالم دنیا را عالم اعتبار می داند. دنیا از آن جهت که دنیاست، اعتبار است. البته آسمان و زمین و دیگر موجودات مادی تکوینی هستند و حقیقت، ولی عناوین اعتباری جز اعتبار و جز غرور و جز لهو و لعب چیز دیگر نخواهد بود. قرآن کریم وقتی از دنیا، از آن جهت که دنیاست، سخن می گوید، می فرماید: یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاه الدُّنْیا وهُمْ عَنِ الْآخِرَه هُمْ غافِلُونَ (روم:7)؛ یعنی مردم دنیا زده، ظاهر دنیا را می بینند و از آخرت غافلند، و این تعبیر نشان می دهد که آخرت، باطن دنیاست (همان، ص93). همچنین ایشان راه رسیدن به باطن را اعراض از ظاهر دنیا دانسته، از آن، به مقام ولایت تعبیر می کند(همان، ص94). با رسیدن به مقام ولایت، باطن عالم نیز بر انسان مکشوف می گردد؛ چراکه نسبت میان این عالم با عالم ماورا، نسبت علّیت و معلولیت و کمال و نقص است که آن را نسبت ظاهر و باطن می نامد و چون ظاهر عالم ضرورتاً مشهود ماست و شهود ظاهر، خالی از شهود باطن نیست ـ زیرا ظاهر از اطوار وجود باطن و عین ربط به آن است ـ پس هنگام شهود ظاهر، باطن نیز به طور بالفعل مشهود می شود (طباطبائی، 1387، ج2، ص48). بنابراین، انسان موجودى است که خداى تعالى او را آفریده و هستی او ‍وابسته و متعلق به خداست؛ از ناحیه خدا آغاز شده است و به زودى به سوى او بازمى گردد. هستی اش با مردن ختم نمى شود. او یک زندگى ابدى دارد که سرنوشت زندگى ابدی اش باید در این دنیا معین شود (طباطبائی، 1389، ج2، ص197). تحلیل علّامه طباطبائی از آیات قرآن نشان می دهد که خدای تعالی این نسلِ انسان را از زمین آفرید و این نوع را آمیخته از بدن و روح خلق کرد و در این نوع، شعور و قوه ادراک و فکر و اختیار نهاد (یزدانی مقدم، 1385) علّامه طباطبائی تأکید می کند که نسل انسان نوع مستقلی است که از نوع دیگری جدا نشده و از روی قانون تحول و تکامل طبیعی به وجود نیامده، بلکه خدا آن را مستقیماً از زمین آفریده است؛ یعنی زمانی بوده که زمین و آسمان وجود داشته و در زمین موجوداتی بوده، ولی انسان نبوده اند. سپس خداوند یک جفت از نوع انسان آفرید که سرسلسله نسل موجود بشر است (طباطبائی، 1389، ج16، ص385؛ ج2، ص169). خلقت آدم نیز در حقیقت، خلقت جمیع بنى نوع بشر بوده است (همان، ج8، ص24).  ایشان فرضیه ای را که بعضی از دانشمندان طبیعی درباره تحول انواع فرض کرده اند و براساس آن، پیدایش انسان را به واسطه تکامل میمون یا مانند آن می دانند، فرضیه ای غیرقابل اثبات و ادعایی باطل می داند (جهانگیر،1383) و ظهور آیات قرآن را بر خلاف آن می شمارد. ایشان می نویسد: آیاتى که گذشت براى اثبات این مطلب کافى است و نیازى به دلیل دیگر نیست؛ براى اینکه همه آنها نسل بشر متولد شده از نطفه را منتهى به دو فرد از انسان به نام آدم و همسر او حوا مى دانند و درباره خلقت آن دو صراحت دارند به اینکه از تراب بوده (در نتیجه، جز این را نمى توان به قرآن کریم نسبت داد که) پس انسانیت منتهى به این دو تن است و این دو تن هیچ اتصالى به مخلوقات قبل از خود و هم جنس و مثل خود نداشتند، بلکه بدون سابقه حادث شده اند (طباطبائی، 1389، ج 4، ص227؛ ج 16، ص382). 1ـ2. شکل گیری جامعه مبتنی بر اصل استخدام پیش از پرداختن به فلسفه تاریخ، ضروری است پیدایش و کیفیت تغییرات جامعه بررسی شود؛ چراکه اساساً تاریخ از سیر تغییر و حرکت جوامع پدید می آید. ازاین رو، شناخت ارکان جامعه و سازوکار تغییر و تحول آن از ضروریات فلسفه تاریخ است. به عبارت دیگر، تاریخ از مجموعه جوامع تشکیل شده است و جوامع گوناگون در سیر زمان، یک مجموعه واحد را تشکیل داده و به خانواده ای مبدل می گردد که هریک از جوامع عضوی از آن خواهد بود. بنابراین، تاریخ به معنای تحول و حرکت جامعه است، و زمانی می توانیم از تاریخ یا فلسفه تاریخ سخن بگوییم که پیش از آن، برای جامعه هویت مستقل و واحدی قایل باشیم. اگر بگوییم جامعه ای در کار نیست و آنچه هست تنها فرد است، آن گاه تاریخ به معنای حرکت جامعه در کار نخواهد بود و فلسفه تاریخ نیز منتفی است (یزدانی مقدم، 1385). بدین روی، برخی از اندیشمندان همچون شهید مطهری نیز فلسفه تاریخ را به قوانینِ شدن و صیرورت و تحول جامعه ها تعریف می کند (مطهری، 1389، ج4، ص106). علّامه طباطبائی در آثار خود، به صورت مستقیم، به بحث فلسفه تاریخ نپرداخته، ولی به صورت مبسوط، بحث جامعه را از زوایای گوناگون طرح نموده است. از نگاه مرحوم علّامه، مبنای شکل گیری جامعه و اجتماع وجود خصلتی ذاتی در وجود انسان، به نام استخدام است. طبق اصل استخدام، انسان همواره درصدد به کارگیری موجودات دیگر برای رسیدن به کمال خود است. باید به هر طریقى که ممکن است، به نفع خود و براى بقاى حیاتش از موجودات دیگر استفاده کند، و به هر سببى دست بزند، و به همین جهت است که از ماده این عالم شروع کرده، آلات و ادواتى درست مى کند، تا با آن ادوات، در ماده هاى دیگر تصرف کند. کارد و چاقو و اره و تیشه مى سازد... (طباطبائی 1389، ج2، ص176). بنابراین، ریشه تصرفات انسان نسبت به محیط پیرامون خود، از جمله طبیعت، حیوانات و حتی دیگر انسان ها، اصل استخدام است که طبق آن، تاآنجاکه ممکن باشد، آنها را در مسیر کمال خود به کار می گیرد. از نظر مرحوم علّامه، انسان همان ابتدا که متوجه اعضا و اندام و ابزارهای طبیعی و بدنی خود شد، استخدام را اعتبار کرد؛ یعنی چنان که اعضا و اندام خود را برای رسیدن به مقاصد خود به خدمت می گیرد، حکم آن را به موجودات پیرامون خود نیز سرایت داده، آنها را برای رسیدن به مقاصد خود استخدام می کند (یزدانی مقدم، 1385). 1ـ3. رابطه فرد و اجتماع از جمله محورهای اصلی در تحلیل جامعه، رابطه میان فرد و جمع است. اینکه آیا جامعه هویتی غیر از افراد دارد؟ و آیا میان این دو هویت تباین است یا نسبتی دیگر برقرار است؟ آیا آثار جامعه برایند کمّی افراد است؟ یا آثاری فراتر از آن دارد؟ از جمله سؤالاتی است که یک نظریه جامعه شناختی باید به آنها پاسخ گوید. از نظرگاه صاحب المیزان، دیدگاه اسلام نسبت به رابطه بین فرد و جامعه، بدیع و بی سابقه است. این پیوند میان جزء و کل، در سراپای عالم به چشم می خورد؛ به گونه ای که اجزا و اعضا دارای یک خاصیت است و مجموع آنها نیز آثاری جدید و فراتر از آثار تک تک اجزا دارد (طباطبائی، 1389، ج 4، ص151-152). مقصود از آثاری که مستند به اجتماع است، فعل مشترک میان تمامی افراد نیست، بلکه فعلی است که مستند به حیث وحدت انسان هاست. فعل مشترک فعلی است که به واسطه شخص انجام شده، اما این فعل را اشخاص دیگر نیز انجام داده اند و بین آنها مشترک است، ولی فعل اجتماعی به واسطه وجود اجتماع تحقق می پذیرد؛ یعنی اگر اجتماع و جامعه نبود، این گونه افعال هم نبود (طباطبائی، 1366، ج2، ص197). از خصوصیات فعل اجتماعی این است که همواره بر فعل افراد غلبه می کند و هیچ کس نمی تواند در برابر فعل جامعه مقاومت کند (طباطبائی، 1389، ج4، ص153). طبق این نگاه، آثار جدید برآمده از جامعه نشانگر این است که افراد، در مقیاس جامعه به وحدت می رسند و یک انسان واحد را تشکیل می دهند (همان، ص170). اما آیا در ضمن مجموع و کل، افراد و اجزا، استقلال خود را از دست می دهند؟ یعنی: همه اجزا و افراد با همدیگر ترکیب شده و یک واحد بسیط را تشکیل می دهند؟  آنچه از عبارات مرحوم علّامه به دست می آید گویای این مطلب است که اولاً، وحدت میان افراد در ضمن مجموع، حقیقی است، نه اعتباری؛ یعنی این گونه نیست که افراد صرفاً در کنار هم قرار گرفته باشند و وحدت انضمامی داشته باشند و عنوانی را برای مجموع آنها اعتبار کنیم به نام جامعه، بلکه حقیقتاً میان آنها ترکیب و پیوند برقرار شده است و افراد در این ترکیب جدید، استقلال هویتی خود را از دست می دهند. علّامه طباطبائی نحوه پیوند افراد جامعه را در مثال اجزای بدن توضیح می دهد: تن انسان مجموعه اى است مرکب از اعضا و قوایى چند که همه به نوعى دست به دست هم داده و وحدتى حقیقى تشکیل داده اند که ما آن را انسانیت مى نامیم، و این وحدت حقیقى باعث مى شود که تک تک آن اعضا و آن قوا در تحت استقلال مجموع، استقلال خود را از دست داده و در مجموع مستهلک شوند؛ چشم و گوش و دست و پا و... هریک عمل خود را انجام بدهد و از عملکرد خود لذت ببرد، اما نه به طور استقلال، بلکه لذت بردنش در ضمن لذت بردن انسان باشد. در این مثال، هریک از اعضا و قواى نام برده تمام همّشان این است که از میان موجودات خارج، به آن موجودى بپردازند که کل انسان یعنى انسان واحد مى خواهد به آن بپردازد؛ مثلاً، دست به کسى احسان مى کند و به او صدقه مى دهد که انسان خواسته است به او احسان شود، و به کسى سیلى مى زند که انسان خواسته است او را آزار و اذیت کند... افراد یک جامعه نیز همین حال را دارند (همان، ص167). 1ـ3ـ1. قرآن و هویت مستقل جامعه از نگاه علّامه طباطبائی اسلام تنها دینى است که بنیان خود را بر اجتماع نهاده و این معنا را به صراحت اعلام کرده و در هیچ شأنى از شئون بشرى مسئله اجتماع را مهمل نگذاشته است (همان، ص149). ایشان جامعه را دارای هویت و شخصیتی مستقل از افراد می داند و اصلی ترین دلیل و مستند ایشان آیات قرآنی است که برای جامعه احکام خاصی ذکر می کند و به داستان سرنوشت آنان پرداخته است و حتی بیش از داستان اشخاص، به داستان اقوام عنایت دارد (همان، ص151). ازاین رو، می توان گفت: قرآن کریم با جامعه همچون یک شخصیت و هویت ممتاز از افراد برخورد کرده است: قرآن کریم غیر از آنچه که براى افراد هست، وجودى و عمرى و کتابى و حتى شعورى و فهمى و عملى و اطاعتى و معصیتى براى اجتماع قایل است؛ مثلاً، درباره عمر و اجل امت ها مى فرماید: وَلِکُلِّ أُمَّه أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُونَ ساعَه وَلا یَسْتَقْدِمُونَ (اعراف:34)؛ و درباره کتاب خاص هر امتى مى فرماید: کُلُّ أُمَّه تُدْعى  إِلى  کِتابِهَا (جاثیه:28)؛ و درباره درک و شعور هر امتى مى فرماید: زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّه عَمَلَهُمْ (انعام: 108)؛ و درباره عمل بعضى از امت ها فرموده: مِنْهُمْ أُمَّه مُقْتَصِدَه (مائده: 66)؛ و درباره طاعت امت فرموده: أُمَّه قائِمَه یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ (آل عمران:113)؛ و درباره معصیت امت ها فرموده: وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّه بِرَسُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجادَلُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کانَ عِقابِ (غافر:5)؛ یعنى هر امتى درصدد برآمد تا رسول خود را دستگیر کنند، و با باطل علیه حق مجادله کردند تا شاید به وسیله آن، حق را از بین ببرند. در نتیجه، من آنها را به عذاب خود گرفتم، و چه عقابى بود که بر سرشان آوردم! و نیز درباره خلاف کارى امت فرموده: وَلِکُلِّ أُمَّه رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ (یونس:47) (همان، ص152-153). علّامه طباطبائی همین امر را دلیل اهتمام زیاد اسلام به شأن جامعه می داند که چنین اهتمامی در ادیان سابق دیده نمی شود. علت این اهتمام نیز تربیت و رشد اخلاقی جامعه است که بر اخلاق و تربیت فردی غلبه دارد. 2. فرایند حرکت تاریخ فرایند حرکت تاریخ را می توان اصلی ترین و محوری ترین بخش یک نظریه فلسفه تاریخ دانست. هرچند مرحوم علّامه به صورت مستقیم به این بحث نپرداخته، اما با مروری بر تحلیل ایشان، از سیر تاریخی جوامع و به کارگیری دیگر مبانی ایشان، می توان نظریه فلسفه تاریخی ایشان را بازسای نمود. 2ـ1. تاریخ در گذر از وحدت به اختلاف و از اختلاف به وحدت علّامه طباطبائی تصویری بدیع از سیر حرکت تاریخ از ابتدا تا انتها ترسیم می نماید. طبق دیدگاه ایشان، حرکت تاریخ از بستر وحدت و کثرت و انسجام و اختلاف جوامع بشری پیش می رود. در ادامه، مروری اجمالی به مسیر حرکت تاریخ خواهیم داشت. 2ـ1ـ1. اجتماعی بودن زندگی بشریت علّامه تاریخ زندگی بشریت را همراه با شکل گیری جامعه و اجتماع می داند و برای آن عمری همسان با عمر بشریت قایل است و جامعه را همزاد انسان می داند. ایشان تاریخ را گواه بر این مطلب می داند که تمامى امت ها، که در قرون گذشته یکى پس از دیگرى آمده و سپس منقرض شده اند، بدون استثنا تشکیل اجتماع داده اند (طباطبائی، 1389، ج2، ص197). اما این سیر حرکت جوامع در طول تاریخ یکسان نبوده، بلکه مانند هر امر انسانی دیگر، با تغییرات فراوان و فراز و نشیب های زیادی همراه بوده و سیری تکاملی را پیموده است: اجتماع انسانى مانند سایر خواص روحى انسان و آنچه مربوط به اوست از روز آغاز پیدایش، به صورت کامل تکوّن نیافته تا کسى خیال کند که اجتماع نمو و تکامل نمى پذیرد، نه در کمالات مادى و نه در کمالات معنوى، بلکه اجتماعى شدن انسان هم مانند سایر امور روحى و ادراکی اش، دوش به دوش آنها تکامل پذیرفته؛ هرچه کمالات مادى و معنوی اش بیشتر شده، اجتماعش نیز سامان بیشترى به خود گرفته است و مسلماً انتظار نمى رود که این یک خصوصیت از میان همه خصوصیات و خواص انسانیت مستثنا باشد....، بلکه این خصیصه انسان مانند سایر خصائصش که به نحوى با نیروى علم و اراده او ارتباط دارند، تدریجاً به سوى کمال در حرکت بوده و کم کم در انسان تکامل یافته است (طباطبائی، 1389، ج4، ص145). ایشان دیدگاه رایج غربیان درتقسیم بندی ادوار تاریخ بشریت را نفی کرده است و با خرافه دانستن آن، سعی در ارائه سیری قرآنی از تاریخ بشریت دارد. طبق گفته دانشمندان مادی مسلک، پی روی از دین، تقلیدى است و علم آن را نمى پذیرد و به طورکلى، پرستش خدا و دین را از خرافات عهد دوم از عهدهاى چهارگانه اى می دانند که بر بشر گذشته است: 1. عهد اساطیر؛ 2. عهد مذهب؛ 3. عهد فلسفه؛ 4. عهد علم، که عهد امروز بشر است و تنها از علم پی روى مى کند و خرافات را نمی پذیرد. این تقسیم بندی از ادوار تاریخ از منظر مرحوم علّامه سخنى است بدون علم و رأیى خرافى است (همان، ج1، ص643). 2ـ1ـ2. خانواده؛ اولین اجتماع انسانی علّامه طباطبائی اولین اجتماع را خانواده می داند. بر این مبنا، اولین عاملی که موجب شده است دو انسان به سمت یکدیگر آمده، از استقلال و انفکاک خارج شوند و با یکدیگر پیوند برقرار سازند، نیاز جنسی است که از طریق ازدواج پدید می آید. ازاین رو، نیاز به جنس مخالف، قوی ترین عامل برای برقراری ارتباط شناخته شده است. اولین اجتماع و گردهمایى که در بشر پیدا شده گردهما یى منزلى از راه ازدواج بوده؛ چون عامل آن یک عامل طبیعى بوده است که همان جهاز تناسلى (که زن و مرد هر کدام جهاز تناسلى مخصوص به خود را دارند) است، و این خود قوى ترین عامل است براى اینکه بشر را به اجتماع خانوادگى وادار نماید؛ زیرا معلوم است که این دو دستگاه هریک بدون دیگرى به کار نمى افتد، بخلاف ـ مثلاًـ جهاز هاضمه... (همان، ج 4، ص146) . ایشان تصریح می کند که در میان نیازهای انسان، تنها نیازی که انسان را به سوی انسان دیگر سوق می دهد، نیاز جنسی است و تنها قوای تناسلی انسان است که در ارتباط با انسان دیگر کارکرد دارد. دستگاه هاى دیگرى که در بدن انسان تعبیه شده، براى به کار افتادنش، نیازى به انسان هاى دیگر ندارد و تنها جهاز تناسلى است که باید در بین دو نفر مشترکاً به کار بیفتد؛ دو نفر از جنس مخالف. نکته دیگر این است که پیدایش اولین اجتماع انسانی با انتخاب انسان و با ملاحظه مصالح و مفاسد آن نبوده و اساساً ناخودآگاه و مبتنی بر ضرورت دستگاه تناسلی واقع شده و این گونه با تشکیل خانواده، اولین قدم را در تشکیل اجتماع برداشته است (همان) . 2ـ1ـ3. استخدام؛ عامل پیدایش اجتماع در میان انسان ها همان گونه که پیش از این گذشت، اصل استخدام را می توان مهم ترین و اصلی ترین مبنای تحلیلی مرحوم علّامه در موضوع پیدایش و تغییرات جامعه دانست. طبق این اصل، انسان همواره در صدد به خدمت گرفتن دیگر موجودات در مسیر رسیدن به کمال خود است. به عبارت دیگر، انسان باید به هر طریقى که ممکن است به نفع خود و براى بقاى حیاتش، از موجودات دیگر استفاده کند و در این مسیر به هر سببى دست بزند. به همین سبب است که از ماده این عالم شروع کرده، آلات و ادواتى درست مى کند تا با آن ادوات در ماده هاى دیگر تصرف نماید؛ کارد و چاقو و اره و تیشه مى سازد... و نیز انواع صنعت ها و فنونى براى رسیدن به هدف هایى که در نظر دارد، مى سازد. در این زمینه، حتى از حیوانات استفاده مى کند. به استعمار و استثمار حیوانات هم اکتفا ننموده، دست به استخدام همنوع خود مى زند و به هر طریقى که برایش ممکن باشد آنان را به خدمت مى گیرد (همان، ج 2، ص176) . وجود چنین اصلی در رفتار بشریت، پایه شکل گیری جامعه و اجتماع قرار می گیرد و به دنبال آن، عدالت اجتماعی محقق می گردد (همان). در حقیقت، هنگامی که انسان ها با رفتار استخدام گونه خود، با یکدیگر مواجه می شوند، پس از تقابل و تعارض و غلبه قوی بر ضعیف، در حالت خاصی به تعادل می رسند و حقوق یکدیگر (حق استخدام) را به رسمیت می شناسند و این گونه عدالت اجتماعی شکل می گیرد. بنابراین، عدل اجتماعی حکمی است که هر کس بر پایه اضطرار بشری به پذیرش حق همنوع خود، بدان تن می دهد؛ چراکه در غیر این صورت، هیچ گاه انسان حاضر نمی شد دامنه اختیار و آزادی خود را محدود سازد، و معنای مدنی بالطبع بودن انسان نیز چیزی جز این نیست. استخدام کم کم به صورت ریاست منزل، ریاست فامیل، ریاست قبیله و ریاست ملت درمی آید (طباطبائی، 1387، ص50). 2ـ1ـ4. استخدام؛ عامل پیدایش اختلاف در میان انسان ها علّامه طباطبائی اصل استخدام میان انسان ها را عامل اختلاف میان بشریت می داند؛ چراکه اختلاف میان انسان ها و شدت و ضعف آنها نسبت به یکدیگر موجب بروز بهره کشی ها، استعمار و استثمار می شود. این اختلاف طبقاتی همواره آن اجتماع صالح و آن عدالت اجتماعى را تهدید مى کند؛ چراکه قوى مى خواهد از ضعیف بهره کشى کند و بیش از آنچه به او مى دهد از او بگیرد و حتی از او بیگارى بکشد، بدون اینکه چیزى به او بدهد. مغلوب هم به حکم ضرورت، مجبور مى شود در مقابل ظلم غالب دست به حیله و کید و خدعه بزند تا روزى که به قوت برسد. آن وقت تلافى و انتقام ظلم ظالم را به بدترین وجه بگیرد. بنابراین، بروز اختلاف سرانجام، به هرج و مرج منجر شده، انسانیت انسان را به هلاکت مى کشاند؛ یعنى فطرت او را از دستش گرفته، سعادتش را تباه مى سازد. طبق نظر مرحوم علّامه آیه شریفه وَما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّه واحِدَه فَاخْتَلَفُوا (یونس: 19)؛ (مردم در آغاز به جز یک امت نبودند، ولى بعداً اختلاف کردند). به همین معنا اشاره دارد. همچنین آیه شریفه وَلا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَلِذلِکَ خَلَقَهُمْ (هود: 118ـ119)؛ (انسان ها لایزال در اختلافند، مگر کسانى که پروردگارت به آنان رحم کرده باشد و براى همین هم خلقشان کرده است) و همچنین آیه لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ ... (بقره:213) به این حقیقت اشاره دارند. این اختلاف امرى است ضرورى و وقوعش در بین افراد جوامع بشرى حتمى است؛ چون خلقت به خاطر اختلاف مواد مختلف است، هرچند همگى به حسب صورت انسانند و از این حیث تا حدى به وحدت افکار و افعال مى رسند (طباطبائی، 1389، ج2، ص178). نکته دیگر اینکه هرچند اصل استخدام عامل پیدایش اختلاف در میان انسان ها شده است، اما این امر با بسیط و ساده بودن جوامع اولیه منافاتی ندارد (همان، ج4، ص148). آیت الله جوادی آملی گذار از بساطت اجتماعی ـ در پیش از اولین پیامبر اولوالعزم- به اختلاف را این گونه توصیف می کند: مردم پیش از بعثت حضرت نوح علیه السلام زندگی ساده ای داشتند و با بینش بسیط و منش مشترک، امت واحدی بودند که هم در جهان بینی همفکر بودند و هم در تشخیص حق و باطل هم رأی. اختلافات جزئی را نیز با رهنمود عقل و هدایت پیامبران پس از حضرت آدم علیه السلام رفع می کردند. همراه با پیشرفت علم و صنعت و گسترش روابط اجتماعی، اختلافات علمی و عملی در عرصه های فردی، اجتماعی و بهره وری از مواهب طبیعی بروز کرد و انظار در تشخیص حق و باطل و مصالح و مفاسد، متفاوت شد (جوادی آملی، 1389ج10، ص380). البته علّامه طباطبائی تمام اختلاف های بشری را از این سنخ نمی داند. ایشان در ذیل آیه وَما کانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّه واحِدَه فَاخْتَلَفُوا وَلَوْ لا کَلِمَه سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیما فِیهِ یَخْتَلِفُونَ (یونس:14) اختلاف میان انسان ها را به دو نوع تقسیم می کند: نوع اول از حیث معاش بوده و میان خود آنهاست، به گونه ای که یکی ظالم و دیگری مظلوم واقع می شود. این نوع اختلاف توسط تشریع دین و بعثت انبیا و انزال کتب آسمانی برطرف می شود. اما نوع دیگر اختلافی است که پس از آمدن دین، در خود دین و کتاب پدید می آید. قرآن کریم ریشه این اختلاف را در علمای دین نشان می دهد (طباطبائی، 1389، ج10، ص42؛ ج2، ص169). بنابراین، نباید تصور شود که علّامه طباطبائی قصد دارد ریشه همه اختلاف ها را به اصل استخدام بازگرداند، بلکه ایشان اساساً اختلاف میان هدایت و ضلالت را از قسم دوم می دانند (همان). آیت الله جوادی آملی با ممدوح شمردن اختلاف نوع اول، آن را لازمه پیشرفت علم و گسترش روابط معقول اجتماعی و زمینه ساز بعثت انبیا علیه السلام می داند و اختلاف پس از نزول وحی و معلوم شدن حق و صدق را مذموم می داند (جوادی آملی، 1389، ج10، ص382). منابع اولیایی، منصوره، 1389، واقعیت اجتماعی و اعتباریات از دیدگاه علّامه طباطبائی و جان سرل، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. جوادی آملی، عبدالله، 1389، تسنیم، تحقیق: سعید بند علی، چ سوم، قم، اسراء. ـــــ ، زمستان 1389، جامعه در قرآن، محقق: مصطفی خلیلی، چ سوم، قم، اسراء. طباطبائی، سیدمحمد حسین، 1389، المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، چ سی ام، قم، انتشارات اسلامی. ـــــ ، 1387الف، روابط اجتماعی در اسلام، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم، بوستان کتاب. ـــــ ، 1387ب، مجموعه رسائل، به کوشش سیدهادی خسروشاهی، قم، بوستان کتاب. ـــــ ، 1366، اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی مرتضی مطهری، چ چهارم، قم، صدرا. مطهری، مرتضی، 1389، فلسفه تاریخ، چ پنجم، قم، صدرا. جهانگیر، عیسی، 1383، گذری بر اندیشه های اجتماعی علّامه طباطبائی، معرفت، ش80، ص19-28. جوادی آملی، عبدالله، شرحی بر رساله الولایه علّامه طباطبائی، میراث جاودان، سال دوم، ش2، ص92-99. یزدانی مقدم، احمدرضا، 1385، آغاز و انجام تاریخ با نگاه به اندیشه فلسفی ـ قرآنی علّامه طباطبائی، پگاه حوزه، ش 196، ص 9-15. یحیی عبدالهی: طلبه سطح سه حوزه علمیه قم و دانشجوی دکتری شیعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب. تاریخ - سال یازدهم، شماره اول، پیاپی 36 ادامه دارد...



94/08/26 - 04:21





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 15]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن