واضح آرشیو وب فارسی:اتاق نیوز: به گزراش اتاق خبر، پخش عکس های پسری با عده ای از دختران ، خبر جنجالی این روزهای اینترنت و کانال های تلگرامی بود به گونه ای که در چندین ساعت این تصاویر دست به دست میان مردم چرخید و منتشر شده است.که این پسر آقای وحید خزایی به پسر پلیس فتا مشهور شده در تلگرام. قضیه از این قرار است که اخیرا کلیپی جنجالی در شبکه های اجتماعی مانند تلگرام و اینستاگرام پخش شده است که ، پسر جوانی در آن می گوید که گوشی خود را گم کرده است و عکس های شخصی و خانودگیش در آن بوده ، و فردی که گوشی را یافته این عکس های خصوصی را در اینترنت و شبکه های مجازی مانند تلگرام پخش کرده است . سرهنگ محمد مهدی کاکوان رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات تهران بزرگ در تشریح جزئیات این خبر گفت:در پی پخش کلیپی در فضای مجازی مبنی بر انتشار عکس های خانم ها و مصاحبه ای که خود این فرد دستگیر شده انجام داد دال بر اینکه این تصاویر مربوط به عکس های اقوام ، دختر خاله ها و خواهر من هستند و فضای جامعه در این خصوص مشوش شد؛مقام قضایی طی حکمی دستور دستگیری این متهم را صادر کرد که با اقدام اطلاعاتی و در یک عملیات پلیسی متهم مذکور که وحید ۳۰ ساله نام دارد دستگیر و پس از انتقال به پلیس فتا تهران بزرگ تحت بازجوی های فنی قرار گرفت. این جوان سی ساله که حدود ۲۵ عکس از وی به همراه بیش از ۱۰ دختر در مکان های مختلف منتشر شده است، پس از دستگیری اش در گفت وگو با خبرنگار تسنیم، ماجرای انتشار عکس ها، ساختن کلیپی که بعد از انتشار عکس ها منتشر کرد و نحوه دستگیری اش را تشریح می کند؛ او که دستبند و پابند به دست و پایش زده شده و پیراهن و شلوار آبی راه راه به تن کرده، می گوید: هیچ وقت فکر نمی کردم موضوع به اینجا کشیده بشه؛ کاش هیچ وقت آن کلیپ را منتشر نمی کردم… . متن این گفت وگو را در زیر بخوانید: ــ اسمت چیه؟ وحید. ــ چند سالته؟ سی سال. ــ بچه کجایی؟ تهران. ــ کجای تهران؟ سعادت آباد. ــ می گن یکی از بچه پولدارای تهرانی و مازراتی داری… به خدا دروغه. من یه کارگرم؛ یه کارگر ساده؛ به خدا من نه خونه دارم نه ماشین؛ چه برسه به مازراتی؛ به خدا من مستأجرم. وضع مالی ام هم خوب نیس. ــ چرا اینجایی؟ یه سری عکس با دوستام توی گوشی ام داشتم، برای دو سه سال پیش، که پخش شد… دوستات؟ آره. دختر بودن؟ آره. چند نفر؟ ۱۴ تا دختر بودن و ۲۸ تا عکس (سرش را تکان می دهد و به گریه می افتد) به خدا شرمنده ام. هیچ وقت فکر نمی کردم کارم به اینجا بکشه… به خدا پشیمونم. ــ کل ماجرا رو توضیح می دی… ۱۷ آبان، گوشی هوآوی v6 من گم شد؛ توی اون گوشی ام یه سری عکس از دوستام بود که مربوط می شد به سه چهار سال پیش؛ به خدا من این عکس ها رو پخش نکردم. من حتی توی دادسرای سعادت آباد هم شکایت کردم بابت گم شدن گوشی ام. ــ ولی پلیس می گه هیچ شکایتی از تو هیچ جایی ثبت نشده. من گم شدن گوشی ام رو به پلیس فتا گزارش نکردم. حقیقتش ترسیدم… ــ شاکی هات می گن اغفال شدن… نه، آقا. همچین چیزی نیس. ولی من از همشون معذرت می خوام که عکس هاشون پخش شد. به خدا پشیمونم. ــ از خانواده دخترهایی که توی عکس هات بودن، خبر داری؟ آره. ــ چطوره حالشون؟ بده. خوب، عکس دخترشون پخش شده ولی به خدا من قصد و نیتم این نبود که مشهور شم. عاجزانه می خوام که منو ببخشن. ــ این عکس ها رو کجا گرفتی؟ خونه خودم نبود، خونه دوستام بود، جاهایی که دعوتمون می کردن… ــ اون کلیپ رو برای چی ساختی و گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست؟ اون کلیپ بزرگترین اشتباه زندگی ام بود. ــ قبول داری صادقانه نبود؟ (سرش را پایین می اندازد و سکوت می کند) ــ مخصوصاً اون جمله ای که گفتی پلیس فتا حواسش به همه چی هست… اگه حواسش به همه چی نبود که من الآن اینجا نبودم ولی یه سری آدم بی کار این حرف منو به مسخره گرفتن و باهاش شوخی کردن… روژین و سمیرا حدوداً ۲۳ ــ ۲۴ساله اند؛ دو دختر از همان ۱۴ دختری که عکس هایشان کنار وحید پخش شده و دست به دست می شود؛ اصلاً دوست ندارند حرف بزنند و از این نگرانند که دوست ها و آشناهای دیگری هم که تا به حال این عکس ها را ندیدند، از ماجرا مطلع شوند؛ عصبی اند و تندمزاج. وقتی در مورد غیرعمدی بودن پخش عکس هایشان می پرسم، روژین می گوید: من هیچ ارتباطی باهاش نداشتم؛ از طریق یکی از دوستام باهاش آشنا شدیم و توی هیچ کدام از عکس ها هم فاصله نزدیکی باهاش ندارم، ولی وقتی عکس ها را توی شبکه های اجتماعی دیدم به اون زنگ زدم و اون گفت: “یا با این کار معروف می شم یا زندگی ام از بین میره…”. سمیرا هم که حسابی از این ماجرا عصبی است، می گوید: ۷، ۸ ماه پیش بود که با روژین برای گرفتن برنامه بدن سازی، خونه مربی ام که دوست وحید بود رفتیم؛ اونها به ما تعارف زدند و ما هم قبول کردیم؛ ما توی اتاق نشسته بودیم و اونا داشتن از ما پذیرایی می کردن؛ من اصلاً حواسم نبود و داشتم یه سمت دیگه رو نگاه می کردم که یه دفعه یکی از اونا منو صدا کرد؛ تا من صورتم رو برگردوندم اون از ما یه عکس سلفی گرفت؛ من اعتراض کردم و اون هم قول داد که عکس رو پاک کنه… . منبع: مرز ما
چهارشنبه ، ۲۷آبان۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اتاق نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]